بحث بازاریابی از ابتدای خلقت بشر مطرح بوده است و موضوعی نیست که در قرنهای اخیر به وجود آمده باشد.
بازاریابی فقط به مبادله کالا ختم نمیشود. بازاریابی یعنی ترغیب و دعوت انسانها جهت استفاده از محصول، افکار، عقاید و... که ما ارائه میدهیم.
از ابتدای خلقت بشر پیامبران افراد را به ادیان مختلف دعوت مینمودند.
این دعوت پیامبران را میتوان یک نوع تکنیک در بازاریابی دانست. بنابراین تمام انسانها بازاریاب هستند.
انسانها مجبورند برای جذب دیگران جهت برقراری ارتباط با خودشان، نگرش و افکارشان بازاریابی انجام دهند.
زندگی ما از عقاید و باورهایمان شکل گرفته است و تقریباً تمام افراد موفق بر این باور هستند که اگر میخواهیم تغییری در زندگی خود به وجود آوریم، باید دیدگاههای خود را اصلاح کنیم.
بنابراین بزرگترین مانع در بازاریابی، ذهنیت غلط بر بازاریابی، کالا و یا خدماتی است که ارائه میدهیم.
ما باید به حرفه و یادگیری تکنیک در بازاریابی اعتقاد داشته باشیم، محصول خود را باور داشته باشیم و این ذهنیت را داشته باشیم که محصول ما به بهتر زندگی کردن انسانها کمک میکند، بنابراین به بازاریابی عشق بورزیم زیرا میتوانیم در بهتر زیستن دیگران مؤثر باشیم.
امروزه بیش از صد تکنیک در بازاریابی وجود دارد، اما چیزی که بدیهی ست تمام روشها زیرشاخه این سه نوع بازاریابی است.
این نوع بازاریابی در مورد تجارت به تجارت است و به تعاملات تجاری بین دو کسبوکار مختلف اشاره دارد.
در این حالت یک کسبوکار محصول و یا خدمات خود را به یک کسبوکار دیگر میفروشد.
در این نوع تجارت تقریباً تعداد مشتریان کم است، اما حجم مبادلات بالاست.
بهعنوانمثال ما تولیدکننده پارچه هستیم، چنانچه بخواهیم پارچه را به مصرفکننده نهایی بفروشیم تعداد مشتریان ما طی یک روز ممکن است زیاد باشد اما آن مشتریان مصرف محدود دارند و مقدار کمی میتوانیم بفروشیم.
اما اگر به یک کسبوکار محصول خود را بفروشیم ممکن است روزانه تعداد محدودی مشتری داشته باشیم اما آن کسبوکارها میزان زیادی خرید مینمایند.
این نوع بازاریابی بین یک کسبوکار و مصرفکننده انجام میشود.
در این نوع بازاریابی فروشنده یا تولیدکننده به روشهای مختلف مصرفکننده نهایی را ترغیب به استفاده محصول مینماید.
این نوع بازاریابی بین یک کسبوکار و دولت صورت میپذیرد. در اینجا کسبوکار محصولات خود را به دولت میفروشد.
بازاریابی قلب هر کسبوکار میباشد و بهترین تعریف برای بازاریابی این است که بگوییم بازاریابی یعنی ارائه ارزش به شکل سودآور.
چنانچه بازاریابی بهصورت صحیح و اصولی انجام شود، مشتریان برای خرید به کسبوکار مراجعه مینماید.
بسیاری از کسبوکارها وجود دارند که در ابتدا فعالیتهای خود را در حوزه بازاریابی بهخوبی انجام دادهاند و تعهدات خود را به بهترین شکل اجرا و مشتریان خود را جذب نمودهاند و مشتریان آن کسبوکار تبلیغات دهانبهدهان انجام دادهاند و درنهایت منجر به رشد کسبوکار میگردد.
نمونههای زیادی در هر کسبوکار وجود دارد که رستوران مسلم واقع در بازار تهران نمونهای از این بازاریابی توسط مشتریان آن کسبوکار میباشد.
در این مقاله سعی بر این است که شرح مختصری از برخی تکنیکهای بازاریابی توضیح داده شود، امید است مفید واقع شود.
