هیچ سفر موفقیتآمیزی بدون نقشه راه آغاز نمیشود، و هیچ تلاش بازاریابی موفقی هم بدون داشتن یک برنامه روشن شروع نخواهد شد. در یک مارکتینگ پلن مدون برای کسبوکارها (از استارتاپها و کسبوکارهای کوچک گرفته تا شرکتهای بزرگ) ضروری است تا مطمئن شوند فعالیتهای بازاریابیشان سازمانیافته، هدفمند و همسو با اهداف کلی کسبوکار است. این موضوع بهویژه برای کسبوکارهای کوچک و متوسط که منابع محدودی دارند مهم است، زیرا یک برنامه بازاریابی متمرکز به آنها کمک میکند بیشترین بهره را از بودجه و زمان خود ببرند.
تصور کنید مدیر شما از شما میخواهد یک مارکتینگ پلن یا برنامه بازاریابی جامع تهیه کنید، در حالی که قبلاً چنین کاری انجام ندادهاید. ممکن است ندانید از کجا شروع کنید اما نگران نباشید. در اینجا قدمبهقدم یاد میگیریم که برنامه بازاریابی چیست و چگونه میتوان یک برنامه بازاریابی حرفهای نوشت. ابتدا مفهوم برنامه بازاریابی و تفاوت آن با استراتژی بازاریابی را توضیح میدهیم؛ سپس انواع مختلف برنامههای بازاریابی را معرفی کرده و در نهایت ۸ گام عملی برای تدوین یک برنامه بازاریابی موفق را بررسی خواهیم کرد.
برنامه بازاریابی یک سند راهبردی (استراتژیک) است که مشخص میکند چگونه به مخاطبان هدف خود دسترسی پیدا کنید و علاقه آنها را به درآمد تبدیل نمایید. این برنامه، اهداف کسبوکار شما را به کمپینها، کانالها و اقدامات بازاریابی مشخصی پیوند میدهد تا تلاشهای بازاریابیتان منسجم و هدفمند باشد و حالت واکنشی و پراکنده نداشته باشد. به بیان ساده، مارکتینگ پلن مانند نقشه راهی است که نشان میدهد برای دستیابی به اهداف بازاریابی خود چه باید بکنید و چگونه این کار را انجام دهید.
مارکتینگ پلن برای کل کسبوکار یا برای هر محصول، خدمات یا تیم بازاریابی بهصورت جداگانه نوشته میشود. با این حال، همه این برنامهها باید در راستای اهداف کلان یکسانی عمل کنند. هدف از ایجاد مارکتینگ پلن این است که تاکتیکها و استراتژیهای بازاریابی خود را به شکلی سازمانیافته مستند کنید. چنین مدونی به شما امکان میدهد مسیر حرکت خود را گم نکنید و موفقیت کمپینهایتان را به شکل بهتری اندازهگیری کنید. نوشتن برنامه بازاریابی شما را وادار میکند درباره مأموریت هر کمپین، مخاطبان هدف (پرسوناهای مشتری)، بودجه، تاکتیکها و خروجیهای مورد انتظار با دقت فکر کنید. وقتی همه این اطلاعات را یکجا مکتوب داشته باشید، اجرای منسجمتری خواهید داشت و راحتتر متوجه میشوید چه چیزی موثر است و چه چیزی نیست و میزان موفقیت استراتژی خود را اندازهگیری میکنید. به خاطر داشته باشید حتی اگر کسبوکار کوچکی دارید، داشتن یک برنامه بازاریابی باعث میشود از مسیر بازاریابی منحرف نشوید و با وجود منابع محدود، بیشترین بازده را از تلاشهای خود به دست آورید.
اغلب، دو اصطلاح برنامه بازاریابی و استراتژی بازاریابی به اشتباه به جای یکدیگر به کار میروند. در حالی که این دو به هم مرتبطاند، اما یکسان نیستند. به طور خلاصه، استراتژی بازاریابی به ما میگوید چه هدفی داریم و چرا، و مارکتینگ پلن تعیین میکند چگونه و با چه اقداماتی به آن هدف خواهیم رسید. استراتژی بازاریابی جهتگیری کلی را مشخص میکند و مارکتینگ پلن آن جهت را به حرکت و عمل تبدیل میکند.
