مربیگری به روش co-active coaching یا همکاری فعالانه

مربیگری به روش co-active coaching یا همکاری فعالانه

از روز اول، مربیگری بر روی موکل/کوچی (کسی که از مربی بهره‌مند می‌گردد) متمرکز بوده است. افراد به مربیگری روی می‌آورند؛ زیرا آنان می‌خواهند چیزهایی که وجود دارد، متفاوت باشد.

آن‌ها به دنبال تغییر هستند و یا اهداف بزرگی برای دستیابی دارند. مردم به دلایل شخصی زیادی به مربیگری روی می‌آورند.

آنان برای دستیابی به اهداف خاص، انگیزه دارند: برای نوشتن یک کتاب، راه‌اندازی یک کسب‌وکار و یا برای داشتن بدنی سالم‌تر.

آن‌ها به کوچینگ روی می‌آورند برای اینکه تأثیرگذاری بیشتری داشته باشند، رضایت بیشتری در کار به دست آورند و یا مهارت‌های جدید را توسعه دهند و مسیر تغییر زندگی را پیدا کنند.

بعضی‌اوقات افراد از زندگی چیزهای بیشتری می‌خواهند: آرامش ذهنی بیشتر، امنیت بیشتر و تأثیر بیشتر در کار.

و بعضی‌اوقات آن‌ها چیزهای کمتری می‌خواهند: سردرگمی کمتر، استرس کمتر، فشار مالی کمتر.

به‌صورت کلی، آن‌ها به مربیگری روی می‌آورند زیرا آن‌ها کیفیت بیشتری از زندگی می‌خواهند: زندگی کامل‌تر، تعادل بهتر و یا فرآیند بهتر برای دستیابی به خواسته‌های خود.

فارغ از هر دلیل شخصی، همه‌چیز با یک تغییر در انگیزه موکل/کوچی شروع می‌شود.

  مدل مربیگری همکاری فعالانه

مدل مربیگری همکاری فعالانه

واژه همکاری فعالانه، به پایه‌های رابطه مربیگری اشاره می‌کند که مربی و کوچی همکارانی فعال هستند.

در این مدل، یک نوع همکاری، در حقیقت اتحاد، بین دو نفر همسان برای دستیابی به هدف جلسه کوچی می‌باشد.

 

چهار سنگ بنا

چهار سنگ بنا مکالمه با این مدل را در برمی‌گیرند. در حقیقت این سنگ بناها کمک می‌کنند که یک مکالمه واقعی به روش همکاری فعالانه داشته باشیم.

برای ایجاد انگیزه و قدرت در یک رابطه و همچنین اقدام‌های زندگی‌بخش کوچی، این چهار قسمت یک ساختار ضروری ایجاد نمودند.

1-مردم به‌طور ذاتی خلاق، پر از الهام و کامل هستند

ما با این بیانیه شروع کردیم که افراد ذاتاً خلاق، پر از الهام و کامل هستند.

آن‌ها همچنین دارای توانایی هستند: توانایی پیدا کردن جواب‌ها، توانایی انتخاب کردن، توانایی اقدام کردن، توانایی بازیابی خودشان وقتی اتفاقات با برنامه پیش نمی‌رود و مخصوصاً آن‌ها توانایی یادگیری دارند.

این توانایی‌ها در همه انسان‌ها وجود دارد. در مربیگری همکاری فعالانه، این فراتر از یک باور است، این یک موضع به‌دست‌آمده است.

باور جایگزین این است که افراد، شکننده و وابسته هستند؛ با این باور، وظیفه یک کوچ راهنمایی کوچی برای رسیدن به امن‌ترین دستاورد ممکن است.

وقتی یک کوچ با این باور که همه انسان‌ها ذاتاً خلاق و پر از توانایی هستند به دیگران کمک می‌کند، به یک قهرمان از طرف کوچی تبدیل می‌شود.

