بارها بهعنوان مدرس هوش هیجانی از من سؤال شده است که هوش هیجانی یعنی چه!
اگر اکسیژن برای حیات ما ضروری است، هوش هیجانی روح روابط ما است.
همانطور که زمانی نمیدانستیم چیزی که نفس میکشیم اکسیژن است، این عنوان هم جایگاه خود را در روابط ما با این نام پیدا کرده است.
این اولین جلسه کوچینگ او با من هست. ما قرار است یک مسیر جدیدی رو طی کنیم.
سردرگم به نظر میرسید با نگرانی و کمی با استرس به من نگاه میکرد….
میفهمم تو چه شرایطی است. لبخند میزنم و او هم کمی در جایش جابهجا میشود و لبخند میزند و یک نفس عمیق به دنبال آن میکشد.
توی هر جلسه کوچینگ اتفاق خاصی که میافتد و افراد دنبال آن هستند درک شدن و اطمینان به اینکه کارها درست خواهد شد.
شروع کرد به صحبت کردن من دچار چالش زیادی هستم، ذهنم درگیر است و نمیدانم چطور کارهایم را اولویتبندی کنم.
من هم در پاسخ به او میگویم؛ من میفهمم تو چه شرایطی هستی برای من و هرکسی هم، چنین شرایطی پیش آمده…
با اطمینان و سرحالتر از ابتدای جلسه به من نگاه میکند.
چه اتفاقی افتاد؟ من چه پاسخی دادم! بله همدلی و اینکه جایی که آمدی ناآشنا نیست و تو تنها نیستی!
در این مقاله میخواهم راجع به هوش هیجانی و تأثیر آن بر حوزه کوچینگ با شما صحبت کنم.
در ابتدا میپردازم به اینکه که هوش هیجانی چیست و یک کوچ چطور میتواند به این ابزار مجهز باشد تا یک فرآیند کوچینگ موفقی داشته باشد.
هوش هیجانی چیست؟
تحقیقات نشان داده است که در تصمیمگیریهای ما، احساس سه برابر منطق نقش دارد.
با این حساب ما انسانهایی احساسی هستیم و احساسات در تمام ابعاد زندگی ما تأثیر دارد.
درک اینکه چگونه احساسات ما بر زندگی روزمره ما تأثیر میگذارد به ما کمک میکند تا بر نگرشها، احساسات و رفتار خود کنترل داشته باشیم.
اصطلاح هوش هیجانی در سال ۱۹۹۶ زمانی که دانیل گولمن، روانشناس، مدرس و نویسنده مشهور بینالمللی کتاب خود را با عنوان “هوش هیجانی” نوشت، به یک کلمه رایج تبدیل شد.
موفقیت کتاب گلمن اصطلاح EI را رایج کرد، اما این جان مایر و پیتر سالوی بودند که برای اولین بار آن را در سال ۱۹۹۰ معرفی کردند.
این دو استاد دانشگاه در حال تحقیق در مورد چگونگی اندازهگیری علمی تفاوت بین تواناییهای افراد، در مورد احساسات آنها بودند و با هم یک مقاله نوشتند.
مقالهای با عنوان هوش هیجانی در این مقاله، آنها هوش هیجانی را اینگونه تعریف کردند:
هوش هیجانی شکلی از هوش اجتماعی است که شامل توانایی نظارت بر احساسات و عواطف خود و دیگران، تمایز قائل شدن بین آنها و استفاده از این اطلاعات برای هدایت تفکر و عمل خود است.
اگرچه داشتن دانش فنی در حوزه تخصص خود بسیار ضروری است و در اولویت اصلی قرار دارد.
اما به تجربه ثابت شده است که داشتن مهارتهای فردی و ارتباطی فرق بین رهبران موفق با سایرین را تعیین میکند.
هوش هیجانی شامل پنج مهارت میباشد
- روابط درون فردی
- روابط بین فردی
- مدیریت استرس
- تطبیقپذیری
- خلقوخوی عمومی
روابط درون فردی شامل عزتنفس و اعتمادبهنفس است. یک کوچ تأثیرگذار قطعاً یک فردی با اعتمادبهنفس و عزتنفس بالا است.
اگر بخواهیم فردی تأثیرگذار و موفق در حوزه کوچینگ باشیم باید به خودشناسی برسیم و روی رشد فردیمان کار کرده باشیم.
اگر بخواهم از تأثیر هوش هیجانی در کوچینگ بگویم یک فاکتور اصلی یعنی همدلی را در جلسات کوچینگ اشاره میکنم.
همدلی مربوط به بخش روابط بین فردی در هوش هیجانی میباشد.
بهترین اتفاق بین افراد همدلی و درک احساسات همدیگر است.
برای اینکه ازنظر عاطفی باهوش بشویم به دو عنصر هوش نیاز داریم:
۱) ازآنچه در درون شما میگذرد آگاه باشید (خودآگاهی) و بتوانید اقدامات مناسب برای مدیریت و کنترل احساسات خود انجام دهید (مدیریت خود)
۲) از احساسات دیگران آگاه و درک کند (آگاهی از دیگران) و بتواند برای مدیریت آنها اقدام مناسبی انجام دهد (مدیریت روابط).
هوارد گاردنر این دو عنصر را هوش درون فردی و هوش بین فردی تعریف میکند.
کوچینگ فرآیندی است که با سؤالات مناسب میخواهیم به چالشهایی که کوچی (یعنی مخاطب) درگیر آن است پی ببریم و در جهت حل آن جلسه را پیش ببریم.
اینجا درک احساسات و هیجانات مخاطب و عدم قضاوت آن اهمیت بسیاری دارد.
در ۵۰ سال گذشته، سازمانها در عصر اطلاعات فعالیت میکنند، جایی که سرمایه فکری بهعنوان کلید سود موردتوجه قرار میگیرد.
بااینحال، پیشرفتهترین سازمانها فراتر از اطلاعات و عقل در حال حرکت بهسوی یک واقعیت عملیاتی جدید، یعنی عصر آگاهی هستند.
در این مرز هیجانانگیز مزیت رقابتی، سرمایه فرهنگی و هوش عاطفی و اجتماعی بالا عامل تغییر بازی هستند.
در عصر آگاهی، مدیران و رهبران مانند آن فرد باهوش عاطفی رفتار میکنند که به ما کمک میکند احساس ویژه، ارزشمندی، اعتمادبهنفس و بالاتر از همه، به خودمان داشته باشیم.
آنها چیزی دارند که ما آن را “سبک رهبری مربیگری” مینامیم.

معتقدیم که هدف از کوچینگ بالقوه کردن پتانسیل افراد برای به حداکثر رساندن عملکرد آنهاست
حوزه کوچینگ بسیار گسترده است که یکی از این حوزهها کوچینگ رهبری میباشد.
برای اینکه یک رهبر موفق و تأثیرگذار باشد باید به مهارتهایی مجهز باشد که یکی از اینها هوش هیجانی بالا میباشد.
آموزش رهبران برای اتخاذ رویکرد مربیگری تحولآفرین تنها قدرتمندترین راه برای توسعه چهار مؤلفه اساسی هوش هیجانی است که ثابتشده است بر عملکرد بالا تأثیر میگذارد: خودآگاهی، خود مدیریتی، آگاهی اجتماعی و مدیریت روابط (فوربس، ۲۰۰۱). همه چیز با آگاهی شروع میشود:
آگاهی از خود – درک کنید که چرا کاری را که انجام میدهید انجام میدهید.
یاد بگیرید که تمایلات انسانی، مداخلات درونی و سوگیریهای خود را بشناسید تا بتوانید احساسات، قضاوتها و واکنشهای خود را مدیریت کنید. بهبود عملکرد با خود مدیریتی و غلبه بر موانع در درون بالقوه.
آگاهی دیگران – فردی را که پشت اجرا قرار دارد ببینید.
یاد بگیرید که نقاط قوت، دخالتها و انگیزههای افراد را بهمنظور مدیریت روابط و الهام بخشیدن و همکاری موفقیتآمیز با افراد و تیمها شناسایی کنید.
با کنجکاوی در مورد آنها، گوش دادن به آنها و مشارکت با آنها، مهارتهای اجتماعی را بهبود بخشید.
