اختتامیه بیزینس کوچینگ رهبران در دی ماه 1403 در هتل پارسیان آزادی تهران برگزار شد. جلسهی پایانی این دوره با صحبتهای انگیزشی دکتر ربانی آغاز شد. ایشان بر اهمیت دو ماه پایانی سال تأکید کردند و توصیه کردند که این دوره را بهعنوان فرصتی برای برنامهریزی و پایهریزی سال آینده در نظر بگیریم. به گفتهی ایشان، بسیاری از افراد این دوره را نادیده میگیرند، در حالی که میتواند تأثیر چشمگیری در موفقیتهای آینده داشته باشد. همچنین، بر لزوم تغییر نگرش سنتی نسبت به پایان سال تأکید شد، بهگونهای که به جای تمرکز صرف بر امور اداری و حسابرسی، باید جلسات استراتژیک و رهبری برگزار شده و برای سال آینده برنامهریزی شود.
یکی از اولین مباحثی که در جلسه مطرح شد، اهمیت استفادهی درست از دو ماه پایانی سال بود. بسیاری از افراد این بازهی زمانی را صرف انجام کارهای سنتی مانند حسابرسی، انبارگردانی و تسویههای مالی میکنند، در حالی که در کسبوکارهای موفق، این دوره به بررسی عملکرد، طراحی استراتژی و تدوین چشمانداز آینده اختصاص داده میشود.
این دو ماه پایانی سال نقش بسیار مهمی در تعیین مسیر سال آینده دارد. برخی افراد تصور میکنند که با نزدیک شدن به پایان سال، زمان کافی برای دستیابی به اهداف خود ندارند و فعالیتهایشان را کاهش میدهند. اما برخلاف این تفکر، بسیاری از شرکتها و کارآفرینان موفق دقیقاً در این بازهی زمانی است که تصمیمات کلیدی برای رشد و توسعهی خود اتخاذ میکنند.
در بسیاری از کسبوکارها، بیشترین میزان فروش و سودآوری در ماههای پایانی سال رقم میخورد. دلیل این موضوع آن است که بسیاری از مشتریان و شرکتها نیز به دنبال نهایی کردن خریدها و قراردادهای خود هستند. بنابراین، رهبران کسبوکار باید بهجای کاهش فعالیت، تمرکز خود را روی افزایش کارایی و استفادهی بهینه از این بازهی زمانی قرار دهند.
علاوه بر این، تصمیمگیریهای استراتژیک نیز در این دوره از اهمیت بالایی برخوردار است. بسیاری از شرکتهای موفق جلسات مدیریتی خود را در این بازه برگزار کرده و دربارهی مسیر آینده، چشماندازهای جدید، فرصتهای توسعه و استراتژیهای رشد بحث میکنند. این جلسات میتواند شامل تعیین اهداف مالی، برنامهریزی برای ورود به بازارهای جدید، استخدام یا تقویت تیم و همچنین تدوین سیاستهای بازاریابی برای سال آینده باشد.
از چالشهای مهم ذهنی که بسیاری از افراد با آن روبهرو هستند، نشخوارهای فکری است. این مفهوم به افکار تکرارشونده و منفی اشاره دارد که عمدتاً حول محور اشتباهات گذشته، فرصتهای از دسترفته و تصمیمات نادرست شکل میگیرد. نشخوارهای فکری میتوانند تأثیر منفی عمیقی بر عملکرد و انگیزهی افراد داشته باشند و باعث کاهش اعتمادبهنفس، افزایش استرس و حتی ناتوانی در تصمیمگیری شوند.
افراد موفق، بهجای اینکه درگیر افکار منفی و سرزنش خود باشند، یاد گرفتهاند که توجه خود را به تجربیات مثبت و موفقیتهای گذشته معطوف کنند. به این فرآیند، "مزهمزه کردن احساسات مثبت" گفته میشود.
مزهمزه کردن احساسات مثبت به این معناست که فرد بهجای تمرکز بر شکستها و اشتباهات، بر لحظات خوشایند، دستاوردهای مثبت و تجربههای موفقیتآمیز خود تمرکز کند. بهعنوان مثال، فرد میتواند به سفرهای لذتبخش، پروژههای موفق، روابط ارزشمند یا حتی لحظات کوچک و شادیبخش روزمره فکر کند.
