اصلاح سیستم ، قلب روش سیستم‌سازی

اصلاح سیستم ، قلب روش سیستم‌سازی

اصلاح سیستم در اکثر کسب وکارها در مواقعی نیاز است. چگونه بتوانمی آن را اصلاح کنیم نیاز به دانش خاصی دارد. برای رهبری یک سیستم 2 رویکرد روان‌شناختی وجود دارد:

1-حوادث گذشته و ذهنیتی که ما بر اساس این حوادث به دست آوردیم.

2-گذشته، گذشته است و ما فقط تحت تأثیر افکاری قرار می‌گیریم که به ذهن خودمان تزریق می‌کنیم.

سیستم‌های ناکارآمد و خراب را از زندگی خود حذف کنید و سیستم‌های زندگی‌تان را تحت فرمان خودتان داشته باشید.

فردی تحت اختیار شغلش است و افرادی که به او وابسته‌اند تحت اختیار حضور او هستند. آن‌ها منتظر دستور او می‌شوند و تا این فرد نباشد نمی‌توانند کارها را پیش ببرند.

این فرد نتوانسته تشکیلاتش را طوری سازمان‌دهی کند که بدون او هم به کار خودش ادامه دهد، پس در نبود او همه چیز تعطیل است و با بازگشت او به محل کار انبوهی از کار سرش می‌ریزد.

بسیاری از ماها علاقه نداریم که سرعتمان را پایین بیاوریم و مسائل را ریشه‌یابی کنیم و این اصلاً خوب نیست.

چون اگر می‌خواهیم مکانیسم‌های زندگی‌مان را اصلاح کنیم و به آنچه می‌خواهیم برسیم باید برای درک این مکانیسم‌ها وقت بگذاریم.

کارکرد سیستم‌ها در همه‌جا یک‌شکل است.

واژه سیستم واژه ظریف و بی‌نظیری است و آن‌چنان منحصربه‌فرد است که معادل‌های بسیار کمی وجود دارد.

ما اگر ‌بخواهیم فقط بر برنامه‌ها و کارها تمرکز کنیم، باید کنترل سیستم‌های زندگی‌مان را در دست بگیریم و از درون به‌هم‌ریختگی‌ها سادگی و از درون آشفتگی‌ها نظم را بیرون بکشیم.

ذهنیت سیستماتیک متفاوت است. به‌جای اینکه درون شرایط گیر بیفتیم، باید بتوانیم خود را از دل شرایط بیرون کشیده و از بالا به همه چیز نگاه کنیم.

با این کار می‌توانیم اتفاقات روزانه خود را به شکل قطعاتی مجزا ببینیم که به شکل متوالی و پشت سرهم ذخیره شده‌اند.

  اصلاح سیستم‌ها، قلب روش سیستم‌سازی

اصلاح سیستم‌، قلب روش سیستم‌سازی

اصلاح سیستم‌ فرایندی مهم و جدی برای نزدیک کردن کارایی یک سیستم به کارکرد عالی است.

فرایند مدیریت سیستم توجه به افزایش حداکثری کارآمدی سیستم‌ها برای جلوگیری از بروز مشکلات تکرارشونده و همچنین صرفه‌جویی در زمان است.

شما با ذهنیت سیستماتیک و سیستم‌سازی شده می‌توانید به این نگرش که دنیا مجموعه‌ای از سیستم‌ها و فرایندهای منظم و متوالی است برسید.

شما در سیستم‌سازی با مشخص کردن اهداف و چگونگی انجام و راه‌های رسیدن به این اهداف، ابتدا هدف را مشخص می‌کنید و راه‌هایی که می‌توانید به این هدف برسید را معین می‌کنید و چگونگی انجام این کار را پیدا می‌کنید و به‌این‌ترتیب می‌توانید کاری را سیستم سازی کنید.

وظیفه یک رهبر هوشمند این نیست که انرژی خود را برای خاموش کردن شعله‌های آتش صرف کند که از این‌سو و آن‌سو زبانه می‌کشد، بلکه وظیفه او ساختن سیستمی ضد حریق است که هیچ آتشی در آن شعله‌ور نمی‌شود.

 

هیچ‌کس توان ایستادگی در برابر سیستم‌های دنیا را ندارد

اساس منطقی نظام جهان هیچ ارتباطی با مثبت اندیشی و جملات امیدبخش ندارد. این سیستم با دنیای سرد و واقع‌گرایی مکانیکی در ارتباط است.

