همهٔ ما با یک سری ظرفیتها و استعدادهای مخصوص به خودمان و عزتنفس به خصوصی، پا به این دنیا میگذاریم،
اما زمانی که توسط والدین، معلمین و اطرافیان با دیگران مقایسه میشویم، عزتنفس ما کمتر شده و خود را کوچک میپنداریم و
اجازه میدهیم که دیگران نیز، ما را حقیر و بیارزش ببینند که درنهایت این حس بیارزشی، حال درونیمان را بد و بدتر میکند.
اگرچه هریک از ما دارای تواناییهای روحی و فیزیکی متفاوتی هستیم، اما با حق مساوی برای احساس لیاقت و برتری با توجه به استانداردهای درونیمان، زاده شدهایم.
برخی از ما در کودکی میآموزیم که فقط زمانی حس ارزشمندی داشته باشیم
که مورد تأیید و تشویق خانواده، فامیل، همنسلیها، همکلاسیها و همگروهیهای خود قرار بگیریم، نه بر طبق ارزشهای درونی که داریم.
اگر مورد تأیید قرار بگیریم احساس فوقالعادهای خواهیم داشت و در غیر این صورت ناامید و سرشکسته میشویم.
عزتنفس نیاز اولیه و همچنین یکی از پایههای اساسی شخصی ماست که باعث میشود
که با درست فکر کردن و تصمیمگیریهای مناسب، موفقتر شده و بهافتخار، سربلندی و احساس خوشبختی برسیم.
همچنین با عزتنفس بالا، اجازه نخواهیم داد که افکار دیگران در انتخابات ما که بر اساس ارزشهای درونی ما هستند، تأثیر مخرب داشته باشند.
عزتنفس چیست؟
پذیرش خود بهگونهای که هستید، کلید عزتنفس سالم است. یعنی دیدن خود بهعنوان فرد ارزشمند، در حال تغییر، غیر کامل و در حال رشد.
عزتنفس یک باور عمیق به این است که شما لایق بهترینها، خوشحالی و موفقیت هستید.
شما نیاز دارید که عشق را درون خود احساس کنید، قبل از اینکه به فرد دیگری پیشنهاد بدهید.
ارزشی که برای خودتان قائلید، کیفیت عملکردتان را مشخص میکند و چیزی که به دنیای بیرون نشان میدهید،
یک آینه از تصویری است که در درون خودتان احساس میکنید.
ارزشهای درونی، شمارا بهجای تلاش کردن برای برآورده کردن توقعات دیگران، به بهترین خود بودن سوق میدهند.
رشد در عزتنفس، باعث به وجود آمدن این تفکر است که لایق زندگی همراه با کرامت، اطمینان، شادی و خوشبینی هستید.
رشد عزتنفس، یعنی زیاد کردن ظرفیتتان برای خوشبختی.
با عزتنفس بالا، شما بیشتر متمایل به رفتار با دیگران با احترام و حسن نیت هستید و احتمال اینکه روابط شما بهجای نابودکننده، رشد دهنده باشند، بیشتر است.
چراکه شما آنها را بهعنوان تهدید تلقی نمی کنید و میدانید احترام به دیگران، احترام به خوداست.
میزان عزتنفس، به فکر، احساس و احترامی است که نسبت به خوددارید نه فکر، احساس و میزان احترامی که دیگران به شما دارند.
هیچ فردی نمیتواند بهجای شما فکر یا احساس کند، نفس بکشد، و یا به شما عزتنفس بدهد.
شما میتوانید از جانب خانواده، دوست و اطرافیانتان دوست داشته بشوید و مورد تشویق و احترام قرار بگیرید، ولی بازهم احساس بیارزشی کنید.
شما میتوانید توقعات دیگران را برآورده نمایید. اما در اجرای توقعات خودتان شکست بخورید.
میتوانید برنده هر افتخاری بشوید ولی بازهم احساس کنید بهجایی نرسیدید.
رسیدن به موفقیت بدون دست یافتن به عزتنفس مثبت، احساسی مشابه یک دغل بازاست که مضطربانه در انتظار گیرافتادن است.
تحسین و تشویق دیگران، دانش، مهارت، تخصص، مادیات، ازدواج و والد شدن، عزتنفس شمارا نمیسازند
بلکه برای مدتی فقط شمارا خوشحال کرده و حس بهتری به شما میدهند.
فاجعهٔ زندگی خیلی از مردم این است که آنها به دنبال اعتمادبهنفس و احترام به خود در هرجایی هستند، بهغیراز درون خود.
وقتی شما به اوج عزتنفس برسید، یک استاندارد درونی برای قضاوت کردتان دارید.
از اینکه چهکاری میتوانید بکنید، مطمئن هستید و نظر دیگران شمارا بهعنوان گروگان احساسی نگه نمیدارد.
مهمتر از همه شما یکچیز خیلی باارزش دارید به اسم احترام به خود و میدانید با ارزشهای درونی خاص خود، ساختهشدهاید که نیازی نیست آنها را به دست بیاورید.
