برای بسیاری از مردم واژه کوچینگ واژهای ناآشناست. صنعت کوچینگ که دومین صنعت روبهرشد در جهان است تنها حدود یک دهه است که در ایران شناخته شده و حرفهٔ نوپایی بهحساب میآید. کوچینگ مهارتی است که از تلفیق رشتههای مدیریت، روانشناسی، جامعهشناسی، فلسفه و دیگر رشتههایی که در راستای کسب بهتر اهداف و ذخیره دانش بشری کمک میکنند به وجود میآید. به زبان ساده میتوان گفت کوچینگ فرایندی است که عملکرد و کارایی کوچی را بهبود میبخشد و روی زمان حال متمرکز میشود. فرآیند کوچینگ خلاق و انعطافپذیر بوده و در بسیاری از موارد کوچ نهتنها به کلمات بلکه به آنچه پشت واژههاست و حتی به فاصله بین کلمات هم توجه میکند. گاهی اوقات کوچ در لحظه تصمیم میگیرد که چه بگوید و چه واکنشی نشان دهد فرایندی که به آن «رقص در لحظه» میگویند. فرایند کوچینگ عاری از قضاوت بوده و کوچی «مراجعهکننده» میتواند بهراحتی از اشتباهات و خطاهای خود بدون ترس و نگرانی از قضاوت صحبت کند. کوچ راهکار نشان نمیدهد و به حل مشکل نمیپردازد؛ بلکه با سؤالات پیدرپی کوچی را به تفکر و چالش واداشته تا راهحلی بهتری برای حل مشکلات و بهبود شرایط توسط خود کوچی پیدا شود، کوچ حق تحمیل خواستهها و عقایدش را به کوچی ندارد. در واقع کوچینگ آمیزهای است از چالش و حمایت. کوچینگ نه روش درمانی است و نه مشاوره بلکه یک رابطه مشارکتی بین کوچ و کوچی است که با طرح مسئله از جانب کوچی شروع شده و کوچ با طرح سؤالات و جمعآوری پاسخها فرایندی را برنامهریزی میکند تا کوچی را به هدفش برساند، مهارت اصلی کوچ پرسیدن سؤالات درست است تا به افراد در کشف مسائل خودیاری کند حوزه عمل کوچینگ بسیار گسترده و از رشتههای مختلف ورزشی گرفته تا طیف وسیعی از صنایع و حرفههای بخش خصوصی و عمومی را در بر میگیرد.
کوچینگ فرایندی است که طی آن کوچ زمینه یادگیری کوچی را برای بهبود عملکرد و موفقیت شغلیاش فراهم میآورد. این موضوع با رشد قابلیتهای کلیدی مانند مهارت حل مسئله محقق میشود به این صورت که بعد از آن کوچی بتواند بهصورت مستقل و با بهرهگیری از قابلیتها به شرایط لازم برای موفقیت دست یابد. کوچینگ به افراد کمک میکند تا روی چیزی تمرکز کنند که اهمیت بیشتری در زندگی آنها دارد.
ریشه واژه کوچینگ: ریشه کلمه به روستایی به نام کاکس در مجارستان بر میگردد اهالی این روستا در قرن پانزدهم میلادی وسیلهای ساختند که برای حمل کالا بین دو شهر وین و بوداپست استفاده میکردند در همان دوران یکی از اهالی این روستا کالسکهای ساخت که نسبت به سایر کالسکههای آن زمان بزرگتر و راحتتر بود بعدها این کالسکه با نام کاکس شناخته شد و در زبان انگلیسی این واژه به کوچ تغییر شکل داد. سپس در قرن نوزدهم میلادی دانشآموزان و دانشجویان انگلیسی از این واژه بهعنوان یک اصطلاح برای معلمان استفاده میکردند این معلمان برای اینکه سریعتر به مقصد برسند تابه دانشآموزان کمک کنند از کالسکه یا همان کوچ استفاده میکردند بهمرورزمان کوچ به کسی اطلاق شد که به دیگران کمک میکند تا کاری را با موفقیت جلو ببرند. کوچینگ و کسبوکار: چرا مدیران ارشد مؤسسات برای توسعه مدیریت و کسبوکار از کوچینگ استفاده میکنند و کوچینگ چه نتایجی را برای آنها به بار میآورد؟ کوچینگ هم میتواند باعث رشد درونی، افزایش خودآگاهی و اطمینان و هم رشد بیرونی، رشد توان رهبری و مدیریت تفاوتها، مدیریت استرس و در نهایت تعادل بین کار و زندگی برقرار شود.
بهطورکلی مهمترین اهداف یک برنامه کوچینگ عبارتاند از تبدیل یک شرکت کوچک به شرکت متوسط و تبدیل شرکت متوسط به شرکتی بزرگ.
