هدفگذاری به شما انگیزه ، نشاط ، اراده و برنامه ریزی باری داشتن یک زندگی عالی را خواهد داد.
شما انسان خوبی هستید و استحقاق یک زندگی عالی، سرشار از موفقیت، شادکامی، لذت و انگیزه را دارید. شما حق دارید روابط شاد، سلامتی عالی، کار هدفمند و استقلال مالی داشته باشید.
اینها حق مسلم شماست و این چیزی است که به زندگی شما مفهوم میبخشد. شما برای موفقیت و داشتن سطح بالای اهداف و عزتنفس، اعتمادبهنفس و سرافرازی مشخصی ساخته شدهاید.
استعدادها و تواناییهای خفتهای دارید که اگر برنامهریزی و هدفمند شوند میتوانید هرآن چه را که بخواهید به دست آورید.
وقتیکه از نظر ذهنی این حقیقت را پذیرفتید که میتوانید همهچیز داشته باشید، چیزی روی زمین وجود ندارد که با داشتن هدفگذاری مناسب نتوانید آن را به دست آورید.
کوچینگ به طور خاص به نیاز انسان برای رشد پاسخ میدهد. منظور از رشد، بهترشدن و پیشرفتکردن است. هیچکس درجازدن را دوست ندارد. همه ما میخواهیم انسان بهتری باشیم. هرکدام از ما اهدافی برای خودمان در نظر گرفتهایم که میخواهیم به آنها برسیم.
طبیعی است که در این فرایند، نیاز داریم از دیگران کمک بگیریم. گاهی دچار ابهام و تردید میشویم. برخی اوقات تمرکزمان را از دست میدهیم یا هدفمان را گم میکنیم. مواقعی پیش میآید که در ادامه نمیدانیم چهکار کنیم و قدم بعدی چیست.
هجوم احساسات منفی مانند غم و اندوه، خشم و سرخوردگی ممکن است جلوی پیشرفتمان را بگیرد.اینجاست که کوچینگ هدفگذاری به ما کمک میکند تا تمرکزمان را روی هدفمان حفظ کنیم کارهای ضروری برای رسیدن به هدفمان را انجام بدهیم.
هرچه دقیقتر بدانید که چه کسی هستید؟ چه میخواهید؟ چه باید انجام دهید تا به هدف خود برسید، سریعتر به جلو حرکت میکنید، بیشتر به اهداف خود میرسید و زندگی شما در هر زمینهای بهتر خواهد شد.
شادترین مردم کسانی هستند که میدانند چه میخواهند، داشته باشند و چه کاری انجام دهند. در نتیجه زندگی آنها بهمراتب، جالبتر، هیجانانگیزتر و لذتبخشتر از کسانی هست که برنامه شخصی ندارند و نمیدانند که به کجا میروند و چرا میروند.
می توانید مشخص کنیدکه در هر یک از زمینه های زندگی خود چه می خواهید. اغلب اشخاص این کار را نمی کنند.این تقسیم بندی به شما کمک می کند تا بدانید در هر زمینه چه می خواهید و برای رسیدن به خواسته های خود، چه کاری باید انجام دهید.
هدف چیست؟
معنای لغوی هدف به معنای نشانه، غرض و مقصد میباشد، اما وقتی از اهداف صحبت میکنیم منظورمان وضعیتی است که شما مایل هستید در آینده داشته باشید.
هدف همان خواستهای است که میخواهید به آن برسید، یعنی رسیدن به آنچه میخواهید و میتوانید داشته باشید.
هدف همان نتیجهای است که در اثر برنامهریزی، تلاش و پشتکار شما به دست میآید.
اهمیت هدفگذاری
هدفگذاری مهمترین عامل برای رسیدن به موفقیت و خلق آینده است. هدفگذاری مسیری است برای رسیدن به مقصد.
وقتی هدفگذاری دارید ، زندگی شما هدفمند میشود و راحتتر به موفقیت و کسب رضایت از زندگی میرسید.
