بعضی از صاحبنظران معتقدند موفقیت مثلثی طلایی است؛ مثلثی که سه ضلع آن عبارتاند از: نظم و آرامش
پرمودیترا مینویسد: «حتی یک سازمان موفق امتداد سایه یک مدیر موفق است» در حقیقت هر انسانی ناخدای کشتی زندگی خویش است و زمانی موفق خواهد بود که خوب بیندیشد، خوب حرکت کند، خوب با تغییرات سازگار شود، خوب برنامهریزی و خوب عمل کند. ویلیام جیمز مینویسد: «بزرگترین کشف نسل ما این است که انسان میتواند با تغییردادن نگرش خود زندگیاش را تغییر دهد.» ما امروزه اغلب در شرایط شتاب هستیم و سعی داریم مسائل را حل کنیم؛ اما در واقع بر شدت آنها میافزاییم. از آن جا که همه چیز را مسئله مهمی میدانیم، از یک درام به سراغ درامی دیگر میرویم و بعد از مدتی بهتدریج باور میکنیم که همه چیز مسئله بزرگی است. به این مهم توجه نمیکنیم که طرز برخورد ما با مسائل روی چگونگی حل آنها تأثیر میگذارد. ما باید بیاموزیم که با مسائل راحتتر برخورد کنیم. اگر این نکته را بیاموزیم، مسائلی که حل ناشدنی به نظر میرسند راحتتر و بیاهمیتتر به نظر خواهند رسید و حتی مسائل بزرگتر و بهراستی استرسآمیز بهقدر سابق انسان را ناراحت نمیکنند. خوشبختانه بهگونهای دیگر نیز میتوان با زندگی روبرو گشت؛ روشی ملایمتر که زندگی را سادهتر و اشخاص را سازگارتر میسازد. لازمه این زندگی راحتتر و ملایمتر این است که عادتهای کهنه را با واکنشهای جدید عوض کنیم. عادات جدیدتر سبب میشوند زندگی رضایتبخشتر و سرشارتری داشته باشیم. 2- سه رکن ضروری: برخی از صاحبنظران، مانند «گو این»، معتقدند سه عنصر یا رکن ضروری در درون ما وجود دارد که در هر وضعیتی، تجسم خلاقیت و موفقیت را رقم میزنند. این عناصر عبارتاند از:
آرزو و خواستن مقدمه باور است و باید از دلوجان باشد. انسانی که آرزوهای معقول دارد، به مرحله آفرینش دست خواهد یافت. منظور از آرزو احساس روشن و نیرومند است نه خواستن از سر اعتیاد و حرص و تملک. گاه، در خصوص بعضی مسائل، از خود بپرسید: «آیا حقیقتاً از صمیم قلب میخواهم این هدف محقق شود؟» آرزوها موتور حرکتاند. این موتور، موتورهای ذهنی را به تکاپو و توقفها را به تلاطم در میآورد. هر چه آرزوها معقولتر باشند، درجه تحققشان بالاتر میرود.
ایمان انتظاری مطمئن است؛ هر چه بیشتر به هدف برگزیده خود و امکان حصول آن اعتقاد داشته باشید؛ یقین بیشتری احساس خواهید کرد. همواره از خود بپرسید: آیا باور قلبی دارم که این هدف میتواند وجود داشته باشد؟ آیا باورم این است که حصول و تحقق آن برای من ممکن است؟ وقتی باورمندی به موفقیت بالا باشد، انسان از مواهب زیر برخوردار میگردد: الف) نوع نگاهش به زندگی مثبت میشود. ب) حرکت، فعالیت و تلاش خود را با برنامهریزی توأم میکند. ج) در تکرار شکستهای جزئی حل نمیشود. د) همواره برای توفیقات بیشتر فعالیت میکند. چنانچه آدمی امیال و آرزوهای خود را مرده تلقی کند و خود را در کل عالم بیستاره به شمار آورد، به مرحله باور مثبت نمیرسد و همواره در باور منفی غوطهور خواهد شد. برخی از اشخاص فریاد میزنند «من در انتظار بدترین حوادث هستم» یا فریاد میزنند و باور دارند که: «باز هم بدترینها در راه است.» بدیهی است انسان همان گونه میزید که باور دارد. قبول شکست پیاپی و ایمان به اضمحلال وجود و عدم اندیشه در مراحل موفقیت، آدمی را بیخاصیت میکند و انسان در تخریب خود تسلیم میشود. این افراد عملاً بدترین و غیرمنتظرهترین حوادث را به خود میخوانند؛ بنابراین، باید در آغاز اندیشه خود را دگرگون کنند. وقتی فرد عادت کند پیوسته باختها، شکستها، فقدانها، کینهها، دشمنیها و اتفاقات ناگوار را پیشاپیش خود فراخواند؛ دیگر به سمت موفقیتها و کامیابیها و خوشبختیها و برکات جهت نمییابد. پس کاری کنید تا موفقیت را به مرحله باور برسانید و چیزی بپندارید که شما منتظرش هستید؛ زیرا ایمان فعال، شعور نیمههوشیار را تخریب میکند. باورهای مثبت عامل هدایتگر انسان به سمت موفقیت است و انسان موفقیت جو؛ موفقیت ساز میشود. گویا دستانی نامرئی به سمت او دراز میشوند تا وی را یاری دهند. چنین انسانی، دارای نظم، برنامهریزی و فرصتشناسی میشود. باورهای منفی نیز بهاندازه باورهای مثبت قدرت دارند؛ اما تأثیر منفی میگذارند. گاه یک باور منفی یقینی؛ ترکشهای خود را در سرتاسر زندگی یک فرد رها میسازد. نباید فراموش کرد که باورداشتن به چیزی سبب می شود آن چیز تجلی کند. 3 . پذیرش آدمی باید مشتاق پذیرفتن و داشتن چیزی باشد که جویای آن است. گاه بیآنکه هدفی را بخواهیم، دنبال میکنیم؛ تنها به این دلیل که از فرایند دنبالکردن یک امر یا رویداد لذت میبریم. همواره باید از خود پرسید: «آیا بهراستی میخواهم این را به طور کامل داشته باشم؟» مجموع سه رکن آرزو، باور و پذیرش را نیت مینامیم. باید بهخاطر سپرد: الف) هر گاه نیت فرد برای آفریدن چیزی کامل شود، مرزهای موجود را در هم میشکند. ب) هر گاه فرد سراپا طلب و آرزو باشد و اعتقاد کامل داشته باشد، برای انجام هر کاری توانایی دارد. به قول دکتر شریعتی وقتی عشق فرمان میدهد، محال سر تسلیم فرود میآورد. ج) هر گاه کاملاً مشتاق و باورمند به سمت کاری حرکت کردید، آن را انجام شده تلقی کنید. در روایات داریم: «الاعمال بالنیات؛ کارها با نیتها تحقق مییابند.» د) هر گاه نیت شما روشنتر و نیرومندتر باشد، تجسّم خلاّق شما سریعتر و آسانتر به ثمر خواهد رسید. 3- قانون تدارکات قانون تدارکات میگوید: اولاً انسان نیاز دارد برنامههای کوتاهمدت، میانمدت و درازمدت داشته باشد. ثانیاً انسان باید و حتماً برای روز مبادا تدارکات منطقی و معقول داشته باشد؛ اما اگر شما خود را برای چیزی که از آن میترسید یا به آن احتیاج ندارید، آماده کنید، همان را بهسوی خود جذب خواهید کرد. حضرت داوود میفرماید: «معمولاً از آنچه میترسیم بر سرمان خواهد آمد.» ما عموماً در اطرافمان میشنویم: «من باید پولی برای هنگام بیماری کنار بگذارم.» بدین ترتیب، به طور مُصمم فرد، بیماری خود را تدارک میبیند. گروهی میگویند: «من برای روزهای سخت پولی کنار میگذارم.» این افراد درباره روزهای سخت و بیچیزی به مرحله باور و شاید یقین رسیدهاند و به طور حتم روزهای سخت خواهند داشت؛ چون منتظر لحظهای بسیار ناگوارند. البته انبارهای غله هر فرد باید پر باشد و از حساب مالی مطمئن و ارزشمندی بهره ببرد؛ ولی باید آگاه بود و درست پیش رفت. موفقیتهایی که بهخاطر ترس، آرزو شود، نوعی شکست پنهان یا ترس وحشتناک از شکست بزرگ است. موفقیت را بهخاطر توفیق و برای اعتمادبهنفس و بهخاطر باورمندی خویش آرزو کنید. نیچه میگوید: «انسان چگونهای است که میتواند با هر چرایی بسازد. به شرطی که باور داشته باشد.» 4- تمرین پالایشگری یکی از تمرینهای معروفی که روانشناسان بر آن تأکید میورزند، پالایش افکار است که آغاز راه برنامهریزی موفقیت به شمار میآید؛ زیرا: قدرتمندترین کاری که برای عوضکردن دنیا میتوانید انجام دهید، عوضکردن اعتقادتان درباره ماهیت زندگی و مردم است و واقعیت، تبدیل این باور به اعتقادات مثبتتر و عمل طبق آن است. پس اگر در رسیدن به هدفی دچار مشکل هستید و خود را ناموفق میپندارید یا احساس میکنید در درونتان مقاومتی وجود دارد که نمیگذارد به هدف برسید، تمرین پالایشگری زیر را انجام دهید: یک صفحه کاغذ بردارید و بالای آن بنویسید: افکار زیر علت ناتوانی من در رسیدن به هدف است. آنگاه آنچه به ذهنتان میآید فهرست کنید. مدتزمان طولانی به هر جمله فکر نکنید و زیادی آن را جدی نگیرید. فوراً حدود 20 یا 30 مورد را – حتی اگر احمقانه و بچگانه مینماید – بنویسید؛ برای مثال میتوانید موارد زیر را یادداشت کنید: خیلی تنبل هستم. خودم را کوچکتر از تصور دیگران میبینم. پول کافی ندارم. قبلاً امتحان کردهام و اثر نکرده است. مادرم گفته نمیتوانم. نمیخواهم. خیلی سخت است. میترسم. شاد نیستم. در دنیا و این آسمان یک ستاره ندارم. بدبختترین آدمم. اکنون چند دقیقه آرام بنشینید و ببینید کدام یک از مواردی که نوشتهاید بهراستی حقیقت دارند و تا چه اندازه به آنها اعتقاد دارید. بدین ترتیب، درمییابید چه نوع محدودیتهایی را بر خود و جهانتان تحمیل کرده اید. هر گاه احساس کردید بسیاری از این موارد خیالیاند، فهرست را پاره کنید و دور بیندازید. این نشان میدهد: الف) مواردی که نوشتید نباید در زندگیتان اقتدار داشته باشند. ب) ایمان به هدف فراسوی باورهای غلط است. ج) حقیقت وجود خود و توان شما بسیار فراتر از وضع موجود است. 5- باورهای موفقیت اگر بعد از تمرین پالایشگری آرام بنشینید و بیاسایید و چند عبارت تأکیدی مثبت و باز و سازنده را جانشین باورهای بسته و منقبض و محدودکننده خود سازید، گامی بلند به سمت موفقیت برخواهید داشت و در حقیقت به سمت برنامهریزی موفقیت پنجرهای خواهید گشود. عبارات تأکیدی زیر در این زمینه سودمند است: - اکنون همه گذشته را به طور کامل رها میکنم. من آزادم! - اکنون هر گونه اعتقاد منفی و محدودکننده را نابود میکنم. این گونه باورها بر من اقتداری ندارند. - اکنون همه را میبخشم و رها میکنم. - من میتوانم شاد و خوشبخت و سعادتمند باشم. - اکنون هر چه احساس گناه، ترس و خشم و غضب و نفرت و انزجار من آزاد، روشن و شفاف و پر از انرژیام. - من از موفقیت لبریزم. - من همنام بعضی پیامبرانم. نام دیگر من مانند نام دانیال پیامبر است؛ زیرا دانیال یعنی «خدانگهدار من است.» - من خود را موفق میدانم. - همه موانعی را که بر سر راه بیان کامل و کامروایی زندگی من وجود دارند، برخواهم داشت. - دنیا بسیار زیبا و دوستداشتنی است. - کائنات از وفور نعمت لبریز است و همواره خدا روزیرسان است. - همه را عفو میکنم و میبخشم. - من از خوبی و نیکی و خدمت و توفیق آکندهام. - من خدا را بهروشنی ستارگان در دل زیبای شبانه آسمان احساس میکنم. - من باخدا هستم و خدا با من است. پس من تماماً موفقیت هستم. 6- تجسم موفقیت تجسم موفقیت تنها یک فن یا تلقین نیست؛ مقامی از دلآگاهی است که از خزانه غیب صادر میشود؛ اما شرایطی دارد. نخستین شرط آن نیّت است که با سه عنصر «آرزو، باور و پذیرش» تعریف شد. در پرتو تجسم موفقیت، انسان به جایگاهی رفیع نائل میشود و درمییابد که خود، آفریدگار بیوقفه عالم خویش است. تجسم موفقیت و ایمان به آن، سبب میشود میان خود و خدا جدایی یا فاصلهای احساس نکنیم. ما تجلی خدا هستیم و همه هستی در وجود ما است، ما در باطن خود صاحب همه چیز هستیم. تجلی از طریق تجسم موفقیت یعنی فرایند دریافت و ادراک این حقیقت و مرئی ساختن قدرت الهی وجودمان در عرصههای زندگی است. جالب این که همه ما در ژرفای دل خود از غایت برتر خویش باخبریم. همه ما میدانیم در وجود ما قدرتهایی نهفته است که اگر به کار افتد، جهان ما دگرگون میشود. بسیاری از ما سالها است با موتورهای خاموش و بدون برنامه و خطی زندگی کردهایم، درحالیکه 90 درصد ما میدانیم قدرتهای زیادی در درون ما به ودیعه گذاشته شده است. این داستان شاید برای بسیاری از ما به شیوههای گوناگون روی داده است. یکی از دوستان تعریف میکرد: روزی یک کش