۵نکته از کتاب مدیر یک دقیقهای
۵ نکته از کتاب مدیر یک دقیقهای نوشتهی کنت بلانچارد و اسپنسر جانسون
۱- هر کس با او حرف میزد احساس امنیت خاطر میکرد.
هیچکس احساس نمیکرد مورد سلطهجویی یا تهدید واقع شده است.
زیرا همه از ابتدا میدانستند که او چه میکند و چرا این کار را انجام میدهد.
وقتی مدیر یکدقیقهای پشت میزش نشست، متوجه شد که از چه بخت و اقبال بلندی برخوردار است.
او میتوانست در فاصله زمانی کوتاهتر به نتایج بزرگتر برسد.
هدف گذاری روشن در انرژی صرفهجویی میکند که میتوان از این انرژی در زمینههای دیگر استفاده کرد.
یک مطلب کاربردی: نقش مربی کسبوکار در رشد و توسعه کسبوکارها
۲- مرد جوانی برای یافتن الگوی یک مدیر بزرگ به اقصي نقاط جهان سفر میکند.
او میخواهد برای این مدیر کار کند و بیاموزد که چگونه میتواند مانند یک مدیر بزرگ شود.
اما اغلب نقاطی که به آنها سر زده، کارکنانشان از آنها دل خوشی ندارند.
به مدیرانی برمیخورد که در نظر کارکنانشان بسیار مطلوب و خوشایند هستند، اما به کارشان توجه چندانی ندارند.
آیا مدیری وجود دارد که هم کارش را به خوبی انجام دهد، و هم کارکنانش از او راضی باشند؟
مرد جوان اسم کسی را میشنود که در هر دو زمینه کارش خوب است و دست بر قضا در شهری نزدیک به محل سکونت او کار میکند.
در میان حیرت و ناباوری او، این مدیر به سرعت او را میپذیرد.
مدیر درباره مدیریت بر کارکنانش با او حرف میزند. آن گونه است که ماجرای مدیر یکدقیقهای شکل میگیرد.
آیا ممکن است در مدت یک دقیقه تبدیل به یک مدیر عالی شوید؟ آیا این امکانپذیر است.
بیشتر بخوانید: آموزش منابع انسانی چه تأثیری بر پیشرفت کارکنان و سازمان دارد

۳- مدیریت یکدقیقهای سه راز یا عنصر را در خود دارد:
* با افراد خود در مورد هدفها که بهتر است از پنج یا شش مورد تجاوز نکند، به توافق برسید. هر هدف را روی یک برگه کاغذ جداگانه بنویسید.
این هدفگذاری یکدقیقهای نام دارد. از حالا به بعد کارکنان دقیقا میدانند چه انتظاری از آنها میرود.
در این شرایط آنها به ندرت مسائل خود را نزد رئیسشان میبرند. آنها میدانند برای حلکردن مسائل استخدام شدهاند.
*کارکنان باید به دفعات هدفها را مرور کنند تا مطمئن شوند که عملکرد آنها با انتظارات از آنها همخوانی دارد.
آنها باید گزارش مفصل پیشرفتهای خود را به اطلاع مدیران برسانند.
*اگر کسی از مهارتی برخوردار است که کاری را به درستی انجام دهد اما این کار را نمیکند، مدیر او را یک دقیقه سرزنش میکند.
او عمل و رفتار کارمندش را زیر سوال میبرد و کاری به شخصیت خود او ندارد.
بعد از این سرزنش و گلایه، مدیر به کارمندش میگوید میداند که او چقدر کارمند ارزشمندی است.
پیشنهاد عالی برای شما: ماتریس آیزنهاور چیست؟

۴- هدفگذاری یکدقیقهای از آن جهت موثر واقع میشود زیرا انگیزهدهنده شماره یک به اشخاص در زمینه نتایج است.
ما دوست داریم بدانيم که چگونه کار میکنیم. اگر بفهمیم که نتیجه کارمان خوب است، احساس خوبی پیدا میکنیم.
مدیر یکدقیقهای پلاکی روی دیوار زده که این عبارت روی آن درج شده است: «یک دقیقه وقت بگذارید به هدفهایتان نگاه کنید، به عملکردتان نگاه کنید.
ببینید آیا رفتارتان با هدفهایتان همخوانی دارد.» بسیار ساده، اما موثر است.
تعریف و تحسین یکدقیقهای هم به دلایل انگیزهبخشیاش موثر واقع میشود.
به ندرت کسی را پیدا میکنید که از همان روز اول کارهایش را به خوبی انجام دهد.
باید برای آموزشدادن به اشخاص تلاش کنید.
مهم این است کسانی را پیدا کنید که کارهایشان را حدودا درست انجام میدهند و بعد طرز درست انجامدادن کار را به طور کامل به آنها آموزش دهید.
مجازاتکردن هرگز به اندازه تشویقکردن موثر واقع نمیشود.
تعریف و تمجید سبب میشود اشخاص در مسیر درست قدم بردارند. تعریف و تحسین به همه سازمان انگیزه میدهد.
حتما بخوانید: نحوه برخورد با تعارض در محیط کار

۵- سادگی مدیریت یکدقیقهای سبب میشود که بعضیها به آن اطمینان نکنند.
فلسفه استفاده از زمان اندک برای رسیدن به اهداف در طبیعت انسان نهفته است.
حکایت مدیر یکدقیقهای اذعان دارد که مدیریت همیشه در یک دقیقه اجرایی نمیشود.
اما این یک دقیقه نمادي است که میگوید مدیریت بر اشخاص میتواند سادهتر از آن باشد که ما فکر میکنیم.
نیازی به جلسات بیحد و اندازه برای بررسی مسائل وجود ندارد.
البته برای تعیین هدفها باید وقتی را در نظر گرفت، اما بعد از آن تماس میان رئیس و مرئوس میتواند به حداقل برسد.
به بعضی از مدیرانی که به این توصیه عمل میکنند، توجه كنيد.
وارن بافت سرمایهگذار، مدیرانی را استخدام میکند که هدفهای کوچک و کمشمارشان به قدری شفاف و واضح است که نیازی به تشکیل جلسه با آنها وجود ندارد.
سر ارنست شکلتون، سیاح قطب جنوب، به شدت مورد احترام افراد گروهش بود. زیرا آنها دقیقا میدانستند که از آنها چه انتظاری میرود.
نظر بدهید