یک استراتژی بازاریابی توصیف میکند که یک کسبوکار چگونه به یک مأموریت یا هدف مشخص دست خواهد یافت. استراتژی، رویکرد کلی و بلندمدتی است که شامل کمپینها، محتوا، کانالها و ابزارهایی میشود که برای اجرای آن مأموریت و پیگیری میزان موفقیتش به کار میگیرید. برای مثال، ممکن است شرکت شما تصمیم بگیرد «افزایش آگاهی از برند در میان صاحبان کسبوکارهای کوچک از طریق تولید محتوا و مشارکتها» را به عنوان استراتژی بازاریابی برگزیند؛ این چرایی و جهتگیری کار شما را مشخص میکند.
در مقابل، مارکتینگ پلن یک یا چند استراتژی بازاریابی را در بر میگیرد. برنامه بازاریابی چارچوب عملیاتی است که تمام آن استراتژیهای بازاریابی در دل آن قرار میگیرند و به شما کمک میکند هر استراتژی را به فعالیتها و گامهای اجرایی مرتبط با هدف تجاری بزرگتر پیوند دهید. به عبارتی، مارکتینگ پلن مشخص میکند که برای اجرای استراتژیهای بازاریابی انتخابشده دقیقا چه کارهایی، در چه زمانی و توسط چه کسانی باید انجام شود.
برای روشنتر شدن موضوع، فرض کنید شرکت شما در حال عرضه یک محصول نرمافزاری جدید است و میخواهد در یک بازه زمانی مشخص تعداد قابل توجهی کاربر را برای این محصول جذب کند. استراتژی بازاریابی ممکن است بر «تبدیل شرکت به مرجع صنعت از طریق تولید محتوای آموزشی و تعامل در شبکههای اجتماعی» متمرکز باشد. اکنون مارکتینگ پلن مربوطه تعیین میکند که چگونه این استراتژی عملی شود: مثلاً شامل راهاندازی یک وبلاگ تخصصی برای انتشار مقالات مرتبط با صنعت، تولید یک سری ویدیوی آموزشی در یوتیوب برای ایجاد اعتبار و تعامل، و ایجاد کمپینهای فعال در شبکههای اجتماعی (مثلاً توییتر یا اینستاگرام) برای گفتگو با مخاطبان هدف. همه این اقدامات در خدمت معرفی محصول جدید و جذب کاربران برای آن هستند. در این مثال، استراتژی بازاریابی جهتگیری کلان را داده («تبدیل شدن به مرجع آموزشی در صنعت»)، و مارکتینگ پلن اقدامات مشخص برای رسیدن به آن را ترسیم کرده است (وبلاگ، ویدیوهای آموزشی، فعالیت شبکههای اجتماعی و غیره). به این ترتیب، مارکتینگ پلن کسبوکار اجرای آن استراتژی را از طریق سه کانال مذکور پیش میبرد.
به طور خلاصه: استراتژی بازاریابی روی چرایی و چیستی تمرکز دارد (مثلاً افزایش دیدهشدن برند بین صاحبان کسبوکارهای کوچک)، در حالی که مارکتینگ پلن روی چگونگی اجرا متمرکز است (مثلاً راهاندازی وبلاگ هفتگی، وبینارهای مشترک با یک شرکت دیگر، و اجرای کمپین تبلیغات در لینکدین برای صاحبان کسبوکار). استراتژی مسیر کلی را نشان میدهد و برنامه، نقشهی حرکت در آن مسیر را ارائه میکند.
مارکتینگ پلن بسته به نیاز، اهداف و شرایط هر کسبوکار شکلهای متفاوتی دارد. انتخاب درست نوع مارکتینگ پلن، به شرکتها کمک میکند منابع خود را بهینه مصرف کنند، هماهنگی تیمی بهتری ایجاد نمایند و مسیر روشنی برای دستیابی به اهداف ترسیم کنند. بسته به صنعتی که در آن فعالیت دارید و اولویتهای بازاریابی، ممکن است از یک نوع برنامه خاص یا ترکیبی از چند مدل برنامه استفاده کنید. در ادامه، مهمترین و رایجترین نمونههای برنامههای بازاریابی را بررسی میکنیم.
