چگونه با کوچ به موفقیت برسیم؟

چگونه با کوچ به موفقیت برسیم؟

 

  • مثلث طلایی برای رسیدن به موفقیت

بعضی از صاحب‌نظران معتقدند موفقیت مثلثی طلایی است؛ مثلثی که سه ضلع آن عبارت‌اند از: نظم و آرامش

  1. نظم و آرامش
  2. برنامه‌ریزی و دقت
  3. سرعت عمل و زمان‏شناسی برنامه‌ریزی سرعت عمل

  پرمودیترا می‌نویسد: «حتی یک سازمان موفق امتداد سایه یک مدیر موفق است» در حقیقت هر انسانی ناخدای کشتی زندگی خویش است و زمانی موفق خواهد بود که خوب بیندیشد، خوب حرکت کند، خوب با تغییرات سازگار شود، خوب برنامه‌ریزی و خوب عمل کند. ویلیام جیمز می‌نویسد: «بزرگ‏ترین کشف نسل ما این است که انسان می‌تواند با تغییردادن نگرش خود زندگی‌اش را تغییر دهد.» ما امروزه اغلب در شرایط شتاب هستیم و سعی داریم مسائل را حل کنیم؛ اما در واقع بر شدت آن‏ها می‏افزاییم. از آن جا که همه چیز را مسئله مهمی می‏دانیم، از یک درام به سراغ درامی دیگر می‏رویم و بعد از مدتی به‌تدریج باور می‏کنیم که همه چیز مسئله بزرگی است. به این مهم توجه نمی‏کنیم که طرز برخورد ما با مسائل روی چگونگی حل آن‏ها تأثیر می‏گذارد. ما باید بیاموزیم که با مسائل راحت‏تر برخورد کنیم. اگر این نکته را بیاموزیم، مسائلی که حل ناشدنی به نظر می‏رسند راحت‏تر و بی‏اهمیت‏تر به نظر خواهند رسید و حتی مسائل بزرگ‌تر و به‌راستی استرس‏آمیز به‌قدر سابق انسان را ناراحت نمی‏کنند. خوشبختانه به‌گونه‌ای دیگر نیز می‏توان با زندگی روبرو گشت؛ روشی ملایم‏تر که زندگی را ساده‏تر و اشخاص را سازگارتر می‌سازد. لازمه این زندگی راحت‏تر و ملایم‏تر این است که عادت‏های کهنه را با واکنش‏های جدید عوض کنیم. عادات جدیدتر سبب می‏شوند زندگی رضایت‌بخش‌تر و سرشارتری داشته باشیم. 2- سه رکن ضروری: برخی از صاحب‌نظران، مانند «گو این»، معتقدند سه عنصر یا رکن ضروری در درون ما وجود دارد که در هر وضعیتی، تجسم خلاقیت و موفقیت را رقم می‏زنند. این عناصر عبارت‌اند از:

  1. آرزو

آرزو و خواستن مقدمه باور است و باید از دل‌وجان باشد. انسانی که آرزوهای معقول دارد، به مرحله آفرینش دست خواهد یافت. منظور از آرزو احساس روشن و نیرومند است نه خواستن از سر اعتیاد و حرص و تملک. گاه، در خصوص بعضی مسائل، از خود بپرسید: «آیا حقیقتاً از صمیم قلب می‏خواهم این هدف محقق شود؟» آرزوها موتور حرکت‌اند. این موتور، موتورهای ذهنی را به تکاپو و توقف‏ها را به تلاطم در می‏آورد. هر چه آرزوها معقول‏تر باشند، درجه تحققشان بالاتر می‏رود.