وقتی یک کوچ فرض می‌کند که افراد خلاق و پر از توانایی هستند، برای پیدا کردن احتمالات کنجکاو می‌شود.

واژه کلیدی در اینجا "ذاتاً" است. اگرچه بعضی‌اوقات زمانی که شرایط سردرگم کننده، قله‌ها برای دستیابی بسیار مرتفع، جاده بسیار طولانی و تلاش‌ها در توانایی افراد نیست.

شرایط بیرونی و صدای درونی که می‌گوید: "چرا رنج و سختی؟ تو چیزی که نیاز هست رو نداری!" می‌تواند احساس نداشتن توانایی، خلاقیت و کامل بودن را در افراد ایجاد کند.

در این روزها، این وظیفه یک کوچ است که حقیقت را ببیند و توانایی را در افراد پیدا کند.

کوچ به کوچی، نور درونی خودش را یادآوری می‌کند و به وی کمک می‌کند آن را دوباره پیدا کند، چیزی که ذاتاً وجود دارد!

  مربیگری به روش همکاری فعالانه - تمرکز بر کامل بودن افراد

2-تمرکز بر کامل بودن افراد

برای بیشتر مردم که علاقه‌مند به مفید بودن دارند و برای اکثر کوچ‌ها و افرادی که در مربی‌گری نقشی بر عهده‌دارند، یک سؤال پاسخ نداده در ذهن آن‌ها وجود دارد: چه مسئله‌ای برای حل کردن وجود دارد؟

این سؤال از نیت فهمیدن و ایجاد راه‌حل باارزش، برای حل مسئله ایجاد می‌شود.

اما زمانی که مربی کنار کوچی می‌نشیند (یا در جلسات تلفنی) مربی خود را کنار یک مسئله نمی‌بیند بلکه خود را کنار شخص می‌یابد که این شخص یک مسئله برای حل کردن دارد، نیاز به ایجاد تغییر، یک وظیفه برای انجام، یک وسوسه برای تکامل، یک هدف برای رسیدن، اما این شخص بیشتر از یک مسئله در دست است.

این یک شخص کامل است: قلب، ذهن، روح و جسم دارد. و مسئله، هر چیزی که باشد، به‌خوبی منزوی نشده است و در تمام زندگی فرد تنیده شده است.

شاید تمرکز، یک بخش توجه نشده در این چهار سنگ بنا باشد. ما در مورد تمرکز سخت و محکم روی فرد کامل سخن نمی‌گوییم.

ما از توجه و تمرکز نرم که شخص کامل و زندگی کامل را در نظر می‌گیرد، و همچنین گوش دادن در سطوح مختلف صحبت می‌کنیم.

بعضی‌اوقات این علاقه شدید به کمک کردن، باعث می‌شود راه‌حل‌های منطقی برای مسائل مختلف ارائه دهیم اما این راه‌حل‌ها یک داستان کامل ارائه نمی‌دهند.

بعضی‌اوقات راه‌حل صحیح می‌تواند عواقب احساسی مهمی داشته باشد، درحالی‌که بعضی‌اوقات مغز "بله" می‌گوید، روح احساس بازنده دارد!

منظور این نیست که مربی و یا کسی که در مکالمه همکاری فعال نقش دارد، روی ابعاد متخلف تمرکز کند اما باید با تأثیری که روی این بخش‌ها می‌گذارد، هماهنگ باشد.

تمرکز روی فرد کامل همچنین به این منظور است که مربی از به‌هم‌ریختگی مسئله یا موضوع در زندگی فرد آگاه است و همچنین ارزش‌های فرد نیز روی مسئله تأثیرگذارند.

کلید اصلی، افزایش آگاهی است، زیرا هیچ موضوعی در انزوا وجود ندارد. یک تصمیم در یک بخش زندگی، در تمامی بخش‌ها تأثیرگذار است.

در رویکرد همکاری فعالانه، یک تصویر بزرگ در حال ایفای نقش است که فرد کامل را شامل می‌شود.