کوچینگ چگونه عمل میکند: فرایند کوچینگ خلأ موجود بین سطح عملکرد فعلی و سطح عملکرد مطلوب بین یک فرد یا گروه را شناسایی و پر میکند این کار ممکن است تنها طی یک جلسه یا در طول جلسات متعدد انجام شود. در مقام یک کوچ میتوان از طریق ارزیابی دوسویه عملکرد، گفتوگو در مورد وضعیت موجود، مشخصکردن اهداف قابل حصول، ارائه حمایتهای لازم در جهت اجرای برنامههای عملی به فرد اقدام کرد.
افراد به این دلیل از کوچینگ استفاده میکنند تا به دانستنیهای بیشتری دست پیدا کنند آنها میخواهند رشد و پیشرفت داشته باشند و مهمتر اینکه میخواهند آسانتر و سریعتر به این رشد و پیشرفت برسند. کوچینگ به این افراد کمک میکند تا به چنین هدفی دست یابند؛ بنابراین در کوچینگ رابطهٔ بین کوچ و مراجعهکننده موجب حرکت میشود. افراد با استفاده از کوچینگ جدیتر شده و اقدامات و کوششهایی آنها مؤثرتر و متمرکزتر میشود روحیه آنها تقویت شده و با آرامش و تعادل بیشتری اهداف خود را پیگیری میکنند.
افراد معتقدند باید مسئول زندگی خودشان باشند و کوچینگ در این راستا به آنها کمک میکند. کوچ برای مراجع بهعنوان فردی متخصص در زندگی و کار خود احترام قائل است و معتقد است که هر مراجع به نوبه خود خلاق، مدیر و کامل است اساس مسئولیت کوچ این است که هم راستا با آن چه مراجع میخواهد اکتشاف و شفافسازی کند و مراجع را به کشف خود تشویق کند.
تیموتی گالوی در دهه شصت میلادی به عنوان مربی تنیس دانشگاه هاروارد فعالیت میکرد و در آن زمان به نتیجه رسید برای بهبود عملکرد تنیس باز ها صرفا نباید روی تمرین های فیزیکی و تکنیک های بازی متمرکز شد او معتقد بود که بازی واقعی نه در داخل زمین تنیس بلکه در ذهن تنیس باز انجام میشود وی کوچینگ را باز کردن ظرفیت ها برای افزایش عملکرد خود دانسته و بر این باور است که کوچینگ کمکی به یادگیری افراد می باشد و صرفا آموزش نیست. جان ویتمور بر این باور است که در سطح پایه و مقدماتی کوچینگ یک روش و فن معلمی است که با تمرین به مهارت تبدیل شده و با فداکاری بهصورت هنر درمیآید.
مارشال گلد اسمیت معتقد است که افراد باید ظرفیتهای بالایی داشته باشند آنها باید استراتژی دانش شغلی، پدیده جهانیشدن و تأثیر فناوری بر کسبوکارشان را درک کنند و رهبران باید روی افراد تأثیر بگذارند، برای آنها الهامبخش بوده و آنها را به حرکت وادارند. مربیگری یک کار فنی یا فکری نیست؛ بلکه موقعیت و فرصتی است که خود مدیران باید بخواهند و بپذیرند و ایجاد کنند. از نظر مت سامرز هر مدیر یک کوچ است چه دوست داشته باشد چه نداشته باشد؛ بنابراین باید در این کار خوب باشد. کوچینگ نزد نخبگان و مدیران برنامهریزی فقط یک مهارت و فن نیست؛ بلکه بهعنوان هنر تحولآفرین شناخته میشود. کوچینگ دورهای برای توانمند کردن افراد است تا آنها احساس آرامش و مفیدبودن داشته باشند و با رسیدن به موقعیتهای موردنظر خود احساس رضایت کنند. در حال حاضر کوچینگ از کارآمدترین روشهای توسعه افراد و یک رویکرد قدرتمند در مدیریت عملکرد محسوب میشود و برخلاف آموزش که بهصورت معمول شامل یک گروه از افراد و دارای محدودیت زمانی است، کوچینگ یک روش متمرکز و فردبهفرد است که در هر ساعت و هر روز و در هر مکانی میتواند اتفاق بیفتد. کوچینگ میتواند در طبیعت رستوران، کافیشاپ، منازل، اتاق هیئتمدیره صورت بگیرد. در شرایطی که اضطراب و نگرانی زیاد و پذیرش کم باشد یادگیری ضعیف میشود مردم برای انجام اکثر کارها به دانش نیاز دارند کوچینگ دورهای برای توانمند کردن افراد است تا آنها احساس آرامش و مفیدبودن داشته باشند بسیاری از سازمانها و شرکتهای موفق از کوچینگ برای بالابردن امتیاز و رشد سازمانی خود استفاده میکنند کارکنانی که عملکرد عالی دارند تشویق میشوند تا کوچینگ انفرادی را امتحان کنند البته فرایند کوچینگ دارای ویژگیهایی هست که یک کوچ حرفهای باید آنها را رعایت کند یکی از این موارد ارتباط مؤثر است که باید بین کوچ و کوچی برقرار شود. ارتباط مؤثر عبارت است از فرایند ارسال و دریافت پیام، ارتباط مؤثر ارتباطی است که در آن هیچگونه سو تفاهمی رخ نمیدهد. برای برقراری ارتباط مؤثر احساسها و عقاید و افکار و اندیشهها بین افراد بهدرستی منتقل شده و سوءتفاهم ایجاد نمیشود در نتیجه اعتمادبهنفس آنان بیشتر شده و توان مقابله با مشکلاتشان افزایش مییابد. ارتباطی کامل است که معنای پیام در ذهن گیرنده با معنای پیام در ذهن فرستنده برابر باشد.
