وقتی از مکانیسم ماشه صحبت میشود، بسیاری فقط به یک اصطلاح سخت و مبهم فکر میکنند. اما واقعیت این است که پشت این واژه، تغییرات بزرگی در اقتصاد پنهان است؛ تغییراتی که قیمت مواد اولیه را بالا میبرد، بازار ارز را بیثبات میکند و حتی مسیر رشد یک کسبوکار را تغییر میدهد. برای صاحبان مشاغل، کارآفرینان و حتی مشتریان عادی، دانستن اثرات این پدیده دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. در این بازه زمانی دانستن اینکه مکانیسم ماشه دقیقاً چه تأثیری بر اقتصاد و کسبوکارها دارد و چه راههایی برای مدیریت این شرایط وجود دارد، یک ضرورت حیاتی محسوب میشود.
مکانیسم ماشه از دیدگاه اقتصادی چیست؟
وقتی از مکانیسم ماشه صحبت میکنیم، در واقع منظور شرایطی است که باعث بازگشت ناگهانی محدودیتهای مالی و تجاری میشود. به زبان ساده، تصور کنید کشوری وارد یک بازی اقتصادی جهانی شده و دسترسی به منابع، بازارها و سرمایهگذاران خارجی برایش فراهم است؛ حالا با فعال شدن مکانیسم ماشه، درِ این بازی دوباره بسته میشود. این محدودیتها خودش را در چند بخش نشان میدهد:
به همین دلیل، مکانیسم ماشه را میتوان یک عامل بیرونی قدرتمند دانست که فضای کسبوکار را بیثبات میکند. این شرایط به معنای افزایش هزینههای فعالیت اقتصادی، کاهش دسترسی به منابع و در نتیجه سختتر شدن مسیر رشد و توسعه برای شرکتهاست.
در واقع، اگر بخواهیم آن را سادهتر توضیح دهیم، مکانیسم ماشه مثل ترمز ناگهانی در یک جاده اقتصادی است؛ ترمزی که نهتنها سرعت رشد را کم میکند، بلکه ممکن است مسیر حرکت بسیاری از کسبوکارها را تغییر دهد.
تصور کنید اقتصاد یک کشور مثل یک ماشین بزرگ است؛ هر تغییر کوچک یا مانعی سرعت حرکت آن را کم میکند یا مسیرش را تغییر میدهد. فعال شدن مکانیسم ماشه درست مثل فشردن یک ترمز ناگهانی است که صنایع و تجارت خارجی را تحت فشار قرار میدهد، از طرفی زندگی روزمره مردم و بازار کار را نیز متاثر میکند. در این بخش، قصد داریم تأثیر مکانیسم ماشه بر اقتصاد ایران را بررسی کنیم، ببینیم کدام بخشها بیشترین آسیب را میبینند و کسبوکارها چگونه میتوانند در این شرایط پرنوسان مسیر خود را پیدا کنند.
در این حالت چه اتفاقی میافتد؟ وقتی ورود ارز خارجی به کشور محدود میشود، ارزش پول ملی پایین میآید و قیمت ارز بالا میرود. همین موضوع باعث میشود کالاهای وارداتی (مثل مواد اولیه یا تجهیزات) گرانتر شوند. در نتیجه قیمت محصول نهایی هم بالا میرود و تورم شکل میگیرد.
یک تولیدکننده لوازم خانگی را در نظر بگیرید که برای موتور یا چیپ الکترونیکی به واردات وابسته است. با افزایش نرخ ارز، قطعه وارداتی گران میشود؛ شرکت یا باید قیمت محصول را بالا ببرد یا حاشیه سودش را از دست بدهد.
یعنی برای شما چه معنایی دارد؟
سرمایهگذاران خارجی به دنبال محیطهای امن و با ثبات هستند. مکانیسم ماشه فضای کسبوکار را پرریسک جلوه میدهد و وقتی صادرات کاهش پیدا کند، سرمایهگذاری کم شود و مصرفکنندگان هم پول کمتری خرج کنند، در نهایت کل اقتصاد کند میشود. کارخانهها تولیدشان را کم میکنند و برخی حتی تعطیل میشوند.
