تاریخچه کوچینگ؛ از آغاز تا فرجام

تاریخچه کوچینگ؛ از آغاز تا فرجام

معمولاً هرگاه بخواهند پدیده‌ای را تعریف کنند، در ابتدا به تاریخچه آن اشاره می‌کنند.

در این مقاله قصد داریم نه‌فقط به خاطر تکرار این رویه، بلکه واقعاً به شکلی هدفمند نگاهی عمیق‌تر به گذشته کوچینگ بیندازی.

تا از این منظر به درک و شناخت بهتری از واقعیت کنونی این دانش و مهارت نوظهور دست‌یابیم.

پس اگر شما هم از آن دسته افرادی هستید که به‌تازگی با این واژه و مفهوم آشنا شده‌اید، و یا به دنبال درک عمیق‌تری از " کوچینگ" هستید، حتماً این مقاله را تا پایان مطالعه کنید.

 

عهد باستان

از زمانی که بشر و اجتماعات بشری شکل‌گرفته، حتی اگر مسابقات پرتاب سنگ در عصر حجر را تصور کنیم، آدمی دوست داشته به‌ویژه در نبردها یا شرایط حساس زندگی، از کمک و همراهی فردی حمایتگر در کنار خود استفاده کند.

در داستان اساطیری " ادیسه هومر"، ادیسه برای آموزش و حمایت فرزند خود " تلماخوس"، از الههٔ دانایی در کسوت پیرمردی دانا و باتجربه به نام " منتور" کمک می‌گیرد؛ و این منتور خردمند است که تلماخوس را در سفر سرگردانی همراهی و راهنمایی می‌کند.

در یونان باستان هم برای فراگیری بهتر دانش، و هم برای آموختن مهارت‌های رزمی و ورزشی از کمک و همراهی معلمان و مربیان استفاده می‌شده است.

در مسابقات ورزشی یونان باستان نیز شرکت‌کنندگان، از قهرمانان سابق این مسابقات در کنار خود استفاده می‌کردند، که به آن‌ها " ژیمیناست" می‌گفتند.

در تمدن‌های بزرگ باستانی هم آموزش و مهارت‌آموزی به شیوه انفرادی و بدون استاد یا همراه مرسوم نبوده است.

و افراد با کمک و همراهی یک استاد یا مربی، سرعت و کیفیت یادگیری خود را افزایش می‌دادند و امکان خطا، سردرگمی و شکست را به حداقل می‌رساندند.

پس آنچه مشخص به نظر می‌آید این است که بشر از آغاز متوجه شده که علاوه بر زندگی اجتماعی خویش، برای آموختن و یادگیری نیز به کمک همنوعان خردمند و کارآزموده خود نیاز دارد.

و بدین شکل مفهوم " آموزش" و " مشاوره" شکل‌گرفته است. اما قطعاً روش‌های مختلفی برای این " یادگیری " و بهره‌گیری از کمک سایر انسان‌ها وجود دارد.

سقراط حکیم شهیر یونانی، در آموزش شاگردان خویش، از جریانی از سؤالات هدفمند و تأمل‌برانگیز استفاده می‌کرد و بدین طریق شاگردان با فکر کردن و پاسخ دادن به این سؤالات، به‌مرور به پاسخ‌ها و آگاهی‌های عمیق‌تری نسبت به خویشتن و جهان می‌رسیدند.

و با همین شیوهٔ گفتگوی دوطرفه و پرسش و پاسخ‌های هدفمند (دیالوگ‌های سقراطی) بود که " فلسفه" متولد شد.

  عهد میانه

عهد میانه

به برشی دیگر از تاریخ می‌رویم، قرن پانزده و شانزده میلادی، روستایی در شمال غربی مجارستان بنام " کاکس" قرار داشت که به‌نوعی در مسیر بین دو شهر " بوداپست" و " وین" واقع می‌شد.

حمل‌ونقل بین این شهرها با چرخ‌ها و وسیله‌های نقلیهٔ اولیه انجام می‌گرفت، تا اینکه مردمان این روستا، کالسکه و دلیجان‌های پیشرفته‌تری را ساختند که این سفر را بسیار راحت‌تر و سریع‌تر کرد.

این دلیجان‌ها و کالسکه‌ها به نام همین روستا بنام " کاکس" معروف شدند، این واژه پس از انتقال به زبان‌های دیگر آلمانی و فرانسوی، با تغییراتی درنهایت در زبان انگلیسی به " کوچ" تبدیل شد.

