آیا مأموریت تجاری شما معنوی است؟ بعضیاوقات در سال، معمول است که کمی وقت بگذارید و چیزهایی را که به خاطر آنها سپاسگزار هستید را در نظر بگیرید.
اکثر ما در کارمان برکت و نعمت داریم. غالباً ما بسیار بیشتر ازآنچه نیاز داریم و قطعاً بیش ازآنچه استحقاق داریم، از دیگران دریافت کردهایم.
تفاوت بین شکرگزار بودن و شکرگزاری را به جا آوردن
من در دوران زندگی، پدر فقیر و پدر پولدار داشتم.. پدر فقیر من، مرد بزرگی بود که به من چیزهای زیادی ازجمله صداقت، عشق و سختکوشی یاد داد.
پدر ثروتمندم نیز چیزهای بسیار خوبی به من یاد داد، ازجمله فوتوفنهای شهرنشینی، هوش مالی و عشق به تجارت و سرمایهگذاری.
یکی از چیزهایی که پدر پولدارم به من گفت در این زمان از سال درست به نظر میرسید.
"فقط شکرگزار بودن کافی نیست، باید شکر نعمت را هم بهجا بیاوری." منظور پدر ثروتمند این بود که ما باید با نعمتهایی که دریافت میکنیم، کاری انجام دهیم.
برای پدر پولدارم کافی نبود که فقط کارهای مرتبط با پول، تجارت و سرمایهگذاری را به من بیاموزد تا این دانش را هدر دهم.
اگر با این دانش کاری انجام نمیدادم، ازنظر عاطفی و ذهنی سپاسگزار بودم، اما نه از طریق اعمالم.
برای ابراز قدردانی واقعی خود، باید دانشی را که پدر پولدارم به من یاد داده بود، یاد میگرفتم و آن را به کار میبردم و تا حد ممکن آن را به دیگران آموزش بدهم.
شکرگزاری در کسبوکار به معنای انجام کار برای چیزی بیشتر از پول است
البته پدر پولدارم به من یاد داد که چگونه در تجارت و سرمایهگذاری درآمد زیادی داشته باشم.
اما او هرگز به من یاد نداد که پول درآوردن مهمترین هدف تجارت و سرمایهگذاری است. چیزی که او به من یاد داد، دقیقاً برعکس این بود.
پدر پولدار گفت: «یک کسبوکار برای موفقیت، بهویژه در آغاز، هم به یک مأموریت معنوی و هم به یک مأموریت تجاری نیاز دارد.»
برای پدر پولدار، مهمترین جنبه موفقیت یک تجارت، مأموریت آن بود.
به همین دلیل او «مأموریت» را اساس مثلث B-I قرار داد. برای او، این مأموریت مایه حیات و خونِ تجارت بود.
«اگر یک مأموریت روشن و قوی باشد، کسبوکار در برابر آزمایشهایی که هر کسبوکاری در سالهای اولیه خود از سر میگذراند، مقاومت میکند.
وقتی یک کسبوکار بزرگ میشود و مأموریت خود را فراموش میکند، یا اگر دیگر به آن مأموریت نیاز نباشد، کسبوکار شروع به مردن میکند."
پدر پولدارم به من آموخت که کلید راه اندازی کسبوکار وقتی در زندگی برکت داشتم، این است که شکرگزار باشم و سپس تجارتی بسازم که به دیگران نیز سود برساند.
درواقع زندگی دیگران را بهبود ببخشد و باعث رشد و پیشرفت آنها نیز بشود.
به همین دلیل زندگیام را صرف ساختن شرکتی کردم که به دیگران یاد میدهد چگونه یک زندگی ثروتمند داشته باشند.
بله، در این فرآیند من ثروتمند شدم، اما افراد بیشماری نیز ثروتمند شدند و توانستند به موفقیت برسند.
قدرت مثبت مأموریت تجاری معنوی
پدر پولدار عمداً کلمات "تجاری" و "معنوی" را انتخاب کرد. برای او ضروری بود که مردم برای معنویت، بیشتر از پول کار کنند.
کار کردن فقط برای پول یک مأموریت بهاندازه کافی قوی نیست.
این عطش و عشق و تمایل ما برای نگهداشتن آن برای مدت طولانی را فراهم نمیکند و باعث دلسردی ما خواهد شد.
پدر پولدار گفت: مأموریت تجاری باید نیازهای مشتریان شمارا برآورده کند و اگر این نیاز را برآورده کند و آن را بهخوبی برآورده کند، کسبوکار شروع به کسب درآمد خواهد کرد.»