ارتباطهای کلامی:
هر ارتباط خوب از دو خصوصیت برخوردار است. اول اینکه احساسات خود را آشکار کند و نیز بهطرف مقابل هم امکان دهد تا احساسات خود را ابراز نماید. دوم اینکه فکر و احساس خود را با طرف مقابل در میان گذاشته و سعی کند که احساس و اندیشه طرف مقابل را نیز درک کند.
بحث و جدل و حالت تدافعی گرفتن نشانههای ارتباط بد هستند، ممکن است بدون درک احساسات طرف مقابل در مقام ضدیت با او حرف بزنیم. ابزارهای اساسی در ارتباط مؤثر:
چرا توجه به زبان بدن مهم است؟ زبان بدن در مقایسه با ارتباطات کلامی غالباً اطلاعات بیشتری را انتقال میدهد. طبق یک نظریه ۵۵% ارتباطات میانفردی را زبان بدن و ۳۸ درصد را لحن و تن صدا تشکیل میدهد درحالیکه تنها ۷ درصد آن شامل گفتار است. از آن جایی که زبان کلامی تحت کنترل بخش هشدار مغز قرار دارد ما میتوانیم آگاهانه کلماتی را بر زبان جاری کنیم که با احساسات و نیازهای واقعی ما همخوانی نداشته باشند و در نتیجه نیت واقعی خود را پنهان کنید و آن را بهگونهای دیگر جلوه دهید؛ اما زبان بدن توسط بخش ناهشیار مغز کنترل شده و ما کنترل چندانی بر آن نداریم و ازاینرو بازتابدهنده احساسات واقعی ماست ۰ همدلی: همدلی به هیچ رو به معنی تأییدکردن طرف مقابل و هم عقیده بودن با او نیست همدلی یعنی بتوانیم خودمان را جای او بگذاریم و از منظر او به مسئله بنگریم گوشدادن گوشدادن در روابط موفقیتآمیز بسیار مهم و حیاتی است ۰ گوشدادن عملی است که از فرط تکرار برای ما عادی میشود و متأسفانه اکثر ما تصور میکنیم شنونده خوبی هستیم درمیانگذاشتن احساسات مستلزم وجود دو نفر است یک گوینده و یک شنونده فهرست مهارتهایی که یک کوچ موفق باید داشته باشد: گوشدادن مؤثر همدلی، رقص در لحظه، احترام به کوچکی، ارتباط چشمی با کوچی، کنجکاوی و سؤالات مؤثر صداقت و روراستی، حمایت عدم قضاوت، بودن تمرکز بر روی کوچی چالشبرانگیز بودن هوش هیجانی زبان بدن وقتشناسی، رشد شخصیت کوچ و جذابیت بیشتر کلام خوب، شوخطبعی متعادل، اصالت و خود واقعی بودن، ارتباط آنلاین و مجازی، ارتباط نوشتاری، پرهیز از پیشداوری پیشگیری از موانع احساسی علاقهمند بودن به این حرفه بازخورد مناسب و به جا، پرهیز از دام همهچیزدانی، ارتباط ساده و عدم پیچیدگی ارتباط در زمان مناسب کمک به شفافسازی اهداف کلی کوچی
فدراسیون بینالمللی کوچینگ ICF این فدراسیون بزرگترین انجمن کوچینگ در جهان است که در سال ۱۹۹۵ تأسیس گردیده است. کوچها برای توسعهٔ حرفهای، ارتقا در استانداردها و درک عمیق حرفهای کوچینگ به آن مراجعه میکنند به عبارتی این فدراسیون باهدف ارائه خدمات بهتر به کوچها برای توانمندسازی جهان از طریق کوچینگ ایجاد شده است. منابع: کوچینگ: مربیگری درخشان جولی استار، مترجم: علیرضا سهرابی مقالههای تأیید شده ICF فریبا مهدویه فروردین ۱۴۰۲