تحقیقات علمی نشان داده است که تمرین این روش میتواند باعث افزایش انگیزه، کاهش استرس و بهبود عملکرد ذهنی شود. ذهن انسان بهطور طبیعی به سمت افکار منفی تمایل دارد، بنابراین اگر نشخوارهای فکری را جایگزین نکنیم، ذهن بهصورت خودکار به آنها بازمیگردد.
برای انجام این تمرین، افراد میتوانند هر شب قبل از خواب یا هر روز صبح، چند دقیقهای را به مرور خاطرات و احساسات مثبت خود اختصاص دهند. نوشتن این خاطرات در یک دفترچه نیز میتواند به تأثیرگذاری بیشتر آن کمک کند.
یکی از مهمترین اصول موفقیت، هدفگذاری صحیح است. هدفگذاری، فرایندی است که به افراد کمک میکند مسیر روشنی برای رشد و پیشرفت خود مشخص کنند. در بسیاری از کشورها، این فرآیند با نام "رزولوشن سالانه" شناخته میشود که به معنای بررسی عملکرد سال گذشته و تعیین اهداف جدید برای سال آینده است.
از مشکلات رایج در هدفگذاری این است که افراد اهداف خود را بهطور کلی و مبهم بیان میکنند. برای مثال، اگر فردی بگوید "میخواهم در سال آینده موفقتر شوم"، این هدف مشخص نیست و راهی برای سنجش میزان موفقیت وجود ندارد. در مقابل، یک هدفگذاری صحیح باید ویژگیهای مشخصی داشته باشد.
ویژگیهای یک هدفگذاری موفق عبارتاند از:
- مشخص بودن: هدف باید بهصورت دقیق و واضح تعریف شود. بهعنوان مثال، "افزایش درآمد ۲۰ درصدی" یک هدف مشخص است.
- قابل اندازهگیری بودن: باید امکان بررسی و ارزیابی میزان پیشرفت وجود داشته باشد.
- دستیافتنی بودن: هدف باید چالشبرانگیز اما قابل تحقق باشد.
- مرتبط بودن با مسیر کلی فرد یا سازمان: هدف باید در راستای چشمانداز و برنامههای کلی فرد باشد.
- دارای بازهی زمانی مشخص بودن: باید تعیین شود که هدف در چه بازهی زمانی باید محقق شود.
هدفگذاری علاوه بر تعیین مسیر، باعث ایجاد انگیزه و تمرکز بیشتر در فرد میشود. زمانی که اهداف بهصورت مکتوب و مشخص تعریف شوند، احتمال دستیابی به آنها بسیار بیشتر خواهد بود.
رهبری در دنیای کسبوکار، به معنای توانایی ایجاد تأثیر مثبت و پایدار در یک محیط است. رهبران موفق، ویژگیهایی دارند که آنها را از دیگران متمایز میکند و به آنها امکان میدهد که در شرایط سخت و چالشبرانگیز، تیم خود را به سمت موفقیت هدایت کنند.
برخی از ویژگیهای کلیدی رهبران موفق عبارتاند از:
- قدرت تحمل ابهام: رهبران موفق قادرند در شرایط نامشخص و پیچیده تصمیمگیری کنند و دچار اضطراب و سردرگمی نشوند.
- چشمانداز روشن: آنها دقیقاً میدانند که به کجا میخواهند برسند و این تصویر را به تیم خود انتقال میدهند.
- الهامبخش بودن: رهبران توانایی ایجاد انگیزه در دیگران را دارند و میتوانند اعضای تیم را به چالش بکشند.
- خلاقیت و نوآوری: آنها بهجای تمرکز بر مشکلات، به دنبال راهحلهای جدید هستند.
- ایجاد تأثیر مثبت و پایدار: تصمیمات آنها نهتنها به نفع خودشان بلکه به نفع تیم و جامعه نیز خواهد بود.
در این جلسه تأکید شد که رهبری تنها به مدیران ارشد محدود نمیشود، بلکه هر فردی که بتواند تأثیر مثبتی در محیط خود ایجاد کند، یک رهبر محسوب میشود.
در ادامه، اهمیت چشمانداز در ایجاد وحدت سازمانی مورد بررسی قرار گرفت. تأکید شد که در صورت نبود یک چشمانداز روشن، بخشهای مختلف سازمان هرکدام اهداف جداگانهای را دنبال خواهند کرد که این امر منجر به نبود هماهنگی و همافزایی میشود. وظیفهی اصلی رهبران، ایجاد یک چشمانداز مشترک و الهامبخش است که تمام اعضای تیم بتوانند خود را در آن ببینند. این چشمانداز نباید فقط یک جملهی رسمی باشد، بلکه باید به شکلی ملموس و اثرگذار برای کارکنان بیان شود. روشهایی مانند داستانسرایی و ارائهی مثالهای واقعی از تأثیر چشمانداز بر سازمانهای موفق، میتوانند به درک بهتر این مفهوم کمک کنند.
رهبری در سازمانها به یک عنوان شغلی محدود نمیشود، بلکه ویژگیای است که هر فردی در هر جایگاهی میتواند از آن برخوردار باشد. رهبران سازمانی باید بهجای ابلاغ دستورات، از طریق ایجاد انگیزه و ارتباط مؤثر، اعضای تیم را با خود همراه کنند. بسیاری از کارکنان به دلیل عدم آگاهی از چشمانداز کلی سازمان، انگیزهی کافی ندارند و احساس میکنند تنها بخشی از یک سیستم مکانیکی هستند. در این میان، مدیران وظیفه دارند که با ایجاد شفافیت و ارائهی توضیحات مشخص، کارکنان را در مسیر درستی قرار دهند. ارتباطات اثربخش و ایجاد حس مسئولیتپذیری در تیم، یکی از مهمترین مهارتهایی است که رهبران باید در خود تقویت کنند.
موضوع دیگری که مورد بررسی قرار گرفت، نقش تکنولوژی و آیندهپژوهی در رشد سازمانها بود. بسیاری از کسبوکارها هنوز از روشهای سنتی استفاده میکنند، در حالیکه تکنولوژی بهسرعت در حال تغییر دادن شرایط بازار است. شرکتهایی که نتوانند خود را با این تغییرات وفق دهند، بهسرعت از رقابت کنار گذاشته خواهند شد. برای مثال، استفاده از هوش مصنوعی در بازاریابی و فروش، به شرکتهای پیشرو این امکان را داده است که با دقت بیشتری مشتریان هدف خود را شناسایی کرده و پیشنهادهای شخصیسازیشده ارائه دهند. اما بسیاری از مدیران هنوز تکنولوژی را تنها در قالب ماشینآلات و تجهیزات فیزیکی میبینند و از اهمیت دادهکاوی و سیستمهای هوشمند غافل هستند. در این راستا، پیشنهاد شد که سازمانها روندهای تکنولوژیک را بررسی کرده و از روشهای آیندهپژوهی برای پیشبینی تغییرات بازار استفاده کنند.
چشمانداز بهتنهایی کافی نیست و باید با یک مسیر عملیاتی مشخص همراه شود. بسیاری از سازمانها به این دلیل شکست میخورند که یا شناخت درستی از وضعیت بازار ندارند یا توانمندیهای خود را بهدرستی ارزیابی نکردهاند. اشتباه در هر یک از این موارد، منجر به اتخاذ استراتژیهای نادرست میشود. علاوه بر این، یکی از تهدیدات بزرگ برای کسبوکارها، غافلگیر شدن توسط تغییرات ناگهانی بازار است. بسیاری از شرکتها به دلیل ورود رقبای جدید با مدلهای کسبوکار پیشرفته، بهیکباره بازار خود را از دست دادهاند. بنابراین، توصیه شد که رهبران همواره در حال تحلیل بازار و شناسایی روندهای جدید باشند تا بتوانند از فرصتها بهرهبرداری کرده و از تهدیدات جلوگیری کنند.
چالشهای پیش روی رهبران کسبوکار نیز بهعنوان یک موضوع مهم مطرح شد. یکی از این چالشها، کمبود نیروی انسانی متخصص و افزایش هزینههای استخدام است. شرکتهایی که روی آموزش و توسعهی کارکنان خود سرمایهگذاری نکنند، در آینده با مشکلات زیادی مواجه خواهند شد. علاوه بر این، تغییرات سریع در بازار باعث شده که برخی روشهای سنتی کارایی خود را از دست بدهند. برای مثال، صنایعی که تا چند سال پیش سودآور بودند، امروز به دلیل عدم انطباق با نیازهای جدید مشتریان، با افت فروش مواجه شدهاند. بنابراین، رهبران باید بهطور مستمر دانش خود را بهروز کنند و استراتژیهای خود را متناسب با شرایط جدید تنظیم نمایند.
