وقتی در دانشگاه بودم، هدف خود را در زندگی پیدا کردم. در حقیقت، من به رشته تاریخ چین علاقه داشتم، اما در سال آخر یک دوره انتخابی آسان به نام "روابط اجتماعی" گذراندم.
در این کلاس، ما در مورد احساسات خود صحبت کردیم و یکدیگر را در سطح عمیقتری از هر کس دیگری که در دانشگاه با او صحبت کرده بودیم، شناختیم.
فهمیدم که من رفتار انسان را دوست دارم، اینکه افراد چگونه با یکدیگر تعامل دارند، چگونه اهداف خود را تعیین میکنند، روانشناسی انسان چیست.
میدانستم که این همان چیزی است که میخواهم بازندگیام انجام دهم.
چند سال بعد، یک فرصت دیگر ایجاد شد و من دریافتم که هدف واقعی من در زندگی الهام بخشیدن
و توانمند ساختن مردم برای زندگی در بالاترین چشماندازشان در متن عشق و شادی است.
از آن زمان، تمام زندگی من حول این هدف شکل گرفت و توسعه پیدا کرد. هنگامیکه هدف واقعی خود را شناختم، توانستم هر رفتار و هدفی را با هدف خود همسو کنم.
بنابراین امروز میخواهم در مورد یکی از مهمترین و درعینحال چالشبرانگیزترین کارهایی که باید انجام دهید با شما صحبت کنم: اینکه چگونه هدف خود را در زندگی پیدا کنید.
تعیین کنید چه چیزی مانع پیدا کردن علاقه شما میشود
یکی از بزرگترین چالشهایی که ما با آن روبرو هستیم، فهمیدن دقیقاً کاری است که میخواهیم در زندگی خود انجام دهیم.
هدف و اشتیاق برخی از ما در زندگی واضح و روشن است.
ما با مجموعهای از استعدادها متولد میشویم و با تمرین سخت، استعدادهای خود را به مهارت تبدیل میکنیم.
فرزندان من نمونههای بسیار خوبی از یک هدف روشن هستند.
از لحظه ورود آنها به این سیاره، مشخص بود که به چه چیزی علاقه دارند.
یکی از پسرانم میخواست تماموقت نقاشی بکشد و او در حال حاضر در دنیای هنر است.
پسر دیگرم همیشه بر روی قوطیها و ظروف رنگی ریتم میزند و اکنون با یکی از برادرانش در دنیای موسیقی است.
دخترم در دنیای ادبیات است و برادرزاده من در دنیای تجارت است.
دختر ناتنی من نیز به هنر علاقهمند است. او از دوسالگی شروع به خوانندگی و نقاشی کرد.
و پسر برادر من در دنیای تجارت است. هنگامیکه در دبیرستان تحصیل میکرد، برنامههای شغلی میساخت و چیزهایی را به دوستانش میفروخت.
همه آنها استعدادهای طبیعی داشتند که شاخصهای مشخصی ازآنچه درنهایت به آن علاقه داشتند، بود.
برای دیگران، تشخیص علاقه آسان نیست. حتی ممکن است در یکلحظه یا لحظاتی از خود سؤال کرده باشید: "من باید با زندگی خود چهکار کنم؟"
"علاقه من چیست؟" یا "هدف زندگی من چیست".
متناوباً، شما میتوانید از کاری که انجام میدهید، لذت ببرید، اما با کاوش عمیقتر، دریابید که به چیز دیگری غیر ازآنچه انجام میدهید علاقهمند هستید.
قبل از اینکه به بررسی آنچه میخواهید در زندگی خود انجام دهید، بپردازیم، درک بهتر این مسئله مهم است که فهمیدن آن دشوار است.
عوامل مختلفی میتواند یافتن هدف شما در زندگی را دشوار کند.
بیشتر بخوانید: ۹ گام ساده برای خارج شدن از محدوده امن ذهنی
مشکلاتی که بر هدف واقعی شما تأثیر میگذارد
هنگام جستجوی اشتیاق واقعی خود، همیشه مشکلات یا موانعی پیش میآید که مانع شما میشود.
فشار ناشی از تأثیرات خارجی اغلب دلیل اصلی است که مردم را به مسیرهای زندگی که از آنها لذت نمیبرند، هدایت میکند.
هنگامیکه به دنبال اشتیاق واقعی خود میگردید، همیشه مشکلات یا موانعی وجود خواهد داشت که شمارا عقب نگه میدارد.
فشار ناشی از تأثیرات خارجی غالباً اصلیترین دلیلی است که مردم را به مسیرهای زندگی که از آنها لذت نمیبرند، هدایت میکند.
دلیل دیگر اینکه مردم معمولاً چیزهایی مانند پول و اعتبار را بالاتر از کاری که دوست دارند ترجیح میدهند.
بااینحال، مفید است که بدانید پول و اعتبار بهاحتمالزیاد به کسانی خواهد رسید که هدف و علاقه واقعی خود را دنبال میکنند.
اغلب افراد همچنین ممکن است احساس کنند که برای آنها خیلی دیر است که هدف واقعی خود را پیدا کنند.
آنها معتقدند که در زندگی فعلی خود بیشازحد پیر هستند یا خیلی جا افتادهاند. که بهندرت درست است.
برای شروع کاری که باعث خوشحالی شما میشود هرگز دیر نیست و این باور که خیلی دیر است نباید شمارا عقب نگه دارد.
پیشنهاد ویژه: شاد بودن را تمرین کنید تا به یک عادت تبدیل شود
وقت آن است که از هر عقب گردی، عبور کنیم
هنگامیکه عوامل بازدارنده یافتن هدفتان در زندگی را شناسایی کردید، میتوانید آنها را عقب زده و هدف واقعی خود را دنبال کنید.
خوشبختانه، همه ما با یک قطب نمای داخلی به دنیا آمدهایم که به ما میگوید آیا در مسیر درستی برای یافتن هدف واقعی خود هستیم یا نه.
این قطبنما تجربه خوشحالی یا شادی ما است.
اگر از کاری که انجام میدهید لذت میبرید و باعث رضایت از زندگی شما میشود، در مسیر درست قرار دارید.
در غیر این صورت، وقت آن است که هدف خود را دوباره تنظیم کنید.
با گوش دادن به قطب نمای داخلی خود و یادگیری نادیده گرفتن هرگونه تأثیر خارجی یا عواملی که شمارا به خلاف جهت میرساند،
متوجه خواهید شد که کشف هدف واقعی شما چندان سخت نیست.
شناسایی، تصدیق و ارج نهادن هدف واقعی خود در زندگی، شاید مهمترین اقدامی باشد که افراد موفق انجام میدهند.
آنها وقت میگذارند تا بفهمند که برای انجام چهکاری اینجا هستند و سپس آن را با شور و اشتیاق دنبال میکنند.
پس از مشخص کردن مواردی که میتواند مانع شما برای یافتن هدف شما شود،
وقت آن است که شروع کنید به کشف آنچه شما واقعاً میخواستید با زندگی خود انجام دهید.
برای این کار، با دنبال کردن این 10 نکته شروع کنید که به شما کمک میکند تعیین کنید که چگونه هدف خود را در زندگی پیدا کنید.
حتما بدانید: ۱۰ عادت صبحگاهی که میتوانند زندگی شما را تغییر دهند
همه ما با هدفی عمیق و معنیدار متولدشدهایم که باید آن را پیدا کنیم. هدف شما چیزی نیست که بخواهید آن را اختراع کنید.
در حال حاضر وجود دارد شما باید آن را کشف کنید تا زندگی موردنظر خود را ایجاد کنید.
