وقتی عبارت بازاریابی انگیزشی را میشنوید، احتمالاً به چیزی مانند تجمعات بزرگ و سخنرانیهای انگیزشی و الهامبخش فکر میکنید که به مردم میگویند چرا به چیزی که شما برای فروش دارید، نیاز دارند و اکنون هم به آن نیاز دارند. مثل فروشندگان خانه به خانه که سعی میکنند چیزی را که باید داشته باشید به شما بفروشند.
بازاریابی انگیزشی از زبان ساده استفاده میکند تا هرکسی به محصول شما علاقهمند باشد، نهفقط متخصصان صنعت.
این چیزی است که همه میتوانند با آن موافق باشند یا از آن پیروی کنند.
این بر اقدامات روزمرهای که میتوانیم برای تعامل و ارتباط با پایگاه مشتری خود انجام دهیم، تأکید میکند.
کلید بازاریابی انگیزشی افزایش بودجه شما نیست، بلکه کار کردن با چیزهایی است که در کمربند ابزار خود دارید. منظور ما از آن چیست؟ بیایید با فکر کردن به خریداران یا مشتریان خود شروع کنیم.
پرسونای خریدار
هنگامیکه در دنیای بازاریابی کار میکنید، اصطلاح "شخصیت خریدار" مانند آبنبات همیشه به گوش میرسد. اما شخصیت این خریدار چیست و چه ربطی به شیوههای بازاریابی شما دارد؟
شخصیت خریدار نشاندهنده آن چیزی است که پایگاه مشتری ایدهآل شماست – که بر اساس تحقیقات بازار در زمینه شما و دادههایی که در مورد مشتریان فعلی یا از قبل موجود به دست آوردهاید، تعیین میشود.
شخصیت خریدار شما به چیزهای زیادی وابسته است و هیچ دو شرکتی به یک اندازه شخصیت خریدار ایجاد نمیکنند.
بااینحال، مواردی وجود دارد که باید هنگام ایجاد شخصیت خریدار شرکت خود در نظر داشته باشید، ازجمله جمعیتشناسی مشتری فعلی، الگوهای رفتاری و اهداف مشتری.
در اینجا یک مثال است. بگویید که شما فروشنده رمانهای عاشقانه تاریخی هستید. مخاطبان شما چه کسانی هستند؟
خوب، بر اساس تحقیقات بازار، ما میدانیم که زنان 42 ساله جمعیتی معمولی هستند.
دادههای بیشتر نشان میدهد که خریداران کتابهای عاشقانه بیشتر از مناطق جنوب و غرب هستند.
بنابراین، اکنون میدانیم که چه کسی خرید میکند - ما بهعنوان فرض، او را رایلی رمانتیک صدا میزنیم - اما چگونه میتوانیم از رادار رایلی استفاده کنیم؟
اینجاست که سفر خریدار آغاز میشود.
سفر خریدار
سه مرحله برای سفر خریدار وجود دارد که همه آنها بر تلاشهای بازاریابی شما تأثیر میگذارد. سه مرحله عبارتند از آگاهی، ملاحظه و تصمیم. بیایید آنها را کمی برای شما تجزیه کنیم.
1. آگاهی: خریدار شما مشکل یا نیازی دارد، اما هنوز خیلی مطمئن نیست که چیست.
2. توجه: خریدار شما میداند که مشکل یا نیاز چیست و اکنون در حال تحقیق در مورد گزینهها است.
3. تصمیم: خریدار شما تصمیم گرفته است و آماده خرید است!
بنابراین برای رایلی رمانتیک، چیزی شبیه به این کار میکند:
1. او احساس میکند چیزی را از دست داده است. جای خالی در قلب و قفسه کتاب او.
2. او اکنون متوجه میشود که هفتهها از شروع یک عاشقانه عالی میگذرد. او به دنبال رمانهای عاشقانه جدید، پرفروشترینها و فروشگاههای محلی است که بتواند از آنها خرید کند. (او حتی برخی از پستهای رسانههای اجتماعی، تبلیغات PPC شما را میبیند و با وبسایت شما نیز مواجه میشود.)
3. رایلی بهطور تصادفی با یکی از عناوینی که شما میفروشید برخورد کرده است و آماده خرید کتاب است، حتی پس از خرید در لیست ایمیل انتشارات عاشقانه شما ثبتنام میکند.
اما همه اینها چه ربطی به بازاریابی انگیزشی دارد؟ و چگونه میتوانیم از این دانش کلی در مورد بازاریابی محتوا برای بهینهسازی استراتژی بازاریابی انگیزشی خود استفاده کنیم؟
بیایید به زبان ساده به نحوه استفاده از استراتژیهای بازاریابی انگیزشی برگردیم.
همه چیز در مورد تعادل است، که باعث میشود خریداران شما احساس کنند که کنترل دارند، اما برای انجام کاری به آنها الهام شده است، یعنی محصول شمارا را بخرند، از شرکت حقوقی شما استفاده کنند یا شما را برای خدمات استخدام کنند.
استفاده از عباراتی که از اقدامات متعادلکننده استفاده میکنند باعث میشود مردم بیشتر خرید کنند.
هنگام نوشتن مطالب بازاریابی خود بر روی سه چیز تمرکز کنید: نقطهگذاری، ریتم و معنا.
نقطهگذاری
به این خط از سخنرانی تحلیف جان اف کندی نگاهی بیندازید: "هموطنان آمریکایی من، نپرسید کشور شما چه کاری میتواند برای شما انجام دهد، بپرسید که شما چه کاری میتوانید برای کشور خود انجام دهید." قدرتمند درسته؟ حالا دوباره بخوانید، اما این بار با نقطه به جای کاما.
هموطنان آمریکایی من، نپرسید که کشور شما چه کاری میتواند برای شما انجام دهد. بپرسید چه کاری میتوانید برای کشور خود انجام دهید، نه همان. مکثها متفاوت خواهد بود و بهنوبه خود، تحویل تغییر میکند.
ریتم
ریتم در موسیقی و شعر مهم است و همچنین باید در بازاریابی شما نیز مهم باشد.
معنی
معنی باید واضح باشد، اما شما میخواهید شعار و برچسبهای بازاریابی شما برای مشتریان بالقوه شما معنی داشته باشد.
به شعار اصلی لکسوس، «پیگیری بیقیدوشرط برای رسیدن به کمال» نگاه کنید. این باعث میشود که من بخواهم یک وسیله نقلیه لوکس بخرم.
چه کسی کمال را نمیخواهد؟ همه ما تصوراتی از معنای کامل بودن داریم، و اگر ایدهآل، خرید یک لوکس جدید است، لکسوس ممکن است برای شما مناسب باشد.
بسیار خوب. شما نقشه راه خود را برای ایجاد انگیزه در مصرفکنندگان خود با یک شعار و کپی رایتینگ دارید.
حالا بیایید قبل از اینکه کلید تماس را کلیک کنیم، درباره یک فراخوان برای اقدام صحبت کنیم.
فراخوان برای اقدام شما چیزی ساده و قدرتمند خواهد بود – بهاندازه کافی برای ایجاد سرنخ، خرید انجامشده یا رزرو مشتری.
شما میخواهید که آنها احساس دانش داشته باشند – که وبسایت شما، پست رسانههای اجتماعی و غیره ابزارهایی را در اختیار آنها قرار داده است تا در هنگام خرید، خود را حفظ کنند.
هنگام ایجاد یک فراخوان برای اقدام باید سه چیز را به خاطر بسپارید:
1. فراخوان نباید هیچ تعهدی داشته باشد، یا یک گزینه جایگزین داشته باشد:
اگر از پنجرههای پاپ آپ استفاده میکنید، مطمئن شوید که بازدیدکننده میتواند کاری غیر از پر کردن فرم یا ترک سایت شما انجام دهد.
نرخ ترک بالا برای رتبهبندی موتور جستجوی شما خبر خوبی نخواهد داشت.
2. "ثبتنام"، "به ما بپیوندید..." و غیره باید چیزی مفید به مشتری ارائه دهد:
مشتریان چیزی میخواهند – بهخصوص اگر آن چیزی رایگان باشد یا پس از خرید بهعنوان یک جایزه اضافه شده باشد.
کاری کنید که فکر کنند در حال انجام معامله هستند. زیرا دانش شما چیزی ارزشمند است.
3. فوریت بدون خصومت:
شما باید کاری کنید که مشتری یا بازدیدکننده بهسرعت اقدام کند، بدون اینکه این کار سختگیرانه به نظر برسد.
برای شرکتهای حقوقی، عبارت «فعلاً قبل از اینکه خیلی دیر شود اقدام کنید» راهی عالی برای فشار فوری به یک نیاز قانونی بدون گفتن «در غیر این صورت پشت میلههای زندان میمانید». تاکتیکهای ترس کارساز نیست.
به یک مثال نیاز دارید: بازگشت به رایلی رمانتیک. شرط میبندم که او از طرفداران رمانهای عاشقانه هارلکین است.
و آیا میدانید فراخوان یا کال تو اکشن آنها چیست؟ "باعجله عاشق شدن را تجربه کنید!" "غش کردن او را دوست دارد!"