میخواهم برشی از پشت صحنهی زندگی خودم را برایتان تعریف کنم. من برای خیلیها سخنرانی میکنم. بعضیوقتها این تعداد به بیستوپنج هزار نفر هم میرسد. تشویقم میکنند. تحسینشان را برمیانگیزم. تا دو-سه ساعت بعد از سخنرانی، کنار مردم میمانم، کتابهایم را امضا میکنم، با آنها عکس میگیرم و از تعریف و تمجیدهایشان تشکر میکنم. که خب البته واقعا لذتبخش است. وقتی از درِ پشتی بیرون میروم، سوار ماشین میشوم و شروع میکنم به رانندگی، فقط یکنفر در دنیا وجود دارد که به او اهمیت میدهم. فقط یک نظر است که برایم مهم است. نظر چهکسی؟ بله، همسرم. ولی او دقیقا برعکس فکر میکند! فکر میکند بهخاطر اینکه من خیلی تحسین و تشویق شدهام، دیگر به تحسین او احتیاجی ندارم. درواقع حتی فکر میکند باید برعکس عمل کند، من را سر جایم بنشاند و فروتنی از دسترفتهام را به من برگرداند! و این اشتباه بزرگیست که زنان انجام میدهند. خانمها! به من توجه کنید: تمام آنچه ما مردان بیش از هر چیز دیگری از شما میخواهیم این است که تحسینمان کنید. این است که تحتتاثیرتان قرار دهیم. این است که قهرمان زندگیتان باشیم. خب به صحبتهای مردانهمان ادامه دهیم. ما مردان هم بعضیوقتها خودمان کار را خراب میکنیم. فکر میکنیم کل وظیفهمان این است که برویم بیرون، چیزی را بُکُشیم، بکشانیمش و بیاوریمش خانه، جنازهاش را زیر پای همسرمان بیندازیم و دیگر وظیفهمان تمام شده! میتوانیم با خیال راحت روی مبل لم بدهیم، ورزش نگاه کنیم و خودمان را بخارانیم! و پیش خودمان بگوییم: «من مَردَم! من مایحتاج زندگی خانواده را تامین کردهام. وظیفهام تمام شده.» خب تا جایی که میدانم و از تعداد زیادی از خانمها پرسیدهام، اینطور نیست. تامین مالی خانواده دیگر آنقدرها هم کار مردانهای نیست. این یعنی تامین مایحتاج خانواده در قرن بیستویکم، یک موضوع کاملا متفاوت نسبت به قبل است. دنیا عوض شده مَرد! دیگر نانآوربودن صفت پرطمطراقی برای مردان نیست. در واقع اغلب زنانی که میشناسم، نانآور اصلی خانواده هستند. و اگر هم نباشند، قطعا میتوانند هر زمان که بخواهند این کار را بکنند.
-
آنچه در این دوره می شنوید
-
بخش اول
-
بخش دوم
-
بخش سوم
کتابی فراتر از جنسیت من که لذت بردمدر ضمن خوانش کتاب های صوتی ویدان فوق العاده است
دارن هاردی خیییلی کاربردی خلاصه توضیح میده مثال های زنده ایی میزنه واقعا میرم تو حسو خالش