چگونه به یک صاحب کسب‌وکار موفق تبدیل شویم؟

چگونه به یک صاحب کسب‌وکار موفق تبدیل شویم؟

اهمیت سیستم‌های کسب‌وکار که بر اساس مأموریت ساخته‌شده‌اند و نحوه مالکیت آنها. اگر می‌خواهید صاحب کسب‌وکار موفق شوید، در این مقاله نحوه شروع کار آمده است.

اگر اخیراً به اخبار اقتصادی توجه کرده‌اید، می‌دانید که طوفانی در راه است. من به‌ویژه شاهد افزایش در اخبار اخراج بودم. این فقط ادعای من را برای چندین دهه تقویت می‌کند که برخلاف تصور رایج، کارمند بودن کمترین امنیت در آن موقعیت است.

هر بار که رکود اقتصادی رخ می‌دهد و افراد زیادی شغل خود را از دست می‌دهند، دیدن اخباری که در مورد افزایش کارآفرینی صحبت می‌کنند غیرعادی نیست. یک تیتر امیدوارکننده از «کریستین ساینس مانیتور» در سال 2016 با عنوان «چرا کارآفرینی در حال افزایش است» را در نظر بگیرید.

این مقاله گزارشی از شاخص کافمن فعالیت استارت‌آپ را گزارش می‌دهد که گزارش می‌دهد 550000 آمریکایی هر ماه یک کسب‌وکار جدید راه‌اندازی می‌کنند. این منعکس‌کننده یک روند صعودی در آن زمان بود.

اما، مانند همه چیز، زمینه کلیدی است. کافمن این مشاغل را "بزرگسالانی که به مالکیت مشاغل خوداشتغالی روی می‌آورند" نامید و همانطور که پروفسور ادوارد رابرتز به خبرنگار گرتل کافمن گفت، "آنچه کافمن می‌بیند ممکن است درواقع منعکس‌کننده وضعیت بد اقتصاد خارج از بخش نوآوری باشد. بسیاری از بیکاران یا شاغلان ضعیف در ناامیدی برای راه‌اندازی شرکت‌های خود به‌عنوان شغل دوم، یعنی تولید درآمد خانواده معیشتی، حرکت می‌کنند.»

به‌طور خلاصه، بسیاری از مشاغل جدید اصلاً کسب‌وکار نبودند و افرادی که آنها را شروع کردند، کارآفرین نبودند. آن‌ها افرادی ناامید بودند که برای زنده ماندن به داشتن شغل روی آورده بودند. تعجب نخواهم کرد اگر در رکود آینده دوباره این را ببینیم.

 

تفاوت بین داشتن شغل و صاحب کسب‌وکار

درک ربع جریان نقدینگی هنگام فکر کردن به این الگوی مکرر ادعاها در مورد ظهور کارآفرینی مفید است.

مشکل این است که تفاوت زیادی بین قرار گرفتن در ربع S (خوداشتغالی) و داشتن شغل و کارآفرین بودن در ربع B (صاحب کسب‌وکار) وجود دارد.

درحالی‌که یکی لزوماً بهتر از دیگری نیست، کسب‌وکارهای نوع S و کسب‌وکارهای نوع B دارای نقاط قوت، ضعف، خطرات و پاداش‌های متفاوتی هستند.

بسیاری از افرادی که می‌خواهند کسب‌وکار نوع B را راه‌اندازی کنند، با کسب‌وکار نوع S مواجه می‌شوند و در تلاش خود برای حرکت به سمت راست ربع B برای تجارت بزرگ و من برای سمت سرمایه‌گذار، متوقف می‌شوند.

بسیاری از مردم تلاش می‌کنند از ربع S به ربع B حرکت کنند، اما تنها تعداد کمی از کسانی که این کار را انجام می‌دهند، واقعاً آن را انجام می‌دهند.

چرا؟ زیرا مهارت‌های فنی و افراد موردنیاز برای موفقیت در هر ربع متفاوت است. شما باید مهارت‌ها و طرز فکر موردنیاز یک ربع را بیاموزید تا در آنجا به موفقیت واقعی برسید.