 

3-رقص در این لحظه

یک مکالمه، تبادلی قدرتمند و پویا بین افراد است. طبیعی است که به محتوای مکالمه توجه شود، به کلمات، حالت‌ها و ایده‌ها.

پاسخ به محتوا اغلب قابل‌تشخیص و آسان است اما همان‌طور که محتوا و کلمات اهمیت دارند، عواملی بیشتری در مکالمه نقش دارند.

هر مکالمه لحن، حس و ظرافت ایجاد می‌کند. اطلاعات زیادی در نحوه بیان و انتخاب کلمات وجود دارد.

بعضی‌اوقات اطلاعات بیشتری در چیزهای نگفته در مقایسه با آنچه گفته شد، وجود دارد. برای یک مربی، مکالمه یک تمرین گوش کردن در سطوح مختلف و همچنین پاسخ دادن برای دخالت است.

اطلاعاتی و سؤالاتی که یک مربی ارائه می‌دهد از روح ایجاد نمی‌شوند بلکه در لحظه به وجود می‌آیند. رقص در لحظه به معنی آگاه بودن ازآنچه در حال وقوع است و همچنین پاسخ به محرک بجای طرح استادانه!

اصطلاح رقص در لحظه به مفهوم همکاری و به جلو بردن در کلمه همکاری فعالانه اشاره می‌کند.

در یک مکالمه واقعی مربیگری به این روش، لحظاتی وجود دارد که مربی مکالمه را راهبری می‌کند و لحظاتی وجود دارد که کوچی این کار را انجام می‌دهد، و لحظاتی هم وجود دارد که مشخص نیست چه کسی مکالمه را راهبری می‌کند و این موقعیت‌ها در رقص طبیعی هستند.

توانایی هماهنگی باهم و ساخت اعتماد غیرمعمولی برای همراه شدن با جریان مکالمه، برای مربیگری به این روش موردنیاز هستند.

 

برانگیختن تغییر

4-برانگیختن تغییر

مربی و کوچی برای یک هدف معمول وارد مکالمه می‌شوند: زندگی کامل کوچی.

موضوع مربیگری باید کاملاً مشخص باشد، مثلاً احساس ضعفی در زندگی کوچی که بر روی آن متمرکز است.

اما مربی می‌تواند از برگ به سمت شاخه و سپس تنه برود و درنهایت به ریشه برسد، همیشه ممکن است روابط عمیق‌تری وجود داشته باشد.

هدف یک جلسه مربیگری ممکن است شفافیت و اقدام در مورد یک پروژه باشد و انگیزه آن می‌تواند به ایجاد بدنی زیبا و یا انجام یک طرح کسب‌وکار باشد.

شاید کوچی تمرکزش روی یک موضوع باشد اما مربی یک درخت کامل‌تر و ارتباط کامل آن را می‌بیند.

در این مدل مربی تصویری را می‌بیند که کوچی در غالب یک مسئله آن را بیان می‌کند که برای او اهمیت زیادی دارد و او را به سطح بالاتری می‌برد.

اشتیاق به بهترین بودن و تجربه پتانسیل کامل، همیشه برای کوچی وجود دارد، و وقتی ارتباطی بین اهداف امروز و پتانسیل‌های زندگی ایجاد می‌شود، نتیجه آن میل به تغییر است.

دستاورد، یک پیام درباره این‌که کوچی چه کسی می‌تواند باشد و رسیدن از کلمه "اه" به کلمه "آها" است و رسیدن به این قسمت که آگاهی عمیق‌تر است، به معنی بصیرتی است که کوچی با توسعه ظرفیت‌های خود برای رسیدن به پتانسیل‌هایش ایجاد کرده است.

مربی نقش کلیدی در ایجاد تصویر از اینکه چه چیزی امکان دارد و همچنین در طول تعهد به تجربه تغییر دارد.