هرکدام از ما مجموعه پیچیده و غیرقابل‌توصیفی از زیرسیستم‌ها هستیم. زیرسیستم‌هایی که با فعالیت‌های دسته‌جمعی و متوالی زیرسیستم‌های کوچک‌تر بی‌شماری عمل می‌کنند.

برخلاف اکثر ما انسان‌ها که فکر می‌کنیم هرج‌ومرج و آشوب در این جهان حکم فرماست، باید بگوییم واقعیت چیز دیگری است و مکانیسم‌های جهان بسیار صحیح و دقیق عمل می‌کنند و خواسته سیستم کارآمد بودن است.

عدم نتیجه‌گیری مطلوب از برنامه‌ریزی و ناراحتی ناشی از آن، به دلیل وجود مشکلاتی هرچند اندک و جزئی در اجزای تشکیل‌دهنده سیستم‌هایی است که ما به‌ظاهر آن‌ها را سیستم‌های بی‌نقصی میدانیم.

اولین گام برای ایجاد ثبات در کار، ایجاد برنامه و دستورالعمل‌های مکتوب برای عملکرد سیستم‌ها و سپس جمع‌آوری افراد و نیروهاست که به پیروی از این برنامه‌ها و دستورالعمل‌ها تمایل داشته باشند.

سیستم‌های اصلاح‌شده‌ای که اجزای آن‌ها در گذشته دچار نقص بوده‌اند و این نواقص پس از بررسی و بازبینی به‌تدریج برطرف شده‌اند، می‌توانند سیستم‌های خوبی برای دستیابی به بازدهی مطلوب باشند.

ایجاد سیستم‌های جدید و حذف سیستم‌های غیرضروری، یکی از راه‌های رسیدن به موفقیت است.

به خاطر ماهیت مکانیکی سیستم، وقتی‌که در بخشی از آن اصلاحات صورت می‌گیرد و این اصلاحات به‌صورت مکتوب ثبت و ضبط می‌شوند پس از مدتی پیشرفت خود را نشان می‌دهند.

خواه بازدهی مطلوب شما باشد یا نباشد اتفاقات آن‌گونه پیش می‌آید که سیستم‌ها بخواهند. پس سیستم‌ها را به‌گونه‌ای بسازید که بازدهی مطلوب شمارا ایجاد کند.

کسب‌وکارها نیازمند هدفی استوار هستند، ولی تمام انتظاری که از کسب و کار دارند این است که ثروتمند شوند که هدفی بسیار سست است

 

کسب و کارها مجموعه‌ای از سیستم‌های کارآمد و ناکارآمد هستند

کسب و کارها مجموعه‌ای از سیستم‌های کارآمد و ناکارآمد هستند

ابتدا سیستم‌های کسب و کارمان را پیدا می‌کنیم و هر یک را به‌طور جداگانه بررسی می‌کنیم و هر یک را به‌عنوان یک وجود مستقل می‌پذیریم.

و سپس به‌وسیله هدفی راهبردی و استوار هر یک از این زیرسیستم‌ها را یک‌به‌یک تفکیک و بازسازی می‌کنیم تا ما را برای رسیدن به نتیجه مطلوب یاری کند.

نقش یک مدیر و رهبر این است که در ابتدا چرخ‌دنده‌ها را موردبررسی قرار دهد و سپس با بیشترین بازدهی آن‌ها را به حرکت دربیاورد.

ساختن زیرسیستم‌های کارآمد که با قدرت و کارایی بیشتری به وظایف خود عمل کنند و منجر به افزایش کارایی سیستم اصلی ‌شوند.

به‌عنوان صاحب کسب و کار به درون سیستم رخنه کنید و تلاش کنید تا یکی‌یکی موانع را ازسر راه بردارید.

این یعنی رفع نواقص و افزایش کارایی زیرسیستم‌ها و ایجاد سیستمی محک هم چون فولاد.

باورهایی که از ذهنیت غیر سیستماتیک می‌آیند این است که هنگام مواجهه با یک سیستم مشکل‌دار ما را متقاعد می‌کنند که کل مکانیسم آن سیستم معیوب است و بهترین راه‌حل ممکن این است که کل سیستم را حذف و سیستمی دیگر جایگزین آن کنیم.

رهبران موفق هیچ‌گاه نگاه محدود و بسته‌ای به مشکلات ندارند. برای این افراد یک مشکل یک زنگ هشدار است.