پس واژه " کوچ" در فرهنگ لغات انسان‌ها به یک وسیله نقلیه اطلاق می‌شد که کار انتقال انسان‌ها از یک نقطه (مبدأ) به نقطه‌ای دیگر (مقصد) را به شکلی سریع‌تر و راحت‌تر انجام می‌داد.

 

عهد نوین

اما در دوران معاصر واژه " کوچ" به‌مرور کاربردی وسیع تراز ابزار و وسایل نقلیه، پیدا کرد و در مورد افراد و انسان‌ها نیز به کار گرفته شد.

در سال ۱۸۳۰ میلادی دیکشنری آکسفورد این کلمه را در مورد معلم‌های خصوصی به کار برد که به دانش آموزان کمک می‌کنند سریع‌تر و راحت‌تر به اهداف و مقاصد تحصیلی خود برسند.

در سال ۱۸۶۰ این واژه در مورد مربیان ورزشی به کار گرفته شد که به افراد یا تیم‌ها کمک می‌کردند که با سرعت و سهولت بیشتر به نتایج و عملکردهای بهتر ورزشی برسند.

بالطبع هر چه رقابت‌های تحصیلی و ورزشی در زندگی انسان‌ها مهم‌تر و حساس‌تر می‌شد، ضرورت و جایگاه مربیان یا کوچ‌ها جدی‌تر و انکارناپذیرتر می‌شد.

هم‌زمان با شکل‌گیری مفهوم حرفه‌ای " کوچ" در تب‌وتاب رقابت‌های تحصیلی و ورزشی، به‌تدریج کسب‌وکارها، شرکت‌ها و سازمان‌های بزرگ و حرفه‌ای نیز به‌ضرورت کمک گرفتن از دانش و تجربه مشاوران و روانشناسان در بهبود نتایج و افزایش عملکرد فردی و سازمانی پی بردند.

در دهه ۷۰ میلادی یک مربی ورزشی به نام " تیموتی گالوی" حاصل تجربیات خود در عرصه مربیگری را در کتابی بنام " بازی درونی تنیس" منتشر کرد.

که توجه بسیاری از افراد را به خود جلب کرد.

تیموتی گالوی که مربی تنیس دانشگاه هاروارد بود دریافته بود که علاوه بر بازی بیرونی و رقیبی که آن سمت تور در مقابل بازیکن قرار دارد، یک بازی و نبرد درونی، در هر فردی در جریان است که موفقیت و چیرگی بازیکن در این بازی درونی نقش تعیین‌کننده‌ای در موفقیت نهایی او دارد.

ترس‌ها، تردیدها، احساس ناکارآمدی یا گفتگوهای درونی منفی و باورهای محدودکننده‌ای که در ذهن بازیکن در ارتباط با خود یا عملکردش شکل‌گرفته، و یا بالعکس خودشیفتگی و غرور کاذب او، یک رقابت و بازی درونی را شکل می‌دهند که تا وقتی فرد نتواند این رقیب درونی و موانع ذهنی را مغلوب کند، شاید نتواند با تکیه به آموزش‌ها، تمرین‌های فیزیکی و تکنیک‌های بیرونی در زمین مسابقه به حداکثر عملکرد و موفقیت خود برسد.

آقای گالوی دریافت که این حقیقت، نه‌فقط در ورزش، بلکه در سایر جنبه‌های کار و زندگی انسان‌ها نیز صادق است، به همین جهت مفهوم بازی درونی را در ورزش‌های دیگر مثل گلف یا اسکی و درزمینهٔ های دیگری مانند موسیقی و کار و تجارت نیز به کار برد.

یافته‌ها و آموزه‌های " تیموتی گالوی" نگرش جدیدی را در عرصه مربیگری به‌ویژه با رویکردی درون‌گرا و متمرکز بر افراد ایجاد کرد.

یعنی علاوه بر آموزش‌ها، و تکنیک‌ها و استراتژی‌های موجود بیرونی، باید مربیگری فردی یا انحصاری نیز به کمک افراد یا سازمان‌ها بیاید تا حلقه مفقوده و نهایی یادگیری و تغییر و تحولات بزرگ انسانی شکل بگیرد.

با ظهور رویکردهای انسان گرایانه در روانشناسی و همین‌طور با الهام از درون‌کاوی‌های فرهنگ شرقی، به‌تدریج در دهه هفتاد میلادی انجمن‌هایی مانند " اِسالن " در آمریکا و نویسندگان و سخنرانان برجسته‌ای مانند "ورنر هانس ارهارد" در آموزش‌های رشد و بهبود فردی خود همین نگرش و رویکرد فرد محور و درون‌نگر را ارائه دادند.