 

قلب مدل مربیگری به روش همکاری فعالانه

رابطه ادامه‌دار بین مربی و کوچی (کسی که از کوچ استفاده می‌کند) تنها برای رسیدن به اهداف کوچی ایجاد می‌شود و طبیعتاً زندگی موکل در مرکز مدل مربیگری به روش همکاری فعالانه قرار می‌گیرد.

دو راه برای فکر کردن در مورد آن وجود دارد: راه اول دیدن فعالیت روزانه کوچی به‌عنوان بخشی از تصویر بزرگ زندگی است.

افراد روزانه ده‌ها، صدها و شاید هزاران تصمیم در طول روز می‌گیرند.

تصمیماتی که ما روزانه می‌گیریم، مهم نیست چقدر بدیهی هستند، این تصمیمات کیفیت یک زندگی را می‌سازند.

تصمیمات روزانه می‌توانند ما را به سمت تعادل زندگی، نزدیک یا دور کنند. همین‌طور این تصمیمات می‌توانند فرآیندهای تأثیرگذار ایجاد کنند.

در یک سطح، کارهای کوچی در این سه مؤلفه بنیادین محو می‌شود: تحقق، تعادل و روند، که این سه مؤلفه سازنده "زندگی" هستند.

راه دوم بررسی مسائل خاصی است که کوچی برای جلسات کوچینگ انتخاب کرده است. این مشکلات روزانه یا ماهانه هستند که در زندگی هر روز ما وجود دارند.

بااین‌حال، این مسائل هر چیزی که باشند، راهی برای ارتباط آن‌ها به تحقق، تعادل و روند بهتر وجود دارد.

  مربیگری به روش همکاری فعالانه - تحقق

تحقق

تحقق برای کوچی همیشه مفهومی شخصی است. ممکن است در ابتدا شامل اندازه‌گیری میزان موفقیت باشد: شغل خوب یا ترفیع گرفتن، پول کافی و یا سبک زندگی خاص.

درنهایت کوچینگ به معنی عمیق‌تری از تحقق می‌رسد. تحقق، بیشتر داشتن نیست، پر بودن جیب کوچی نیست، تحقق چیزی است که قلب و روح موکل را پر می‌کند.

یک زندگی محقق شده، زندگی باارزشی است که برای کوچی معنی مخصوص و منحصربه‌فردی دارد.

اگر ارزش‌های موکل قبول ریسک باشد، آیا ماجراجویی‌های کافی در زندگی دارد؟

اگر خانواده است، آیا تغییرات کاری برای داشتن زمان بیشتر با خانواده ایجاد شده است؟

پیدا کردن ارزش‌های فردی، یک راه برای پیدا کردن انتخاب‌های زندگی است، زیرا زمانی که انتخاب‌ها منعکس‌کننده ارزش‌های زندگی موکل هستند، زندگی بیشتر موردقبول است و اغلب نیاز به تلاش کمتری دارد.

به دست آوردن اهداف مشخص می‌تواند بسیار محقق کننده باشد اما بسیاری از کوچی‌ها آن را خط پایان نمی‌دانند.

در عمیق‌ترین سطح، تحقق به معنی پیدا کردن و تجربه یک زندگی هدفمند، پر از تلاش و رسیدن به پتانسیل کامل فردی است.

 

تعادل

شاید باوجود مسئولیت‌های زیاد و حواس‌پرتی‌ها، در کنار سرعت بالای زندگی این روزها، تعادل رؤیایی دور باشد. برای کسانی که به کوچینگ می‌آیند، تعادل مفهومی دور از دسترس است.

تمایل به نارضایتی و عملکرد با کمترین استانداردها برای زنده ماندن، از زندگی بیشتر می‌خواهد و می‌خواهد بیشتر ازآنچه دریافت کرده است به زندگی ارائه بدهد.

آن‌ها برای چیزی‌هایی که برایشان مهم است، اشتیاق دارند، بر روی تعهداتشان تمرکز دارند، و با شدتی این کار را انجام می‌دهند که بعضی مواقع یک قسمت زندگی آن‌ها یک مدل از وضعیت "عالی" است درحالی‌که بقیه قسمت‌ها، وضعیت مناسبی ندارد.

آنان ارزش تعادل را می‌دانند و شاید بارها برای به دست آوردن آن تلاش کرده باشند، با نیت خوب برای ورزش کردن، ارتباط بیشتر با دوستان و زمان خالی برای خودشان، ولی هفته‌ها و ماه‌ها به همین شکل و بدون تغییری سپری شده باشد؛ زندگی از تعادل خارج شده است!

مردم دور از تعادل بودن را دوست ندارند حتی اگر زندگی به این‌گونه باشد. این دنیای واقعی ست و این موقعیت ایجاد شده است.

فقط یک راه برای نگاه به آن وجود دارد که آن هم بد به نظر می‌رسد. در مربیگری برای تعادل، تمرکز روی گسترش مسئولیت‌پذیری است و ازاین‌رو به ایجاد انتخاب‌های بیشتر کمک می‌کند.

درنهایت تعادل به معنی تصمیم‌گیری است: بله گفتن به بعضی چیزها و خیر گفتن به چیزهای دیگر که می‌تواند چالش‌برانگیز باشد.

کوچی اغلب تمایل دارد به چیزهای بیشتری بله بگوید، بدون ایجاد شرایط مناسب برای آن‌ها و نه گفتن به خیلی از چیزهای دیگر!

این انگیزه، کوچی را به سمت احساس گیج شدن و همچنین ایجاد یک زندگی که از تعادل خارج شده است، هدایت می‌کند.

تعادل یک وضعیت مایع است چون ماهیت زندگی پویایی است، بنابراین منطقی به نظر می‌رسد مراجعین به سمت تعادل حرکت کنند یا از آن دور شوند، در مقایسه بااینکه به آنان تعادل را به‌عنوان یک هدف برای دستیابی پیشنهاد کنیم.

مانند فصل‌های سال، تعادل بهترین منظره از مسافت‌های طولانی ست. تعادل همچنین یک مسئله قدیمی است که مربی می‌تواند در جلسات کوچینگ به حالت‌های مختلف و در دفعات زیاد مشاهده کند.

  روند

روند

ما همیشه در روند هستیم. بعضی‌اوقات این روند خوب به نظر می‌رسد، بعضی‌اوقات خیلی بد! به دلیل اینکه کوچینگ روی دستیابی به نتایج تأثیرگذار است، کوچ و کوچی هردو می‌توانند در تله نتایج قرار بگیرند.

تمرکز روی مقصد و فراموش کردن مسیر. در حقیقت روند عموماً به رودخانه تشبیه می‌شود؛ همان‌طور که زندگی جریان می‌یابد، دوره‌های پرسرعت و سریع، زمان‌های آرامش مانند آب شفاف و جریان‌های دائمی وجود خواهند داشت، اما زمان‌های رانش، گیرکردن در گرداب کار و روابط و افتادن در گرداب‌های خائنانه نیز وجود دارد.

سیل و خشک‌سالی وجود خواهد داشت. وظیفه مربی، توجه کردن و اهمیت دادن به‌جایی که موکل خود در پروسه شخصی خود قرار دارد است.

مربی آنجا حضور دارد تا انگیزه بدهد، حمایت کند و موکل خود را در کنار سنگ‌ها همراهی کند، از او در آب‌های تاریک محافظت کند، درست به همان خوبی که از مهارت‌ها و موفقیت‌های او در گذرگاه‌های دشوار تجلیل می‌کند و آن‌ها را جشن می‌گیرد.

مربیگری به موکل اجازه می‌دهد زندگی کامل‌تری را در رابطه‌ای عمیق با دیگر جنبه‌های زندگی خود تجربه کند.

مربیگری همکاری فعالانه، یک تصویر کلی از موکل را در بر می‌گیرد: تحقق، تعادل و روند که اجزای اصلی در قلب این مدل مربیگری هستند. این سه در کنار هم گرما و روشنایی یک زندگی را به وجود می‌آورند که به معنای واقعی کلمه، کامل زندگی شده است.

 

5 مهارت کلیدی برای مربی در مدل مربیگری همکاری فعالانه (co-active-coaching)

در این مدل مربیگری، موکل و دستور جلسه وی، در مرکز آن قرار دارد و محیط اطراف وی، همه‌چیز در اتحاد با هم برای یک هدف واحد طراحی شده است.

در مدل مربیگری همکاری فعالانه، قدرت در رابطه بین مربی و موکل نهفته شده است نه در دستان مربی! کوچ و کوچی با همدیگر کار می‌کنند تا یک رابطه کارآمد را طراحی کنند که برای رسیدن به نیاز کوچی مفید باشد.

در حقیقت، موکل نقش کلیدی در نحوه کوچ شدن خود دارد. هر دو نفر در ایجاد یک رابطه قوی درگیر می‌شوند که متناسب با روش کاری و یادگیری آن‌هاست.

رابطه برای بهترین و مؤثرترین مسیر تعامل بین افراد طراحی می‌شود. فرآیند شکل‌گیری اتحاد در این مدل، به مسئولیت‌پذیری متقابل کوچ و کوچی بستگی دارد.

موکل یاد می‌گیرد که در کنترل رابطه است و درنهایت، تغییراتی که در زندگی خود به وجود می‌آورد.

 

5 مهارت کلیدی

مدل کوچینگی که در تصویر نشان داده شده است، یک ستاره 5 پر را نشان می‌دهد. هر گوشه این ستاره یک زمینه‌ای است که مربی به مربیگری اضافه می‌کند.

هرکدام از این زمینه‌ها، یک نقطه تماس با موکل است. یک مربی برای تمرین مربیگری، به‌طور مداوم بین این زمینه‌ها حرکت می‌کند.

برای مقایسه، توسعه این مهارت‌ها مانند استفاده یک موسیقی‌دان از تکنیک‌هاست. 5 زمینه همیشه نقش بازی می‌کنند.

این زمینه‌ها یک قسمت از مربیگری نیستند، بلکه نقاط روشنی در زندگی موکل هستند که باعث روشنی آن می‌شوند.

 

گوش دادنگوش دادن

مربی به صحبت‌های مراجع گوش می‌دهد و محتوای مکالمه کوچینگ را دنبال می‌کند اما گوش دادن در یک سطح عمیق‌تر، اهمیت بالایی دارد.

گوش دادن عمیق با هدف جست‌وجوی معنا در فرآیند در حال اجرا و غالبی که درزمینهٔ داستان مراجع وجود دارد انجام می‌پذیرد.

مربی گوش می‌دهد تا دیدگاه مخاطب، ارزش‌های او و اهدافش را پیدا کند.

مربی همچنین به صدای ترس، مقاومت، خرابکار درونی که آنجاست تا تغییر را متوقف کند، کمبودها و پیدا کردن تمام چیزهایی که چرا این ایده یا هر چیز دیگری که کار نمی‌کند، گوش می‌دهد.

مربی در سطوح متفاوتی گوش می‌دهد تا متوجه شود موکل کجای فرآیند شخصی خود قرار دارد، شنیدن اینکه آن‌ها کجا خارج از تعادل هستند و فرآیند آن‌ها در مسیر زندگی سرشار چیست.

مربی برای پیدا کردن تردیدها و همچنین موانع ذهنی فرد به او گوش می‌دهد.

شهود

با گوش دادن عمیق، مربی به‌جایی که اطلاعات سخت و نرم باهم آمیخته هستند پی می‌برد. شهود نوعی از آگاهی است که در پس‌زمینه قرار دارد و معمولاً گفته نشده است.