پدر پولدار از هنری فورد بهعنوان نمونهای از یک تاجر استفاده کرد که ابتدا یک مأموریت معنوی و دوم توسط یک مأموریت تجاری هدایت میشد.
فورد میخواست ماشین را در دسترس همه قرار دهد. به همین دلیل مأموریت او «همگانی کردن خودرو» بود.
درنتیجه، فورد یک مدل تجاری مقرونبهصرفه ساخته است تا خودروهای خود را مقرونبهصرفه کند.
در این فرآیند، او خط مونتاژ را کامل کرد و پول زیادی به دست آورد. اما مأموریت معنوی او مأموریت تجاری را پیش برد.
تفاوت بین مشاغل دارای مأموریت و مشاغل بدون مأموریت
مأموریت معنوی بسیاری از شرکتها را به حرکت درنمیآورد و گاهی اوقات شرکتهای بزرگ رسالت خود را از دست میدهند و آن را فراموش میکنند.
آنها بهجای اینکه دائماً توسط مأموریت معنوی خود هدایت شوند، شروع به تمرکز بر تجارت مانند همیشه میکنند
و کاری را انجام میدهند که دیگران انجام میدهند و اجازه میدهند که مأموریت تجاری آنها را به جلو ببرد، نه با مأموریت معنوی، و این عملی اشتباه است.
بهعنوانمثال، زمانی که استیو جابز توسط اپل برکنار شد و یک تیم مدیریتی از دنیای شرکتهای سنتی جایگزین آن شد، شرکت بهسرعت سقوط کرد که دلیل آن همین موضوع بود.
بهمحض اینکه جابز به اپل بازگردانده شد، روحیه شرکت احیا شد، محصولات جدید عرضه شد، سودآوری افزایش یافت و قیمت سهام نیز با تأثیر موارد دیگه افزایش یافت.
جابز قدرت مأموریت معنوی در یک شرکت را درک میکند. یکی از آخرین اظهارات عمومی او این بود: "در DNA اپل است که فناوری بهتنهایی کافی نیست.
فناوری ترکیبشده با هنرهای لیبرال، که با علوم انسانی پیوند خورده است، نتایجی به ما میدهد که گویا حرف دل ما را میفهمند."
برای جابز، ساخت محصولات فناوری کافی نبود. او میدانست که اپل باید دل مردم را به دست بیاورد.
رسالت معنوی کسبوکار احساس میشود، دیده نمیشود
اندازهگیری رسالت معنوی کسبوکار دشوار، دیدن آن غیرممکن و برای همه اهداف عملی نامشهود است.
بااینحال بسیاری از ما مزایای مأموریتهای بزرگ را تجربه کردهایم.
همه ما میتوانیم بین کسی که فقط سعی میکند چیزی را با پورسانت به ما بفروشد و کسی که واقعاً تلاش میکند به ما کمک کند، تفاوت قائل شویم.
ازآنجاییکه دنیا با محصولات و خدمات بیشتر و بیشتر شلوغ میشود، کسبوکارهایی که به حیات خود ادامه میدهند و ازنظر مالی خوب عمل میکنند،
بهجای افزایش درآمدهای شرکت، بر خدمت و انجام مأموریت معنوی شرکت و نیازهای مشتریانشان، متمرکز خواهند بود.
امسال چگونه سپاسگزار خواهید بود؟
اغلب قدردانی ما در زندگی، نادرست است. ما فقط به زبان میآوریم و حتی ممکن است در ذهن داشته باشیم.
با این کار برکت از زندگی میرود. یعنی فردی که از ارث خانوادگی به ثروت رسیده و یا برنده لاتاری شده است، یکماهه ثروتش را از دست میدهد.
در زندگی، نعمتها اغلب ارزان هستند. هزینه واقعی یک نعمت، در مدیریت آن نعمت برای یکعمر است.
انجام این کار برای من افتخار و امتیاز بزرگی است و کاری که همه نمیخواهند یا نمیتوانند انجام دهند.
اگر صاحب کسبوکار هستید، بسیار خوشبخت و ممتاز هستید.
من شمارا تشویق میکنم که بنشینید، فکر کنید، و تعیین کنید که در کجا بهسادگی شکرگزار هستید در مقابل جایی که در کسبوکار خود شکرگزار هستید.
چیزی که متوجه میشوید ممکن است شمارا شگفتزده کند.
نوشتهای از رابرت کیوساکی