هدف گذاری به شیوه اسمارت

هدف گذاری به شیوه اسمارت

ما هدف هایی داریم و می خواهیم که به آنها برسیم. معنای موفقیت برای ما رسیدن به اهدافمان است. هدف گذاری به شیوه اسمارت روشی است که در این مواقع کاربردی است.

برای رسیدن به هدف باید عزم راسخ  داشته باشیم و دائم باید به آن‌ها توجه کنید و اشتیاقی سوزان داشته باشید باید احساس خوب داشته باشیم و راهکاری برای رسیدن به احساس خوب پیدا کنیم فقط در مورد اهداف و چیزهایی که می‌خواهید برسید صحبت کنید و درمورد خواسته‌هایتان صحبت کنید.

کلام بسیار قدرتمند است و باید مواظب آن باشیم و مدام با کلام در مورد چیزهایی که می‌خواهیم برسیم صحبت کنیم نه این‌که آنچه را که  نمی‌خواهیم برسیم .

هرروز و هرروز با خودمان و خدای خودمان در مورد اهدافمان صحبت کنیم آنقدر صحبت کنید تا کامل مشخص شود که چه می‌خواهیم.

چرا ما هدف‌گذاری را نمی‌توانیم درست انجام دهیم ؟ شاید ما مفهوم درست این کار را نمی‌دانیم ما کار مهم و ضروری انجام نمی‌دهیم هدف‌گذاری جزو کارهای مهم و ضروری ماست.

یکی از روشهای هدف‌گذاری مدل هدف‌گذاری به شیوه‌ی اسمارت می باشد که ترکیبی است از اقدام، کوچینگ و انضباط شخصی. روش اسمارت، روشی بسیار خوب و حتی میشه گفت حیاتی برای تعیین اهداف ماست.

اسمارت (SMART) اختصار این کلماته:

Specific: مشخص، هدف باید روشن و واضح باشد.

Measurable: قابل اندازه گیری، هدف باید قابل اندازه گیری باشد.

Attainable: دست یافتنی، هدف باور کردنی و قابل اندازه گیری باشد.

Realistic: واقع گرایانه، هدف باید واقع گرایانه باشد.

Timely/Time Bound: در محدوده زمانی مشخص. هدف باید زمان بندی شده  باشد.

مشخص: آیا دقیقاً و با تموم جزئیات می دونیم چی می خوایم به دست بیاریم؟ باید از اعداد و ارقام در هدف گذاری استفاده کنیم.

اهداف باید خوب و واضح تعریف بشن و مبهم و کلی نباشند. شانس رسیدن به یک هدف مشخص بسیار بیشتر از یک هدف کلیه. مثلا: من تصمیم دارم در 6 ماه آینده فروشم را 2 برار افزایش بدهم.

قابل اندازه گیری: برای هر هدفی که تعیین می کنید، یک معیار درنظر بگیرید تا بشه اندازه گرفت که چقدر به هدفتون نزدیک شدید و پیشرفتتون چقدر بوده.

اهدف قابل اندازه گیری به این معنیه که دقیقا بدونید در زمان دستیابی به هدف چه چیزی خواهید دید، شنید و احساس خواهید کرد، به این معنا که اهدافتون رو به عناصر قابل اندازه گیری باشند.

اندازه گیری اهداف همچنین به شما این امکان رو می ده که ببینید این اون چیزی بوده که دقیقا میخواستید یا نه. در مثال من تصمیم دارم در شش ماه آینده فروشم را دو برابر افزایش بدهم .

باید از خودم این سوالات بپرسم : اما الان فروشم چقدر است ؟ چند تا پرسنل فروش دارم؟ روزانه چه کارهایی باید برای فروش هم انجام بدهم؟

چه مدل تبلیغاتی الان دارم انجام می‌دهم؟ بعد از این‌که فروش انجام شد من چه کاری برای مشتری انجام دهم؟

اگر الان ماهانه 100 میلیون فروش دارم میخواهم بشود 200 میلیون . سه تا پرسنل فروش دارم 30 تا تماس دارند. آیا میتوانم با همین پرسنل 60 تا تماس بگیرم .اگر ماهیانه 20 تا تبلیغات دارم باید 2 تا سه برابر کنم.

دست یافتنی: وقتی شما برای خودتون اهدافی تعیین می کنید در واقع در حال ترسیم تصویر خودتون هستید. این تصویر تا چه اندازه واقع گرایانه است؟

چقدر منطبقه بر تونایی های شما؟ بررسی کنید و ببینید که آیا هدف مورد نظرتون برای شما واقعا قابل دستیابی باشد.

سبک و سنگین کنید و ببینید تلاش، زمان و دیگر هزینه هایی که برای رسیدن به هدفتون در مقابل فواید، تعهدات و اولویت های دیگه زندگیتون صرف می کنید ارزش داشته باشد.

با بال مگس نمیتوان چون عقاب پرواز کرد. باید طبق قانون تکامل شرایط بسنجیم که توانایی انجام آن هدف را داریم یا نه.

مثال شرایط دو برابر کردن فروش را دارم ؟ آیا می توانم هزینه تبلیغات 3 برابر را بدهم؟

واقع گرایانه: یه هدف می تونه همزمان بلندپروازانه و واقع گرایانه باشه. شما تنها کسی هستید که می تونید تعیین کنید هدفتون چقدر بالا باید باشه.

نکته جالبی که وجود داره اینه که رسیدن به اهداف بلند پروازانه معمولا راحت تره، چون انگیزه آدم بیشتره و در نتیجه بیشتر هم تلاش می کنه.

مثال : یک نفر مشکل قلبی دارد و میخواهد خلبان شود.

در محدوده زمانی مشخص: اگر محدوده زمانی مشخص نکنیم، نیازی به اقدام حس نمی کنیم و با خودمون می  گوییم "بالاخره" یا "یه روزی" انجامش می دم و این یه روزی تا ابد ادامه پیدا می کنه.

در نهایت باید برای اهداف شکرگزاری کنیم . شکرگزاری باید به گونه ای باشد که به آن رسیده اید.

مثال :خدایا شکرت که من فروش ماهیانه 200 میلیون دارم.

یاسر قاسم پور دانش پذیر دوره تربیت کوچ 6

دیدگاه کاربران (0)