  مهارت‌های تجاری نوع S در مقابل مهارت‌های تجاری نوع B

مهارت‌های تجاری نوع S در مقابل مهارت‌های تجاری نوع B

اگر صاحب یک کسب‌وکار نوع B هستید، ممکن است یک سال به تعطیلات بروید، برگردید و کسب‌وکار خود را سودآورتر از زمانی که آن را ترک کردید، پیدا کنید.

در کسب‌وکارهای نوع S، اگر تعطیلات یک‌ساله داشته باشید، کاری برای بازگشت نخواهید داشت.

تفاوت در چیست؟

به زبان ساده، یک کسب‌وکار از نوع S صاحب شغل است. یک کسب‌وکار نوع B مالک یک سیستم است و سپس کارکنان بزرگی را برای راه‌اندازی آن سیستم استخدام می‌کند.

به همین دلیل است که اگر یک صاحب کسب‌وکار نوع B در تعطیلات باشد، هنوز درآمد حاصل می‌شود.

برای موفقیت، یک صاحب کسب‌وکار نوع B به موارد زیر نیاز دارد:

• مالکیت و کنترل یک سیستم • توانایی رهبری مردم

برای اینکه S ها به B تبدیل شوند، باید کسانی که هستند و آنچه می‌دانند را به یک سیستم تبدیل کنند، و بسیاری از مردم قادر به انجام این کار نیستند...

یا اغلب آنقدر به سیستم خودکفای خود وابسته هستند که اجازه نمی‌دهند. پس برو و اجازه بده دیگران وارد شوند.

 

آیا می‌توانید همبرگری بهتر از مک‌دونالد درست کنید؟

برای نشان دادن نظرم، تکنیکی را به اشتراک می‌گذارم که وقتی از من برای راه‌اندازی یک کسب‌وکار راهنمایی می‌خواهد، تعیین می‌کنم که آیا فردی S یا B است.

معمولاً این افراد به من می‌گویند که ایده خوبی برای یک محصول یا ایده جدید دارند.

معمولاً حدود 10 دقیقه گوش می‌دهم، و در این مدت می‌توانم بگویم تمرکز آنها کجاست، محصول یا سیستم. در این 10 دقیقه معمولاً کلماتی مانند این را می‌شنوم:

• این محصول بسیار بهتر از XYZ است. • "من همه جا را گشتم و هیچ‌کس این محصول را ندارد." • ایده این محصول را به شما می‌دهم؛ تنها چیزی که می‌خواهم ۲۵ درصد سود است. • من سال‌ها روی این محصول کار کرده‌ام.

در این مرحله، من معمولاً یک چیز می‌پرسم: "آیا شما شخصاً می‌توانید همبرگر بهتری از مک‌دونالد درست کنید؟" تا الان همه گفتند بله. همه آنها می‌توانند همبرگر بهتری تهیه کنند.

سپس می‌پرسم: "آیا می‌توانید شخصاً کسب‌وکار بهتری نسبت به مک‌دونالد بسازید؟"

 

داشتن برگر در مقابل داشتن یک تجارت

داشتن برگر در مقابل داشتن یک تجارت

برخی افراد بلافاصله تفاوت را می‌بینند ... و برخی نه. تفاوت این است که آیا فرد در سمت چپ ربع ثابت است یا خیر، سمت E و S، که بر روی ایده یک همبرگر بهتر متمرکز است.

یا در سمت راست ربع، سمت B و I که بر روی سیستم تجاری متمرکز است.

من تمام تلاشم را می‌کنم تا توضیح دهم که بسیاری از کارآفرینان هستند که محصول یا خدمات بهتری را ارائه می‌دهند، همانطور که میلیاردها نفر می‌توانند همبرگر بهتری از مک‌دونالد بسازند - اما فقط مک‌دونالد سیستمی ایجاد کرده است که میلیاردها خدمات ارائه کرده است.

اگر مردم شروع به دیدن این حقیقت کردند، به آنها پیشنهاد می‌کنم از مک‌دونالد بازدید کنند، یک همبرگر بخرند و بنشینند و سیستمی را که آن همبرگر را تحویل می‌دهد مشاهده کنند.

به کامیون‌هایی که گوشت گاو را تحویل می‌دهند، دامداری که گوشت گاو را پرورش داده است، خریدار و تبلیغات تلویزیونی که آن را می‌فروشند، توجه داشته باشید.

به آموزش و کارمندان توجه کنید. دکور، دفاتر منطقه‌ای و کل شرکت را ببینید.

واقعیت این است که ایده‌های جدید نامحدود، میلیاردها نفر با محصولات و خدمات برای ارائه، و تنها تعداد کمی از مردم که می‌دانند چگونه یک سیستم تجاری عالی بسازند وجود دارد.

چرا مهم است که از داشتن شغل به کسب‌وکار حرکت کنیم؟

اغلب، زمانی که افراد برای کارمندی یا خوداشتغالی آموزش می‌بینند، E و S در سمت چپ ربع، و می‌خواهند انتقال به سمت راست ربع پیدا کنند، تبدیل‌شدن به یک صاحب کسب‌وکار (B) را راه دشواری می‌بینند.

سرمایه‌گذار (I). معمولاً فقدان دانش و نه اشتیاق است که افراد را از یادگیری نحوه تبدیل‌شدن به یک صاحب کسب‌وکار منع می‌کند.

اما اگر می‌خواهید واقعاً ثروتمند و از نظر مالی آزادباشید، ضروری است که به سمت راست ربع حرکت کنید. بهترین راه برای انجام این کار، حرکت از E یا S به B است.

در جایی که قبلاً برای شروع یک تجارت به سرمایه زیادی نیاز بود، دیگر سرمایه‌گذاری 10 تا 20 ساله در زمان و پول موردنیاز برای تبدیل‌شدن به یک کسب‌وکار نیست.

با ایجاد یک کسب‌وکار، حس کسب‌وکار و نحوه ساخت سیستم‌های عالی را یاد می‌گیرید و داشتن یک کسب‌وکار موفق واقعاً داشتن یک سیستم موفق و اهرم استفاده از دیگران برای کار در آن سیستم است.

این تفاوت اساسی بین E یا S و B است. هنگامی‌که یک کسب‌وکار را راه‌اندازی می‌کنید، همچنین می‌آموزید که چه چیزی باعث موفقیت یک کسب‌وکار و چه چیزی آن را ناموفق می‌کند.

این‌ها چیزهای کلیدی هستند که برای ورود به ربع چهارم به‌عنوان یک سرمایه‌گذار عالی باید بدانید.

علاوه بر این، یادگیری نحوه اداره یک کسب‌وکار موفق، جریان نقدینگی و زمان آزاد لازم برای سرمایه‌گذاری خوب و مقابله با فراز و نشیب‌های بازار را در اختیار شما قرار می‌دهد.

 

راه‌های تبدیل‌شدن به یک کسب‌وکار

راه‌های تبدیل‌شدن به یک کسب‌وکار

آیا می‌خواهید بدانید چگونه می‌توانید یک صاحب کسب‌وکار موفق شوید؟ در اینجا سه راه برای پیشرفت در ربع B آورده شده است.

1. فرنچایز بخر

اگر نمی‌خواهید برای ساختن سیستم‌های کسب‌وکار خود وقت بگذارید، می‌توانید یک حق امتیاز بخرید.

وقتی یک امتیاز را خریداری می‌کنید، یک سیستم‌عامل اثبات‌شده را خریداری می‌کنید.

مزیت خرید حق رأی این است که می‌توانید زمانی را که برای ساختن سیستم خود صرف می‌کنید و روی توسعه تیم خود متمرکز می‌کنید اختصاص دهید.

و ازآنجایی‌که بانک‌ها دوست دارند به کسب‌وکارهایی با سیستم‌های خوب و اثبات‌شده وام بدهند، اغلب به یک فرنچایز وام می‌دهند اما به یک استارت‌آپ وام نمی‌دهند.

یک نکته مهم: اگر می‌خواهید کارها را به روش خودتان انجام دهید، حق امتیاز نخرید. شما باید آماده باشید که همه کارها را همانطور که فرنچایزها به شما می‌گویند انجام دهید.

اما مالک سیستم هستید. اگر می‌خواهید کار خودتان را انجام دهید، پس‌ازاینکه بر ساختن سیستم خود و رهبری افراد مسلط شدید، آن را انجام دهید.