  1. باور

ایمان انتظاری مطمئن است؛ هر چه بیش‏تر به هدف برگزیده خود و امکان حصول آن اعتقاد داشته باشید؛ یقین بیشتری احساس خواهید کرد. همواره از خود بپرسید: آیا باور قلبی دارم که این هدف می‏تواند وجود داشته باشد؟ آیا باورم این است که حصول و تحقق آن برای من ممکن است؟ وقتی باورمندی به موفقیت بالا باشد، انسان از مواهب زیر برخوردار می‏گردد: الف) نوع نگاهش به زندگی مثبت می‌شود. ب) حرکت، فعالیت و تلاش خود را با برنامه‌ریزی توأم می‏کند. ج) در تکرار شکست‏های جزئی حل نمی‌شود. د) همواره برای توفیقات بیشتر فعالیت می‌کند. چنانچه آدمی امیال و آرزوهای خود را مرده تلقی کند و خود را در کل عالم بی‌ستاره به شمار آورد، به مرحله باور مثبت نمی‏رسد و همواره در باور منفی غوطه‌ور خواهد شد. برخی از اشخاص فریاد می‌زنند «من در انتظار بدترین حوادث هستم» یا فریاد می‏زنند و باور دارند که: «باز هم بدترین‏ها در راه است.» بدیهی است انسان همان گونه می‌زید که باور دارد. قبول شکست پیاپی و ایمان به اضمحلال وجود و عدم اندیشه در مراحل موفقیت، آدمی را بی‌خاصیت می‏کند و انسان در تخریب خود تسلیم می‏شود. این افراد عملاً بدترین و غیرمنتظره‌ترین حوادث را به خود می‏خوانند؛ بنابراین، باید در آغاز اندیشه خود را دگرگون کنند. وقتی فرد عادت کند پیوسته باخت‏ها، شکست‏ها، فقدان‏ها، کینه‏ها، دشمنی‏ها و اتفاقات ناگوار را پیشاپیش خود فراخواند؛ دیگر به سمت موفقیت‏ها و کامیابی‌ها و خوشبختی‌ها و برکات جهت نمی‌یابد. پس کاری کنید تا موفقیت را به مرحله باور برسانید و چیزی بپندارید که شما منتظرش هستید؛ زیرا ایمان فعال، شعور نیمه‌هوشیار را تخریب می‏کند. باورهای مثبت عامل هدایتگر انسان به سمت موفقیت است و انسان موفقیت جو؛ موفقیت ساز می‏شود. گویا دستانی نامرئی به سمت او دراز می‏شوند تا وی را یاری دهند. چنین انسانی، دارای نظم، برنامه‌ریزی و فرصت‏شناسی می‏شود. باورهای منفی نیز به‌اندازه باورهای مثبت قدرت دارند؛ اما تأثیر منفی می‌گذارند. گاه یک باور منفی یقینی؛ ترکش‏های خود را در سرتاسر زندگی یک فرد رها می‏سازد. نباید فراموش کرد که باورداشتن به چیزی سبب می شود آن چیز تجلی کند. 3 . پذیرش آدمی باید مشتاق پذیرفتن و داشتن چیزی باشد که جویای آن است. گاه بی‌آنکه هدفی را بخواهیم، دنبال می‏کنیم؛ تنها به این دلیل که از فرایند دنبال‌کردن یک امر یا رویداد لذت می‏بریم. همواره باید از خود پرسید: «آیا به‌راستی می‏خواهم این را به طور کامل داشته باشم؟» مجموع سه رکن آرزو، باور و پذیرش را نیت می‌نامیم. باید به‌خاطر سپرد: الف) هر گاه نیت فرد برای آفریدن چیزی کامل شود، مرزهای موجود را در هم می‌شکند. ب) هر گاه فرد سراپا طلب و آرزو باشد و اعتقاد کامل داشته باشد، برای انجام هر کاری توانایی دارد. به قول دکتر شریعتی وقتی عشق فرمان می‌دهد، محال سر تسلیم فرود می‌آورد. ج) هر گاه کاملاً مشتاق و باورمند به سمت کاری حرکت کردید، آن را انجام شده تلقی کنید. در روایات داریم: «الاعمال بالنیات؛ کارها با نیت‏ها تحقق می‌یابند.» د) هر گاه نیت شما روشن‏تر و نیرومندتر باشد، تجسّم خلاّق شما سریع‏تر و آسان‏تر به ثمر خواهد رسید. 3- قانون تدارکات‏ قانون تدارکات می‌گوید: اولاً انسان نیاز دارد برنامه‌های کوتاه‌مدت، میان‌مدت و درازمدت داشته باشد. ثانیاً انسان باید و حتماً برای روز مبادا تدارکات منطقی و معقول داشته باشد؛ اما اگر شما خود را برای چیزی که از آن می‏ترسید یا به آن احتیاج ندارید، آماده کنید، همان را به‌سوی خود جذب خواهید کرد. حضرت داوود می‏فرماید: «معمولاً از آنچه می‏ترسیم بر سرمان خواهد آمد.» ما عموماً در اطرافمان می‌شنویم: «من باید پولی برای هنگام بیماری کنار بگذارم.» بدین ترتیب، به طور مُصمم فرد، بیماری خود را تدارک می‏بیند. گروهی می‌گویند: «من برای روزهای سخت پولی کنار می‏گذارم.» این افراد درباره روزهای سخت و بی‏چیزی به مرحله باور و شاید یقین رسیده‏اند و به طور حتم روزهای سخت خواهند داشت؛ چون منتظر لحظه‌ای بسیار ناگوارند. البته انبارهای غله هر فرد باید پر باشد و از حساب مالی مطمئن و ارزشمندی بهره ببرد؛ ولی باید آگاه بود و درست پیش رفت. موفقیت‏هایی که به‌خاطر ترس، آرزو شود، نوعی شکست پنهان یا ترس وحشتناک از شکست بزرگ است. موفقیت را به‌خاطر توفیق و برای اعتمادبه‌نفس و به‌خاطر باورمندی خویش آرزو کنید. نیچه می‏گوید: «انسان چگونه‏ای است که می‏تواند با هر چرایی بسازد. به شرطی که باور داشته باشد.» 4- تمرین پالایشگری یکی از تمرین‌های معروفی که روان‌شناسان بر آن تأکید می‌ورزند، پالایش افکار است که آغاز راه برنامه‌ریزی موفقیت به شمار می‌آید؛ زیرا: قدرتمندترین کاری که برای عوض‌کردن دنیا می‏توانید انجام دهید، عوض‌کردن اعتقادتان درباره ماهیت زندگی و مردم است و واقعیت، تبدیل این باور به اعتقادات مثبت‏تر و عمل طبق آن است. پس اگر در رسیدن به هدفی دچار مشکل هستید و خود را ناموفق می‌پندارید یا احساس می‌کنید در درونتان مقاومتی وجود دارد که نمی‏گذارد به هدف برسید، تمرین پالایشگری زیر را انجام دهید: یک صفحه کاغذ بردارید و بالای آن بنویسید: افکار زیر علت ناتوانی من در رسیدن به هدف است. آنگاه آنچه به ذهنتان می‌آید فهرست کنید. مدت‌زمان طولانی به هر جمله فکر نکنید و زیادی آن را جدی نگیرید. فوراً حدود 20 یا 30 مورد را – حتی اگر احمقانه و بچگانه می‏نماید – بنویسید؛ برای مثال می‏توانید موارد زیر را یادداشت کنید: خیلی تنبل هستم. خودم را کوچک‏تر از تصور دیگران می‏بینم. پول کافی ندارم. قبلاً امتحان کرده‌ام و اثر نکرده است. مادرم گفته نمی‌توانم. نمی‌خواهم. خیلی سخت است. می‌ترسم. شاد نیستم. در دنیا و این آسمان یک ستاره ندارم. بدبخت‏ترین آدمم. اکنون چند دقیقه آرام بنشینید و ببینید کدام یک از مواردی که نوشته‏اید به‌راستی حقیقت دارند و تا چه اندازه به آن‏ها اعتقاد دارید. بدین ترتیب، درمی‌یابید چه نوع محدودیت‏هایی را بر خود و جهانتان تحمیل کرده‏ اید. هر گاه احساس کردید بسیاری از این موارد خیالی‌اند، فهرست را پاره کنید و دور بیندازید. این نشان می‏دهد: الف) مواردی که نوشتید نباید در زندگی‌تان اقتدار داشته باشند. ب) ایمان به هدف فراسوی باورهای غلط است. ج) حقیقت وجود خود و توان شما بسیار فراتر از وضع موجود است. 5- باورهای