در طول چند هفته گذشته، من و سندی (همسر باب پراکتور) در مورد سؤالاتی در مورد مهمترین کارها برای اهداف که در این زمان از سال میشنویم، بسیار صحبت کردهایم.
چگونه به اهداف فکر کنیم، اهداف تعیین کنیم، بر اساس اهداف عمل کنیم و با موفقیت به آنها دستیابیم.
بنابراین، امیدوارم تابهحال، هدفی را ایجاد کرده باشید که واقعاً شمارا به موفقیت برساند و در حال کار بر روی برنامه خود برای رسیدن به آن هستید.
چه هدف شما چیزی باشد که سالها با آن دستوپنجه نرم میکردید یا رؤیای جذابی که میخواهید آن را زنده کنید، میدانم که برای تحقق آن هدف در زندگی خود آماده هستید.
زیرا همانطور که ویکتور هوگو گفت: "یک چیز قویتر از تمام ارتشهای جهان وجود دارد و آن ایدهای است که زمان آن فرا رسیده است."
وقتی ایده شما آماده است، هیچکس جلوی شکوفا شدن آن را نخواهد گرفت بهجز احتمالاً خود شما.
حتی اگر هیچ راهی وجود ندارد که بتوانید روش جدیدی از زندگی را بدون اینکه شخصاً قادر به تحقق آن رؤیا باشید برای خود رؤیاپردازی کنید، به همان سرعتی که میخواهید اتفاق نمیافتد.
شما باید در این روند صبر داشته باشید.
زیرا این فقط دستیابی به یک هدف نیست، بلکه برنامهریزی مجدد بخشهایی از ضمیر ناخودآگاه و خودآگاه شماست که بهطور مخفیانه بر این باورند که نمیتوان آن را انجام داد.
صبر یک فضیلت استهمانطور که به سمت هدف خود حرکت میکنید، صبر را تجربه خواهید کرد.
هنگامیکه به نظر میرسد مسیر شما در مرداب فرورفته است، ممکن است یک نوسان منفی یا فقط یک دوره کندتر را تجربه کنید.
فقط درک کنید که این فقط بخشی از فرآیند یادگیری است. این ریتم و روند طبیعی زندگی است.
فقط باید با کمکی که به دیگران میکنید آمادهباشید.
اما چقدر طول خواهد کشید؟
هدف شما درست مثل یک دانه است و قانون جنسیت تصریح میکند که همه دانهها قبل از اینکه شکل خود را نشان دهند، دوره بارداری یا نهفتگی دارند.
بنابراین، همانطور که بذر فیزیکی کاشته شده در زمین نیاز به زمان و توجه زیادی دارد قبل از اینکه اولین جوانههای آن در بالای زمین جوانه بزنند، برای تحقق بخشیدن به هدف شما زمان و تلاش لازم است.
بااینحال، لحظهای که آگاهانه تصور کنید که هدف خود را دارید، آن را در سطح اول خلقت - شکل فکری - دارید. شما یک بذر غیر فیزیکی ایجاد کردهاید.
سپس این "بذر" را در محیط مناسب که ناخودآگاه خود است میکارید و به خود اجازه میدهید که از نظر احساسی با تصویر هدف خود درگیر شوید. اکنون شما هدف خود را در سطح دوم خلقت یعنی شکل معنوی دارید.
لحظهای که از نظر احساسی به هدف خود متعهد میشوید، تصویر بلافاصله و بهطور خودکار شروع به حرکت به سطح سوم خلقت - شکل فیزیکی میکند.
نهتنها درک، بلکه اعتقاد به این فرآیند خلاق نیز حیاتی است.
بذر را در محیطی مناسب - خاک حاصلخیز ذهنمان میکاریم، سپس آن را بارور میکنیم و انرژی لازم برای رشد سالم را به آن میدهیم.
ما دانهها را عاری از علفهای هرز زندگی میکنیم. سپس ما صبورانه منتظر هستیم با ایمان کامل و انتظارات مثبت تا دانه میکروسکوپی کوچک به شکل فیزیکی کامل رشد کند.
تفاوت بین هدف شما و دانه هویج
این روزها، کشاورزان میتوانند دوره بارداری اکثر بذرهای فیزیکی را به ما بگویند. اما زمانی که برای اولین بار بذر خاصی را کاشتند نتوانستند این کار را انجام دهند.
این چیزی است که باید در نظر داشته باشید زمانی که شروع به این میکنید که چقدر طول میکشد تا هدف شما بهطور کامل جوانه بزند.
اگرچه تعیین یک جدول زمانی برای رسیدن به هدف مهم است، اما به خودتان زمان و مکان برای برخی تنظیمات تدریجی بدهید.
شما قبلاً بذر را نکاشتهاید، بنابراین اگر جوانهزنی مورد انتظار شما کمی کمتر است، به خودتان استراحت دهید.
این من را به دلیلی برای شکست اهداف هدایت میکند، که بسیاری از مردم آن را نادیده میگیرند: اندازهگیری نکردن پیشرفت شما و تنظیم کردن بر اساس آن.
شما باید برای رسیدن به هدف خود برنامهای ایجاد کنید و سپس بهطور منظم پیشرفت خود را با برنامه خود اندازهگیری کنید.
اگر در اندازهگیری شکست نخورید، هرگز نخواهید فهمید که چگونه پیشرفت میکنید.
مثلاً بگویید که متعهد شدهاید مقدار مشخصی از پول را در یک سرمایهگذاری برای افزایش سود برای مدت زمان مشخصی سرمایهگذاری کنید.
آیا برای خرید سرمایهگذاری چک نوشتید؟ سرمایهگذاری چگونه پیش میرود؟
آیا از نرخ بهره مرکب که ابتدا بررسی کردید پشتیبانی میکند؟ آیا سرمایهگذاریهای دیگری وجود دارد که ثابتکنندهتر و رشد محورتر باشد؟
هنگام اندازهگیری نتایج، ممکن است لازم باشد برنامه و برنامه خود را تنظیم کنید.
حتی ممکن است لازم باشد خود هدف را تنظیم کنید. همهچیز را میتوان برای بهبود تنظیم کرد، اما فقط در نتیجه اندازهگیری پیشرفت واقعی شما.
یک مثال مشخص
یک مثال خارقالعاده از این فاجعه واقعی است که در حوالی مأموریت آپولو 13 رخ داد.
فضانورد جیم لاول اولین بار در کتاب خود به نام The Lost Moon در این مورد نوشت.
سپس توسط کارگردان ران هاوارد به فیلمی جذاب تبدیل شد. مأموریت آپولو 13 نمونهای کلاسیک از هدفگذاری، اندازهگیری، تصحیح و دستیابی است.
در 11 آوریل 1970، مأموریت آپولو 13 با هدف کاشت سه فضانورد در ماه، پیادهروی کوتاه و بازگرداندن فضانوردان سالم به زمین آغاز شد.
اما در راه، کشتی دچار شکست فاجعهبار شد و هدف باید اصلاح میشد.
راهپیمایی ماه بیرون بود. ضربالاجل تغییر کرده است و اکنون تنها هدف این بود که فضانوردان را سالم به زمین بازگردانیم.
در این فرآیند، هر چیزی که ممکن بود اشتباه پیش برود، به خطا رفت.
ناسا در مواجهه با چالشهای یکی پس از دیگری، مجبور شد اندازهگیری را پس از اندازهگیری تدریجی انجام دهد تا بتواند بهسرعت در مورد هر مشکل تنظیم شود.
آنها باید از هر مانع، یکی یکی عبور میکردند، و هرکدام نیاز به تعدیل جدیدی داشتند، آن هم یکییکی.
اگر آنها هر مرحله از راه را اندازه نمیگرفتند، هرگز نمیدانستند چه چیزی را باید اصلاح کنند. ناسا فضانوردان را از دست خواهد داد.
اما مهندسان ناسا آماده بودند تا هر مرحله از هدف را برای رسیدن به هدف نهایی خود تنظیم کنند.
و این چیزی است که شما باید انجام دهید. شما باید هر مرحله از راه را اندازه بگیرید و مطمئن شوید که هر روز بهتدریج پیشرفت میکنید.
آیا بهطور مؤثر مشغول هستید؟
وقتی با افراد هدفگرا کار میکنم، به آنها پیشنهاد میکنم فهرستی از شش مورد تهیه کنند که آنها را به هدفشان نزدیک میکند.
شش اقدام روزانه حرکت تصاعدی روبهجلو ایجاد میکند. من میتوانم به شما اطمینان دهم.
همانطور که این فرآیند شش مرحلهای را اجرا میکنید، شروع به ایجاد یک آگاهی میکنید.
مثلاً یک مزیت ، که به شما امکان میدهد بهطور خودکار پروژههایی را در زندگی روزمره خود شناسایی کنید که هدفگرا هستند و بنابراین توجه فوری را فرامیخواند.
وقتی عادت به درگیر شدن در فعالیتهای دستیابی به هدف هر روز میکنید، فقط به خاطر مشغلههای خودتان مشغول نخواهید بود.
شما درواقع به خاطر نزدیک شدن به هدف خود و ایجاد یک زندگی غنیتر و رضایتبخشتر مشغول هستید.
بااینحال، جاده موفقیت همیشه در حال ساخت است. در طول مسیر باید تنظیماتی را انجام دهید.
بنابراین، در حین برداشتن هر قدم، پیشرفت خود را بسنجید و انتظار موفقیت را داشته باشید. مهم نیست که چه شانسی دارید.
نوشتهای از باب پراکتور