محکم پول را به دست گرفته بودم تا با انگشتان دونیم کنم. ابتدا آن را دور دو انگشت سبابه پیچاندم و با دودست کشیدم؛ اما پاره نشد. سپس با چهار انگشت هر دودست آن را کشیدم؛ ولی پاره نشد. سپس محکم با تمام انگشتان و کف دست آن را از دو طرف کشیدم؛ اما پاره نشد. چون احساس میکردم کسی مرا نمیبیند، پاهای خود را دراز کردم، یک طرف کش را به انگشت پا قلاب کردم و با دودست آن را کشیدم؛ ولی پاره نشد. متحیر، مأیوس و ورشکسته حلقه کش را بیرون آوردم. برادرم که مرا زیر نظر داشت، فاتحانه به میدان آمد و گفت: فلانی تو همیشه ناتوانی، اصلاً بیعرضهای، این کش را به یک کودک ۶ساله بده تا با دو انگشت قطع کند و…. در یکلحظه غیرتی شدم، نیرویی عجیب در درونم فوران کرد و حلقه کش را با دو انگشت سبابه و با کمترین فشار پاره کردم. راز این موفقیت آشکار است. انسان برای موفقیت در هر کاری به مثلث باور، ایمان و تلاش نیاز دارد. این جمله معروف ارشمیدس، ریاضیدان بزرگ یونان، را هرگز نباید فراموش کنیم: «اهرمی از ایمان و باور به من دهید، تا من بدون محاسبات ریاضی زمین را جابهجا کنم.» تردیدهای گذشته، ترسهای قدیمی، تلقینهای اطرافیان، ترمزهای فکری، توقفها و سکونهای کهنه که اطراف ما را احاطه کردهاند، درهای موفقیت را به روی ما بستهاند. قفلهای مذکور را نمیتوان شکست. این قفلها باید گشوده شوند؛ چون گاه شکستن قفل به ساختمان زیبای موفقیت آسیب میرساند. پس باید کلیدها را یافت و قفلها را گشود. کلیدهای موفقیت برنامهریزی: برنامهریزی برای موفقیت برج مراقبت پیشروی به سمت اهداف است. خودباوری: اساس ایمان خودباوری است. انسان خودباور به توان خویش ایمان دارد و ایمان انتظاری مطمئن است. حرکت: خروج از سکون و عدم توقف ضامن موفقیت است؛ اما حرکتی که حساب شده و طبق برنامه باشد. جرئت: عدم هراس و این پا و آن پا کردن و حتی پذیرش شکستها اساس موفقیت است. خود تشویقی: خود تشویقی به معنای خودشیفتگی نیست. انسان گاه نیاز دارد فهرست موفقیتهای خود را تنظیم کند و حتی به بعضی تقدیرنامهها و سپاسنامهها چشم بیندازد تا باور کند دوباره میتواند موفقیتی جدید به وجود آورد. نتیجهگیری: بر اساس مطالبی که در این مبحث گفته شد یک مربی با این روشها... میتواند به موفقیت و توانمندی افراد دست پیدا کند و آرزوهای واقعی و از کجا آمدهایم و به کجا میخواهیم برویم را برای افراد و انسانها مشخص کنند. انسان برای موفقیت باید بلندنظر باشد و از بلندپروازی معقول نهراسد. باید بهجای غرقشدن در نهرهای کوچک به سمت دریاهای موفقیت حرکت کند؛ از جویبار حقیری که به چالهای میریزد، هیچکس مروارید صید نخواهد کرد. شاهین موفقیت در افقها و بلندیها است و مروارید توفیق در اقیانوسها. باید بلندنظر و بلندپرواز و غواص بحرهای بیکران بود و باورداشت که دستان خداوند همواره به سمت انسانهای جویای موفقیت گشوده است؛ به قول شاعر: ما از خدا گم شدهایم او به جستوجو است. منبع: سایت best .ir -- و گروه مای استودیو برگرفته از برخی از مطالب شخصی وآنچه که در برخی کتاب ها آمده بود چکیده: نقش کوچ در موفقیت افراد بهعنوان بک مربی در کنار افراد باعث میشود که یک فرد راه و اهداف خودش را پیدا کند و در مسیر وجهت درست به موفقیت برسد حالا کوچی نقشه راه رسیدن به موفقیت را نشان میدهد. موفقیت یک حس درونی است که تا فرد باور نداشته باشد کسی نمیتواند بگوید که او فرد موفقی است. یکی از ویژگیهای موفقیت هدفمندی است، با یافتن راههای درست میتوان به موفقیت دست پیدا کرد. به گفته آبراهام لینکلن: "بیشتر مردم همان اندازه خوشبخت هستند که خود میخواهند." مجید کریمیان دانش پذیر تربیت کوچ5