ولی میتوانید آنها را تقویت کنید تا از خم شدن و ازکارافتادگی آن توسط ارزشهای جامعه (موفقیت به هر قیمتی) محافظت نمایید.
گفتار و عملکرد شما، نشاندهنده ارزشهای شماست. فردی که در تحقیر کردن خودش مهارت دارد، به همان اندازه هم در تحقیر کردن دیگران خوب خواهد بود.
وقتی خودتان را دوست نداشته باشید و احترامی برای خود قائل نباشید، نمیتوانید کس دیگری را واقعاً دوست بدارید و احترام برایش قائل باشید.
۴ اساس ارزش (عزتنفس)
برای شناسایی میزان عزتنفس جلوی آینه رفته، به خود نگاه کنید و ببینید که آیا به آدمی که نگاه میکنید، احترام میگذارید؟
آیا فردی هستید که واقعاً میخواهید باشید؟ آیا کاری که ازنظر شخصی و حرفهای میخواهید، انجام میدهید؟
آیا در حال رفتن بهجایی که میخواهید، هستید؟ آیا زندگیتان تحت کنترلتان است؟
یک “بله” بدون مکث به بیشتر این سؤالات، نشان میدهد که عزتنفس شما در وضع خوبی هست.
عزتنفس ما مانند صندلی، چهارپایه دارد:
اولین پایه عزتنفس، حس تعلق است:
غریزه ما برای تعلق داشتن، برای خواسته شدن، پذیرفته شدن، مورد لذت قرار گرفتن و دوست داشته شدن توسط نزدیکان بسیار قدرتمند است.
دومین پایه، حس هویت فردی است:
یعنی همه ما ترکیبهای منحصربهفردی از استعدادها و خصیصههایی هستیم که هیچ نمونه مشابه کاملی حتی بین دوقلوهای همسان هم وجود ندارد.
فرزندان ما باید همانطور که رشد میکنند و بازی میکنند بهدقت مشاهده بشوند، مدلهای یادگیریشان، کاری که دوست دارند در اوقات فراغتشان انجام دهند و کشف استعدادهای منحصربهفردشان، تا اینها بتوانند تبدیل به مهارتهایشان بشوند.
پایه سوم، حس ارزشمند بودن است:
احساس خوشحالی از اینکه هستیم با تمام ژنها، افکار و بدنمان. ما احساس ارزشمند بودن نخواهیم داشت اگر ارزشهای خود را زیر پا بگذاریم،
حتی اگر دیگران ما را تشویق کنند و حس تعلق هم داشته باشیم.
ما چیزی برای ارائه نخواهیم داشت اگر احساس نکنیم که ارزش دوست داشته شدن داریم که در این صورت عزتنفسمان وارد حاشیه شده
و قادر خواهیم بود به اطرافیان و کسانی که ما را دوست دارند، آسیب برسانیم زیرا احساس مالکیت طلبی کرده و تزلزل و حسادت ایجادشده، روابط محبتآمیز را تخریب میکند.
والدین باید اهمیت مسئولیت پذیری ، صداقت، ابتکار، شجاعت، ایمان، کنترل خود و مهمتر از همه عشق را به فرزندانشان یاد بدهند
و اینکه برای کوچکترین چیزی که دارند همواره شکرگزار باشند.
پایه چهارم، کفایت برای خوداست:
باور به این اصل که ما با توجه به کنترلی که روی خود و ارزشهای درونی خود داریم قادریم به آنچه هدفگذاری کردهایم برسیم.
والدین باید به فرزندان خود در حین رشد، مسئولیتهایی بدهند تا با به دست آوردن نتایج آن، به خود افتخار کنند.
و همچنین یاد بگیرند که مشکلات و عقبنشینیها شکست نبوده و موقتی هستند و درسی برای اصلاح مسیر راه و لازمه رسیدن به موفقیت هستند.
نتیجهگیری
افراد با خودپنداری مثبت دارای عزتنفس بالایی هستند.
خود پنداره یک نوع تفکر است که بهمرورزمان شکل میگیرد و چگونگی درک ما از خودمان است.
اینکه چقدر خودمان را قبول داشته و در مورد خود چه فکری میکنیم. بنابراین خود پنداری، تأثیر مستقیم روی اعمال ما دارد.
افرادی که عزتنفس دارند، خودشان را دوست داشته، به خود احترام میگذارند و به رشد و توسعه فردی و پرورش استعدادها و مهارتهایشان اهمیت میدهند.
برای رشد و پیشرفت خود برنامهریزی کرده و هرروز اقدامی در جهت رسیدن به اهدافشان انجام میدهند.
به خود ایماندارند و میدانند که خداوند پشتیبانشان است.
این افراد علاوه بر خودشان، به دیگران نیز اهمیت میدهند و موفقیت آنها را دوست دارند و در این راه از هیچ کمکی دریغ نمیکنند.
زیرا در این صورت است که احساس رضایتمندی درونی و راحتی واقعی میکنند.
برگرفته از آموزههای دنیس ویتلی
نویسنده: سرکار خانم شکوفه شهیدی، یکی از دانش پذیران دوره بیزینس کوچینگ
نظر بدهید