ممکن است از خود بپرسید، "هدف من از زندگی چیست؟" با کاوش در دو چیز میتوانید شروع به کشف علاقه یا هدف خود کنید:
• میخواهی چهکار بکنی؟
• چه چیزی بهراحتی به سراغ شما میآید؟
مطمئناً، برای پرورش استعدادهایتان به زمان طولانی نیاز دارید. حتی بااستعدادترین نوازنده هم، باید تمرین کند،
اما او باید احساس طبیعی داشته باشد، مانند قایقرانی در پاییندست و نه بالادست.
من عاشق تدریس، نوشتن، مربیگری، تسهیل آموزش و توسعه سمینارها، کارگاهها و دورههای تحول هستم.
من دوست دارم رهبران دیگر را برای کنفرانس جمع کنم و رویکردهای جدیدی را در کار خود ایجاد کنم.
این چیزها برای من آسان است. اگرچه من سالها برای یادگیری چگونگی تسلط بر این مهارتها سرمایهگذاری کردم، اما هر دقیقه آن را دوست داشتم.
بهعبارتدیگر، کار موردنیاز است، اما رنج لازم نیست. اگر مبارزه میکنید و رنج میبرید، احتمالاً با اشتیاق زندگی نمیکنید.
ابتدا از خود بپرسید، دو ویژگی که از بیان آنها در دنیا بیشتر لذت میبرم، چیست؟ مال من عشق و لذت است.
دوم، از خود بپرسید، دو روش بیان این خصوصیات که بیشتر لذت میبرم، چیست؟
پاسخ من روشهایی که باعث ایجاد انگیزه و الهام بخشی و توانمندسازی افراد میشود.
من داستانهای مهیجی را که در سمینارهایم تعریف میکنم و در کتابهایم مینویسم به مردم الهام میبخشم
و با آموزش استراتژیهای موفقیتآمیز و قدرتمند که میتوانند در زندگی خود بکار گیرند، آنها را توانمند میکنم.
بیشتر بخوانید: چه موانعی به شما اجازه رسیدن به موفقیت را نمیدهند
چند دقیقه وقت بگذارید و توضیحی درباره "اگر دنیا کاملاً مطابق نظر شما کار کند، چه شکلی خواهد بود" بنویسید.
در دنیای کامل من، هرکسی با بالاترین چشمانداز خود درجایی که میخواهد، زندگی میکند،
و هر آنچه میخواهد را دارد. سرانجام، هر سه را در یک جمله جمع کنید درنتیجه بیانیه روشنی از هدف خود خواهید داشت.
بیانیه من "الهام بخشیدن و توانمند ساختن مردم، برای داشتن بالاترین چشمانداز در متن عشق و شادی است."
با استفاده از قطب نمای داخلی چشمانداز خود را مشخص کنید و تصمیم بگیرید که میخواهید به کجا برسید سپس،
از طریق تعیین هدف، تأییدها و تجسم به مقصد خود برسید، اقداماتی را شروع کنید که شمارا در مسیر درست هدایت میکنند.
با هر تصویری که تجسم میکنید، مقصدی را که میخواهید به آن برسید "وارد" میکنید.
هر وقت شما چیزی را ترجیح میدهید، قصد خود را ابراز میکنید.
یک میز کنار پنجره، صندلیهای ردیف جلو در یک کنفرانس، بلیط های درجهیک، اتاقی با منظره اقیانوس یا رابطهای عاشقانه.
همه این تصاویر و افکار درخواستهایی را به جهان میفرستد.
اگر سر راه خود قرار نگیرید، به این معنی که این روند را با جریان افکار منفی، تردیدها و ترس ها قطع نکنید، با ادامه حرکت به جلو، GPS داخلی شما مراحل بعدی را ادامه میدهد.
بهعبارتدیگر، پس از روشن شدن و تمرکز بر روی چشمانداز خود (میتوانید این کار را با یک تخته چشمانداز یا مدیتیشن انجام دهید)،
مراحل دقیق در طول مسیر بهصورت راهنمایی داخلی، ایجاد ایدهها و فرصتهای جدید ظاهر میشوند.
پیشنهاد ویژه: فرمول قانون جذب از نگاه دکتر جان دمارتینی
وقتی خواسته خود را روشن کردید و ذهن خود را متمرکز نگه داشتید، چگونه ادامه پیدا میکند. گاهی اوقات فقط در زمان نیاز، نه لحظهای زودتر.
شما با یک راهنمای درونی متولدشدهاید که به شما میگوید چه مقدار از لذت را هنگامیکه در مسیر درست هستید، تجربه میکنید یا خارجازمسیر هستید.
چیزهایی که بیشترین لذت را برای شما به ارمغان میآورند مطابق با هدف شما هستند و شمارا بهجایی که میخواهید بروید میرسانند.
وقتی اهداف خود را با همه فنآوریهای قدرتمند آن به جهان ارائه دهید، ازآنچه به دست میآورید متعجب و مبهوت خواهید شد.
در اینجاست که جادوها و معجزات واقعاً اتفاق میافتند.
کمی وقت بگذارید و صادقانه و صریح فکر کنید که در حال حاضر در زندگی خود کجا هستید و میخواهید با زندگی خود چهکار کنید.
وضعیت مالی شما چطور است؟ رابطه شما چگونه پیش میرود؟ سلامتی شما چطور است؟ و به همین ترتیب ...
سپس به این فکر کنید که دوست دارید کجا باشید.
اگر زندگی شما در حال حاضر عالی بود، چگونه به نظر میرسید؟ چه نوع شغلی دارید و کجا زندگی میکنید؟
با انجام مداوم این تمرین، محرکهای قدرتمندی را به ناخودآگاه خود میفرستید تا به شما در رسیدن به آنجا کمک کند.
The Passion Test توسط کریس و جانت اتوود ساختهشده است، روندی ساده و درعینحال زیبا است.
شما 15 بار جای خالی این عبارت را پر میکنید "وقتی زندگی من ایده آل است، من ___ هستم."
کلماتی که برای پر کردن جای خالی انتخاب کردهاید باید یک فعل باشد.
اظهارات من به این شکل بود:
• زندگی من زمانی عالی است که به تعداد زیادی از مردم خدمت کنم.
• زندگی من وقتی کامل است که با بینش به مردم کمک کنم.
• وقتی با گروههای بزرگ صحبت میکنم زندگی من عالی است.
• زندگی من زمانی کامل است که عضوی از شبکه رهبران معنوی باشم.
• زندگی من وقتی کامل میشود که یک گروه اصلی از مربیان مداوم ایجاد کنم که احساس میکنند با سازمان من شناختهشدهاند.
پس از ایجاد 15 دستور، 5 گزینه برتر را شناسایی میکنید. برای انجام این کار، شما عبارات شماره 1 و 2 را مقایسه میکنید تا مهمترین مورد را تشخیص دهید.
برنده آن مقایسه را با اهمیت گزاره شماره 3 مقایسه میکنیم و به همین ترتیب ادامه میدهیم.
این روند را تکرار کنید تا زمانی که 5 گزینه که اشتیاق شمارا نشان میدهند و مهمترین هستند را در زندگی تعیین کنید.
سپس برای هر یک از پنج اشتیاق برتر خود نشانگرهایی ایجاد کنید تا بتوانید به زندگی خود نگاه کنید و بهراحتی دریابید که آیا با آن شور و علاقه زندگی میکنید یا خیر.
برای من یک هدف زندگی این خواهد بود: "هنگامیکه من به مردم کمک میکنم چشمانداز خود را حفظ کنند،
حداقل 20 کارگاه در سال برای حداقل 10،000 نفر اجرا میکنم، و در هر رویداد، مردم بیرون میآیند و میگویند،
" شما واقعاً من را توانمند کردید چشماندازم را زندگی کنم "
هنگامیکه بدانید احساسات شما چیست و زندگی شما چگونه است، میتوانید برنامههای عملیاتی ایجاد کنید تا رؤیاهای خود را به واقعیت تبدیل کنید.
تکنیک دیگری که میتواند برای تعیین هدف به شما کمک کند بررسی شادی است.
فقط 30 دقیقه وقت بگذارید و لیستی از تمام زمانهایی که بیشترین لذت را در زندگی خود تجربه کردهاید، تهیه کنید.
لیست من:
• زمانی که من رئیس گشتهای پیشاهنگی پسر بودم
• وقتی افسر دبیرستان نظامی بودم
• وقتی مشاور اردوگاه تابستانی در ماین بودم
• سالهای رهبری من در دانشگاه اخوت
• سالهایی که بهعنوان معلم دبیرستان بودم.
• وقتی کارگاهها و آموزشهایی را انجام میدادم
• وقتی جوک میگفتم، قصه میگفتم و سفر میکردم.
سپس در میان اینهمه زمانها به دنبال مدل باشید.
در مورد من، این زمانی بود که به مردم یاد میدادم، به آنها الهام میدادم
و به آنها قدرت میدادم تا به آرزوهای خود برسند و عشق، لذت و فراوانی بیشتری در زندگی خود داشته باشند.
ازآنجاکه میدانیم راز خوشبختی بخشی از سیستم هدایت درونی شما است که به شما میگوید هنگامیکه در یک مسیر هستید،
میتوانید با تکمیل این بررسی شادی، چیزهای زیادی در مورد هدف زندگی خود تعیین کنید.
یکی از دانشجویان مربیگری من، یک متخصص قلب و عروق، در تلاش بود تا هدف خود را شناسایی کند.
من یک تمرین دیگر را پیشنهاد کردم، و از او خواستم که به زندگی خود نگاه کند و به این سؤال پاسخ دهد،
چه زمانی بیشتر احساس رضایت کرده است؟
او سه دوره مشترک داشت که در آن احساس خوشبختی و رضایت خاطر کرده بود.
• اول، او به من درباره زمانی که با پدربزرگش در هند بزرگشده بود گفت
• دوم تلاش او برای بازی با نوههای خودش بود.
• سومین زمان هنگام دریانوردی در قایق بادبانی بود.
وقتی از او پرسیدم که این سه تجربه چه ویژگی مشترکی دارند، او به من گفت که این یک احساس آزادی است.
با توجه به اینکه هیچکدام از سه تجربه وی مربوط به حرفه پزشکی وی نبود، از او خواستم تا درباره ارزشمندترین تجربیات خود بهعنوان یک پزشک برایم بگوید.
همانطور که بعداً به زندگی او نگاه کردیم، مشخص شد که او زمان بسیار کمی را برای خودش میگذراند.
او همیشه در حال تماس بود، او همیشه تا دیروقت کار میکرد،، همیشه بیشازحد برنامهریزی میکرد و وقت آزاد کمتری برای مراقبت از خود داشت.
از او پرسیدم که چرا چنین است؟ او پاسخ داد که اگر مردم به او مراجعه نکند، ممکن است بمیرند.
مشکل روشن شد: او فقط با مراجعه به بیماران و عدم توجه به خودش، بهنوعی در حال مرگ بود.
برای رسیدن به این نقطه، از او پرسیدم که در شرایط زیر چهکاری انجام میدهد:
«یک بیمار برای جراحی نزد شما میآید. اگر این بیمار را جراحی کنید، میمیرید. اگر او را جراحی نکنید، او میمیرد.»
در این شرایط چه میکردی؟ "او مدتها در مورد این سناریو بیسروصدا فکر کرد و سرانجام گفت:
" من بهجای اینکه تنها بمیرم، زندگی میکردم. کشتن خودم برای نجات دیگران هیچ فایدهای ندارد. "
این یک نقطه عطف در زندگی او بود. او بعداً به من گفت درحالیکه هنوز میخواهد به مردم خدمت کند،
اکنون میداند که حق دارد از خودش، ذهن، بدن و نیازهایش مراقبت کند.
این متخصص قلب و عروق اکنون ارزش بالاتری برای انجام کاری که از قلب او ناشی میشود، نه شخص دیگری قائل است.
همه ما دارای مجموعهای از استعدادها و علایق هستیم که به ما میگویند قرار است چهکار کنیم. هنگامیکه دانستید هدف زندگی شما چیست،
تمام فعالیتهای خود را پیرامون آن سازمان دهید.
هر کاری که انجام میدهید باید بیانگر هدف شما باشد. اگر فعالیتی یا هدفی با این فرمول مطابقت ندارد، روی آن کار نکنید.
همسویی باهدفتان هنگام تعیین اهداف حرفهای بسیار مهم است. وقتی صحبت از اهداف شخصی میشود، انعطافپذیری بیشتری دارید.
اگر میخواهید رنگآمیزی یا اسکی روی آب را بیاموزید، این کار را انجام دهید.
اگر هدف شما تناسباندام و کاهش وزن است، با اطمینان پیش بروید.
پرورش خود از نظر عاطفی، جسمی و معنوی باعث میشود که شما انرژی، مقاومت و انگیزه بیشتری داشته باشید تا با هدف حرفهای خود زندگی کنید.
بااینحال، علائم مناسب بودن شغل یا حرفه خود را نادیده نگیرید. اگر از صبح شنبه میترسید و آخر هفتهها زندگی میکنید،
این ممکن است نشانه این باشد که زمان آن فرا رسیده است که قلب خود را دنبال کنید و به کارهایی که آرزو دارید انجام دهید دنبال کنید.
هنگامیکه در مورد هدف خود شفافیت بیشتری کسب کردید، نیازی نیست که زندگی خود را بهطور کامل یکباره اصلاح کنید. در عوض، فقط ذرهذره آن را اصلاح میکنید.
هرروز زندگی خود را بهصورت کاملتر شروع کنید و به بازخوردی که از دیگران دریافت میکنید و از نظر نتیجهای که میگیرید و همچنین به احساس خود توجه کنید.
هدف واقعی خود را در زندگی پیدا کنید
شما آرزوهای بزرگ و کوچک دارید. اکنون وقت آن است درحالیکه زندگی خود را به سطح کاملاً جدیدی میرسانید، بر اساس آنها عمل کنید.
میخواهم کمی مشق شب برایت بگذارم. به هدف واقعی خود فکر کنید.
فرض کنید که اکنون جهان عالی است. این دنیا چه شکلی است؟ تعامل همه باهم چگونه است؟ چه احساسی دارید؟
پاسخ خود را بهصورت بیانی، به زبان حال، روشی که دنیای کامل را میبینید، بنویسید.
به یاد داشته باشید که دنیای عالی مکانی سرگرمکننده است. وقتی این را تعیین کردید، برگردید و هر روز آن را بخوانید.
هدف شما احتمالاً بهنوعی با ایجاد این دنیا ارتباط دارد. شاید به روشی کوچک با دوستان، خانواده، محله، جامعه یا گروه کاری خود یا شاید در مقیاس بزرگتر.
فقط چشمان خود را ببندید و هر روز چند دقیقه این دنیای عالی را تجسم کنید. سپس میتوانید فرصتهایی را برای ایجاد این دنیا در هرکجا که هستید، ایجاد کنید.
بدون شک شما میتوانید هدف واقعی خود را در زندگی پیدا کنید. و به یاد داشته باشید، تا زمانی که شما تغییر نکنید، هیچچیز بهتر نخواهد شد.
نوشتهای از جک کنفیلد