برای موفقیت کارآفرینی، به ذهنیتی متفاوت نیاز است. شناخت 12 ویژگی کارآفرینی برای موفقیت شما در این بازار پررقابت بسیار مهم است.
شانزدهم ماه نوامبر بهعنوان روز ملی کارآفرینان معرفی شده است. بنابراین من هم قصد دارم کمی در مورد راهی که برای رسیدن به کارآفرینی طی کردم و درمورد ویژگیهایی که هر کارآفرین برای موفقیت به آن نیاز دارد، بنویسم.
من کسبوکار کیف پولهایی که ترکیبی از نایلون و وِلکرو بود را در سال 1976 راهاندازی کردم. من و دو نفر از دوستانم آن را بهصورت یک کار نیمهوقت راهاندازی کردیم، درحالیکه تماموقت برای زیراکس کار میکردیم.
من میدانستم که نمیتوانم برای طولانیمدت با زیراکس همکاری کنم، زیرا کسبوکار خودم را آغاز کرده بودم و به زمان بیشتری نیاز بود.
برای من، دشوارترین بخش تبدیلشدن به کارآفرین و راهاندازی یک کسبوکار، برخورد با حرفهای دوستان، خانواده و همکارانم بود.
متاسفانه امروزه خیلی از کارافرینان اطلاع زیادی هم در مورد فروش و بازاریابی ندارند، که این موضوع یک نقطه ضعف بزرگ به شما می آید.
دانستن و داشتن دان بازاریابی و فروش یکی از پایه های موفقیت در کارآفرینی است. شناخت نکات فروش و بازاریابی برای یک کارآفرین، به یک نیاز مهم در دنیای تجارت تبدیل شده است.
هنوز به یاد دارم که به چند نفر از افراد محل کارم گفتم که باید بهزودی شغلم در زیراکس را رها و کسبوکار کیف پولم را به طور تماموقت اداره کنم. یکی از فروشندگان ارشد به من گفت «تو دیوانهای!» و «شما شکست خواهید خورد.»
یکی دیگر از فروشندگان ارشد به من گفت: «میدانی چند نفر مایلاند برای زیراکس کار کنند؟ تو شغل عالی، مزایای عالی، دستمزد خوب و فرصتهای رشد زیادی داری.
اگر خودت را به دردسر نیندازی، میتوانی مدیر فروش شوی. چرا ریسک ازدستدادن چنین شغل بزرگی را میپذیری؟»
فروشنده دیگری گفت: «تو برمیگردی. من افراد زیادی مانند تو دیدهام. افرادی که فکر میکنند خیلی کاربلد هستند. آنها شرکت را ترک میکنند، شکست میخورند و دست از پا درازتر بازمیگردند».
گروه هشت نفره فروشندگان زن و مرد با این نظر خندیدند و در مورد دستگاه کپی جدیدی که قرار بود شرکت وارد بازار کند صحبت کردند و بعد از آن درمورد این که چه کسی قرار است در بازی بیسبال آن شب برنده شود، حرف زدند.
اینجا بود که متوجه شدم برای حرفزدن درباره کسبوکار و رؤیاهایم، افراد اشتباهی را انتخاب کردهام. فهمیدم که با افرادی صحبت میکنم که بهجای هلدادن من به سمت بالا، مرا پایین میکشند.
چند بار شاهد آن بودید که فردی چنین جملاتی به زبان بیاورد؟
اینها اغلب اظهاراتی هستند که توسط افرادی که در گروه کارمندان یا خود اشتغالها در «ربع جریان نقدی» بهدامافتادهاند بیان میشوند.
بسیاری از مردم نه فقط پول بیشتر، بلکه عمیقاً آزادی بیشتر، کنترل بیشتر و شادی بیشتر میطلبند.
کارآفرینان نهتنها میتوانند به این احساسات بها دهند بلکه میتوانند کاری در مورد آنها انجام دهند.
در این وضعیت آنها حقیقتاً شغل خود را رها میکنند تا به دنبال رؤیاهایشان بروند، و به دنبال شغل دیگری برای رسیدن به تحقق آرزوهای موردنظر خود نیستند.
به طور خلاصه، آنها طرز فکر متفاوتی دارند و بر اساس آن عمل میکنند.
