قوانین شروع کسب و کار در اکثر کسب وکارهای و مخصوص برای کارا،رینی یکسان است. با یک کسبوکار پارهوقت شروع کنید تا روحیه کارآفرینی خود را روشن کنید.
وقتی برنامههایم را برای ساختن اولین کسبوکارم تنظیم کردم، واکنش پدر پولدار درباره روحیهای که من طبق آن، این ماجراجویی جدید را آغاز کرد، قاطعانه بود.
من هیچ چیزی نداشتم؛ جوان، مشتاق و جاهطلب بودم ... و شکست خوردم. نمیدانستم چگونه یک کسبوکار راهاندازی کنم و قوانین شروع کسب و کار را نمی دانستم.
من بهسختی از پس هزینههای زندگیام برمیآمدم، چه برسد به اینکه بخواهم یک تجارت جدید بسازم.
با احساس ضعف و عدم اعتمادبهنفس، پدر پولدار را فراخواندم و فکر کردم که او حرفهایی را که نیاز داشتم، به من خواهد گفت. پاسخ او این بود: «برو کار پیدا کن».
من شوکه شدم. با ناباوری گفتم: «فکر کردم به من گفته بودی که کسبوکار خودم را شروع کنم».
پدر پولدار گفت: «بله، گفتم؛ اما تو نیاز داری غذا بخوری و سقفی بالای سرت داشته باشی».
پدر پولدار در ادامه یک قانون بسیار ارزشمند را توضیح داد: برای یادگیری کار کنید؛ نه برای کسب درآمد.
او گفت: «شما به دلیل چالشها، کسبوکار خود را ایجاد میکنید.» «شما یک کسبوکار میسازید چون هیجانانگیز و چالشبرانگیز است، و به هر چیزی که شما را به موفقیت میرساند، نیاز دارد.»
با پیداکردن کار، مهارتهایی را که برای راهاندازی کسبوکار لازم بود، یاد میگرفتم، و هدف، داشتن یک شغل و امنیت شغلی نبود.
او به من توصیه کرد که شغلی را انتخاب کنم که مهارتهای فروش را به من میآموزد، زیرا میدانست که من بسیار خجالتی هستم و از راندهشدن توسط دیگران میترسم.
او میخواست که من یاد بگیرم بر ترسهای شخصیام غلبه کنم.
با درنظرگرفتن این توصیه، من بهعنوان یک فروشنده در شرکت زیراکس شروع به کار کردم. من وحشتزده بودم.
هر روز مجبور بودم از این اداره به آن اداره بروم، با غریبهها ملاقات کنم و سعی کنم دستگاهی را که فکر نمیکردند به آنها نیاز دارند، بفروشم.
این یک فرایند یادگیری دردناک بود، اما در طول سالها میلیونها دلار برای من درآمد داشت. این کار در حقیقت یک سرمایهگذاری بود.
زمانی که در زیراکس کار میکردم، به یکی از فروشندگان برتر تبدیل شدم، اما همچنان احساس میکردم هر ماه بهخاطرنداشتن پول نقد، تحتفشار هستم.
باتوجهبه این واقعیت، پدر ثروتمند درس دومی به من داد: به کار روزانه خود ادامه دهید و یک کسبوکار پارهوقت راهاندازی کنید.
او گفت: «بزرگترین اشتباه مردم این است که برای پول خیلی سخت کار میکنند». «بیشتر مردم از نظر مالی پیشرفت نمیکنند، زیرا زمانی که به پول بیشتری نیاز دارند، شغلی پارهوقت میگیرند.
اگر واقعاً میخواستند پیشرفت کنند، به کار روزانه خود ادامه میدادند و یک کسبوکار پارهوقت را در کنارش راهاندازی میکردند.»
این موضوع درمورد شرکتهایی مانند مایکروسافت، فیسبوک، آمازون و رایانههای دل هم صادق است.
یکی از قوانین شروع کسب و کار در هنگام راهاندازی یک کسبوکار، این است که باید روحیه کارآفرینی را شعلهور نگه دارید.
پدر ثروتمند توضیح داد که اکثر کسبوکارهای بزرگ بهصورت پارهوقت شروع به کار کردند و مشکل دنیا کمبود ایدههای عالی نیست، بلکه کمبود تاجران بزرگ است.
او مرا تشویق کرد که یک تجارت را راهاندازی کنم، هر کسبوکاری. مهم نیست که محصول را دوست داشته باشم یا نه.
او نگران این نبود که من شکست خوردم. او تنها میخواست که من شروع کنم.
یکی از نقلقولهای موردعلاقه او از آلبرت انیشتین این بود: «روحهای بزرگ همیشه با مخالفت شدید ذهنهای متوسط روبرو میشوند».
او از من میخواست که تنها یک تجارت راهاندازی کنم تا بتوانم ذهن متوسط خود را به چالش بکشم و روحیه کارآفرینی خود را تقویت کنم.
ایجاد یک کسبوکار، مانند یک زندگی عاشقانه است که با روحیه کارآفرینی تقویت میشود.
باید دلیل اصلی شروع یک کسبوکار پارهوقت این باشد که شما را به یک تاجر عالی تبدیل کند.
هدف بسیاری از افراد تبدیلشدن به یک سرمایهگذار معتبر است که سالانه دویست هزار دلار درآمد دارد. برای برخی افراد، این مقدار، پول زیادی است، اما دلیلی برای راهاندازی یک تجارت نیست.
صادقانه بگویم، خطرات پیشرو در مسیر راهاندازی یک تجارت برای چنین مقدار پول کمی، بسیار زیاد است. اگر تصمیم دارید کسبوکار خودتان را راه بیندازید، این کار برای پول انجام ندهید.
خطر بازدهی بسیار کم، بسیار زیاد است. این کار را برای حساب بسیار بزرگتر انجام دهید. چرا؟ زیرا ساختن یک کسبوکار به هر چیزی که شما را به موفقیت میرساند، نیاز دارد.
شما میتوانید بهعنوان یک کارمند با استرس و ریسک بسیار کمتر، دویست هزار دلار درآمد داشته باشید. ایجاد یک کسبوکار مستلزم این است که هدفی بالاتر در ذهن خود بپرورانید.
به همین دلیل، بهتر است با ایجاد یک کسبوکار پارهوقت عالی شروع کنید تا بتوانید یاد بگیرید که صاحب یک کسبوکار ایدهآل با بازدهی بالا شوید.
راهاندازی یک کسبوکار در خانه بهصورت پارهوقت به شما این امکان را میدهد تا مهارتها و موضوعات تجاری ارزشمندی مانند این مباحث را بیاموزید:
اینها را نمیتوان در یک دوره کارگاه آخر هفته یا در یک کتاب آموخت. بلکه باید آنها را به طور مداوم بهصورت تجربی یاد گرفت.
من پیوسته در حال یادگیری این مباحث، حتی تا به امروز هستم. هرچه بیشتر درباره آنها مطالعه کنم، کسبوکار من بیشتر پیشرفت میکند.
با راهاندازی یک کسبوکار پارهوقت، شما به یک عضو اصلی و مدیر یک تجارت تبدیل میشوید.
یکدنیای کاملاً جدید با فرصتهای مالی تقریباً نامحدود در دسترس شما قرار میگیرد. این حقیقتاً یک تجربه متحولکننده و تغییردهنده ذهن است.
راهاندازی یک تجارت، مانند زندگی عاشقانه است
همانطور که گفته شد، درحالیکه پول مهم است، امّا انگیزه اصلی برای ایجاد یک تجارت نیست.
من به این سؤال فکر میکنم که «دلیل راه اندازی کسب وکار چیست؟» بهترین پاسخ را میتوان با پرسیدن همان سؤال به روشی دیگر داد. «چرا به بازی گلف ادامه میدهید؟» پاسخ در روح بازی پیدا میشود.
امروز دوستانی دارم که کسبوکار خود را به میلیونها دلار فروختهاند. بسیاری از آنها چند ماه مرخصی میگیرند و سپس دوباره به بازی باز میگردند.
این هیجان، چالش، روحیه و پتانسیل بازدهی بزرگ است که این کارآفرینان را تشویق به ادامه راه میکنند.