مارکتینگ پلن دورهای یکی از متداولترین انواع برنامههاست که در آن استراتژیها و کمپینهای بازاریابی برای یک بازه زمانی مشخص، مثلاً سهماهه یا یکساله، طراحی و اجرا میشوند. این برنامه به مدیران کمک میکند تا اولویتهای بازاریابی را در بازههای کوتاهمدت و میانمدت بهروشنی مشخص کنند و هماهنگی بهتری میان اعضای تیم ایجاد شود. در چنین برنامهای مشخص میشود که در هر فصل چه کمپینهایی اجرا خواهد شد، چه اهدافی دنبال میشود و چه بودجهای به هر بخش اختصاص مییابد. به عنوان مثال، یک مارکتینگ پلن سالانه میتواند شامل تعیین کمپینهای بهاری، تابستانی، پاییزی و زمستانی باشد که هرکدام اهداف و پیامهای متفاوتی را پوشش میدهند.
این نوع برنامه کاملاً بر استراتژیها و اقدامات بازاریابی پرداختشده تمرکز دارد. منظور از بازاریابی پولی، استفاده از تبلیغاتی است که برای نمایش آنها هزینه پرداخت میشود؛ مانند تبلیغات همسان یا بومی (Native Ads)، تبلیغات کلیکی در موتورهای جستجو (PPC)، و تبلیغات پولی در شبکههای اجتماعی. در این برنامه، میزان بودجهای که به هر کانال اختصاص داده میشود بهدقت مشخص میگردد و انتظار میرود هر کانال سهم مشخصی در جذب مخاطب یا تبدیل آنها به مشتری ایفا کند. بهعنوان مثال، ممکن است ۴۰ درصد بودجه تبلیغاتی به کمپینهای گوگل ادز، ۳۰ درصد به تبلیغات اینستاگرامی و ۳۰ درصد دیگر به تبلیغات بنری و همسان اختصاص یابد.
در این مدل برنامه، هدف اصلی مدیریت و توسعه حضور کسبوکار در شبکههای اجتماعی است. این برنامه تعیین میکند که شرکت در کدام شبکهها (مثل اینستاگرام، لینکدین، توییتر، تیکتاک یا فیسبوک) فعالیت خواهد داشت، چه نوع محتوایی در هر یک منتشر میکند، تناوب انتشار محتوا چگونه است و چه کمپینهای ویژهای برای افزایش دنبالکنندگان و تعامل اجرا خواهد شد. همچنین استراتژیهای تعامل با مخاطب، پاسخگویی به پیامها و نظرات، و نحوه سنجش اثربخشی فعالیتها نیز در این برنامه گنجانده میشود. اجرای صحیح این برنامه باعث میشود برند، حضوری منسجم و هدفمند در شبکههای اجتماعی داشته باشد و ارتباطی مداوم و مؤثر با جامعه مخاطبان خود برقرار کند.
مارکتینگ پلن محتوا بر تولید و توزیع محتوای ارزشمند و مرتبط تمرکز دارد تا از این طریق، مخاطبان جذب و در نهایت به مشتری تبدیل شوند. این برنامه شامل تولید پستهای وبلاگی، ویدیوهای آموزشی، کتابهای الکترونیکی، اینفوگرافیکها، پادکستها و حتی دورههای کوتاهمدت آموزشی میباشد. در این نوع برنامه، موضوعات محتوایی بهطور دقیق انتخاب میشوند، زمانبندی تولید محتوا (روزانه، هفتگی یا ماهانه) تعیین میشود، و کانالهای انتشار (مانند وبسایت، ایمیل یا شبکههای اجتماعی) مشخص میگردند. همچنین اهدافی مانند افزایش ترافیک ارگانیک وبسایت، بهبود سئو، افزایش نرخ تعامل یا ارتقای نرخ تبدیل در این برنامه تعریف میشود. برنامه بازاریابی محتوا به کسبوکارها کمک میکند تا با ارائه اطلاعات مفید، جایگاه خود را بهعنوان یک مرجع معتبر در ذهن مخاطبان تثبیت کنند.
زمانی که یک کسبوکار تصمیم میگیرد محصولی تازه به بازار عرضه کند، تهیه یک برنامه بازاریابی ویژه برای آن ضروری است. این برنامه همانند نقشه راهی عمل میکند که تمامی فعالیتهای بازاریابی قبل، حین و بعد از عرضه محصول را پوشش میدهد. برای مثال، پیش از عرضه، ممکن است از کمپینهای پیشتبلیغاتی برای ایجاد هیجان و آگاهی در بازار استفاده شود. در زمان عرضه، تبلیغات گسترده و پروموشنهای ویژه برای جلب توجه مشتریان بالقوه اجرا میشود. پس از عرضه نیز اقدامات تکمیلی مانند ارائه تخفیفهای ویژه، جمعآوری بازخوردها، یا تولید محتوای آموزشی درباره استفاده از محصول انجام میگیرد. هدف این برنامه اطمینان از آن است که محصول جدید به شکل مؤثر و کامل به بازار معرفی شود و هیچ مرحلهای از فرآیند بازاریابی نادیده گرفته نشود.
علاوه بر موارد بالا، کسبوکارها میتوانند بر اساس شرایط خاص خود از مدلهای دیگری نیز استفاده کنند؛ مانند برنامه بازاریابی برند برای تقویت جایگاه برند در بازار، برنامه بازاریابی محلی برای هدفگیری مشتریان یک منطقه جغرافیایی خاص، یا برنامه بازاریابی بحران برای مدیریت شرایط خاص و پیشبینینشده. نکته مهم این است که نوع برنامه بازاریابی باید کاملاً با اهداف سازمان و منابع موجود هماهنگ باشد. در بسیاری از موارد، ترکیبی از چند برنامه میتواند بهترین نتیجه را ایجاد کند، به شرط آنکه هر برنامه هدف مشخصی داشته باشد و با سایر برنامهها همسو عمل کند.
اکنون که با مفهوم مارکتینگ پلن و انواع آن آشنا شدیم، به مهمترین بخش میرسیم: چگونه یک مارکتینگ پلن بنویسیم؟ هر برنامه بازاریابی موفق از مجموعه مراحلی تشکیل شده که به شما کمک میکند گامبهگام یک برنامه جامع و اثربخش تهیه کنید. در ادامه، ۸ گام اساسی تدوین مارکتینگ پلن را به زبان ساده و کاربردی شرح میدهیم:
اولین قدم در نوشتن مارکتینگ پلن، تعیین و بیان مأموریت (Mission) شماست. این مأموریت باید مختص بخش بازاریابی باشد، اما همزمان باید با مأموریت کلان کسبوکار شما در یک راستا قرار گیرد و آن را پشتیبانی کند. مأموریت بازاریابی در واقع بیان میکند که بخش بازاریابی شما قصد دارد به چه هدف والایی خدمت کند. سعی کنید این مأموریت را موجز، الهامبخش و در عین حال واقعبینانه تعریف کنید – نه آنقدر کلی باشد که هیچ جهت مشخصی ندهد و نه آنقدر محدود که با رشد کسبوکار انعطافناپذیر شود.
برای مثال، ممکن است مأموریت اصلی شرکت شما چیزی شبیه این باشد: «ما میخواهیم فرایند رزرو سفر را به یک تجربه لذتبخش تبدیل کنیم». در این صورت، مأموریت بخش بازاریابی شما میتواند اینگونه تعریف شود: «جذب مخاطبان علاقهمند به سفر، آموزش آنها درباره مقاصد گردشگری و تبدیلشان به کاربران پلتفرم رزرو ما». این بیان مأموریت بازاریابی نشان میدهد که تیم بازاریابی چگونه به مأموریت کلان شرکت (لذتبخش کردن رزرو سفر) کمک خواهد کرد. با تعریف چنین مأموریتی، یک نقطهی شروع روشن و الهامبخش برای تمام برنامه خود تعیین میکنید که مانند ستاره راهنما، جهت تمامی گامهای بعدی را مشخص میسازد.