بعد از سالها کار با صاحبان مشاغل و قرارگرفتن در جایگاه یک کارآفرین، در اینجا به بهترین ویژگیهایی که گمان میکنم هر کارآفرین بزرگی در خود دارد، اشاره میکنم:
حقیقت این است که علت کارکردن من در زیراکس داشتن شغلی امن نبود. در واقع، من مسیرهای شغلی بسیار پرسودی را بهعنوان یک خلبان یا یک تاجر دریایی رها کرده بودم تا در زیراکس کار کنم، درحالیکه درآمد بسیار کمتری داشتم.
بنابراین، من به زیراکس ملحق شدم تا یک چیز را بیاموزم؛ نحوه فروش. چرا این کار را کردم؟ پدر ثروتمندم به من گفت: «اگر میخواهی یک کارآفرین موفق باشی، باید فروش را یاد بگیری.» این توصیه او بود و من خوشحالم که به آن عمل کردم.
هنوز اولین جلسهای که برای فروش در خیابان کناری ساحل وایکیکی داشتم را به یاد دارم. پس از صرف حدود یک ساعت زمان برای راضی کردن خودم برای در زدن، بالاخره وارد شدم تا صاحب یک فروشگاه کوچک توریستی را ببینم.
او یک آقای مسنتر از من بود که سالها فروشندگان تازهکاری مثل من را دیده بود.
بعد از کلی عرق ریختن و با لکنت حرفزدن در مورد مزایای دستگاههای کپی زیراکس، تنها کاری که کرد این بود که به من خندید.
او گفت: «پسرم، تو بدترین کسی هستی که تابهحال دیدهام. اما ادامه بده، زیرا اگر بتوانی بر ترسهایت غلبه کنی، دنیایت روشن خواهد شد.
اگر دست از کار بکشی، ممکن است مانند من سرگردان شوی و مجبور باشی 365 روز سال، 7 روز هفته و 14 ساعت در روز پشت پیشخوان بنشینی و منتظر ورود گردشگران باشی.
من اینجا ایستادهام زیرا خیلی میترسم بیرون بروم و کاری را که تو انجام میدهی انجام دهم». من تا امروز سپاسگزار آن پیر خردمند هستم.
پدر ثروتمندم اغلب به من میگفت که یادگیری نحوه فروش، مهمترین ویژگی یک کارآفرین است.پس از اینکه در سه دهه گذشته در چندین صنعت کارآفرین بودم، با حرف او موافقم.
«اگر نمیتوانید بفروشید، نمیتوانید یک کارآفرین باشید»
همه اینها به این معنی است که کارآفرینان نسبت به اکثر مردم، ذهنیتی متفاوت دارند و به همین دلیل است که موفق میشوند.
اگر به فکر راهاندازی کسبوکار خود هستید، توصیه میکنم همان مهارتهای کارآفرینی را که پدر ثروتمندم به من آموخت و من در زیراکس به آن دست یافتم را بیاموزید.
یادگیری تکنیک فروش برای من بسیار اهمیت داشت. این مسئله به من کمک کرد تا بر ترس خود از طردشدن غلبه کنم و ارزش یک محصول و یک خدمت را به دیگران نشان دهم.
تنها ورود سالها قبل من به آن فروشگاه زیورآلات توریستی، عملی برای غلبه بر ترس و تبدیلشدن به فرد بهتری بود. هر گفتگو برای فروش، هر رد، هر برد و ... برای من درسی برای غلبه بر ترسم بود.
اگر میخواهید کسبوکار خود را راهاندازی کنید، باید بتوانید بر ترسهای زیادی غلبه کنید و برای جذب، باید بتوانید بهسرعت و بامهارت بگویید چرا کاری که انجام میدهید ارزشمند است.
این موضوع دررابطهبا مشتریان آینده، سرمایهگذاران، شرکا، کارمندان و موارد دیگر هم صدق میکند. هیچکس فردی را که آشکارا میترسد دنبال نمیکند.
هیچکس از فردی که میترسد خرید نمیکند. غلبه بر ترس برای موفقیت ضروری است. باید سعی کنید تا یکی از موانع روانی برای کارآفرینی، یعنی استرس داشتن از مقابله با ترس را از خود دور کنید.
اگر میخواهید کسبوکارتان را توسعه دهید، باید بتوانید در مقابل گروههایی از مردم، و یا گاهی اوقات افراد بسیار بزرگ، صحبت و آنها را به آنچه میگویید علاقهمند کنید.
هدایت یک کسبوکار، بیش از هر چیزی به این نیاز دارد که شما یک سخنران و ارائهدهنده عالی باشید.
اگر بتوانید بیاموزید که در مقابل طیف زیادی از افراد ارائه خوبی داشته باشید، میتوانید جریان پولی، بهرهوری و سرمایه خود را افزایش دهید.
اگر از عهده این کار برنیایید، کسبوکار شما رشد نمیکند و احتمالاً شکست میخورد. هیچ چیزی بهتر از صحبتکردن مداوم در مقابل گروهی از افراد، شما را برای این کار آماده نمیکند.
پس از غلبه بر ترسم از فروش، به توصیه پدر ثروتمندم به گروه آموزش مهارت سخنرانی پیوستم تا یاد بگیرم بر ترس خود از صحبتکردن در مقابل گروههای بزرگ غلبه کنم.
وقتی شکایت کردم، او پاسخ داد: «همه رهبران بزرگ سخنرانان بزرگی هستند. رهبران کسبوکارهای بزرگ باید ارتباطات خوبی داشته باشند. اگر میخواهید رهبر باشید، باید سخنران باشید».
امروزه، به دلیل آموزش فروش و آموزش اولیهام در گروه آموزش مهارت سخنرانی، میتوانم بهراحتی در مقابل دهها هزار نفر در سالنهای همایش صحبت کنم. ترس از این مهارت مهم یک ترس کارآفرینی است.
از جمله ویژگیهای مهمی که یک شغل در حوزه فروش به شما میآموزد، توانایی برقراری ارتباط مؤثر با دیگران است.
وقتی پدر ثروتمندم به من گفت که به دنبال شغل فروش باشم، با این که بخواهم برای فروش دستگاههای کپی از این خانه به آن خانه بروم، مخالفت کردم.
تنها چیزی که او به من گفت این بود: «مردم فقیر ارتباطات ضعیفی دارند». او میدانست که یادگیری مهارت فروش موجب میشود من ارتباطات بهتری داشته باشم و تاجر بهتری شوم.
من همیشه از زمان اندکی که تجار به بهبود مهارتهای روابطعمومی خود اختصاص میدهند، تعجب میکنم.
هرگاه با کسبوکاری مواجه میشوم که با مشکل روبهرو است، اغلب ناشی از ارتباطات ضعیف است.
همانطور که پدر ثروتمندم گفته بود: «جریان نقدینگی که به سمت کسبوکار شما میآید با ارتباطاتی که با بیرون دارید نسبت مستقیم دارد.»
یکی از دلایلی که اهمیتِ داشتن یک ارتباط مؤثر را نشان میدهد، این است که به شما کمک میکند تا تقاضا را به بهترین نحو برآورده کنید.
پدرم گفت: «برای داشتن ارتباط خوب، ابتدا باید روانشناس خوبی باشید. باید بدانید چه دکمههایی را فشار دهید.
افراد مختلف دکمههای متفاوتی دارند. کلید درک اینکه کدام دکمهها را فشار دهید، گوشدادن بود». او گفت: خیلیها حرف میزنند، اما تعداد کمی از افراد گوش میدهند. پول نصیب افرادی میشود که بهترین ارتباطات را دارند.
فراتر از پاسخدادن به تقاضا، ارتباطات مؤثر داخلی در شرکت نیز حیاتی است.
در بسیاری از موارد، با نگاهی ساده به صورتهای مالی کسبوکارتان، بهراحتی متوجه میشوید که کدام حوزههای کسبوکار، بهخوبی با هم ارتباط برقرار میکنند و کدامیک نه.
وقتی بخشهای مختلف بیزینس شما بهخوبی با هم ارتباط برقرار میکنند، کسبوکار بهتر اجرا شده و جریان نقدینگی سالمتر میشود، چه بهصورت افزایش فروش یا کاهش هزینه و یا هر دو.
