مدتهاست که فکرم مشغول این مقوله است که نقطه شروع ایجاد یک کسبوکار یا یک حرفه چیست.
مبلغ سرمایه اولیه؟
یک ایده شغلی؟
چند دوست که قصد شراکت دارند؟
فرار از موقعیت کارمندی؟
کسب درآمد بیشتر؟
موقعیت اجتماعی؟
قطعاً همه موارد فوق میتواند عوامل و یا ابزارهایی کاربردی برای شروع یک کسبوکار باشد، اما آنچه نیروی محرکه قوی برای شروع است، اشتیاق است، اشتیاقی سوزان از جنس آنچه ناپلئون هیل در کتاب بیندیشید و ثروتمند شوید به آن اشاره و تأکید کرده است.
آنچه انسان را به وجد میآورد که وارد دنیای پرمخاطره کارآفرینی شود قطعاً چیزی فراتر از منطق است.
احساسی که انسان نسبت به ایجاد یک موجود زنده به نام حرفه دارد چیزی شبیه عشق است.
عشق است که باعث اشتیاق میشود و این عشق تمام حواس را درگیر میکند و تحلیل و منطق را به کار میگیرد که با کمترین عارضه یک کسبوکار را خلق کنیم، رشدش دهیم و به مرحله تکامل برسانیم.
دقیقاً از جنس کدام عشق نمیدانم اما خوب میدانم که در شروع یک کسبوکار عشق است که بیمنت هر آنچه میدانیم را در اختیار این طفل نوپا قرار میدهیم و خستگیها و فشارها را به جان میخریم که این نوزاد توان برداشتن گامهای اولیه در مسیر پرپیچوخم کارآفرینی را داشته باشد.
عشق به خلق کسبوکار
عشق به خلق کسبوکار است که ایدههای ناب را در ذهن ما از مرحله تفکر و تعمق به مرحله اجرا درمیآورد.
وقتیکه اشتیاق سوزان برای شروع داشته باشیم دیگر محدودیتها و کمبود منابع مانع شروع ما نمیشوند.
میدانیم که بزرگترین هدف ما و بزرگترین ارزش ما شروع و خلق این کسبوکار است.
میدانیم که ما و کسبوکار ما تبدیل به یک روح در دو بدن خواهیم شد که هر دو به رشد و خود شکوفایی هم کمک خواهیم کرد.
این اشتیاق است که افکاری در ذهن ما رشد میدهد که صدها برابر بیشتر از ظرفیتهای ذهنی قبلی ما ایجاد فرصت میکند، همان است که ترموستات ذهنی ما را رشد میدهد و در ضمیر ناخودآگاه ما به ما میگوید که این افکار باید! به اعمال و نتایج ختم شود.
در شروع یک کسبوکار و در مرحله طفولیت با کوچکترین ناملایمات بازار، ممکن است که کسبوکار به سمت نابودی و مرگ پیش رود و این عشق است که صاحب کسبوکار با کار و تلاش بیشتر چند برابری، با تحمل سختی و مشقت زیاد و با تزریق سرمایه بیشتر مانع از مرگ زودرس این مخلوق تازه خود میشود.
در شروع یک کسبوکار چون یک انسان خالق کسبوکار بوده و انسان بعد از مدتی، بعد از تحمل سختیها و مشکلات خسته میشود و رها میکند آنچه را موجب این خستگی شده است، این عشق و اشتیاق سوزان به کسبوکار است که تابآوری یک کارآفرین برای گذار از این مرحله را به حداکثر توان خود میرساند.
باعث میشود که رها نکند بلکه اصلاح کند هر آنچه مانع رشد این کودک نوپاست.
عشق به رشد کسبوکار
در مرحله رشد یک کسبوکار این اشتیاق سوزان برای رسیدن به تکامل نهایی است که موفقیتهای کوچک و اولیه شروع یک کسبوکار مانع تزریق انرژی و منابع بیشتر از سمت کارآفرین نخواهند شد و یک کارآفرین عاشق، مشکلات و بحرانهای حال و آینده را میبیند و با تحلیل و تفکر و آموزش و البته تلاش بیشتر و هوشمندانهتر و همچنین با کمک گرفتن و بکار گیری نیروهای نخبه و کارآزموده و تزریق فرهنگسازمانی برای رساندن این نوجوان کسبوکار به مقاصد ارزشمند بعدی، نهایت تلاش خود را میکند.
یک کارآفرین عاشق بیشتر و بیشتر کار میکند چون باور عمیق به این دارد که این تلاشها روزی به اینجا ختم میشود که کسبوکار خود را در سیمای یک جوان رعنا ببیند.
بیشتر تلاش میکند اما میداند که از حالا به بعد نمیتواند تمام نیازهای این جوان رعنا برای رشد بیشتر و تکامل را فراهم کند، لذا بخشی از مسیر رشد را به افرادی توانمندتر از خود تفویض میکند تا این مسیر متوقف نشود.
میداند که حالا نیاز به تیمی متشکل از تخصصهای مختلف است که این مسیر را به کمک هم در غالب یک سیستم یکپارچه به سمت تکامل و ثبات ادامه دهند.
یک دیوانه ثروت ساز، یک کارآفرین عاشق باید باشی تا جوان رعنای تکاملیافته کسبوکار خود را رها نکنی.
درست است که این مرد تنومند با هر گزندی از پا نمیافتد، هر تهدیدی را تبدیل به فرصت میکند.
درست است که این مرد تنومند توانایی مچ اندازی با هر کسبوکار کوچک و بزرگی را دارد، اما یک کارآفرین عاشق میداند که این نوزاد نوپا که حالا تبدیل به مردی تنومند شده است روزی پیر میشود.
پیر میشود اگر دست روی دست بگذاریم و محو تماشا و لذت بردن از موفقیتها و تواناییهای فعلی آن بشویم.
پیر میشود این مرد تنومند اگر فقط دلخوش به جنگآوریها و مچ اندازی های گذشتهاش باشیم.
یک کارآفرین عاشق که حالا خودش مادری و یا پدری پیر و باتجربه است از خون خود اکسیر جوانی را به فرزند خود، این مرد تنومند میدهد تا برای همیشه و تا ابد و نسلاندرنسل جوان بماند.
اکسیر جوانی مثل آموزش بیشتر، تدوین هدفهای نو، تزریق خلاقیت، ریسکهای حسابشدهتر، تزریق سرمایه بیشتر و هر آنچه وقتی کسبوکار تنومند فعلی طفلی بیدفاع بود را انجام میدهد تا برای همیشه جوان و تنومند بماند و پیر نشود و نمیرد.
اگر عاشق هستید وارد این چرخه عمر شوید.
چرخه ایی که روزی شما میمیرید اما مخلوق شما هیچوقت نباید بمیرد.
کسبوکار شما نباید بمیرد و نمیمیرد اگر شما یک دیوانه عاشق باشید.
نویسنده: جناب آقای افشین نیک آئین از دانش پذیران دوره چهارم بیزینس کوچینگ ویدان