هر مارکتینگ پلن خوب باید مشخص کند که چگونه پیشرفت در راستای مأموریتی که تعیین کردهاید سنجیده خواهد شد. برای این کار لازم است یک سری شاخص کلیدی عملکرد یا به اختصار KPI (Key Performance Indicators) تعریف کنید. KPI در واقع معیارهای کمّی مشخصی است که نشان میدهد اجزای مختلف برنامه بازاریابی شما تا چه حد در نزدیکشدن به مأموریت و اهداف تعیینشده موفق بودهاند. این شاخصها به شما کمک میکنند اهداف کوتاهمدت قابلاندازهگیری تعیین کنید و پیشرفت خود را به زبان عدد و رقم به تیم و مدیران کسبوکار نشان دهید.
در انتخاب KPIها دقت کنید که مستقیماً با مأموریت و اهداف شما مرتبط باشند. به عنوان نمونه، اگر بخشی از مأموریت بازاریابی شما «جذب مسافران بیشتری به وبسایت» است، تعداد بازدیدهای ارگانیک صفحات وبسایت را به عنوان یک KPI کلیدی در نظر بگیرید. سپس هدفگذاری میکنید که مثلاً طی ۶ ماه آینده این شاخص را ۳۰٪ افزایش دهید. بدین ترتیب، هر ماه میزان بازدید ارگانیک را اندازه بگیرید و ببینید آیا در مسیر دستیابی به هدف خود هستید یا خیر. تعریف KPIهای دقیق به شما امکان میدهد موفقیت کمپینها و فعالیتهای بازاریابی را بهصورت مستمر پایش کنید و در صورت لزوم سریعتر تصمیمهای اصلاحی بگیرید.
در این گام باید مشخص کنید مخاطبان هدف شما چه کسانی هستند. شخصیت خریدار یا پرسونای مشتری توصیفی نیمهتخیلی از مشتری ایدهآل شما است که بر اساس تحقیقات بازار و دادههای واقعی تهیه میشود. هر پرسونا در واقع نماینده یک بخش از مخاطبان هدف شماست که ویژگیهای جمعیتشناختی (سن، جنسیت، مکان جغرافیایی، وضعیت تأهل، شغل و درآمد و ...)، رفتارها، نیازها و اهداف مشابهی دارند. برای تعریف پرسونای خریدار، به این فکر کنید که مشتری دلخواه شما چه ویژگیهایی دارد: چه مشکلی را میخواهد حل کند؟ به دنبال چه ارزشی است؟ علایق و عاداتش چیست؟ چه رسانههایی را دنبال میکند؟ پاسخ به این پرسشها به شما کمک میکند تصویری شفاف از مخاطب هدف خود ترسیم کنید.
هر پرسونای خریدار باید بازتاب مستقیمی از مشتریان فعلی یا بالقوه کسبوکار شما باشد. بنابراین بسیار مهم است که درون سازمان، تمامی اعضای تیم به ویژه مدیران ارشد در مورد مشخصات این پرسوناها توافق داشته باشند و درک مشترکی از آنها پیدا کنند. برای این منظور میتوانید جلساتی برگزار کنید و بر اساس دادههای فروش، بازخورد مشتریان و تحقیقات بازار، 2 تا 5 پرسونای اصلی خود را تعریف نمایید. توجه داشته باشید که حتی اگر کسبوکار کوچکی دارید و فکر میکنید مشتریانتان را «میشناسید»، مکتوب کردن این شناخت در قالب شخصیتهای خریدار باز هم ارزشمند است. این کار کمک میکند پیامهای بازاریابی خود را دقیقتر تنظیم کنید و موثرترین کانالهای ارتباطی را برای دسترسی به مخاطبان هدف برگزینید.
در اینجا شما نکات اصلی استراتژی بازاریابی و محتوای خود را درج خواهید کرد.