در عصر معاصر، مکاتب جدید روانشناسی مانند روانشناسی انسان‌گرا و روانشناسی مثبت نگر نیز بر این نگاه صحه گذاشتند و بر اهمیت شناخت عمیق‌تر افکار و رفتار انسانی و همین‌طور نقاط قوت و ضعف درونی آدم‌ها در تحلیل و تغییر انسان تأکید کردند.

در سال ۱۹۸۰، توماس جی لئونارد که یک مشاور مالی در آمریکا بود، همین نگاه را در حیطه مشاوره‌های فردی و سازمانی خود کشف کرد و دید که عملکرد حرفه‌ای و اقتصادی افراد به‌نوعی با مسائل شخصی و زندگی آن‌ها مرتبط است.

او به‌مرور تصمیم گرفت که مانند گالوی به شیوه مربیگری با افراد و دنیای درونی آن‌ها ارتباط برقرار کرده و مشاوره‌های عمیق‌تر و کاربردی‌تری به مراجعین خود ارائه دهد.

که منجر به رشد و تحول در تمامی عرصه‌ها و زمینه‌های زندگی آن‌ها بشود؛ به همین جهت خود رو " کوچ " و فعالیت خود رو نوعی لایف کوچینگ (مربیگری زندگی) می‌دانست.

هم‌زمان با شکل‌گیری حلقه‌های اولیه کوچینگ در آمریکا، در اروپا و انگلستان هم آقای " جان ویتمور" و همین‌طور " الکساندر گراهام" تفکر و نگرش کوچینگ را در کار و زندگی مطرح کردند که در ادامه به انتشار کتاب " کوچینگ برای عملکرد" و ارائه مدل‌های کوچینگ مانند مدل (Grow) منجر شد.

بدین ترتیب متد و رویکرد کوچینگ در تمامی حوزه‌های فردی و حرفه‌ای شکل گرفت. و کوچ‌ها به‌عنوان اشخاص توانمندی که در این زمینه به افراد و سازمان‌ها کمک می‌کنند به‌صورت حرفه‌ای شروع به فعالیت کردند.

سازمان‌ها و شرکت‌های بزرگی مثل آی بی ام، اپل، کوکاکولا و مایکروسافت را می‌توان از شرکت‌های پیشگامی دانست که در بدو شکل‌گیری کوچینگ، از آن در رشد و توسعه فردی مدیران و سازمان‌های خود بهره بردند.

توماس جی لئونارد که در شکل‌گیری کوچینگ به‌عنوان یک حرفه نوین نقش بسزایی داشت با شکل‌گیری و رشد این حرفه، در سال ۱۹۵۰ اقدام به تأسیس فدراسیون جهانی کوچینگ کرد.

که به‌عنوان یک انجمن و مرجع حمایتی، آموزشی و نظارتی در این زمینه شروع به فعالیت کرد و با تعریف یکسری استاندارها و صلاحیت‌ها و مهارت‌ها برای این حرفه، کوچینگ را در شکل نوین و حرفه‌ای آن در دنیا مطرح کرد.

از ابتدای قرن جاری کوچینگ در فضای آکادمیک کشورهایی مثل آمریکا و استرالیا، و در رشته‌های دانشگاهی مرتبط با روانشناسی مانند "کوچینگ روانشناسی "هم وارد شد. و به‌مرور مؤسسات و نهادهای زیادی در سرتاسر دنیا به این روش نوین پرداختند.

کوچینگ در ادامه این سفر و تکامل تاریخی امروزه در اشکال و زمینه‌های مختلفی (کار، زندگی، سلامتی، ورزش، تحصیلی، مالی، معنویت و..) و همین‌طور در سطوح مختلف فردی، گروهی و سازمانی ارائه می‌گردد و به‌سرعت در دنیا در حال گسترش و تکامل می‌باشد.

کوچینگ در مفهوم نوین آن گرچه بسیار نوپا و بدیع است، اما به نظر می‌آید که ریشه‌های تاریخی، فلسفی و انسان‌شناختی مستحکمی دارد و در عصر جدید هر چه بگذرد از این سبک نوین حمایتگری و همیاری بیشتر خواهیم شنید.

 

سخن پایانی تاریخچه کوچینگ

سخن پایانی

اگر بخواهیم نقاطی که در تاریخچهٔ کوچینگ و مربیگری حرفه‌ای مطرح شد را به هم متصل و مرتبط کنیم، شاید بتوانیم پازل و تصویر کامل‌تر و بهتری از کوچینگ را داشته باشیم.

درعین‌حال باید صبوری و کنجکاوی خود را برای ادامه سیر و تکامل تاریخی آن حفظ کنیم.

انسان از بدو فعالیت‌های اجتماعی به ارزش بهره‌گیری از دانش و خرد و مهارت‌های دیگر همنوعان خود پی برد و بدین ترتیب بود که " منتور" ها و " ژیمیناست " ها را به یاری طلبید.

در جریان شکل‌گیری فلسفه، سقراط‌ها، برای تعمیق این خرد و مهارت‌ها، به دنیای درون انسان‌ها باور بیشتری داشتند و با پرسشگری‌های قدرتمند و گفتگوهای روشنگر، آگاهی و تحول را در عمق ذهن و اندیشه انسان‌ها زنده کردند.

واژه" کوچ" از فرآیند سفر به فرهنگ واژگان انسان‌ها وارد شد، ابتدا به ابزار سفر (کالسکه) و بعد به هم‌سفر ما در تغییر و تحول (مربی) اطلاق شد.

ضرورت بهره‌گیری از "کوچ " در ابتدا در فرآیند آموزش و تحصیل و مسابقات ورزشی درک شد؛ اما به‌تدریج مشخص شد که ما در جنبه‌های مختلف کار و زندگی نیازمند به کمک و همراهی " کوچ " ها هستیم.

بعد از دانش و تجربه اولیه بشری و کاوشگری‌های فلسفه باستان و فرهنگ و آیین درون‌گرای شرق، یافته‌های انسان‌شناسی و روانشناسی معاصر بر عمق و غنای سفر کوچینگ افزودند.

مربیان و مشاوران با الهام از این سیر تاریخی و تمدنی برای اثربخشی بیشتر بر مراجعین خود، اولین حلقه از کوچینگ در مفهوم نوین آن را شکل دادند؛ که به‌تدریج شکل و ساختار حرفه‌ای و عملیاتی به خود گرفت، و به‌عنوان یک دانش و مهارت اثربخش و تحول‌آفرین در سازمان‌ها و جوامع امروز مورد استقبال قرار گرفت.

کوچینگ مانند سفری در دنیای درونی آدم‌هاست که به‌منظور حرکت سریع‌تر، مطمئن‌تر و آسان‌تر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب و بهینه آن‌هاست.

در این سفر، کوچ یا مربی در کنار افراد قرار می‌گیرد تا با همراهی یکدیگر بهتر دنیای درونی مراجع را کشف کنند، قفل باورهای محدودکننده و قضاوت‌های منفی و نادرست درونی او را گشوده و استعدادها و پتانسیل‌های نهفته‌اش را آزاد سازند.

این سفر با ارتباط و همراهی مؤثر کوچ با مراجع آغاز می‌شود و با گفتگو و همفکری عمیق و خلاقانه بین دو طرف ادامه پیدا می‌کند، تا از دل این گفتگو و جریان پرسش و پاسخ‌ها، به آگاهی و تحول‌های ژرف درونی برسیم و دنیای درونی آدم‌ها، مبدأ و مقصد و مسیر اختصاصی آن‌ها را با مشارکت خودشان کشف کنیم و درنهایت کوچ و کوچی (مراجع) هر دو این مسیر تحولی را تا انتها باهم طی کنند.

در سفر کوچینگ، مربی و مراجع، هرچه ‌بهتر دنیای درون و بازی‌های درونی فرد را کشف و بهینه‌سازی کنند، به نتایج بهتر و درخشان‌تری در دنیا و بازی‌های بیرونی خواهند رسید.

کوچینگ به‌نوعی حلقه نهایی از زنجیرهٔ کمک به رشد و تحول انسان‌هاست، که کاملاً اختصاصی و انحصاری بر مراجع تمرکز دارد و علاوه بر کشف مسائل، آگاهی‌ها و خلاقیت‌های درونی او، ضرورت و پذیرش آموزش‌ها و مشاوره‌ها و تجربه‌های متناسب بیرونی را هم تعیین می‌کند.

نویسنده: جناب آقای علی آرانی از دانش پذیران دوره دوم تربیت کوچ حرفه‌ای کسب‌وکار ویدان

دیدگاه کاربران (0)