برای اکثر افراد، شهود در پس‌زمینه قرار دارد چون برای آن‌ها اعتماد کردن به آن سخت است.

فرهنگ ما شهود را به‌عنوان معنای قابل‌اعتماد برای نتیجه‌گیری و اتخاذ تصمیم قبول ندارد درنتیجه ما نسبت به آنچه شهودمان می‌گوید تردید داریم.

ما اقدام نمی‌کنیم چون می‌ترسیم احمق به نظر برسیم بااین‌وجود شهود یکی از قدرتمندترین هدیه‌هایی است که مربی به مربیگری می‌آورد!

به‌عنوان کوچ، ما اطلاعات زیادی از مراجع دریافت می‌کنیم و سپس در زمان کوچینگ به همان خوبی که تجربه کردیم با اطلاعات قبلی ترکیب می‌کنیم، نه‌فقط از کوچینگ بلکه آنچه از این دنیا دریافت می‌کنیم.

اگر بخواهیم یک فاکتور دیگر اضافه کنیم، اطلاعاتی است که از شهود خودمان دریافت می‌کنیم! می‌توانیم آن را به‌عنوان یک فکر، ظن یا احساس جرئت و نیرومند درنظر بگیریم.

بدون در نظر گرفتن اینکه چه برداشتی از آن داریم، شهود آنچه می‌خواهد ظهور پیدا کند را برمی‌انگیزد. برای بیشتر کوچ‌ها، شهود یک مهارت است که با تمرین و توسعه به دست می‌آید.

شهودی که تحت تأثیر برداشت‌ها و اطلاعاتی که با همدیگر ترکیب شدند به دست می‌آید، ازنظر زمانی، ارزش بسیار بالایی در برابر آنچه می‌توانیم به‌طور آگاهانه ترکیب کنیم دارد.

کنجکاوی

یکی از اصول اساسی روش همکاری فعالانه این است که موکل توانا و با تدبیر است و جواب سؤالات را دارد؛ کاری که کوچ انجام می‌دهد این است که سؤال می‌پرسد و کوچی را به سمت کشف جواب هدایت می‌کند.

زمینه کنجکاوی یک چهارچوب کلی برای فرآیند پیدا کردن جواب و به دست آوردن بینش فراهم می‌کند. کنجکاوی باز، دعوت‌کننده، وسیع و سرزنده است و بااین‌حال بسیار قدرتمند!

مانند کنجکاوی علمی که عمیق‌ترین سؤالات ماده، زندگی و این دنیا را کشف می‌کند، به کوچ و کوچی این امکان را می‌دهد که به عمیق‌ترین جنبه‌های زندگی کوچی وارد شوند، در کنار هم، به‌سادگی نگاه کردن و کنجکاوی برای چیزی که پیدا می‌کنند. کوچ بازپرس نیست اما در این اکتشاف کنار مراجع قرار دارد و سؤالاتی عمیق می‌پرسد تا مرزهای قدیمی شکسته شود.

وقتی‌که مراجع در رابطه با زندگی خودش کنجکاو می‌شود، مقداری از فشار کمتر می‌شود و ریسک را کاهش می‌دهد.

آن‌ها مشتاق‌تر می‌شوند تا به مکان‌های تاریک وجودشان نگاه کنند و کار سخت را انجام دهند زیرا آن‌ها نیز مشتاق هستند.

  روبه‌جلو حرکت کردن و عمیق شدن

روبه‌جلو حرکت کردن و عمیق شدن

نتیجه فرآیندی که کوچ و کوچی در آن همراه هستند، یادگیری و اقدام است. این دو نیرو، یادگیری و اقدام، با یکدیگر ترکیب می‌شوند و موجب تغییرات می‌شوند.

چون ماهیت اقدام کردن که باعث روبه‌جلو حرکت کردن موکل می‌شود، با هدف کوچینگ مطابقت دارد، ما اغلب می‌گوییم یکی از اهداف کوچینگ "اقدامات روبه‌جلو" موکل است.

