نسبت مالی کلیدی
۸ نسبت مالی کلیدی برای تشخیص سلامت یک کسبوکار
آیا در مجموعه ابزارهای خود این نسبتهای مالی کلیدی را دارید تا به مالک کسبوکار خبره تبدیل شوید؟
خواه در حال سرمایهگذاری در یک کسبوکار باشید، خواه مالک یک کسبوکار باشید یا به فکر شروع یک کسبوکار باشید، حرفهای خرمندانه پدر پولدار در کتابم (Rich Dad) همچنان واقعیت دارند:
[ اعداد سخن میگویند.]
در مدرسه، کارنامه شما نشانهای برای موفقیت است.
در کسبوکار، صورتهای مالی شما نشانهای برای موفقیت هستند.
در صورتی که بخواهید در کسبوکار موفق باشید، باید با نحوه مطالعه یک صورت مالی و نحوه تصمیمگیری مبتنی بر واقعیت در خصوص سلامت و پتانسیل کسبوکار آشنا شوید.
زمانی که موضوع مطالعه صورت مالی مطرح میشود، پیچیدگیهای متعدد در این زمینه وجود دارد.
به عنوان مبنای اصلی، شما باید قادر به درک و شناخت درآمد، هزینهها، داراییها و بدهیها و همچنین رابطه بین اینها و جریان نقدی خود باشید.
اما برای اینکه به یک مالک و سرمایهگذار خبره در کسبوکار تبدیل شوید، باید پایه دانش خود را ارتقا دهید
و حتی مفاهیم مالی پیچیدهتر را با هدف اطلاع از سلامت کسبوکار خود یا سلامت کسبوکاری که برای سرمایهگذاری در آن برنامهریزی میکنید، درک کنید.
بیشتر بخوانید: رهبران و مدیران استارتاپ چه اشتباهاتی انجام میدهند

نسبتهای مالی کلیدی کدماند؟
زمانی که موضوع درک و شناخت سلامت یک کسبوکار مطرح میشود، یکسری نسبتهای کلیدی وجود دارند که شما با استفاده از آنها میتوانید سلامت مالی کسبوکار را تعیین کنید.
بر اساس تعریف ارائهشده در دانشنامه سرمایهگذاری، نسبتهای کلیدی دادههای مورد نیاز خود را از صورتهای مالی شرکت مورد مطالعه مانند ترازنامه، صورت درآمدها و صورت جریانهای نقدی آن میگیرند.
اقلام موجود در این صورتهای مالی با سایر اقلام مقایسه میشوند تا نسبتهایی به دست آیند که بیانگر جنبههای کلیدی تصویر مالی شرکت مانند نقدینگی، سودآوری، استفاده از نقطه قوت بدهیها و درآمدها هستند.
محاسبه این نسبتهای کلیدی دشوار نیست اما بسیاری از افراد با این نسبتها آشنا نیستند.
با مطالعه این مطلب، شما خود را در زمينه توانایی ارزیابی سلامت کسبوکار در موقعیتی بالاتر از موقعیت اغلب سرمایهگذاران قرار میدهید.
در ادامه، هشت نسبت مالی کلیدی ارائه میشوند که باید با آنها آشنا شوید.

نسبت مالی کلیدی شماره ۱: درصد سود ناخالص
محاسبه: درصد سود ناخالص = سود ناخالص بخش بر میزان فروش
سود ناخالص برابر با میزان فروش منهای هزینه کالای فروخته شده است.
بنابراین، اگر شما به میزان صد دلار موز فروخته باشید و به میزان ۷۵ دلار در این زمینه هزینه کرده باشید، سود ناخالص شما معادل ۲۵ دلار است.
درصد سود ناخالص معادل سود ناخالص بخشبر میزان فروش است.
این نسبت به شما میگوید که چه درصدی از عایدات حاصل از فروش پس از کسر هزینه کالای فروختهشده باقی مانده است.
در این مثال، درصد سود ناخالص برابر با $۲۵/$۱۰۰ است که معادل درصد سود ناخالص ۲۵/۰ یا ۲۵ درصد است.
حتما بخوانید: ۷ اشتباه مدیران که کارمندان خوب را فراری میدهند
چرا نسبت درصد سود ناخالص حائز اهمیت است؟
پدر پولدار همیشه میگفت: «اگر سود ناخالص وجود نداشته باشد، سود خالص هم وجود نخواهد داشت.»
به عنوان مثال، اگر در زمینه کسبوکاری سرمایهگذاری کنید که از درصد سود ناخالص بالایی برخوردار است اما پولساز نیست، میتوانید بررسی کنید که آیا کسبوکار واقعا به نادرستی مدیریت میشود.
سودآورکردن عملیاتها میتوانست به معنی کسبوکار با قابلیت سودآوری بالا باشد و این در صورتی عمل میشد که کسبوکار اصلاح شده باشد.
میزان درصد سود ناخالص باید به چگونگی سازماندهی کسبوکار و سایر هزینههایی که کسبوکار باید آنها را پشتیبانی کند، بستگی داشته باشد.
به عنوان مثال، فروشگاههای رفاهی پدر پولدار پس از محاسبه درصد سود ناخالص همچنان مجبور به پرداخت دستمزد فروشندهها، هزینه تاسیسات، مالیاتها، اجارهبها و فهرستی از سایر هزینهها بودند.
همچنین، باید به اندازه کافی سود برای این فروشگاهها باقی میماند تا پدر پولدار بتواند به یک بازده مناسب برای سرمایهگذاری اولیه خود دست یابد.
امروزه، اگر مالک کسبوکار اینترنتی باشید، احتمال افزایش هزینه سربار کاهش مییابد.
بنابراین، کاملا این احتمال وجود دارد که با درصد سود ناخالص کمتر بتوانید فروش داشته باشید و سود کسب کنید.
اما در همه کسبوکارها، هر چه میزان سود ناخالص بیشتر باشد، وضعیت بهتر است.

نسبت مالی کلیدی شماره ۲: درصد سود عملیاتی خالص
محاسبه: درصد سود عملیاتی خالص = سود قبل از بهره و مالیات (EBIT) بخشبر میزان فروش
این نسبت مالی سودآوری خالص عملیاتهای یک کسبوکار قبل از در نظرگرفتن مالیات و هزینه پول را که خارج از کنترل مالک کسبوکار هستند، به دست میدهد.
سودهای قبل از بهره و مالیات (EBIT) میزان فروش شما منهای کلیه هزینههای جاری در کسبوکار به جز هزینههای سرمایهای (بهره، مالیاتها و سود سهام) است.
این نسبت هزینههای کسبوکار را که میتوانند کنترل شوند، در نظر میگیرد و نحوه مدیریت کسبوکار را به شما نشان میدهد.
وجود سود قبل از بهره و مالیات بسیار متغیر میتواند نشانه وجود ریسک در کسبوکار باشد.
پایداربودن این سود میتواند نشانه مدیریت خوب و قابل پیشبینیبودن یک کسبوکار باشد.
پیشنهاد عالی: ۱۰ نکته مهم در تیم سازی موفق و اثربخش
چرا سود عملیاتی خالص حائز اهمیت است؟
نسبت سود قبل از بهره و مالیات به میزان فروش درصد سود عملیاتی خالص نامیده میشود.
کسبوکارهای دارای درصد بالای سود عملیاتی خالص نوعا قویتر از کسبوکارهای دارای درصد پایین سود عملیاتی خالص هستند.

نسبت مالی کلیدی شماره ۳: اهرم عملیاتی
محاسبه: اهرم عملیاتی = حاشیه سود بخشبر هزینههای ثابت
همه کسبوکارها هزینههای ثابت دارند که باید در ساختار هزینه کل به حساب آیند.
درصد هزینههای ثابت نسبت به همه هزینهها اهرم عملیاتی نامیده میشود
و با تقسیمکردن حاشیه سود که سود ناخالص (میزان فروش منهای هزینه کالای فروختهشده) منهای هزینههای متغیر (کل هزینههایی که هزینههای ثابت نیستند و با میزان فروش نوسان میکنند) بر هزینههای ثابت محاسبه میشود.
مثالهای هزینههای ثابت هزینه دستمزد کارکنان تماموقت و اکثر هزینههای مربوط به امکانات شما هستند.
این همان چیزی است که اغلب افراد از آن به عنوان هزینه سربار یاد میکنند.
چرا اهرم عملیاتی حائز اهمیت است؟
کسبوکاری که دارای اهرم عملیاتی 1 است، فقط درآمد کافی برای پرداخت هزینههای ثابت را تولید میکند.
این به این معنی است که هیچ گونه بازده سرمایه برای مالکان کسبوکار وجود ندارد. مقدار نسبت بیش از 1 نشانهای از سودهی کسبوکار است.
به علاوه، هر چه این نسبت بیشتر باشد، وضعیت کسبوکار بهتر است.
اگر مقدار نسبت اهرم عملیاتی کسبوکاری کم باشد، شاید بهتر است بررسی کنیم که آیا اهرم دیگری مانند حاشیه سود عملیاتی معادل حالت بدهی بسیار اندک است.
افزایش سود ناخالص از طریق کارهایی مانند افزایش قیمت میتواند نسبت اهرم عملیاتی بیشتری را در پی داشته باشد.