احتمالاً مدتی است که به راهاندازی یک کسبوکار فکر میکنید. شما هم ممکن است مثل من با برخی افراد درباره «ایده جنونآمیز» خود صحبت کرده باشید، اما در بیشتر موارد، این رؤیا را برای خود نگه داشتهاید.
بااینحال، در نهایت، باید به دنیا اطلاع دهید و قرار نیست همه اشتیاق شما را، درست مانند فروشندگان زیراکس، درک کنند و به دیگران هم انتقال دهند.
زمانی که من و کیم بازی رومیزی خود، CASHFLOW 101 را توسعه دادیم، که بعدها نامش به CASHFLOW تغییر پیدا کرد، رویدادهایی برای اهداف آزمایشی برگزار کردیم.
من هنوز هم از واکنش مردم میترسم. واکنشها این بود: «بازی وحشتناک است»، «خیلی طول میکشد» و جمله موردعلاقه من: «خیلی سخت است».
تصور کنید اگر در اولین آزمایش بتا متوقف شده بودیم! آن بازی به هزاران نفر کمک کرده است تا با انجام آن ضریب هوشی مالی خود را افزایش دهند.
احتمالاً این همان موقعیتی است که شما در آن قرار خواهید گرفت.
ممکن است خانواده و دوستانی داشته باشید که هر روز و در هنگام بروز مشکلات شخصی، از شما حمایت کنند؛
ولی ناگهان در هنگام بحث در مورد شروع یک کسبوکار، بخش متفاوتی از شخصیت خود را به شما نشان میدهد: ترس.
شاید آنها برای راهاندازی یک کسبوکار تلاش کرده و شکستخوردهاند.
یا احتمالاً تحت احساس امنیت کاذبی که یک شغل به آنها داده زندگی میکنند و فکر میکنند بالارفتن از نردبان شرکت، راهی تضمین شده به سمت ایمنی است.
درهرصورت، در این مسیر سریعتر و تندتر از آنچه انتظار دارید، با انتقاد مواجه خواهید شد. اینکه شما چقدر پوست کلفت هستید و چگونه با این مسائل برخورد میکنید، تفاوت ایجاد میکند.
اگر فکر میکنید زندگی بهعنوان یک درونگرا، به شما این امکان را میدهد تا یک کارآفرین موفق شوید، لازم است دوباره فکر کنید.
شما هر لحظه از روز با کسبوکار جدید خود زندگی میکنید، نفس میکشید و سعی میکنید به همه کسانی که با آنها در تماس هستید در مورد تجارت خود توضیح دهید.
وقتی درهای موفقیت را بهسوی خود باز میکنید، 24/7 (هفت روز هفته، 24 ساعت روز) معنای کاملاً جدیدی پیدا میکند. دیگر وقتهای 5 دقیقهای خود را صرف چککردن شبکههای اجتماعی نخواهید کرد.
اکنون، زمانی که در همان شبکههای اجتماعی صرف میشد، صرف پاسخگویی به شکایات خدمات مشتری و چککردن رقبایتان برای یافتن راههایی برای بهبود کسبوکارتان میشود.
مهمانیها معنای جدید پیدا میکنند، وقتی کسی از شما میپرسد «چهکار میکنی؟». از هر فرصتی که برای تبلیغ کسبوکار خود دارید استفاده میکنید و هرگز از صحبتکردن با افراد جدید خجالت نمیکشید.
اگرچه نیازی نیست که وقت زیادی را در مهمانیها صرف کنید، اما مطمئناً برای رشد کسبوکارتان باید ارتباطات کلیدی را به نحو راحتتری در نظر بگیرید.
در چند سال اخیر فعالیت جوانان روند نگرانکنندهای را دنبال میکند. در طی این سالها همه شرکتکنندگان در بخشها و مسابقات مختلف، جوایزی دریافت میکنند.
این جوایز به هرکسی که در فعالیت خاصی مانند لیگ بیسبال کوچک یا فوتبال شرکت کند، داده میشود.
همه ما بهعنوان یک بزرگسال میدانیم که زندگی همیشه اینگونه نیست و برندهها و بازندهها هر دو وجود دارند.
به یک روز کاری خود فکر کنید؛ چند بار در روز میشنوید: «این عالی است!» یا «چهکار عالی» یا «خیلی خوبه»! به نظر میرسد که همه آموزشدیدهاند تا بازخورد مثبتی را ارائه دهند.
متأسفانه، شما بهعنوان یک کارآفرین این نوع تحسین را تجربه نمیکنید. راهاندازی یک کسبوکار سخت است، زیرا شما هر روز کار میکنید و هیچکس بابت آن از شما تشکر نمیکند.
هیچکس به شما نمیگوید چقدر عالی هستید. اگر شکست بخورید، خودتان مقصر هستید.
اگر هم موفق شوید همینطور. اینکه به نظر دیگران اهمیت ندهید، بسیار خوب است. برخی از مردم محصول شما را دوست خواهند داشت، برخی دیگر نه.
صرفنظر از این، اگر تحقیقات خود را انجام داده باشید و کسبوکاری را جهت حل یک مشکل قانونی ایجاد راهاندازی کرده باشید، در نهایت پاداشهای عادلانه خودتان را دریافت خواهید کرد.
یکی دیگر از ویژگیهای یک کارآفرین، توانایی تعیین وظایف خود و انجام آنهاست. هر کاری که انجام شود (یا انجام نشود) کاملاً به شما بستگی دارد.
زمانی که در اردوگاه بوت، برای سپریکردن دوران کوتاه حضورم در ارتش آماده میشدم، تمام انگیزههای بیرونی را که میتوانستم کنترل کنم، پذیرفتم.
با وجود سربازانی که رژه آموزشی روزانه ما را هدایت میکردند تا گروهبان تمرینی همیشه حاضر، هیچ کمبودی وجود نداشت تا افراد با خود بگویند من باید کارم را چگونه و در کجا انجام دهم.
بهعنوان یک کارآفرین، شما گروهبان تمرینات نظامی خود هستید. آیا آنچه را که برای دادن دستورات و پیروی از آنها لازم است، دارید؟
یکی از ویژگیهای یک فرد کارآفرین که اغلب نادیده گرفته میشود، توانایی انجام چند کار است.
بیشتر افرادی که رؤیای کارآفرینبودن را در سر پرورش میدهند، بر تسلط فنی تمرکز میکنند. آنها احساس میکنند که یک دهه تجربه نویسندگی یا نانوایی یا نجاری، چیزی است که برای اداره یک کسبوکار موفق لازم است.
هرگز اینطور نیست. یک کارآفرین موفق باید حسابداری، فروش، حمایت حقوقی، مالیات، خدمات مشتری و بسیاری از چیزهای دیگر را درک کند تا تسلط فنی خود را به موفقیت تجاری تبدیل نماید.
بهاینترتیب، اغلب مجبورند به نقاطی بروند که منطقه آسایش آنها نیست. اما بهترین کارآفرینان عاشق گسترش منطقه امنشان هستند. این کار انگیزه آنها را زیاد میکند.
در مدرسه به ما یاد دادند که فقط یک پاسخ درست وجود دارد. تاریخ یک طرف دارد، یک راه برای حل یک مسئله ریاضی و یک راه برای موفقیت در زندگی.
بنابراین وقتی زمان امتحان فرامیرسد، شما یا پاسخ سؤالات امتحان را میدانید یا نمیدانید. اگر سعی کنید در جای دیگری به دنبال پاسخ بگردید، تقلب محسوب میشود.
اما زندگی واقعی اینطور نیست. در زندگی واقعی، «تقلب» کار گروهی نامیده میشود. اگر دوست ندارید بهعنوان یک تیم کار کنید، اغلب بهعنوان یک «علامه دهر» شناخته میشوید و هیچکس مایل نیست با شما کار کند.
برای توضیح بهتر این مسئله، میخواهم از نموداری که پدرم با نام «ربع جریان پولی» به من آموخت استفاده کنم. «ربع جریان پولی» چهار دسته افراد و روشهای مختلف کسب درآمد را نشان میدهد.
در سمت چپ E (کارمند) و S (صاحب کسبوکار کوچک) قرار دارند. آنها برای امنیت، بیشتر از هر چیز دیگری ارزش قائل هستند. ویژگیهای مشابهی بین E و S وجود دارد، یعنی هر دو برای زمان خود پول میگیرند.
در سمت راست نمودار B (صاحب کسبوکار بزرگ) و I (سرمایهگذار) قرار دارند. برخلاف E و S که در ازای وقت خود پول به دست میآورند، افراد این سمت، از طریق زمان و پول دیگران، درآمد کسب میکنند.
آنها داراییهایی ایجاد میکنند که درآمد غیرفعال خلق میکند.
این چه ربطی به کاردرست دارد؟
مشابه نکته قبلی در مورد ماندن در منطقه امنتان، Eهای پردرآمد و Sهای موفق همیشه باید درست کار کنند.
آنها احتمالاً اولین افرادی بودند که در مدرسه برای پاسخ درست دست خود را بالا بردند، با افتخار فارغالتحصیل شدند و برای پیشرفت بزرگ در محل کارشان قربانی شدند.
ایرادی ندارد که برای درستکردن کارها وقت بگذارید، مگر اینکه کارآفرین باشید.
کارآفرینان نعمت وقت را ندارند. در نهایت زمان همان پول است. اگر زمانی را پشت درهای بسته میگذرانید و سعی میکنید قبل از شروع فردا، همه چیز را کامل کنید، امروز فرصتهای کسب ثروت را از دست دادهاید.
و اگر شما همان کسی هستید که بهجای ساختن یک تیم شگفتانگیز از متخصصان که حق دارند به شما بگویند اشتباه میکنید، تلاش میکنید خودتان همیشه درست کار کنید، هرگز موفق نخواهید شد.
بسیاری از مردم گمان میکنند من یکشبه موفق شدم. یک روز کاملاً ناشناخته بودم و روز دیگر نامم در یکی از پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز دیده شد. این در حالی است که تقریباً یک دهه طول کشید تا من به این سطح از موفقیت برسم.
در ابتدا، کسبوکار کیف پول نایلون و ولکرو ناموفق بود. بعد از اینکه پدر ثروتمندم نشانم داد که شرکای من چگونه از من دزدی میکنند، مجبور شدم تجارتم را تعطیل کنم. این کار باعث شد من نزدیک به یک میلیون دلار بدهی داشته باشم.
به همین دلیل بود که میدانستم تنها راهی که مرا از چنین خلأ مالی خارج میکند، کارآفرینی است. هیچ راهی برای بازپرداخت چنین حجم عظیمی از بدهی با یک کار روزانه وجود نداشت.
همانطور که گفتم، تقریباً یک دهه خون دل خوردم و عرق و اشک ریختم.
با آهستگی و پیوستگی است که برنده مسابقه میشوید. هیچ راه میانبری وجود ندارد.
با تقریباً یک میلیون بدهی، من و کیم میدانستیم که به این زودیها از این وضعیت بد مالی خلاص نمیشویم. بنابراین، برنامهریزی کردیم و این کار به فداکاری بسیاری نیاز داشت، اما میدانستیم که در نهایت به هدفمان میرسیم.
همه چیز با تعهد به افزایش آموزش مالی ما شروع شد. اول کار کردیم تا یاد بگیریم بعد کسب درآمد کنیم.
ما درباره سرمایهگذاری در املاک و مستغلات مطالعه کردیم و کسبوکار خودمان را راه انداختیم. مهم نیست که چقدر اوضاع بد شد و گاهی دلمان میخواست کار را رها کنیم؛ اما این کار را نکردیم.
ما چشممان به برد بود و به دنبال هر فرصتی برای یادگیری مهارت جدیدی بودیم که به ما کمک میکرد تا صاحبان کسبوکار موفقی شویم.
توانایی انجام عمل یکی از ویژگیهای حیاتی یک کارآفرین است.
چه احساس کنید که این ویژگیها و جملات در مورد شما صدق میکند یا نه خبر خوب این است که اگر واقعاً میخواهید یک کارآفرین باشید، میتوانید. با آگاهی از آنچه برای شروع لازم است شروع کنید، چیزی که امروز به شما آموختم.
اگر شانسهای بسیار زیادی پیشروی خود دارید و چارهای ندارید جز اینکه امور را خودتان به دست بگیرید، احتمالاً از فهمیدن اینکه چه تعداد از ویژگیهای یک کارآفرین را دارید شگفتزده خواهید شد.