موفقیت‏ اگر بعد از تمرین پالایشگری آرام بنشینید و بیاسایید و چند عبارت تأکیدی مثبت و باز و سازنده را جانشین باورهای بسته و منقبض و محدودکننده خود سازید، گامی بلند به سمت موفقیت برخواهید داشت و در حقیقت به سمت برنامه‌ریزی موفقیت پنجره‌ای خواهید گشود. عبارات تأکیدی زیر در این زمینه سودمند است: - اکنون همه گذشته را به طور کامل رها می‏کنم. من آزادم! - اکنون هر گونه اعتقاد منفی و محدودکننده را نابود می‏کنم. این گونه باورها بر من اقتداری ندارند. - اکنون همه را می‌بخشم و رها می‏کنم. - من می‏توانم شاد و خوشبخت و سعادتمند باشم. - اکنون هر چه احساس گناه، ترس و خشم و غضب و نفرت و انزجار من آزاد، روشن و شفاف و پر از انرژی‌ام. - من از موفقیت لبریزم. - من همنام بعضی پیامبرانم. نام دیگر من مانند نام دانیال پیامبر است؛ زیرا دانیال یعنی «خدانگهدار من است.» - من خود را موفق می‏دانم. - همه موانعی را که بر سر راه بیان کامل و کامروایی زندگی من وجود دارند، برخواهم داشت. - دنیا بسیار زیبا و دوست‌داشتنی است. - کائنات از وفور نعمت لبریز است و همواره خدا روزی‌رسان است. - همه را عفو می‌کنم و می‌بخشم. - من از خوبی و نیکی و خدمت و توفیق آکنده‌ام. - من خدا را به‌روشنی ستارگان در دل زیبای شبانه آسمان احساس می‏کنم. - من باخدا هستم و خدا با من است. پس من تماماً موفقیت هستم. 6- تجسم موفقیت تجسم موفقیت تنها یک فن یا تلقین نیست؛ مقامی از دل‌آگاهی است که از خزانه غیب صادر می‌شود؛ اما شرایطی دارد. نخستین شرط آن نیّت است که با سه عنصر «آرزو، باور و پذیرش» تعریف شد. در پرتو تجسم موفقیت، انسان به جایگاهی رفیع نائل می‏شود و درمی‌یابد که خود، آفریدگار بی‌وقفه عالم خویش است. تجسم موفقیت و ایمان به آن، سبب می‌شود میان خود و خدا جدایی یا فاصله‌ای احساس نکنیم. ما تجلی خدا هستیم و همه هستی در وجود ما است، ما در باطن خود صاحب همه چیز هستیم. تجلی از طریق تجسم موفقیت یعنی فرایند دریافت و ادراک این حقیقت و مرئی ساختن قدرت الهی وجودمان در عرصه‌های زندگی است. جالب این که همه ما در ژرفای دل خود از غایت برتر خویش باخبریم. همه ما می‏دانیم در وجود ما قدرت‏هایی نهفته است که اگر به کار افتد، جهان ما دگرگون می‌شود. بسیاری از ما سال‏ها است با موتورهای خاموش و بدون برنامه و خطی زندگی کرده‌ایم، درحالی‌که 90 درصد ما می‌دانیم قدرت‏های زیادی در درون ما به ودیعه گذاشته شده است. این داستان شاید برای بسیاری از ما به شیوه‌های گوناگون روی داده است. یکی از دوستان تعریف می‏کرد: روزی یک کش محکم پول را به دست گرفته بودم تا با انگشتان دونیم کنم. ابتدا آن را دور دو انگشت سبابه پیچاندم و با دودست کشیدم؛ اما پاره نشد. سپس با چهار انگشت هر دودست آن را کشیدم؛ ولی پاره نشد. سپس محکم با تمام انگشتان و کف دست آن را از دو طرف کشیدم؛ اما پاره نشد. چون احساس می‏کردم کسی مرا نمی‏بیند، پاهای خود را دراز کردم، یک طرف کش را به انگشت پا قلاب کردم و با دودست آن را کشیدم؛ ولی پاره نشد. متحیر، مأیوس و ورشکسته حلقه کش را بیرون آوردم. برادرم که مرا زیر نظر داشت، فاتحانه به میدان آمد و گفت: فلانی تو همیشه ناتوانی، اصلاً بی‌عرضه‌ای، این کش را به یک کودک ۶ساله بده تا با دو انگشت قطع کند و…. در یک‌لحظه غیرتی شدم، نیرویی عجیب در درونم فوران کرد و حلقه کش را با دو انگشت سبابه و با کمترین فشار پاره کردم. راز این موفقیت آشکار است. انسان برای موفقیت در هر کاری به مثلث باور، ایمان و تلاش نیاز دارد. این جمله معروف ارشمیدس، ریاضی‌دان بزرگ یونان، را هرگز نباید فراموش کنیم: «اهرمی از ایمان و باور به من دهید، تا من بدون محاسبات ریاضی زمین را جابه‌جا کنم.» تردیدهای گذشته، ترس‏های قدیمی، تلقین‏های اطرافیان، ترمزهای فکری، توقف‏ها و سکون‏های کهنه که اطراف ما را احاطه کرده‏اند، درهای موفقیت را به روی ما بسته‏اند. قفل‏های مذکور را نمی‏توان شکست. این قفل‏ها باید گشوده شوند؛ چون گاه شکستن قفل به ساختمان زیبای موفقیت آسیب می‌رساند. پس باید کلیدها را یافت و قفل‏ها را گشود. کلیدهای موفقیت‏ برنامه‌ریزی: برنامه‏ریزی برای موفقیت برج مراقبت پیشروی به سمت اهداف است. خودباوری: اساس ایمان خودباوری است. انسان خودباور به توان خویش ایمان دارد و ایمان انتظاری مطمئن است. حرکت: خروج از سکون و عدم توقف ضامن موفقیت است؛ اما حرکتی که حساب شده و طبق برنامه باشد. جرئت: عدم هراس و این پا و آن پا کردن و حتی پذیرش شکست‏ها اساس موفقیت است. خود تشویقی: خود تشویقی به معنای خودشیفتگی نیست. انسان گاه نیاز دارد فهرست موفقیت‏های خود را تنظیم کند و حتی به بعضی تقدیرنامه‌ها و سپاس‌نامه‌ها چشم بیندازد تا باور کند دوباره می‏تواند موفقیتی جدید به وجود آورد. نتیجه‌گیری: بر اساس مطالبی که در این مبحث گفته شد یک مربی با این روش‌ها... می‌تواند به موفقیت و توانمندی افراد دست پیدا کند و آرزوهای واقعی و از کجا آمده‌ایم و به کجا می‌خواهیم برویم را برای افراد و انسان‌ها مشخص کنند. انسان برای موفقیت باید بلندنظر باشد و از بلندپروازی معقول نهراسد. باید به‌جای غرق‌شدن در نهرهای کوچک به سمت دریاهای موفقیت حرکت کند؛ از جویبار حقیری که به چاله‏ای می‏ریزد، هیچ‌کس مروارید صید نخواهد کرد. شاهین موفقیت در افق‏ها و بلندی‏ها است و مروارید توفیق در اقیانوس‏ها. باید بلندنظر و بلندپرواز و غواص بحرهای بی‏کران بود و باورداشت که دستان خداوند همواره به سمت انسان‏های جویای موفقیت گشوده است؛ به قول شاعر: ما از خدا گم شده‏ایم او به جست‌وجو است. منبع: سایت best .ir     -- و گروه مای استودیو برگرفته از برخی از مطالب شخصی  وآنچه که در برخی کتاب ها آمده بود   چکیده: نقش کوچ در موفقیت افراد به‌عنوان بک مربی در کنار افراد باعث می‌شود که یک فرد راه و اهداف خودش را پیدا کند و در مسیر وجهت درست به موفقیت برسد حالا کوچی نقشه راه رسیدن به موفقیت را نشان می‌دهد. موفقیت یک حس درونی است که تا فرد باور نداشته باشد کسی نمی‌تواند بگوید که او فرد موفقی است. یکی از ویژگی‌های موفقیت هدفمندی است، با یافتن راه‌های درست می‌توان به موفقیت دست پیدا کرد. به گفته آبراهام لینکلن: "بیشتر مردم همان اندازه خوشبخت هستند که خود می‌خواهند." مجید کریمیان دانش پذیر تربیت کوچ5    

دیدگاه کاربران (0)