نسبت مالی کلیدی شماره ۴: اهرم مالی
محاسبه: اهرم مالی = کل سرمایه بهکاررفته بخشبر حقوق صاحبان سهام
تقریبا همه کسبوکارها برای راهاندازی نیازمند اخذ وام هستند.
اهرم مالی نسبت مالی کلیدی است که به میزان استفاده کسبوکار از استقراض اطلاق میشود.
کل سرمایه بهکاررفته ارزش حسابداری همه بدهی بهرهدار به علاوه همه حقوق صاحبان سهام است.
بنابراین، اگر شما ۵۰ هزار دلار بدهی و ۵۰ هزار دلار حقوق صاحبان سهام داشته باشید، اهرم مالی شما دو خواهد بود (یا ۱۰۰۰۰۰$/۵۰۰۰۰$).
بیشتر بخوانید: چرا اربابرجوع به شما شک خواهد کرد؟ نظر جیسون هال چیست؟
چرا نسبت اهرم مالی حائز اهمیت است؟
همانطور که در زندگی روزمره صادق است، شما نمیخواهید که کسبوکار دارای بدهی بیشازحد باشد.
هر چه مقدار نسبت اهرم مالی کسبوکار بیشتر باشد، این کسبوکار ریسکدار است زیرا این کسبوکار بدهی بیشتری دارد که باید بازپرداخت شود.
با وجود اين، هر نوع کسبوکار از استانداردهای مختلفی برای تعیین اینکه اهرم مالی سالم چیست، برخوردار است.
عوامل دیگر مانند جریان نقدی و هزینه بدهی بخش بزرگی از تصویر کلی سلامت مالی یک کسبوکار را تشکیل میدهند.

نسبت مالی کلیدی شماره ۵: اهرم کل
محاسبه: اهرم کل = اهرم عملیاتی ضربدر اهرم مالی
اهرم کل با ضرب اهرم عملیاتی (نسبت کلیدی شماره ۳) در اهرم مالی (نسبت کلیدی شماره ۴) محاسبه میشود.
اگر شما مالک کسبوکار باشید و بنابراین، در داخل شرکت مشغول به کار باشید، دستکم کنترل جزئی بر اهرم کل شرکت خود دارید.
چرا نسبت اهرم کل حائز اهمیت است؟
اهرم کل بیانگر ریسک کل است که شرکت در کسبوکار فعلی خود آن را تحمل میکند.
اهرم کل از کل اثری که تغییری مشخص در کسبوکار باید بر حقوق صاحبان سهام داشته باشد، میگوید.
اگر شما در حال بررسی بازار سهام هستید، اهرم کل به شما کمک خواهد کرد تا در خصوص اینکه آیا در یک شرکت سرمایهگذاری کنید یا خیر، تصمیم بگیرید.
شرکتی آمریکایی با مدیریت محافظهکارانه و ادارهکردن مناسب معمولا مقدار اهرم کل را پایینتر از مقدار پنج نگه میدارد.

نسبت مالی کلیدی شماره ۶: نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام
محاسبه: نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام= کل بدهیها بخشبر کل حقوق صاحبان سهام
این نسبت، نسبتی کاملا بدیهی است. نسبت مذکور معیار بخشی از سرمایهگذاری کل (کل بدهیها) که در خارج از شرکت تأمین مالی میشود نسبت به بخشی از سرمایهگذاری (حقوق صاحبان سهام) است که در داخل شرکت تأمین مالی میشود.
اغلب کسبوکارها تلاش میکنند تا در سطح نسبت یک به یک یا کمتر باقی بمانند.
چرا نسبت کل بدهی حائز اهمیت است؟
به طور کلی، هر چه مقدار نسبت بدهی به حقوق صاحبان سهام کمتر باشد، ساختار مالی شرکت محافظهکارانهتر است.
هر چه این ساختار مالی محافظهکارانهتر باشد، ریسک کمتر وجود دارد. حال، ریسک کمتر همیشه آن چیزی نیست که سرمایهگذار به دنبال آن باشد.
بنابراین، شما مجبور خواهید بود که سطح ریسک خود را تعیین کنید.
این نسبت کلیدی به شما کمک خواهد کرد تا بدانید که آیا سرمایهگذاری احتمالی سطح ریسک مورد انتظار را پوشش میدهد یا از آن فراتر میرود.

نسبت شماره ۷: نسبتهای سریع و جاری
محاسبه: نسبت سریع = داراییهای سریع بخشبر بدهیهای جاری
محاسبه: نسبت جاری = داراییهای جاری بخشبر بدهیهای جاری
نسبتهای سریع و جاری به این منظور طراحی شدهاند که به شما بگویند آیا شرکت از دارایی نقدشونده کافی برای پرداخت بدهیهای سال آینده برخوردار هست یا خیر.
نسبت سریع فقط دارایی نقدشونده را به حساب میآورد.
مقصود از این داراییها داراییهایی مانند وجوه نقد، دارایی قابل وصول و اوراق بهادار هستند.
بر خلاف نسبت جاری، این نسبت مواردی مانند موجودی را که ممکن است نقدشدن آن در شرایط لزوم بازپرداخت بدهیها زمانبر باشد، به حساب نمیآورد.
بسته به اینکه چه نوع کسبوکاری را مدنظر قرار میدهید، تعیین خواهد کرد که کدامیک از نسبتها برای استفاده مناسبترین نسبت است.
به عنوان مثال، کسبوکار دارای سابقه گردش موجودی بالا میتواند گزینه مناسبتر برای نسبت جاری باشد اما کسبوکاری که گردش موجودی آن کند است، نسبت سریع بهتر به کار آن میآید.
چرا نسبتهای سریع و جاری حائز اهمیت هستند؟
اگر شرکتی از داراییهای جاری کافی برای بازپرداخت بدهیهای جاری خود برخوردار نباشد، این وضعیت معمولا نشانهای از وجود مشکل بازدارنده در این شرکت است.
از سوی دیگر، نسبت جاری و نسبت سریع با مقدار دو تا يك یا بیشتر نسبت مناسبتری هستند.

نسبت شماره ۸: بازده حقوق صاحبان سهام
محاسبه: بازده حقوق صاحبان سهام = سود خالص بخشبر میانگین حقوق صاحبان سهام
بازده حقوق صاحبان سهام اغلب یکی از مهمترین نسبتهای مالی کلیدی محسوب میشود.
این نسبت این امکان را به شما میدهد که بازده سرمایهگذاری صاحبان سهام یک شرکت را با سرمایهگذاریهای جایگزین مقایسه کنید.
چرا نسبت بازده حقوق صاحبان سهام حائز اهمیت است؟
نکته کلی در سرمایهگذاری در یک کسبوکار و داشتن یک کسبوکار تحصیل درآمد است.
اگر مقدار نسبت بازده حقوق صاحبان سهام یک کسبوکار کم باشد، صرف وقت برای این کسبوکار ارزش ندارد.
عوامل زیادی در بحث نسبت بازده حقوق صاحبان سهام استفاده میشوند.
با این حال، استفاده از همه این نسبتها در یافتن فرصتهای پنهان در کسبوکار امری حائز اهمیت است.
به عنوان مثال، مدیریت نادرست کسبوکار ظاهرا میتواند تعداد زیادی نسبت مالی نامطلوب به همراه داشته باشد اما با مدیریت درست، این کسبوکار میتواند منبع دارایی باشد.

این نسبتهای مالی کلیدی از چه سخن میگویند؟
پدر پولدار به من آموخت که همیشه و دستکم آمار و ارقام مربوط به سه سال را در نظر بگیرم.
جهت و روندها میتوانند اطلاعات زیادی را درباره شرکت، مدیریت آن و حتی رقبای آن به شما بدهند.
بسیاری از گزارشهای منتشرشده شرکت حاوی این نسبتها و شاخصها نیستند.
سرمایهگذار خبره یاد میگیرد که این نسبتها را در زمانی که تهیه نمیشود، محاسبه کند.
با این حال، این نسبتها را نمیتوان در خلأ استفاده کرد.
آنها شاخص هستند اما آنها را باید در کنار آنالیز کل کسبوکار و صنعت در نظر گرفت.
با مقایسه میزان دادههای حاصل در این سه سال با میزان دادههای شرکتهای دیگر در همین صنعت، با سرعت میتوانید نقطه قوت نسبی یک شرکت را تعیین کنید.
در حالی که ممکن است نسبتها در ابتدا پیچیده به نظر برسند اما از اینکه با استفاده از این نسبتها با چه سرعتی میتوانید یاد بگیرید که شرکت را آنالیز کنید، شگفتزده خواهید شد.
یکی از کارهای سرگرمکننده دانلودکردن صورتهای مالی شرکتهای دولتی و محاسبه این نسبتهاست.
یاد بگیريد که چگونه اطلاعات مورد نیاز خود را پیدا کنید و ببینید که چه درسی میتوانید از آنها بگیرید.
به خاطر داشته باشید که این نسبتها زبان یک سرمایهگذار خبره هستند.
با آموزشدادن خود و تبدیلشدن به یک فرد با سواد مالی، شما هم میتوانید یاد بگیرید که «با زبان نسبتها سخن بگویید».
«نوشتهای از رابرت کیوساکی»
- – – – – – – – – – – – – – –
نظر بدهید