۱. بوم کسبوکار
اولین کاری که بایستی هر کسبوکار بایستی انجام دهد، تهیه بوم کسبوکار (بیزینس مدل) است.
زیرا بوم کسبوکار نقشه راه را نشان میدهد. مشخص میگردد مشتریان هدف ما چه کسانی هستند، راه برقراری با مشتریان و سایر موارد به چه شکل میباشد.
بوم کسبوکار شامل بخشهای مشتریان، ارتباط با مشتریان، کانال توزیع، ارزش پیشنهادی، فعالیتهای اصلی، منابع اصلی، شرکای کلیدی، جریان درآمد و ساختار هزینه است.
۲. نیاز، خواسته و تقاضا
ما در ابتدا بایستی تفاوت میان نیاز، خواسته و تقاضا را بدانیم. دلیل شکست بسیاری از کسبوکارها عدم آگاهی آنها نسبت به موارد مذکور است.
نیاز، یک خلأ درونی است. بهعنوانمثال گرسنگی، تشنگی، سرپناه یک خلأ درونی است که انسان دارد.
خواسته، شکل برطرف کردن نیاز است، مانند گرسنگی را میتوان با فست فود، غذای سنتی، کیک و غیره برطرف کرد.
و برای تقاضا مواردی همچون سطح مالی، فرهنگ، طبقه اجتماعی و غیره دخیل است.
بهعنوانمثال یک شخص که گرسنه است و ازنظر سطح مالی مشکلی ندارد و فرهنگ و تمایل آن شخص غذای سنتی را میطلبد و آن شخص انتخاب میکند که در رستوران نایب چلوکباب سفارش دهد.
بنابراین موارد بسیاری میتواند جهت مصرف یک کالا و یا خدمات تأثیر بگذارد.
۳. ارزش پیشنهادی
یکی از مواردی که در بوم کسبوکار وجود دارد، بخش ارزش پیشنهادی است.
ارزش پیشنهادی یعنی منافعی که از خرید محصول، عاید مشتری میشود.
طبق تعریفی که از بازاریابی انجام شد دو واژه بسیار مهم در این تعریف وجود دارد که یکی از آنها واژه ارزش است.
برای اینکه محصولات ما خواهان داشته باشد باید به مشتریان خود ارزش ارائه دهیم تا مشتریان حاضر شوند بابت آن ارزش وجه پرداخت نمایند.
۴. پیشنهاد منحصر به فروش
زمانی که میخواهیم به مشتری پیشنهاد دهیم و بازاریابی کنیم، بایستی پیشنهاد ما دارای دو ویژگی باشد: جاذبه داشته باشد و با توان مالی مشتری همخوانی داشته باشد.
در اینجا به برخی از پیشنهادهای منحصر به فروش اشاره میشود:
۱. تنوع زیاد محصول داشته باشیم. ۲. محصولات خود را با قیمت پائین عرضه کنیم. ۳. برای مشتری علاوه بر فروشنده، مشاور نیز باشیم. ۴. بهراحتی در دسترس مشتری باشیم. ۵. محصول ما بالاترین کیفیت را داشته باشد. ۶. خدمات خود را به بالاترین سرعت انجام دهیم. ۷. خدماتی فراتر از استاندارد ارائه دهیم. ۸. گارانتی و ضمانت محصول ما، بیشتر از رقبا باشد.
۵. بخشبندی بازار
بخشبندی بازار یا STP مخفف سه کلمه Segmentation به معنای بخشبندی، Targeting به معنای هدفگذاری و Positioning به معنای جایگاهیابی ست و درواقع اینها گام بعدی، پس از انجام تحقیقات بازاریابی به شمار میروند.
در بحث بخشبندی بازار بر این تأکید میشود که همه بازار، مثل ما بهعنوان صاحب کالا و خدمات فکر نمیکنند و از سوی دیگر، همه مشتریان یک بازار هم یکسان فکر نمیکنند.
بر اساس این واقعیت، افرادی را که سلایق یکسان دارند را در یک بخش قرار میدهیم درواقع بخشبندی بازار انجام دادهایم.
نویسنده: جناب آقای محمود فتحی از دانش پذیران دوره دوم تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان