داستان نیوتن، افتادن سیب روی سر او و اتفاق جالب و تکاندهندهای را که بعدازآن افتاد را همهٔ ما شنیدهایم، درختی که باعث شد مسیر علم عوض شود و یکی از مهمترین اتفاقات علمی تاریخ رقم بخورد.
داستان ازاینقرار بود: روزی ایزاک نیوتن در زیر درختی در باغ خانهاش نشسته بود که یکی از میوههای آن درخت ناگهان روی سر ایزاک افتاد و همین باعث ایجاد جرقهای عجیب در ذهن او شد، یک تئوری به نام جاذبه ایجاد شد که دنیای علم را تکان داد.
امروزه در کسبوکار با سندرم نیوتون این دانشمند بزرگ مواجه هستیم که بهشدت تأثیر منفی در شروع یک کسبوکار میگذارد.
تابهحال برای شما پیش آمده است که قصد راهاندازی کسبوکار را داشته باشید اما ندانید که چهکاری باید انجام دهید؟
در این لحظه مغز شما فعالشده و فرکانسهایی از نوآوری و خلاقیت را در ذهن و فکر صادر میکند که باعث به وجود آمدن ایدهای ابلهانه در بازار میشود.
بهطور مثال در حال راه رفتن در خیابان هستید و به راهاندازی کسبوکار جدید فکر میکنید، در همان لحظه میبینید که یک خانم که حدود 70 تا 80 سال دارد، همراه با یک سبد چرخدار که خریدهایش درون آن است قصد دارد تا از جدولی 20 سانتی در وسط خیابان عبور کند!
برای یک خانم مسن سخت است که از آنجا عبور کند ولی با کلی زحمت سبد خود را به بالای جدول میرساند.
در همان لحظه شما ایدهای برای کسبوکار به ذهنتان میرسد. ایدهای که تابهحال هیچ جایی مشاهده نشده است، هیچ رقیبی ندارد، و مخاطبانش مشخص است.
ساخت سطح شیبدار برای عبور از جدولها برای افراد پیر....
این ایده به خاطر اینکه در ذهن شما نوآورانه حساب میشود، برایتان جذاب است و خیلی سریع شروع به طراحی آن سطح شیبدار میکنید.
وقت خود را برای آن میگذارید، سرمایهگذاری میکنید، آن را وارد بازار میکنید و نمیفروشید!
احساس میکنید که فروش بلد نیستید، پس دورههای فروش را میگذرانید.
اما اتفاقی نمیافتد، تشخیص میدهید استراتژی بازاریابی اشتباه هست پس آن را تغییر میدهید و باز هم اتفاقی نمیافتد.
آنقدر به مسائل پیچیدهٔ دیگر فکر میکنید که متوجه نیستید ایده شما از ابتدا غلط بوده و فکر میکنید چون سیب از درخت افتاده حتماً این یک مشکل بزرگ است و باید رفع شود.
درواقع اینکه بخواهیم کوچکترین مشکلات موجود را در جامعه حل کنیم، ریسک بزرگی میکنیم و آسیبهای روحی و مالی میبینیم.
پس از شکستهای متعدد فکر میکنیم که ما برای کارآفرینی ساخته نشدهایم، درصورتیکه ما یک کارآفرین هستیم که دچار سندرم نیوتن شدهایم و قصد داریم با ایدههایی که در بازار خواهان ندارد وارد بازار شویم. این بهترین راه برای شکست خوردن است.
این به آن معنا نیست که مشکلات کوچک بیاهمیت هستند و نباید به آنها توجه کرد، هستهٔ پیام این است که برای شروع وارد بازاری نشویم که وجود ندارد و بهجای آن قبل از شروع هر کاری به دنبال کسب مهارتهای مهم، تست محصول، تحقیقات بازار و ساخت ماکت باشیم تا بتوانیم ریسک شکست را کنترل کنیم.
ایدههای ابلهانه را بهوفور در سایت kickstarter.com میبینیم (سایت معتبر ایرانی برای آن پیدا نکردم) این ایدهها به دنبال سرمایهگذار میگردند.
اما چه کسی حاضر است برای یک سطح شیبدار که مخصوص افراد مسن است سرمایهگذاری کند؟
مطمئن هستم که شما هم این کار را نمیکنید چون فکر میکنید که: مگر چند فرد مسن برای خرید پیاده بیرون میروند و برای برگشتن به خانه از سبد چرخدار استفاده میکنند؟
چند فرد مسن قصد دارند از یک جدول 20 سانتی بالا بروند؟ و سؤالهایی دیگر که هرچه فکر میکنید مطمئنتر میشوید که این ایدهٔ خوبی برای سرمایهگذاری نیست...
سالیانه در تمام جهان فقط 01. درصد میتوانند اینجور ایدهها را پیاده کنند و موفق شوند که آن هم اصلاً شانسی نیست.
با تحقیقات درست دربارهٔ محصول اطمینان حاصل میکنند و بعد وارد عمل میشوند.
اشتیاق و انگیزه نیرویی غیرقابل توقف هستند که نباید آنها را در مسیر اشتباه استفاده کرد و این نیرو را باید در مسیر یک ایدهٔ خوب هدایت کرد.