آگاهی از سازمان – ایجاد تأثیر مثبت بر فرهنگ. یاد بگیرید که اهداف فردی، تیمی و سازمانی را هماهنگ کنید و یک رویکرد مربیگری ایجاد کنید که منجر به عملکرد بالا، یادگیری و لذت میشود.
همیشه یک بازی درونی در ذهن شما در حال انجام است، مهم نیست که چه بازی بیرونی انجام میدهید.
میزان آگاهی شما از این بازی میتواند بین موفقیت و شکست تفاوت ایجاد کند. تیم گالوی، خالق بازی درون
برای اینکه در کوچینگ رهبری موفق باشیم باید رهبران را از قابلیتهای هوش هیجانی آگاه کنیم.
خبر خوب آن است که هوش هیجانی مهارت کسب کردنی است و اگر رهبری یا هر فردی هوش هیجانی قابلتوجهی ندارد جای نگرانی نیست و با آموزش و تمرین و تجربه در زندگی میتوانند این مهارت را در خود بالا ببرند.
رهبران میتوانند هوش عاطفی را بیاموزند
برنامه کوچینگ رهبری الهامبخش برای عملکرد ما بر دو ستون آگاهی و مسئولیت بنا شده است.
این آموزش به رهبران اجازه میدهد تا شایستگیهای عاطفی و اجتماعی را توسعه دهند که به آنها چابکی بیشتری میبخشد، اعتماد افراد خود را جلب میکند و چشماندازی ایجاد میکند که سازمان آنها را به هم متصل و الهام میبخشد.
مخاطبان این فرآیند کوچینگ برای دستیابی به پتانسیل خود و تبدیلشدن به کاتالیزور تغییر و موفقیت بالا در سازمان خود اعتمادبهنفس پیدا میکنند.
یک سری از افرادی که درخواست کوچ درزمینهٔ توسعه فردی و لایف کوچ یا همان کوچینگ زندگی میکنند، اغلب از تنهایی و افسردگی رنج میبرند.
تنهایی یا انزوای یک فرد چه زمانی اتفاق میافتد؟
زمانی که ما نتوانیم خودکنترلی داشته باشیم
خودتنظیمی یا خودکنترلی مهارت مهمی از هوش هیجانی است.
که ما بعد از آگاهی از احساسات و هیجانات خود میتوانیم با مجهز به مهارت خودکنترلی یا همان خودتنظیمی آن احساسات خود را کنترل و مدیریت کنیم و زمانهایی که لازم است تصمیم درستی اتخاذ کنیم.
ناآگاهی از احساسات و هیجانات و باورها و افکاری که باعث یک سری جریان فکری و رفتاری در ما میشود، ما را در یک چرخهای مثل افسردگی و انزوا و تنهایی گیر میاندازد.
تنهایی با پیامدهای منفی متعددی همراه بوده است. اما چه چیزی در وهله اول بهتنهایی کمک میکند؟
پژوهش حاضر با استفاده از ادبیات مربوط به اهمیت توانایی خودتنظیمی برای عملکرد اجتماعی موفق، نقش خودکنترلی پایین را بهعنوان عاملی که منجر بهتنهایی میشود بررسی کرد.
مجموعهای از چهار مطالعه با استفاده از روشهای نمونهگیری مقطعی، تجربی، روزانه، و تجربه نشان داد که خودکنترلی پایینتر با احساس تنهایی بالاتر مرتبط است.
چرا خودکنترلی پایین بهتنهایی کمک میکند؟
شکستهای خودکنترلی که پیامدهای منفی برای دیگران دارد منجر به خطرات بیشتری برای طرد شدن توسط دیگران میشود، که پیشبینی میکند احساس تنهایی در طول زمان افزایش یابد.
این نتایج نشان میدهد که خودکنترلی پایین، که اغلب با پیامدهای درون فردی منفی همراه است، میتواند با برانگیختن طردگرایی و درنتیجه تنهایی، پیامدهای مهم بین فردی داشته باشد.
خودتنظیمی
هنگامیکه در خودآگاهی مهارت پیدا کردید، گام بعدی برای تبدیلشدن به یک کوچ EI یادگیری تنظیم احساسات خود است.
خودتنظیمی به توانایی شما برای کنترل یا تغییر جهت تکانهها و خلقوخوی مخرب اشاره دارد
کوچی که مهارتهای خودتنظیمی قوی دارد، با صداقت رهبری میکند، پذیرای تغییر است و محیطی قابلاعتماد را ترویج میکند.
الگوبرداری از آرامش و تفکر منطقی در مواجهه با ناملایمات، برای انجام همین کار است.
بهطور مثال شما بهعنوان رهبر یک تیم اگر هوش هیجانی بالایی داشته باشید در مواجهه با رفتار اشتباه تیم منقلب نمیشوید و آنها را سرزنش نمیکنید!
زمانی که با اشتباه یک عضو تیم مواجه میشوید اجازه میدهید این فرآیند را طی کنید؛
ابتدا فهرستی از سناریوهای احتمالی را بنویسید و در مرحله دوم افکار منفی خود را در مواجهه با هر سناریو بنویسید و درنهایت، افکار منفی خود را با افکار و راهحلهای مثبت جایگزین کنید.
برداشت اشتباه و پیش قضاوتهای منفی منجر به خشم و بازخورد و رفتار مخرب خواهد داشت. این نوعی خودتنظیمی و به دست گرفتن افکار و احساسات خود میباشد.
خودتنظیمی مؤثر باعث تعادل بین بدن و ذهن میشود. یکی از راهبردهای مفید برای کمک به ایجاد خودتنظیمی مؤثر، تمرین تأمل است.
موارد زیادی وجود دارد که نیاز به یک مربی برای تنظیم احساسات آنها دارد.
بهعنوانمثال میتوان به انتخاب تیمها و تاکتیکها، استفاده از تمرینات آموزشی، صحبتهای تیمی، تصمیمگیری در مورد تعویضها و نتیجه نهایی اشاره کرد.
بنابراین، تقویت تکنیکهای خودتنظیمی به مربیان اجازه میدهد تا در فعالیتهای خود تکامل یابند.
در طول جلسات مربیگری خود، احساسات مثبت و منفی را شناسایی کنید. این دو احساس را مقایسه کنید و احساس خود را فهرست کنید.
هر بار که احساس منفی میکنید، سعی کنید زمانهای مثبت را به خاطر بسپارید، زیرا این به تجدیدقوا در تفکر و ذهنیت شما کمک میکند.
استراتژیهایی که فرصتهایی را برای تنظیم احساسات شما از طریق خود بازتابی فراهم میکند گوشهای ساکت پیدا کنید و خودتان را بررسی کنید (مثلاً چهکاری میتوانستم بهتر انجام دهم؟ دفعه بعد چگونه استراتژی متفاوتی توسعه میدهم؟
آیا با مجریان برخورد کردم و پاسخهای کافی ارائه کردم؟ از نظر تاکتیکی، آیا از بهترین ترکیب استفاده کردم؟
انگیزه دادن یا خود انگیزشی یک مهارت مهم دیگر در هوش هیجانی است.
زندگی به یک روال نبوده و نخواهد بود و هر یک از ما در مسیر رشد و توسعه فردی و کسبوکار خود با دورههای ناکامی و سختیها و شکستها مواجه میشویم.
در این شرایط بهترین رفتار انگیزه دادن به خود است. هرچقدر ما از احساسات و افکار خود آگاه باشیم بهتر میتوانیم به ناامیدیهای گاهوبیگاه غلبه کنیم.
یک کوچ حرفهای نهتنها خود بلکه این مهارت را به مخاطب خود القاء میکند.
در فرآیند کوچینگ کوچ همراه مخاطب (کوچی) باید انگیزه را زنده نگه دارد و این نیاز به هوش هیجانی بالایی است.
درنهایت همدلی فاکتور مهمی است که به یک کوچ کمک میکند تا مخاطب خود را درک کند و مسیر کوچینگ را با موفقیت پیش ببرد.
نویسنده: سرکار خانم پروین باوفا از دانش پذیران دوره دوم تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان
نظر بدهید