نیروی دیگر در فرآیند تغییر در کار، یادگیری است. یادگیری تنها محصول جانبی اقدام کردن نیست؛ یادگیری نیروی برابر و مکمل است. یادگیری باعث ایجاد تدبیر، گسترش ممکن‌ها و ماهیچه‌های قوی‌تر برای تغییر می‌شود.

یکی از سوءتفاهم‌های رایج در مورد مربیگری این است که مربیگری فقط در مورد بهبود کارهاست.

به دلیل این سوءتفاهم، مربیگری به والدین آزاردهنده‌ای تشبیه شده که می‌خواهند مطمئن شوند تخت شما مرتب و تکالیف شما تمام شده است؛ ولی مربیگری فقط انجام و بهبود کارها نیست.

اهمیت مربیگری مانند ادامه دادن به یادگیری اصول اساسی کارهاست. این ارتباط بین یادگیری و اقدام کردن و اصول اساسی کلیدی هستند.

از گاندی نقل شده است که می‌گوید: در زندگی چیزهای بیشتری از افزایش سرعت وجود دارد! به همین ترتیب چیزهای بیشتری از اقدام کردن در مدل همکاری فعالانه وجود دارد.

خود مدیریتی

برای حفظ خط مش کار با موکل، مربی بعضی مواقع باید از راه خارج شود. خود مدیریتی توانایی مربی برای کنار گذاشتن نظرات شخصی است؛ ترجیحات، غرور، تدافع، نفس.

مربی باید آنجا همراه کوچی باشد؛ غوطه‌ور در شرایط و درگیری‌های او، نه اینجا و مشغول قضاوت‌ها و سروکار داشتن با افکار خود.

خود مدیریتی یعنی ارضای نیاز خوب به نظر رسیدن و درست گفتن؛ نور باید روی کوچی بدرخشد نه روی کوچ. خود مدیریتی در مورد آگاهی از تأثیر است.

در یک دوره ارتباط با موکل‌ها، او نیز در مورد خود مدیریتی در زندگی خود می‌آموزند؛ آن‌ها مدل‌سازی را تجربه می‌کنند و آگاهی خود از تأثیر را توسعه می‌دهند.

نقش مربی در این مدل

مربی نوعی عامل تغییر است که وارد فرآیند می‌شود؛ بدون اینکه بداند نتیجه چه خواهد شد.

اهداف و برنامه‌ها، شیوه‌های جدید، معیارهای جدید، دستاوردها، همه بخشی از کار مداوم موکل هستند که توسط تعامل در مربیگری بررسی می‌شوند.

مربی یک کاتالیزور، عامل مهم و عنصری در روند تسریع تغییر است. اما این بیش از یک نقش منفعل است، ما مربی را به‌عنوان نقشی در این خدمت می‌بینیم که نیازمند تعهد و حضور فعال مربی است.

چه مربی با مشتریان خصوصی کار کند، چه به‌عنوان مربی یک سازمان باشد، قطعاً یک عنصر زیربنایی است. در دنیای مربیگری به روش همکاری فعالانه، می‌توان گفت کوچینگ برای خدمت به هدف بالاتر موکل وجود دارد.

وقتی این هدف والاتر را هدف قرار می‌دهیم، ابزاری برای تغییر متحول کننده در موکل خودمان ایجاد می‌کنیم و این تغییر در خانواده و سازمان نیز گسترش پیدا می‌کند و به همین ترتیب، امواج تغییر موکل در دنیا نیز ایجاد می‌شود.

ایجاد تغییر_ کمک به دیگران برای دست‌یابی به رؤیای خود و آگاهی از پتانسیل‌های درونی_ چیزی هست که مربیان را وارد این راه کرده است.

نویسنده: جناب آقای آرمین محمدی از دانش پذیران دوره اول تربیت کوچ حرفه‌ای کسب‌وکار ویدان

دیدگاه کاربران (0)