آن‌ها می‌دانند حل مشکل فقط به رفع آن ختم نمی‌شود و برای اینکه چنین مشکلاتی دوباره خود را نشان ندهند، باید گام‌های دیگری هم برداشت و درواقع کلید رفع مشکلات، برداشتن همین گام‌های بعدی است.

منشأ مشکلات یک سیستم وجود زیرسیستم‌های خراب است. از دید یک رهبر هوشمند، رفع یک مشکل در سیستم اصلی نیازمند اصلاح زیر سیستم‌هاست.

یک رهبر هوشمند با ایجاد یک اصلاح دائمی کاری می‌کند تا سیستم اصلی روزبه‌روز قوی‌تر و نیرومندتر کار ‌کند.

همچنین او افراد هوشمند قابل مدیریت و موفق را شناسایی می‌کند و از توانایی آن‌ها برای رسیدن به اهداف خود استفاده می‌کند.

مدیران و مؤسسین موفق شرکت‌ها و سازمان‌ها هنرمندانی هستند که اتفاقات اشیا و افراد مختلف را در هم می‌آمیزند و از ترکیب آن‌ها کسب و کاری موفق ایجاد می‌کنند.

کسب و کار یک هنر است، یک مسئولیت بزرگ است که 2 هدف ارزشمند دارد. تکریم کارمندان و مشتریان،کسب درامد شخصی برای خالق کسب و کار.

به‌منظور حصول اطمینان از به دست آمدن نتیجه دلخواه در یک سیستم، باید آن را به زیرسیستم‌های کوچک‌تری تقسیم کرد و از کارکرد صحیح تک‌تک آن‌ها مطمئن شد.

اگر شما به جزئیات مکانیکی دنیای خود و همچنین به سیستم‌های کلیدی تشکیل‌دهنده آن توجه داشته باشید و بر روی آن‌ها کار کنید، به‌ندرت در زندگی‌تان درگیر خاموش کردن شعله‌ها و رفع دردسرها خواهید شد.

در مقابل زندگی، شما انعطاف‌پذیر قوی و روبه‌بهبود خواهید شد.

روزبه‌روز آرام‌تر می‌شوید و فرصت بیشتری برای فکر کردن، برنامه‌ریزی و خلاقیت پیدا می‌کنید. می‌توانید وقت خود را برای خانواده‌تان صرف کنید.

می‌توانید زمانی را در کنار دوستانتان بگذرانید و همچنین این آرامش و آزادی را خواهید داشت تا به کسب و کار و زندگی‌تان فکر کنید.

البته ممکن است حتی پس از طی این مراحل گاهی در زندگی‌تان لرزش‌های کوچکی اتفاق بیفتد اما دیگر از زلزله‌های ویرانگر در امان خواهید بود.

شما در هر موقعیت و جایگاهی که باشید طبیعتاً گاهی ناامید می‌شوید و احساس می‌کنید که پیشرفتی ندارید و فقط دور خود می‌چرخید.

اما این را بدانید که ازاین‌پس با اندیشه سیستم‌سازی، گام‌به‌گام و به‌سرعت به‌سوی بهبود و پیشرفت خود حرکت خواهید کرد.

همچنین درک شما از مکانیسم‌های زندگی و چگونگی کارکرد دنیای مادی روزبه‌روز بیشتر خواهد شد.

اندیشه سیستم سازی در شما نهادینه خواهد شد و حتی بر روی کوچک‌ترین تصمیمات شما تأثیر خواهد گذاشت.

با اندیشه سیستماتیک می‌توانید اهداف و استراتژی‌های خود را با نگارش اهداف راهبردی و اصول کلی اجرایی مشخص ‌کنید.

با این کار درواقع مسیری که باید در آن قدم بگذارید را انتخاب کرده‌اید.

شما کارکرد زیرسیستم‌های زندگی‌تان را مورد بررسی قرار می‌دهید. زیرسیستم‌های که کسب و کار، شغل، سلامت و ارتباطات شما را تشکیل می‌دهد.

آن‌ها را تجزیه‌وتحلیل می‌کنید و به دنبال فرصت‌هایی برای ارتقا آن‌ها می‌گردید.

نویسنده: جناب آقای امیر خواجه ملک از دانش پذیران دوره چهارم تربیت کوچ حرفه‌ای کسب و کار ویدان

دیدگاه کاربران (0)