وقتی قبل از حرکت مسیر و هدف را مشخص کنید، توانایی انجام کارها را به دست میآورید و سریعتر به آنچه میخواهید میرسید.
بدون داشتن برنامه و هدف معین در زندگی، بهخصوص در حوزه کسبوکار، نتیجه مطلوب و دلخواه را نمیتوانید کسب کنید.
چگونگی تأثیر مهارت یک کوچ بر میزان تحقق اهداف کوچی
یک کوچ با استفاده از تکنیکهای سؤالات قدرتمند خود، کمک میکند یک کوچی اهداف خود را انتخاب و شناسایی کند و مسیر رسیدن به اهداف را پیدا کند.
ابتدا با تعیین یک هدف، کوچ و کوچی وارد مرحله توجه و تمرکز میشوند. و در مرحله بعد کوچ با مهارت خود انگیزه کوچی را در رسیدن به هدف بالا برده و او را وادار به فکر کردن میکند و درنتیجه این گفتگوهای کوچینگ برنامه دستیابی به اهداف طرحریزی و اجرا میگردد.
۷ سؤال قدرتمند کوچینگ در هدفیابی
سؤال اول: تصمیم واقعی شما در رسیدن به اهداف چه میباشد؟
یک هدف واقعی شفاف، قابلسنجش و زماندار باید انتخاب شود. با انتخاب اهداف شفاف و مشخص بهطور دقیق میدانید چه میخواهید.
و بهطور شفاف از خودتان بپرسید من میخواهم چهکار بکنم؟ دربارهٔ جوابتان به این پرسش کاملاً شفاف باشید
توانایی شما در تصمیمگیری در هر حوزه از زندگیتان که دقیقاً چه میخواهید یکی از بزرگترین مسؤولیتهای زندگی شما در بزرگسالی است.
تنظیم اهداف سخت ولی لازم است با اهداف شفاف تقریباً هر کاری را میتوانی انجام دهی.
یکی از مهمترین دلایلی که مردم در زندگی شکست میخورند این است که بخش اعظم وقتشان را صرف انجام کارهای کمارزش یا بیارزش میکنند و دلیل اینکه بیشتر وقتشان را تلف میکنند این است که درک واقعی ازآنچه که واقعاً میخواهند ندارند.
وقتی اهداف شفافی دارید توانایی شما در مدیریت زمانتان به نحو قابلتوجهی بهبود مییابد. پس شفافسازی اهداف تو را در رسیدن به اهداف کمک میکند.
سؤال دوم: چگونه میتوانید اهدافتان را کنترل کنید تا فراموش نشود؟
اهدافتان را روی کاغذ بنویسید. چون چیزی عجیب بین مغز و دست اتفاق میافتد. وقتی یک کاغذ و قلم برمیدارید و اهدافتان را یادداشت میکنید.
همزمان از قوانین انتظار، جذب، و تناظر استفاده میکنید. بر باورتان تکیه میکنید و عزمتان را راسختر میکنید تا حد امکان به هدفتان برسید.
عمل نوشتن اهدافتان به شما احساس کنترل و قدرت شخصی میبخشد، اهداف مکتوب عزم شمارا برای آنچه برای کسب آنها لازم است افزایش میدهند.
سرعت رسیدن به اهدافتان پس از نوشتن آنها بهصورت معجزهآسایی زیاد میشود و عمل نوشتن اهدافتان احتمال رسیدن به آنها را چندین برابر افزایش میدهد.
و اتفاقات شگفتانگیزی در زندگیتان رخ میدهد.
سؤال سوم: برای رسیدن به هدفتان چه بهایی باید پرداخت کنید؟
هزینهٔ لازم برای رسیدن به هدفتان را بپردازید. اگر حاضر نشوید هزینه هدف خود را بپردازید، آن را به دست نخواهید آورد.
قانون علت و معلول قانون آهنین دنیا است. برای هر چیزی که میخواهید، باید هزینه بپردازید. این هزینه باید کامل و پیشاپیش باشد.