2. در بازاریابی شبکه‌ای شرکت کنید

بازاریابی شبکه‌ای یا نتورک مارکتینگ اغلب بازخورد بدی دریافت می‌کند. ازآنجایی‌که این یک شکل جدیدتر از سیستم کسب‌وکار است، بسیاری از مردم مشکوک به آن نگاه می‌کنند و آن را یک کلاهبرداری می‌دانند.

در ابتدا من هم این احساس را داشتم. اما پس از کنار گذاشتن تعصبات و انجام برخی تحقیقات، افراد زیادی را یافتم که صمیمانه و با پشتکار در حال ایجاد کسب‌وکارهای موفق بازاریابی شبکه‌ای بودند که تأثیر مثبتی بر آینده مالی آنها و دیگران داشت.

با هزینه ورودی معقول (اغلب حدود چند صد دلار)، می‌توانید در یک سیستم موجود خرید کنید و بلافاصله شروع به ایجاد یک تجارت کنید و به دلیل فناوری، می‌توان این کار را تقریباً به‌طور کامل به‌صورت آنلاین و خودکار انجام داد.

کارهای اداری، پردازش سفارش، توزیع، حسابداری و پیگیری تقریباً به‌طور کامل توسط نرم‌افزار بازاریابی شبکه‌ای مدیریت می‌شوند.

این به شما این امکان را می‌دهد که به‌جای نگرانی در مورد دردسرهای معمولی یک کسب‌وکار کوچک، روی ساختن کسب‌وکار خود تمرکز کنید.

3. کارآفرین فردی

نوع جدیدی از کسب‌وکار وجود دارد که در چند سال اخیر به دلیل قدرت اینترنت به وجود آمده است که برچسب آن را به نام "کارآفرین فردی" نامیده می‌شود.

کارآفرین فردی از روحیه یک ربع S و صاحب کسب‌وکار کوچک رشد کرده است. این صاحبان مشاغل می‌خواهند همه این کارها را خودشان انجام دهند.

آن‌ها احتمالاً باهوش‌ترین بچه‌های کلاس بودند که در دانشگاه گذراندند.

بااین‌حال، یک کارآفرین فردی از انجام کارهای خود راضی نیست. کارآفرین فردی جاه‌طلبی‌هایی دارد که با بلندپروازی‌های یک صاحب کسب‌وکار بزرگ سنتی رقابت می‌کند.

آن‌ها فقط نمی‌خواهند به کسانی که در محله یا شهرشان هستند خدمات بدهند.

کارآفرین فردی می‌تواند هرچقدر که بخواهد رشد کند. جایی که یک S سنتی، مالک انحصاری، صاحب نانوایی در گوشه و کنار خیابان یا یک شرکت حسابداری کوچک در آن طرف خیابان است، میزان رشد آنها محدود است.

یک نانوایی فقط می‌تواند این همه قرص نان بپزد، یک حسابدار فقط می‌تواند این همه حساب را اداره کند. مهم نیست که چقدر محبوب باشند یا بزرگ شوند، همیشه محدود به زمان خواهند بود.

چرا انفرادی بودن با داشتن شغل متفاوت است

چرا کارآفرین فردی بودن با داشتن شغل متفاوت است

اما یک کارآفرین فردی متفاوت است. کارآفرینان انفرادی می‌توانند با استفاده از خدماتی که از طریق اینترنت در دسترس هستند رشد کنند که نیاز به ده‌ها یا حتی صدها کارمند را بیشتر کرده است.

آن‌ها مانند صاحب یک کسب‌وکار کوچک در زمان محدود نیستند.

برای مثال، یک کارآفرین انفرادی می‌تواند جریان نقدی کل یک شرکت کوچک را با چیزی بیش از یک حساب مدیریت کند.

با ارجاع مجدد به مثلث B-I، به‌استثنای عناصر بنیادی بیرونی، تقریباً همه‌چیز را می‌توان در مقیاس برای کمک به کارآفرین فردی مورداستفاده قرار داد.

جریان نقدی، ارتباطات و سیستم‌ها همگی از طریق اینترنت قابل‌استفاده هستند.

 

اهمیت روابط در تجارت

در تمام این مدت، صاحبان کسب‌وکارهای بزرگ در حین ساختن سیستم‌های خود، شبکه‌ای قوی از رهبران باتجربه و اعضای تیم وفادار ایجاد می‌کنند.

این گروه‌های ارزشمند از مردم به اشتراک گذاشتند و به اجرای مأموریت صاحب کسب‌وکار کمک کردند.

در زندگی، ما نمی‌توانیم خانواده خود را انتخاب کنیم. چه خوب و چه بد، ما با آنها گیر کرده‌ایم و سعی می‌کنیم بهترین استفاده را از آن ببریم.

اما در تجارت، شما این گزینه خوش‌شانس را دارید که انتخاب کنید با چه کسی رابطه داشته باشید - و انتخاب شرکای خوب در تجارت یکی از مهم‌ترین تصمیماتی است که یک کارآفرین می‌گیرد.

بیش از هر چیز، یک شریک در تجارت مانند یک همسر در یک ازدواج است.

شما می‌خواهید فردی را انتخاب کنید که از آن لذت می‌برید، کسی که شما را بهتر می‌کند و مایل به دادن بیشتر ازآنچه او می‌گیرد وارد رابطه می‌شود (شما نیز باید همین طرز فکر را داشته باشید).

اگر بخشی از یک ازدواج خوب بوده‌اید، می‌دانید که یک ازدواج سالم چه کاری می‌تواند برای یک خانواده انجام دهد.

بچه‌ها شاد و خوب هستند، خانه مرتب است، خاطرات عالی ساخته می‌شود و زندگی کامل به نظر می‌رسد.

برعکس، اگر بخشی از یک ازدواج بد بوده‌اید، می‌دانید که یک ازدواج بیمار چه می‌تواند برای یک خانواده بیاورد. از هم می‌پاشد.

بچه‌ها رنج می‌برند و به شیوه‌های منفی رفتار می‌کنند، خانه از هم می‌پاشد، زیرا شرکای زندگی بر سر اینکه چه کسی مسئول چه کسی است بحث می‌کنند، خاطرات وحشتناکی که شما به‌زودی فراموش می‌کنید ساخته می‌شوند و زندگی ناقص به نظر می‌رسد.

در یک تجارت، یک رابطه خوب به شکوفایی یک شرکت کمک می‌کند، همانطور که یک ازدواج خوب به شکوفایی یک خانواده کمک می‌کند.

یک رابطه بد باعث رنج یک شرکت می‌شود، دقیقاً مانند ازدواج بد باعث رنج خانواده می‌شود. در یک ازدواج بد، بچه‌ها رنج می‌برند.

در یک رابطه تجاری بد، کارمندان آسیب می‌بینند. در هر دو، تا زمانی که رابطه ثابت یا قطع نشود، ایجاد موفقیت در آینده غیرممکن می‌شود.

حتی بدتر از آن، اگر در کسب‌وکار موفق بودید و رابطه بدی داشت، درست مانند ازدواج، نفقه می‌تواند گران تمام شود.

اگر قصد دارید یک کارآفرین باشید، باید کیفیت اساسی انتخاب روابط خوب برای کسب‌وکار خود را بیاموزید.

مانند ازدواج خوب، این به معنای شریک خوب بودن و یافتن یک شریک خوب است.

این به این معنی است که زمان زیادی را برای خود اندیشی و زمان زیادی برای شناخت افرادی که در تجارت آنها را دوستان خود می‌نامید، صرف کنید. مانند ازدواج، نیازی به عجله نیست.

در پایان روز، اگر شرکای بدی داشته باشید، نمی‌توانید تجارت خوبی داشته باشید. برعکس، شما نمی‌توانید بدون شرکای خوب یک تجارت عالی بسازید.

همانطور که پدر ثروتمند من همیشه می‌گفت: "کسب‌وکار و سرمایه‌گذاری ورزش‌های گروهی است."

اگر جلوتر برویم، می‌توانم بگویم یکی از مهم‌ترین سرمایه‌گذاری‌های شما روابطتان است، هم در زندگی و هم در تجارت. برای درست کردن آنها وقت بگذارید.

اهمیت رهبری در تجارت

اهمیت رهبری در تجارت

وقتی برای یک شرکت بزرگ کار می‌کنید، به یک امتیاز خرید می‌پردازید یا به یک سرمایه‌گذاری بازاریابی شبکه‌ای ملحق می‌شوید، مأموریت شخص دیگری را دنبال می‌کنید.

اگر می‌خواهید برای آنها کار کنید، از قبل تعیین شده است که چه ارزش‌هایی را باید رعایت کنید.

وقتی کسب‌وکار خود را راه‌اندازی می‌کنید اینطور نیست. مأموریت یا چرایی شما دلیل پشت سر کسب‌وکار شماست.

ایجاد یک کسب‌وکار که بر اساس یک مأموریت به‌جای سایر حوزه‌های مثلث B-I، مانند محصول، بنا شده باشد، در هسته خود رهبری قوی را می‌طلبد.

فشارهای زیادی هم در داخل و هم در بازار برای تمرکز بر محصول، سیستم‌ها و غیره به زیان مأموریت وجود خواهد داشت.

اما بهترین رهبران و صاحبان کسب‌وکار می‌دانند که درک مأموریت شما و ساختن همه چیز ازآنجا کلید موفقیت بلندمدت است.

به همین دلیل است که پدر ثروتمندم همیشه به من می‌گفت هرگز عاشق محصولت نشو. داشتن یک صاحب کسب‌وکار موفق کم‌اهمیت‌ترین چیز است.

آیا می‌خواهید به‌سرعت صاحب کسب‌وکار شوید؟ اول تحصیل کن

صرف‌نظر از اینکه آیا قصد دارید به‌عنوان یک فرد انفرادی بمانید یا در ربع B گسترش پیدا کنید، سریع‌ترین راه برای تبدیل‌شدن به یک صاحب کسب‌وکار موفق، گرفتن یک مربی است.

پدر پولدارم مربی من بود. مربی کسی است که قبلاً کاری را که می‌خواهید انجام دهید انجام داده است و در انجام آن موفق است.

پدر ثروتمندم به من در مورد سیستم‌ها و اینکه چگونه رهبر مردم باشم، به من یاد داد، نه مدیر مردم. مدیران معمولاً زیردستان خود را فرودست می‌بینند.

رهبران باید افرادی را هدایت کنند که اغلب باهوش‌تر از آن‌ها هستند.

یک راه سنتی برای انجام این کار این است که MBA خود را از یک مدرسه معتبر دریافت کنید و سپس شغلی سریع بگیرید که شما را از نردبان شرکت بالا می‌برد.

MBA به شما در مورد اصول حسابداری و نحوه ارتباط اعداد مالی با سیستم‌های شما می‌آموزد، اما داشتن MBA به این معنی نیست که شما برای اداره یک تجارت صلاحیت دارید.

شما باید 10 تا 15 سال را در یک شرکت سپری کنید تا تمام جنبه‌های مختلف تجارت را بیاموزید.

سپس، باید برای راه‌اندازی شرکت خود برنامه‌ریزی کنید. کار کردن برای یک شرکت بزرگ موفق مانند دریافت دستمزد توسط مربی است.

 

امروز شروع کنید

امروزه، عمدتاً به دلیل تغییرات در فناوری، نحوه تبدیل شدن به یک صاحب کسب‌وکار موفق به‌شدت توسط فناوری کاهش یافته است.

این فرصت برای ایجاد خود یا استفاده از یک سیستم تجاری موجود تقریباً برای همه در دسترس است.

اگر می‌خواهید کسب‌وکار خود را راه‌اندازی کنید، واقعاً هیچ بهانه‌ای برای شروع نکردن از امروز وجود ندارد.

حق رأی دادن و راه‌حل‌های بازاریابی شبکه‌ای بخش سخت توسعه سیستم‌های خود را از بین بردند.

شما حقوق یک سیستم اثبات‌شده را به دست می‌آورید و سپس تنها کار شما این است که افراد خود را توسعه دهید.

یکی از کارهای عملی که امروز می‌توانید انجام دهید این است که یادگیری در مورد تجارت و سیستم‌ها را از یک مربی و کوچ شروع کنید.

زمانی که در حال ساختن کسب‌وکارم بودم، یک مربی و کوچ بزرگ داشتم و شما هم به آن نیاز دارید.

نوشته‌ای از رابرت کیوساکی

دیدگاه کاربران (0)