رهبران موفق باید سه اصل کلیدی را در نظر داشته باشند: داشتن یک چشمانداز روشن، تدوین استراتژیهای کارآمد و پذیرش تغییرات تکنولوژیک. بدون این سه عنصر، کسبوکارها نمیتوانند در بلندمدت موفق شوند. همچنین پیشنهاد شد که جلسات آیندهپژوهی در سازمانها بهصورت منظم برگزار شود و روندهای جدید بازار بهطور مستمر مورد بررسی قرار گیرد. مدیران واحدهای مختلف نیز باید گزارشهایی از تغییرات و نیازهای بازار ارائه دهند تا سازمان آمادگی بیشتری برای مقابله با چالشها داشته باشد.
پس از مرور تجارب نهساله در حوزه آموزش بینالمللی و فعالیت در آکادمی صادرات آلمان، اکنون هدفی بزرگتر در دستور کار قرار گرفته است: راهاندازی آکادمی جدید در امارات، شهری که به عنوان یکی از مراکز تجاری و اقتصادی مهم منطقه شناخته میشود. این تصمیم حاصل سالها تجربه و مشاهداتی است که نشان میدهند فضای بینالمللی بستر مناسبی برای توسعه مهارتها و افزایش سطح تعاملات کسبوکارهای ایرانی با بازارهای جهانی است.
تأسیس این آکادمی در فضایی وسیع با بیش از هفت هزار مترمربع، چالشهایی را به همراه داشت. محیطی که قبلاً کاربری صنعتی و کارخانهای داشته، نیاز به تغییرات اساسی برای تبدیل شدن به یک مرکز آموزشی مجهز داشت. اما این مسیر با برنامهریزی دقیق و اجرای گامبهگام پیش رفت و حالا با افتخار میتوان گفت که این مجموعه به مرحله بهرهبرداری رسیده است.
از مهمترین نکات در این تحول، تغییر رویکرد از برگزاری دورههای داخلی به یک مدل بینالمللی است؛ دورههایی که نهتنها محتوای بهروز و استاندارد جهانی دارند، بلکه با حضور اساتید و منتورهای باتجربه از کشورهای مختلف برگزار میشوند. این مسئله باعث شده تا مخاطبان دورهها، ترکیبی از ایرانیان داخل کشور و ایرانیان مقیم خارج باشند که فرصتی ویژه برای شبکهسازی و تبادل تجارب را فراهم میکند.
یکی دیگر از نکات کلیدی در طراحی این دورهها، توجه به نقش منتورها در فرآیند یادگیری است. تجربه نشان داده که حضور منتورهای حرفهای که بتوانند بهصورت اختصاصی به افراد مشاوره دهند، تأثیر چشمگیری بر کیفیت یادگیری و موفقیت اجرایی دانشجویان دارد. بر همین اساس، از آقای موسیپور دعوت شده تا به عنوان یکی از منتورهای اصلی دورهها، تجربیات ارزشمند خود را در اختیار شرکتکنندگان قرار دهد.
همچنین، تأکید ویژهای بر ایجاد فرصتهای عملی و میدانی شده است. برنامهریزی برای بازدید از شرکتها، کارخانهها و نمایشگاههای تجاری، فرصتی فراهم میکند تا شرکتکنندگان با فضای واقعی کسبوکار در سطح بینالمللی آشنا شوند. این موضوع باعث میشود آموزشها فراتر از مباحث تئوری رفته و به یک تجربه عملی تبدیل شود.
در کنار همه این موارد، مهمترین نکته، تأثیرگذاری این دورهها بر نگرش و طرز فکر افراد است. در دنیای امروز، موفقیت در کسبوکار تنها به داشتن مهارتهای فنی محدود نمیشود، بلکه طرز تفکر، رویکرد استراتژیک و توانایی تصمیمگیری در لحظات حساس، عوامل تعیینکنندهای هستند. به همین دلیل، در این دورهها تلاش شده تا با ارائه مدلهای نوین تفکر استراتژیک، به افراد کمک شود تا نهتنها کسبوکار خود را رشد دهند، بلکه بتوانند در مواجهه با چالشها و تغییرات، بهترین تصمیمات را اتخاذ کنند.
در نهایت، این مسیر، تنها یک برنامه آموزشی نیست، بلکه حرکتی بزرگ در راستای توانمندسازی مدیران، کارآفرینان و فعالان کسبوکار برای ورود به بازارهای بینالمللی است. فرصتی که میتواند تحولی اساسی در نگرش و عملکرد کسبوکارهای ایرانی ایجاد کند و مسیر موفقیت را برای آنان هموارتر سازد.