قانون کاشت و برداشت قانون برداشت و کاشت نیست. ما باید پیش از آنکه درو کنیم باید بکاریم. پیش از آنکه یاد بگیرید باید بدهید.
پیش از آنکه از چیزی لذت ببرید باید هزینهاش را بپردازید.
هزینهای که برای رسیدن به موفقیت میپردازید فقط مادی نیست بلکه میتواند دوری از خانواده و فرزندان، صرفنظر از یک شغل ثابت، دست کشیدن از آسایش و رفاه امروز، چشمپوشی از پست و مقام یا هر موقعیت ارزشمند دیگر.
اگر میخواهید چیزی را که لازم دارید انجام شود، هر هزینهای را که لازم است بپردازید، هر مسافتی که لازم است بروید، و فداکاری موردنیاز معیاری است بر میزان علاقهٔ واقعی شما به هدفتان.
بسیاری از مردم موفقیتشان را به این دلیل خراب میکنند که هدف ویژهای را میخواهند، و اگرچه مایلند برای رسیدن به آن هدف هزینهٔ بالایی بپردازند، ولی در عمل حاضر نیستند هزینه کاملی را که آن هدف نیاز دارد بپردازند.
سؤال چهارم: استراتژی شما برای رسیدن به اهداف چیست؟
یک نقشهٔ مکتوب تهیه کنید. به یاد داشته باشید که قدرت نوشتن اهداف و تهیه نقشههای عملیاتی آنها از مهارتهای اصلی موفقیت به شمار میرود.
یک نقشه با نوشتن فهرست تمام کارهایی آغاز میشود که فکر میکنید باید انجام گیرند تا به هدفتان نائل شوید.
هر وقت که لیست خود را تهیه کردید، و چنان چه مورد جدیدی به ذهنتان رسید میتوانید به آن اضافه کنید.
سپس لیست خود را به ترتیب اولویت مرتب کنید. مهمترین کارهای لیست شما چه هستند که باید انجام دهید تا به هدفتان برسید؟ کدام کارها را باید پیش از کار دیگر انجام دهید؟
یک نقشهٔ عملیات مسیر انجام کار را در اختیار شما قرار میدهد. سطح باورتان را افزایش میدهد و علاقه شمارا به هدفتان تشدید میکند.
بهتدریج متقاعد میشوید که هدفتان کلاً برای شما امکانپذیر و قابلدسترس است. شروع به دیدن امکاناتی میکنید که حتی قبل از نوشتن یک نقشهٔ مکتوب از آنها آگاه نبودید.
سؤال پنجم: از کی و چه زمانی باید وارد عمل شوید؟
در راستای هدفتان وارد عمل شوید. وقتی یک هدف را انتخاب کردید، آن را نوشتید، هزینهای را که باید بپردازید تعیین کردید، و یک نقشه تهیه کردید، باید فوراً وارد عمل شوید.
حتی اگر یک تلفن بزنید، یا یک اطلاعات جمع کنید. مطمئن باشید کاری انجام دادهاید بهقولمعروف ” دو صد گفته چون نیم کردار نیست ” خداوند میفرماید: ایمان بدون عمل بیفایده است یا به عمل کار برآید به سخنرانی نیست.
در تمایلتان قدرتی وجود دارد که شمارا وادار میکند با ایمان کامل در راستای هدفتان و با تضمین موفقیت وارد عمل شوید.
کارتان بهخودیخود موجب تحریک تمام توانها و نیروهای موجود در طبیعت میشود، به خودتان و دیگران نشان میدهید که در مورد هدفتان واقعاً جدی هستید.
شما باید اقدام کنید و مهمترین مرحله برای رسیدن به هدفهایتان مرحله اقدام و عمل میباشد.
سؤال ششم: روزانه چقدر میتوانید برای هدفتان وقت بگذارید؟
هر روز کاری انجام دهید تا شمارا بهسوی مهمترین هدفتان حرکت دهد. این یک اصل موفقیت حیاتی است که انرژی و شور و نشاط در شما ایجاد میکند.
برای اینکه شجاعت، جسارت، اعتماد، و انگیزه شما حفظ شود باید هر روز کاری انجام دهید تا احساس حرکت به جلو و پیشرفت داشته باشید.
وظیفهٔ شما این است که خودتان را به نقطهای برسانید که احساس توقفناپذیری بکنید، و تنها راه برای انجام این کار پرهیز از توقف و انجام روزانهٔ کار میباشد.
برای بررسی پیشرفت خود، بهطور مداوم با خودتان صحبت کنید اگر بررسی روزانه را بهطور منظم انجام دهید، میتوانید مسیر پیشرفت را پیدا کنید.
سؤال هفتم: در زمان ناامیدی و مشکلات چه برنامهای دارید؟
پیشاپیش تصمیم بگیرید تا وقتیکه شروع به حرکت بهسوی هدفتان نکردهاید از پای ننشینید.
مهم نیست که چند مانع یا مشکل در سر راهتان دارید، تصمیم بگیرید تا به هدفتان نرسیدهاید دست از پایداری و مقاومت برندارید.
وقتی مشکلات سر راه شما قرار میگیرند بهجای عقبنشینی از لحاظ روحی آمادهٔ مبارزه با آن مشکل بشوید.
از خودتان بپرسید چه کسی و چه چیزی باعث شده که این مشکل و این اتفاق بیفته؟ این مشکل را از چه راههایی میتوانم حل کنم؟
از بین تمام راههای گوناگون کدام راهحل به نظر میرسد پذیرفته ترین و بهترین باشد.؟
عمل پرسیدن ذهنتان را باز و روشن میکند و گزینهها و راهحلها را افزایش میدهد خلاقیتتان را زیاد کرده و قدرت تجسمتان را تقویت میکند.
انگیزه و قدرت عواملی هستند که سرانجام موفقیت شمارا تضمین میکنند.
کوچینگ هدفگذاری با هفت قدم
هفت زمینه زندگی بهقرار زیر است:
- تجارت و کسبوکار: چگونه میتوانید صددرصد موفق شوید و به رأس هرم فعالیتهای خود برسید؟
- زندگی خانوادگی و شخصی: چگونه میتوانید میان موفقیت و روابط خود تعادل برقرار کنید؟
- پول و سرمایهگذاری: چگونه میتوانید زندگی خود را تحت کنترل در بیاورید و به استقلال مالی برسید؟
- سلامتی و آمادگی جسمانی: چگونه میتوانید به انرژی، سلامتی و حال خوش در حد عالی برسید؟
- رشد شخصی: چگونه دانش و مهارتهای موردنیاز خود را شناسایی میکنید و آنها را به دست میآورید تا به بیشترین میزان توانمندی خود دست یابید؟
- فعالیتهای اجتماعی: چگونه زندگی خود را سازماندهی میکنید تا تفاوتی در دنیا ایجاد کنید و از خود انرژی پردوام باقی بگذارید؟
- رشد معنوی و آرامش درونی: چگونه زندگی خود را سازماندهی میکنید تا به زندگی عالی و بیکموکاست برسید؟
پس از شناخت زمینهها زندگی و دادن امتیاز ۱ تا ۱۰ به آنها، میتوانید این ۷ قدم را برای هرکدام از آنها استفاده کنید و چرخ زندگی خود را در تعادل قرار دهید و به اهداف خود در هر یک از زمینهها برسید.
قدم اول: شناخت ارزش
اولین قدم برای سادهسازی هدف، «تعیین ارزشها» است. چه چیزی برای شما مهم است؟ کدام ارزش یا اصل است که دررابطهبا زندگی خود بیشتر به آن اهمیت میدهید؟
آنچه در درون شماست، بیرون شما را رقم میزند. باید بدانید برای شما چه ارزشهای معتبر هستند.
ارزشهای شما، احساسات شما رقم میزنند، انگیزه شما را مشخص میسازند و پاسخ شما به دنیای واقع در پیرامونتان را سبب میگردند. ارزشهای هر شخص منش، شخصیت، اولویتها، گزینهها، صحبتها و علایق او را تعیین میکند. ارزشهای یک شخص مشخص میکند چهکارهایی را انجام بدهد و چهکارهایی را انجام ندهد.
وقتی ارزشهای اشخاص با کاری که انجام میدهند، همخوانی داشته باشد، آنها به بیشترین حد شادمانی میرسند. کسانی که عملکرد سطح بالا بهره دارند، میدانند که چه کاری انجام بدهند و چرا انجام میدهند و به چه ارزشهایی پایبند هستند و از کنار این ارزشها عبور نمیکنند و از آن دوری نمیکنند. اما افراد ناخشنود، اغلب ارزشهای خود را نمیشناسند و به طور منظم ارزشهای خود را مطالعه نمیکنند.
شما ارزشهای خود را در رفتارتان بروز میدهید. این عمل نشان میدهد که چه باوری دارید. کسی نمیتواند درونش یک چیز و بیرونش چیز دیگر باشد. وقتی مجبور شوید، میان ارزشها دست به انتخاب بزنید، ارزشهای پایینتر را کنار میگذارید و ارزشهای بالاتر را انتخاب میکنید. وقتی ارزشهای شفاف و روشن داشته باشید و از اولویتهای آن آگاه باشید، تصمیمگیری برای شما راحتتر است. اجازه دهید ارزشها راهنمای شما باشند.
قدم دوم: (پندار آرمانی)
بر اساس ارزشی که دارید، چشمانداز یا پندار آرمانیتان برای سه تا پنج سال آینده مشخص کنید.
به سه تا پنج سال آینده میاندیشید، سپس یک تصویر ذهنی مناسب از زندگی که خواهان آن هستید، برای خود در نظر بگیرید درحالیکه آینده عالی خود را در ذهن تصویرسازی میکنید، ذهن را آزاد میگذارید. برای لحظهای گمان میکنید، هیچ محدودیتی بر سر راه شما وجود ندارد. میتوانید هر کاری که دوست دارید، انجام دهید و به هرکسی که میخواهید تبدیل شوید.
تصور کنید هر دانش و تجربهای را که میخواهید، در اختیار دارید و پول منابعی که میخواهید، دارید. بپندارید که دوستان و ارتباطهای مدنظر را دارید. تصور کنید، اگر بتوانید خود را در رؤیا ببینید، به خواسته خود رسیدید.
فهرستی از رؤیاهای خود آماده کنید. آنچه را که میخواهید، در زندگی به آن برسید، آماده کنید. تصور کنید که هر چه در رویای خود میبینید قابل شکل گیری است.
میتوانید این سؤالات را بپرسید:
-اگر قرار باشد، زندگی شما در پنج سال آینده کامل و عالی باشد چگونه به نظر خواهد رسید؟
-اگر قرار میشد تنها شش ماه زندگی میکردید، چگونه زندگیام را تغییر میدادید؟
-اگر مدت کوتاهی از عمرتان باقی بود، کدام کار را بیشتر و کدام کار را کمتر انجام میدادید؟ چهکارهایی را انجام داده و کدامیک را انجام نمیدادید؟
-وارد چه فعالیتهایی میشدید و از چه فعالیتهایی دست برمیداشتید؟
-زمان خود را چگونه و با چه کسی میگذراندید؟
-اگر قرار میشد امروز به استقلال مالی برسید، کدام فعالیتها را بهکلی متوقف میساختید؟
-چه قدمهایی برمیداشتید تا زندگی خود را ساده کنید وبر میزان و خشنودی خود بیفزایید؟
قدم سوم: هدفها
برای اینکه یک پندار آیده آل زندگی خود را خلق کنید، چه اقداماتی را باید صورت دهید؟
در این مرحله باید چشمانداز خود را به اجزای کوچکتری تقسیم کنید وآن ها را به اجرا در آورید.
هدف شما باتوجهبه ارزشها و چشماندازها خلق میشود و نشاندهنده دلیل شما برای انجام کاری است. صد و نیت شما، همان چیزی است که به کار و زندگی شما معنا میدهد.