ازآنجاییکه امروزه لیستی از انواع محتوا و کانالها در دسترس شماست، بسیار مهم است که عاقلانه انتخاب کنید و توضیح دهید که چگونه از محتوا و کانالهای خود در این بخش از برنامه بازاریابی خود استفاده میکنید.
یک استراتژی محتوا باید تصریح کند:
• کدام نوع محتوا را ایجاد خواهید کرد. اینها میتوانند شامل پستهای وبلاگ، ویدئوهای یوتیوب، اینفوگرافیکها، کتابهای الکترونیکی و غیره باشند. • چقدر از آن را ایجاد خواهید کرد. میتوانید حجم محتوا را در فواصل روزانه، هفتگی، ماهانه یا حتی فصلی توصیف کنید. همه چیز به گردش کار شما و اهداف کوتاهمدتی که برای محتوای خود تعیین میکنید بستگی دارد. • اهداف (و KPI) که برای ردیابی هر نوع استفاده خواهید کرد. KPI میتواند شامل ترافیک ارگانیک، ترافیک رسانههای اجتماعی، ترافیک ایمیل و ترافیک ارجاع باشد. اهداف شما همچنین باید شامل صفحاتی باشد که میخواهید آن ترافیک را به سمت چه صفحاتی هدایت کنید، مانند صفحات محصول، صفحات وبلاگ یا صفحات فرود. • کانالهایی که این محتوا را در آنها توزیع خواهید کرد. برخی از کانالهای محبوبی که در اختیار شما هستند عبارتاند از فیسبوک، توییتر، لینکدین، یوتیوب، پینتر است و اینستاگرام. • هرگونه تبلیغات پولی که در این کانالها انجام میشود.
یک مارکتینگ پلن توضیح میدهد که تیم بازاریابی قرار است روی چه چیزی تمرکز کند. بااینحال، همچنین توضیح میدهد که تیم بازاریابی روی چه چیزی تمرکز نمیکند.
اگر جنبههای دیگری از کسبوکار شما وجود دارد که در این طرح خاص به آنها خدمت نمیکنید، آنها را در این بخش قرار دهید.
این حذفیات به توجیه مأموریت، شخصیتهای خریدار، KPI و محتوای شما کمک میکند.
شما نمیتوانید همه را در یک کمپین بازاریابی راضی نگهدارید، و اگر تیم شما به دنبال چیزی نیست، باید آن را اعلام کنید.
استراتژی محتوای شما ممکن است از بسیاری از کانالها و پلتفرمهای رایگان استفاده کند، اما هزینههای پنهانی برای یک تیم بازاریابی وجود دارد که باید در نظر گرفته شود.
خواه هزینههای فریلنسری، حمایتهای مالی یا استخدام بازاریابی تماموقت جدید باشد، از این هزینهها برای تهیه بودجه بازاریابی و ترسیم هر هزینه در این بخش از برنامه بازاریابی خود استفاده کنید.
بخشی از بازاریابی این است که بدانید برای چه کسی بازاریابی میکنید. در مورد بازیگران کلیدی در صنعت خود تحقیق کنید و هرکدام را در این بخش معرفی کنید.
به خاطر داشته باشید که همه رقبا چالشهای یکسانی را برای تجارت شما ایجاد نمیکنند.
بهعنوانمثال، درحالیکه ممکن است یک رقیب در موتورهای جستجو برای کلمات کلیدی که میخواهید وبسایت شما رتبهبندی کند، رتبه بالایی داشته باشد، رقیب دیگری ممکن است در شبکه اجتماعی که در آن قصد راهاندازی یک حساب کاربری دارید، ردپای سنگینی داشته باشد.
درحالیکه برنامه بازاریابی شما کاملاً مشخص شده است، وقت آن است که توضیح دهید چه کسی چهکاری انجام میدهد.
لازم نیست خیلی عمیق در پروژههای روزمره کارمندان خود بگردید، اما باید بدانید که کدام تیمها و رهبران تیم مسئول انواع محتوا، کانالها، KPI ها و موارد دیگر هستند.
منبع: سایت هاب اسپات