چرا این مورد اهمیت دارد؟
چون سرمایهگذاری فقط پول نیست؛ دانش فنی، مدیریت و بازار هم با آن میآید. از طرفی وقتی تأمین مالی سخت میشود، پروژههای توسعهای به تعویق میافتند و ظرفیت تولید رشد نمیکند.
وقتی صادرات کاهش پیدا کند، سرمایهگذاری کم شود و مصرفکنندگان هم پول کمتری خرج کنند، در نهایت کل اقتصاد کند میشود. کارخانهها تولیدشان را کم میکنند و برخی حتی تعطیل میشوند.
در معادله رشد GDP=C+I+G+NX:
نتیجه: شتاب رشد اقتصادی کم میشود.
وقتی شرایط نامطمئن باشد، بازارها پر از نوسان میشوند. یک روز بورس رشد میکند و روز دیگر سقوط. بانکها هم سختتر وام میدهند یا نرخ بهره را بالا میبرند. به عنوان مثال، شرکتی که همیشه بخشی از سرمایه در گردش را از طریق اعتبار کوتاهمدت تأمین میکرد، با افزایش نرخها و سختگیری بانکها، مجبور میشود موجودی را کاهش دهد و دوره وصول مطالبات را کوتاه کند.
یعنی برای شما چه معنایی دارد؟
فعال شدن مکانیسم ماشه مثل افتادن یک سنگ بزرگ در آب است؛ موجهای آن به تمام بخشهای اقتصادی میرسد. شدت این اثرگذاری بسته به نوع فعالیت و میزان وابستگی هر صنعت به منابع خارجی یا بازارهای بینالمللی متفاوت است. بعضی شرکتها مستقیم آسیب میبینند و بعضیها غیرمستقیم، از طریق افت قدرت خرید مردم یا افزایش هزینهها تحت فشار قرار میگیرند و این یعنی هیچ کسبوکاری کاملاً در امان نیست.
شرکتهایی که بخش عمده درآمدشان از فروش محصولات به خارج از کشور تأمین میشود، در خط مقدم آسیبپذیری قرار دارند. کاهش دسترسی به بازارهای جهانی اولین پیامد این شرایط است؛ بسیاری از مشتریان خارجی تمایل خود را به خرید از صادرکنندگان داخلی از دست میدهند زیرا ریسک همکاری بالا میرود. حتی اگر مشتری وجود داشته باشد، انجام تراکنشهای مالی بینالمللی به مانعی بزرگ تبدیل میشود. بانکها همکاری نمیکنند و پرداختها به واسطههایی منتقل میشود که هزینههای بیشتری طلب میکنند. علاوه بر این، هزینههای حملونقل و بیمه به دلیل ریسک بالاتر افزایش مییابد و در نهایت سود صادراتی کاهش پیدا میکند.
بخش بزرگی از صنایع کشور برای تولید نیازمند واردات مواد اولیه، ماشینآلات و قطعات خاص هستند. مکانیسم ماشه این مسیر را سخت و پرهزینه میکند. تأمین مواد اولیه از کشورهای خارجی دشوارتر میشود و حتی در برخی موارد به کلی متوقف میگردد. افزایش نرخ ارز و هزینههای گمرکی باعث میشود قیمت تمامشده محصولات بهطور قابلتوجهی بالا برود. این موضوع توان رقابتی تولیدکنندگان را در بازار داخلی کاهش میدهد، چرا که مصرفکنندگان با قدرت خرید محدود، دیگر تمایل چندانی به خرید کالاهای گرانقیمت ندارند. در نتیجه، رکود فروش و افت تولید در این بخش اجتنابناپذیر خواهد بود.
استارتاپها بر سرعت رشد و جذب سرمایه برای توسعه حساب باز میکنند. اما در شرایط ناشی از مکانیسم ماشه، دسترسی به بسیاری از نرمافزارها و سرویسهای بینالمللی محدود میشود. ابزارهایی که برای بازاریابی دیجیتال، پرداخت آنلاین یا خدمات ابری ضروری هستند، یا کاملاً مسدود میشوند یا استفاده از آنها هزینههای بالاتری به همراه دارد. از سوی دیگر، سرمایهگذاران خارجی به دلیل ریسک بالا حاضر به سرمایهگذاری در بازار نمیشوند و همین موضوع رشد سریع استارتاپها را متوقف میکند. در نتیجه، انرژی کارآفرینان بهجای تمرکز بر نوآوری و توسعه محصول، صرف پیدا کردن راههای بقا و مدیریت منابع محدود میشود.
کسبوکارهای کوچک و متوسط ستون فقرات اشتغال در هر اقتصادی هستند، اما در برابر تغییرات کلان اقتصادی انعطاف کمتری دارند. کاهش قدرت خرید مصرفکنندگان باعث میشود فروش این کسبوکارها به شدت افت کند. در همین حال، هزینههای عملیاتی مثل اجاره، انرژی، خرید مواد اولیه و حتی وام بانکی رو به افزایش میرود. این وضعیت نقدینگی آنها را به خطر میاندازد و بسیاری از مدیران با چالش پرداخت بهموقع دستمزد کارکنان مواجه میشوند. اگر این شرایط ادامه یابد، بعضی از این کسبوکارها مجبور به کوچکسازی یا تعدیل نیرو میشوند و گروهی دیگر حتی به تعطیلی کشانده خواهند شد.
فعال شدن مکانیسم ماشه فقط محدود به شرکتها و تجارت خارجی نیست؛ بلکه اثرات آن خیلی سریع به زندگی روزمره مردم و بازار کار منتقل میشود. این اثرگذاری هم در قالب کاهش فرصتهای شغلی و افزایش بیکاری نمایان میشود و هم در بالا رفتن هزینههای زندگی و فشار اقتصادی بر اقشار مختلف جامعه.
وقتی صادرات و واردات با مشکل مواجه میشود، بسیاری از کارخانهها و شرکتها مجبورند تولید خود را کاهش دهند یا حتی خطوطی از تولید را تعطیل کنند. این تصمیم مستقیماً به تعدیل نیرو منجر میشود. استارتاپها و کسبوکارهای کوچک نیز به دلیل کمبود سرمایه و افت فروش، توان جذب نیروی جدید ندارند و در برخی موارد مجبور به کاهش تعداد کارکنان میشوند. این روند باعث میشود بازار کار اشباع از نیروی آماده به کار شود، در حالی که تقاضا برای استخدام پایین آمده است. نتیجهی طبیعی آن، افزایش نرخ بیکاری و کاهش امنیت شغلی است.
از سوی دیگر، بالا رفتن نرخ ارز و افزایش هزینههای واردات باعث میشود قیمت کالاها و خدمات روزمره به طور قابلتوجهی رشد کند. وقتی هزینههای اساسی مثل خوراک، مسکن، انرژی و حملونقل افزایش یابد، بخش بزرگی از درآمد خانوار صرف همین نیازهای اولیه میشود و جایی برای خرید کالاهای دیگر باقی نمیماند. در چنین شرایطی تقاضای مصرفکننده برای کالاهای غیرضروری یا حتی کالاهای نیمهضروری کاهش پیدا میکند. این موضوع خود به رکود بازار دامن میزند و چرخهای ایجاد میکند که در آن کاهش تقاضا، فروش کمتر و در نهایت تعدیل نیروی بیشتر را به دنبال دارد.
هرچند همه اقشار جامعه از پیامدهای مکانیسم ماشه متأثر میشوند، اما بیشترین فشار بر طبقه متوسط و کمدرآمد وارد میشود. خانوارهای پردرآمد توانایی بیشتری برای مدیریت افزایش هزینهها دارند، اما برای طبقات پایین جامعه حتی افزایش اندک در قیمتها بحرانزا میباشد. این گروهها مجبور میشوند از کیفیت زندگی خود کم کنند؛ مثلاً خرید پوشاک، تفریح یا حتی برخی اقلام غذایی را کاهش دهند. در نتیجه شکاف طبقاتی بیشتر میشود و نارضایتی اجتماعی رشد میکند. علاوه بر این، فشار اقتصادی باعث گسترش مشاغل غیررسمی و ناپایدار میشود؛ مشاغلی که امنیت شغلی و بیمه ندارند و سطح رفاه کارگران را پایینتر میآورند.
هرچند مکانیسم ماشه فشارهای زیادی بر کسبوکارها وارد میکند، اما تجربه نشان داده است که شرکتهایی که انعطافپذیرترند و بهموقع خود را با شرایط جدید وفق میدهند، نهتنها دوام میآورند بلکه گاهی فرصتهای تازهای هم پیدا میکنند. در ادامه، مهمترین راهکارهایی را بررسی میکنیم که به کاهش اثرات این شرایط کمک میکنند.
یکی از بزرگترین اشتباهات کسبوکارها وابستگی شدید به یک منبع تأمین یا یک بازار خاص است. در شرایط تحریم، این وابستگی کل فعالیت یک شرکت را فلج میکند. شناسایی بازارهای منطقهای، استفاده از تأمینکنندگان جایگزین و حتی ایجاد زنجیرههای کوچکتر و محلی میتواند بخشی از این ریسک را کاهش دهد. به عنوان مثال، صادرکنندگانی که به جای تمرکز صرف بر بازارهای اروپایی، بازار کشورهای همسایه یا آسیای مرکزی را هدف قرار دادهاند، توانستهاند بخشی از ضرر خود را جبران کنند.
وابستگی به واردات در شرایطی که محدودیتهای تجاری اعمال میشود، نقطه ضعف بزرگی است. سرمایهگذاری روی تولید داخلی، چه در قالب تولید مواد اولیه و چه در قالب فناوری، به کسبوکارها کمک میکند تا پایدارتر شوند. این روند علاوه بر کاهش هزینههای واردات، به ایجاد فرصتهای شغلی داخلی هم کمک میکند. البته بومیسازی نیازمند تحقیق و توسعه، حمایت دولتی و همکاری میان بخش خصوصی و دانشگاههاست، اما در بلندمدت مزیت رقابتی ارزشمندی ایجاد میکند.
یکی از چالشهای جدی در شرایط مکانیسم ماشه، نوسان نرخ ارز است. کسبوکارها باید یاد بگیرند که چگونه این ریسک را مدیریت کنند. استفاده از قراردادهای ارزی شناور، تسویه کوتاهمدت با مشتریان، نگهداری بخشی از داراییها به ارزهای پایدارتر و مدیریت دقیق نقدینگی از جمله راهکارهایی هستند که اثرات منفی نوسانات ارزی را کاهش میدهند. در واقع، شرکتی که برنامهریزی مالی دقیقتری داشته باشد، حتی در شرایط پرنوسان هم ثبات بیشتری تجربه میکند.
دیجیتالی شدن دیگر یک انتخاب نیست، بلکه یک ضرورت است. در شرایطی که هزینههای عملیاتی بالا میرود و دسترسی به بازارهای خارجی محدود میشود، فروش آنلاین و استفاده از ابزارهای دیجیتال بهترین راه برای حفظ و حتی افزایش سهم بازار است. کسبوکارهایی که فروش اینترنتی، بازاریابی دیجیتال و خدمات آنلاین را جدی گرفتهاند، توانستهاند با هزینه کمتر به مشتریان بیشتری دسترسی پیدا کنند. علاوه بر این، دیجیتالیسازی فرآیندها باعث کاهش اتلاف منابع و افزایش بهرهوری در داخل سازمان میشود.
یکی از راههای کاهش اثر فشارهای خارجی، تقویت همکاریهای منطقهای است. همکاری با کشورهای همسایه یا کشورهایی که روابط اقتصادی انعطافپذیرتری دارند، به کسبوکارها کمک میکند بخشی از محدودیتهای بینالمللی را جبران کنند. برای مثال، ایجاد شبکههای تجاری کوچکتر و زنجیرههای تأمین منطقهای به جای اتکا به تأمینکنندگان دوردست، باعث میشود دسترسی به مواد اولیه و بازارهای فروش پایدارتر شود.
تحریمها و بهویژه مکانیسم ماشه بدون شک فضای اقتصادی را سختتر و پرریسکتر میکنند. اما تاریخ نشان داده است که در دل همین بحرانها، فرصتهایی شکل میگیرند که تنها شرکتهای هوشمند و منعطف قادر به استفاده از آنها هستند. آینده کسبوکارها در چنین شرایطی وابسته به میزان توانایی تطبیق با تغییرات، نوآوری در مدلهای کسبوکار و داشتن دید بلندمدت است.
کسبوکارهایی که صرفاً به شیوههای سنتی متکی هستند و برای شرایط جدید برنامه ندارند، با مشکلات جدی مثل کاهش فروش، افزایش هزینهها و از دست رفتن بازار مواجه خواهند شد. در مقابل، شرکتهایی که با سرعت بیشتری خود را با شرایط تحریم وفق میدهند، حتی از دل بحران مسیرهای تازهای برای رشد مییابند. برای مثال، بسیاری از کسبوکارها با تمرکز بر بازارهای داخلی و منطقهای یا با راهاندازی فروش آنلاین توانستهاند بخشی از زیانهای ناشی از محدودیتهای بینالمللی را جبران کنند.
در چنین فضایی، نوآوری نقشی حیاتی دارد. نوآوری فقط به معنای تولید یک محصول جدید نیست؛ بلکه شامل تغییر در فرآیندهای تولید، روشهای بازاریابی، کانالهای فروش یا حتی مدل قیمتگذاری میباشد. کسبوکارهایی که جسارت آزمودن روشهای تازه را دارند، نسبت به رقبای محافظهکار شانس بیشتری برای بقا و پیشرفت خواهند داشت.
انعطافپذیری نیز یکی دیگر از عوامل کلیدی است. این ویژگی به شرکتها اجازه میدهد بهسرعت مسیر خود را تغییر دهند؛ مثلاً تأمینکننده جدید پیدا کنند، به بازار متفاوتی وارد شوند یا حتی بخشهایی از فعالیت خود را موقتاً متوقف کنند تا منابعشان در بخشهای سودآورتر متمرکز شود.
از سوی دیگر، نگاه بلندمدت برای کسبوکارها حیاتی است. بسیاری از مدیران در شرایط تحریم دچار تصمیمهای کوتاهمدت و هیجانی میشوند، اما کسانی که به آینده فکر میکنند و استراتژیهای چندساله میچینند، بهتر میتوانند بر موج بحران سوار شوند. این نگاه آیندهمحور کمک میکند تا شرکتها نهتنها به بقا فکر کنند، بلکه به رشد پایدار هم امیدوار باشند.
در مجموع، چشمانداز آینده کسبوکارها در شرایط تحریم ترکیبی از چالش و فرصت است. فشار اقتصادی ناشی از مکانیسم ماشه واقعی و سنگین است، اما شرکتهایی که بهموقع تغییر مسیر دهند، ریسکها را مدیریت کنند و به سمت نوآوری حرکت کنند، از دل بحران فرصت میسازند و حتی قویتر از قبل ظاهر میشوند.