هدفهای شما، چیزهای قابلاندازهگیری هستند که باید شفاف، مکتوب، مشخص، باورکردنی، قابلدسترس و همراه با برنامههای مکتوب، برای تحققیافتن باشند. باید همهروزه برای دستیابی به آنها تلاش کنید. هدف باید به لحاظ عملکردی قابلاندازهگیری باشد. باید مشخص شود آیا به هدفتان نزدیکتر میشوید یا اینکه از آن فاصله میگیرید.
معیار عملکرد، عدد ورقمی است که اثربخشی شما را در زمینههای شخصی معین میکند. شما در همه بخشهای زندگی خود به این معیارها احتیاج دارید تا چگونگی کار خود را ارزیابی کنید. مثلاً یکی از معیارهای عملکرد در کسبوکار میتوانید برای اهداف خود معیارها و ضوابطی در نظر بگیرید.
-اگر هدف شما این است که در کاری که انجام میدهید به سطح بهترینها برسید، مشخص کنید چگونه و در چه شرایطی به این نتیجه میرسید؟
به این نتیجه برسید که چگونه میخواهید موفقیت خود را اندازه بگیرید؟ شاید برای شما این باشد ساعاتی که مطالعه میکنید یا تعداد کتابهایی که درباره کارتان میخوانید یک معیار و ضابطه باشد خودتان را به طور مرتب در معرض این معیارها و ضوابط قرار دهید و بسنجید. هر چه معیارهای شما دقیقتر باشد و به آنها توجه بیشتری کنید، در آن زمینه بهتر و پیشرفت بیشتری میکنید و میتواند درآمد سالانه یا افزایش حقوقی که در طی سال دریافت کردید.
قدم چهارم: دانش و مهارتها
برای رسیدن به اهداف خود به چه دانشها و مهارتهای متفاوتی نیاز دارید؟
رشد شخصی و حرفهای، قدرتمندترین ابزاری است که برای رسیدن به اهداف خود، میتوانید از آن بهره جویید. از جایی که هستید به جایی که میخواهید، برسید.
اکثر افراد میگویند، اشخاص از ۱۰ درصد توانمندیهای خود که بهصورت بالقوه است، استفاده میکنند. اما بررسیهای انجام شده در دانشگاه «استنفورد» به این نتیجه رسید که اشخاص به طور متوسط تنها از ۲درصد مغز خود استفاده میکنند. اشخاص به طور میانگین از توانمندیها فراوانی برخوردارند که از روی عادت از آنها استفاده نمیکنند.
وقتی کسی مانند «آرنولد شوار تر نگر» را نگاه میکنید، عضلات مستبد او را بهحساب بخت و اقبال نمیگذارید، بلکه به این نتیجه میرسید که او سالها زحمت کشید، هزاران ساعت وقت صرف کرد تا به شرایط مطلوب جسمانی رسید. همه افراد در شروع کارشان شبیه آرنولد هستند. اما تفاوت آنها با آرنولد این است که او عضلات خود را با تمرین و ممارست ورزش داده است.
میتوانید این سؤالات را بپرسید:
-برای اینکه در کارتان بهتر شوید، به کدام دانش اضافی احتیاج دارید؟
-برای اینکه در کارتان موفق شوید، به چه مهارتهایی نیاز دارید؟
-برای اینکه در کارتان هان، بهترینها رعایت شوند، تا به بهترین نحو انجام شود، به کدام مهارت اضافی نیازمندید؟
-در چه موضوعاتی باید به مهارت و استادی برسید؟
-امروز در چه زمینههایی از برتری و امتیاز برخوردارید؟
-برای قرارگرفتن در سطح برترینها در زمینههای مختلف، چه برنامهای دارید؟
-برای رسیدن به این مهارتها، چه برنامهای دارید؟
-کدام مهارت و توانمندی هست که اگر در سطح عالی یاد بگیرید بیشترین تأثیر مثبت را بر زندگی و حرفه شما بهجای میگذارد؟
قدم پنجم: عادتها
به کدام عادت، اندیشه و اقدام احتیاج دارید تا تبدیل به کسی شوید که به هدفی که برای خود تعیین کردهاید، برسید؟
عادت و ویژه رفتاری را انتخاب کنید که با تمرینکردن روزانه روی آنها به شخصی که میخواهید، تبدیل شوید. از جمله این عادتها میتوان رسیدن بهوضوح و روشنبینی، برنامهریزی، جدیت، سختکوشی، عزم و تصمیم، استقامت و پشتکار اشاره کرد.
شاید مهمترین کیفیت موردنیاز برای موفقیت، نظم و ترتیب شخصی باشد. «البرت هیو بارد»، متفکر و نویسنده قرن بیستم، نظم و ترتیب شخصی را توانایی وادارکردن خود به انجام کارهایی که باید در زمان خاصی انجام دهید، چه آن را دوست داشته یا نداشته باشید، تعریف کرده است.
در همه ساعات روز، باید نظم و ترتیب و شخصی را تمرین و آن را رعایت کنید. باید کاری را که درست است و ضرورت دارد، انجام دهید. زیرا اگر جز این باشد، به سراغ کارهای تفریحی، ساده غیرمهم میروید. مهمترین کاری را که دارید، انجام دهید چه آن را دوست داشته باشید چه نداشته باشید. نظم و ترتیب شخصی ویژگی ضروری عملکرد بالای هر زن و مرد است.
قدم ششم: فعالیتهای روزانه
باید بدانید روزانه چه فعالیتهایی انجام دهید تا به کسی که میخواهید تبدیل شوید و به اهداف موردنظرتان برسید؟
در این گام لیستی از همه کارهایی که برای رسیدن به هدفتان باید انجام دهید تهیه کنید. باید لیست خود را با برنامهای سازماندهی کنید.
تصمیم بگیرید ابتدا چه باید انجام دهید و بعد چه باید انجام دهید. آنقدر روی برنامهتان کار کنید که تکمیل شود.
قدم هفتم: اقدام
کدام اقدام را برای خلق هدف ایدهآل خود به عمل میآورید؟
حالا میتوانید متعهد شوید و عملی صورت دهید، و اقدامی را انتخاب کنید که اگر امروز انجام دهید شما را به هدفتان میرساند.
مصمم شوید که همهروزه کاری انجام دهید، تا شما را به هدفتان برساند. با این کار بر عزم و انرژی و تصمیم خود میافزایید. این اقدام روزانه میتواند، زندگی شما متحول کند.
عملگرا بودن، مهمترین عاملی است که انسان موفق را، از زندگی ناموفق، جدا میکند. صحبتکردن آسان است. عمل، همه چیز است.
همهروزه کاری کنید که شما در رسیدن به مهمترین هدف یاری دهد. همیشه یک فعالیت وجود دارد که بیش از هر فعالیت دیگری، برای شما ارزشمند است.
نتیجهگیری:
اگر هدفگذاری را در زندگی خود انجام ندهید و طبق هدف برنامه و مسیر را مشخص کنید موفقیت برای شما تضمین شده است.
شیوهٔ زندگیتان را در نظرتان مجسم کنید و به هر طریق و در هر جایی که میخواهید زندگی کنید.
طرح مکتوب برای هدفگذاری داشته باشید و فهرست تمام کارهایی را که فکر میکنید باید انجام دهید تا به هدفتان برسید، بنویسید.
فوراً روی طرحتان وارد عمل شوید، وقتی کارتان را شروع کردید، به خودتان قول دهید هر روز کاری انجام دهید تا شمارا به هدفتان نزدیک کند تا به هدفتان نرسیدهاید حتی یک روز را هم از دست ندهید.
منبع: برگرفته از کتاب قدرت فکر برایان تریسی
نویسنده: سرکار خانم امیره گویانی از دانش پذیران دوره سوم تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان
سودابه باباجانیان، دانش پذیر دوره تربیت کوچ۴
نظر بدهید