یک ایدهٔ خوب چه ایدهای است؟
1- ایده باید ساده باشد: نبود فاکتور سادگی با طبیعت انسان همخوانی ندارد.
امروزه مخاطبین بیش از همیشه حق انتخاب دارند، بنابراین نبایستی ریسک کرد و با گیج کردن مخاطبین آنها را از خود راند.
ایدههایی که واقعاً خلاقانه باشند هرگز ایجاد ابهام نمیکنند.
همچنین هرگونه احتمال در مورد اینکه ایده ممکن است مبهم و پیچیده باشد باید مورد آزمایش و بررسی قرار گیرد.
2- مشکلی را که حل میکند توجیهکننده باشد: قرار نیست در جامعه افراد هیچ مشکلی نداشته باشند.
گاهی این مشکلات آنقدر سطحی هستند که آسیبی به هیچکس نمیرساند و هیچکس با مواجهشدن با این مشکلات حتی به فکر حل کردن آنها هم نمیافتد.
یادمان باشد که نباید دچار سندرم نیوتن بشویم زیرا تا مشکلی ذهن کسی را درگیر نکند، آن شخص حاضر به پرداخت پول برای آن مشکل نیست.
3- بازار داشته باشد: بازار داشته باشد به این معنا نیست که قبلاً این محصول در سطح بازار وجود داشته باشد، به این معنا است که محصولاتی وجود داشته باشد که بتوانیم برای آن رقیبهای غیرمستقیم در نظر بگیریم.
بهطور مثال تلفن همراه زمانی که به وجود آمد پدیدهای نو در جهان شکل گرفت اما قبل از آن تلگراف وجود داشت و تلگراف رقیب غیرمستقیم تلفن همراه بود که توانایی رقابت نداشت.
مردم از قبل به دنبال ارتباط بودند و تلفن همراه ارتباط را برای افراد آسانتر و سریعتر کرد.
4- بهتر، سریعتر، ارزانتر: آیا ایدهٔ ما از رقبای خودش چه مستقیم و چه غیرمستقیم بهتر، سریعتر یا ارزانتر است؟
حتی اگر یکی از آنها را داشته باشد، توانایی رقابت را در بازار خواهیم داشت.
موارد زیاد دیگری وجود دارد که بتوان ایده را با آنها سنجید، اما به نظر من برای شروع کافی ست.
در ادامه قصد دارم 3 راهکار برای مقابله با این سندرم خطرناک را برای شما ارائه بدهم اما قبل از آن باید بگویم که هیچ جایی اسمی از سندرم نیوتن برده نشده است، زیرا مختص ذهن اینجانب است.
با مطالعه دربارهٔ کارآفرینان بزرگ و خواندن کتابهای آنها ذهنیتی دربارهٔ ایدهٔ خوب و نحوهٔ پیادهسازی آن پیدا میکنید.
این کار باعث میشود مشکلات را بهدرستی شناسایی کنید و برای شروع، من کتاب کفش باز که زندگینامهٔ فیل نایت خالق برند نایکی است و همچنین کتابنامههای بیزوس که دربارهٔ شرکت آمازون است را پیشنهاد میکنم.
تست مامان یک کتاب به نویسندگی راب فیتز پاتریک است که به شما یاد میدهد که چگونه قبل از شروع و راهاندازی هر ایدهای دربارهٔ آن سؤال بپرسید که جوابهای که دریافت میکنید شمارا گمراه نکند.
یک مشکل خیلی بزرگی که وجود دارد، افراد وقتی دچار سندرم نیوتن میشوند خیلی سریع ایده را با یکی از اعضای خانواده که معمولاً مادر خانواده هست مطرح میکنند.
چه ایده خوب باشد چه بد، مادر ایدهٔ شمارا تأیید میکند حتی اگر بگوید که نه خوب نیست، شما سعی میکنید از ایده خود دفاع کنید تا بالاخره جواب مثبت را بگیرید.
این کار را نکنید و حتماً کتاب تست مامان را مطالعه کنید.
کارآفرینهای برنده برای یک قفل یک کلید میسازند و کارآفرینهای بازنده اول کلید را میسازند و بعد آن را با تمام قفلها تست میکنند:
برای شروع وارد بازاری بشوید که تقاضا دارد و سعی کنید در آنجا خلاقیت و نوآوریهایی داشته باشید.
با این کار فروش حداقلی شما تضمینشده است؛ نهایت ایده جواب نمیدهد و شما یک خلاقیت دیگر را در همان ایده اجرا خواهید کرد.
یادتان باشد من مخالف شروع کارآفرینی بدون مهارتهای اولیه هستم، پس اگر میخواهید پول دربیاورید اول روی مهارتهای خودتان تمرکز کنید و پس از مدتی به دنبال خلق کسبوکاری بدون محدودیت باشید.
کسبوکار بدون محدودیت را در مقالههای بعدی توضیح خواهم داد.
امیدوارم که این مقالهٔ کوتاه موردپسند شما عزیزان خواننده باشد. امیدوارم که هیچکسی دچار سندرم نیوتن نشود که بسیار خطرناک است.
اگر برای شما این سؤال برایتان پیشآمده است که: کسبوکار و ایده مناسب من چیست؟ منتظر مقالههای بعدی من باشید.
نویسنده: جناب آقای نیما غریب از دانش پذیران دوره دوم تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان