تقریباً هر کتاب، مقاله یا وبلاگی که در مورد شروع یک تجارت فیزیکی، آفلاین و سنتی صحبت میکند، بر نقش مهمی که مکان در موفقیت کسبوکار ایفا میکند تأکید دارد.
اما... وقتی کسبوکار شما مجازی است، چهکاری میتوانید برای جذب مشتری انجام دهید؟ وقتی آنلاین است؟
زیرا، شما هیچکدام را ندارید:
• ترافیک پیاده یا عابران • نمایشگرهای پنجرهای با تزئین هنرمندانه • راهی برای تبدیل شدن به یک نانوایی با عطر پختن نان از در شما • تابلوها را علامت بزنید تا توجه مردم را به خود جلب کنید
راهحل این است که از احساسات ساده برای جذب و تأثیرگذاری بر مشتریان بالقوه خود استفاده کنید و آنها را از طریق درب ورودی آنلاین خود، یعنی وبسایت خود، جذب کنید.
شما همچنین میخواهید یک نقطه تمایز داشته باشید، بنابراین در میان همه "سروصدا" و حواسپرتی آنلاین از دیگران متمایز شوید. معتبر، جذاب و عالی باشید.
آنچه شما باید ارائه دهید ارزش سرمایهگذاری آنها در زمان و پول را دارد، در غیر این صورت شما بهعنوان یک بازاریاب وابسته وارد تجارت نخواهید شد.
بنابراین، یک میلیون دلیل وجود دارد که چرا باید از نحوه عملکرد مغز انسان استفاده کنید تا بازدیدکنندگان وبسایت خود را تشویق کنید که زمان و پول خود را برای شما صرف کنند.
آماده ای برای شروع؟ مطمئن! شما میدانید که به یک چیز خوب رسیدهاید!
شما همیشه آن را عمیقاً در درون خود حس کردهاید، حتی اگر در گفتن آن با صدای بلند مردد بودید.
شما مواقعی داشتهاید که از اهداف خود کوتاهی کردهاید. چه کسی نکرده است؟
حتماً داریم شاید حتی به تسلیم شدن فکر کرده باشید.
اما تو به جلو افتادی این واقعیت که شما اینجا هستید و این را میخوانید ثابت میکند که شما اهل کوتاهی نیستید.
بنابراین، آیا این اظهارات برای شما صادق است؟
1. من میخواهم موفقیت مالی ایجاد کنم.
2. من حاضرم آنچه را که برای انجام آن لازم است انجام دهم (در حد منطق)
3. من مربی هستم
4. من میخواهم راههایی را یاد بگیرم که رؤیاهایم را به واقعیت تبدیل کنم
آره؟ آره!!
در اینجا: 10 ایده اثباتشده برای جذب مشتری برای کسب درآمد بیشتر را میخوانید.
شما باید بیاموزید که انگیزه افرادی که میخواهید به کسبوکار آنلاین شما جذب شوند چیست.
قبل از اینکه چیزی به آنها بفروشید، باید آنها را درگیر کنید
قبل از اینکه به آنها بگویید چه دارید، به آنها نشان دهید که چرا به شما نیاز دارند
قبل از اینکه به آنها نشان دهید چرا به شما نیاز دارند، خودتان پاسخ دهید
"چه چیزی آنها را تحریک میکند؟"
"آرزوهای آنها چیست؟"
"آنها چه مشکلاتی را باید حل کنند؟"
برای یادگیری پاسخ این سؤالات به کجا مراجعه میکنید؟
بهسادگی از افراد موجود در بازار هدف خود بپرسید.
نظرسنجیها بینش بیشتری در مورد اینکه بازدیدکنندگان شما چه کسانی هستند و اهداف آنها چیست به شما میدهد.
به انجمنهایی بروید که بازار هدف شما در آنها حضور دارد و ببینید مردم چه سؤالاتی میپرسند و در مورد چه چیزی کمک میخواهند.
به سایتهای مربوطه بروید و به بررسیهای کتابهایی که مربوط به تخصص شما هستند نگاه کنید و ببینید مردم در آنجا چه میگویند.
وقتی داستانهای آنها را بدانید، بعد چه میکنید؟
یک جوک قدیمی وجود دارد که چیزی شبیه این به پایان میرسد: "اما، من بهاندازه کافی در مورد خودم صحبت کردم. در مورد شما چطور؟ درباره من چه فکر میکنید؟"
اگر تمام کاری که انجام میدهید این باشد که بوق خودتان را بزنید، علاقه و توجه بازدیدکنندگان و مشتریان بالقوه را از دست خواهید داد.
محصولات من ... خدمات من ... من من من! بعد از مدتی همهچیز شبیه یک کارتون است.
بله، هدف نهایی این است که محصولات خود را بفروشید و موفق باشید.
اما، صبور باشید و آرام آرام قدم بردارید. ابتدا اجازه دهید خوانندگان محتوای شمارا ببینند.
چیزی غیرقابل مقاومت در مورد احساس درک شدن وجود دارد. سپس آنها را با در نظر گرفتن اینکه چه کسانی هستند و در مورد چه چیزی هستند، جذب کنید.
همیشه از زبان "شما" استفاده کنید و به یاد داشته باشید که برای گنجاندن خواننده خود در مقاله، زبانی فراگیر داشته باشید، مانند:
آیا این برای شما هم منطقی است؟
شاید شما یا کسی که میشناسید، این را هم تجربه کردهاید؟
شاید شما هم همین احساس را دارید؟
آیا میدانید منظور ما چیست؟
تعداد زیادی رقابت آنلاین وجود دارد – وبلاگها، وبسایتها، صفحات فیسبوک - که نشاندهنده این است که شما در یک جایگاه سودآور هستید.
اولین غریزه شما ممکن است ایجاد تلهموش بهتر از رقبایتان باشد یا اینکه آشکارا عیبجویی کنید و بهطور غیرحرفهای رقبای خود را مشخص کنید (ما این را در حوزه بازاریابی وابسته میبینیم - که بسیار پنهان و غیراخلاقی است).
بهسادگی خود را به شیوهای بهتر و جالبتر معرفی کنید.
عامل جذب خود را مشخص کنید.
شما بهگونهای انجام دهید که با روشی که دیگران آنها را انجام میدهند متفاوت باشد.
دور رقبای خود حلقه بزنید و مشتریان احتمالی را تشویق کنید که دنبال کنند.
نوآور بودن و متنوع بودن، توجه و تبلیغات را به خود جلب میکند و این شانس شمارا افزایش میدهد که سایر بازیکنان در جایگاه شما نیز بخواهند با شما کار کنند.
این ارتباطات دید شما و نتیجه شمارا افزایش میدهد.
بایستید برجسته شوید. خود را نشان دهید و آنها ظاهر خواهند شد!
درها باز میشوند و مشتریان به سمت شما سرازیر میشوند.
کتاب پرفروش و برنده سه جایزه ما را متمایز میکند - به ما کمک کرد زندگی مردم را تغییر دهیم - اما... ما همچنین دیدهایم که دیگران تلاش کردهاند آن را از بین ببرند (چون خشمگین هستند)،
اما ثابت میکند که رقبای ما از آن وحشت دارند. اینکه بخواهند از ما کپی کنند. بااینحال، افرادی که کپی کردهاند معتبر نیستند و فقط به خودشان آسیب میرسانند.
بنشینید و استراحت کنید زیرا شماره 4 مملو از خرد، بینش و تکنیکهایی است که میخواهید آنها را به خاطر بسپارید و به دل ببینید.
ما میخواهیم این برای شما منطقی باشد. وقتی همه چیز منطقی باشد، انسان احساس امنیت میکند.
اما، اغلب احساسات بر منطق برتری دارد (این مهم روانشناسی انسان است که بهعنوان یک بازاریاب درک میشود).
وقتی میخواهید توجه مردم را به خود جلب کنید، بهسادگی به یکی از احساسات اصلی آنها متوسل شوید…
این احساسات اولیه چیست و چگونه میتوانید از آنها برای سود بردن به مشتریان و کسبوکار خود استفاده کنید؟
عشق
عشق یک تناسب طبیعی برای مد، قرار ملاقات، و جایگاههای زیبایی است. اما، عشق همچنین یک انگیزه در هدیه دادن و شرکتهای مرتبط با سلامتی است.
خشم
چه چیزی مخاطب هدف شمارا عصبانی میکند؟
صحبت در مورد آن.
به آنها بگویید چرا آنها حق دارند عصبانی باشند.
آنها را هم بزنید، سپس به آنها بگویید چگونه میتوانید به درست کردن آن کمک کنید.
شوکه شدن
ما در مورد شوک به خاطر احساساتی بودن صحبت نمیکنیم. شما میخواهید آنها را شوکه کنید و به آنها نشان دهید که چگونه میتوانند اقدام کنند.
این با جنبه «خشم» کمی متفاوت است.
ترس
عناوینی مانند "سه روشی که هر روز زندگی خود را به خطر میاندازید" و "آیا در مواقع اضطراری از خانواده خود محافظت کردهاید؟"
شادی
آیا میتوانید آن کلمه را بخوانید و شروع به زمزمه کردن قصیده شادی نکنید؟
شادی را در دنیای مجازی خود پخشکنید. لبخند و شادی مسری است.
امید
همانطور که داستان پیش میرود، وقتی جعبه پاندورا باز شد و تمام بدیهای جهان آزاد شدند، تنها چیزی که باقی ماند امید بود.
وقتی اوضاع تاریک است مردم به امید نیاز دارند. آن نور امید باشید و بازدیدکنندگان شما آن و آنچه شما برای ارائه دارید را درک خواهند کرد.
شوخطبعی
طبق مطالعهای که بر اساس بررسی 100 میلیون مقاله بیشترین اشتراکگذاری شده، مواردی که باعث خنده، شادی و سرگرمی شدهاند، تقریباً نیمی از کل مقاله را تشکیل میدهند.
مردم را بخندانید، آنها را خوشحال کنید و آنها را شاد کنید، و خود را بهخوبی معرفی خواهید کرد.
انزجار
باید چیزی وجود داشته باشد که افرادی که موردنظر شما هستند واقعاً از آن منزجر میشوند.
دریابید که چیست و در مورد آن بنویسید. با توافق با آنها توجه آنها را جلب کنید و راهی برای حل مشکل پیدا کنید.
غم
اگر راهی برای ایجاد تفاوت به آنها پیشنهاد دهید، ناراحت کردن مردم اشکالی ندارد.
احساس غم و اندوه را میتوان با موفقیت در کمپینهای جمعآوری کمکهای مالی استفاده کرد.
انتظار
آیا در شرف عرضه محصول جدید هستید؟
آیا بهزودی فروش فصلی دارید؟
آیا کتاب الکترونیکی جدیدی برای انتشار دارید؟
از شمارش معکوس استفاده کنید.
کمی هیجان را تحریک کنید.
ما از تایمرهای شمارش معکوس برای تأثیرگذاری خوب در ایمیلهای خود استفاده میکنیم…
غرور
مردم به خیلی چیزها افتخار میکنند. دستاوردهای آنها، میراث آنها، فرزندانشان، وطنشان، جامعه محلی آنها.
آنها به تیمهای ورزشی خود افتخار میکنند (بهجز زمانی که بازیها آنها را به آن دسته خشم بازمیگرداند!).
نوستالژی
دوران خوبی بود اون روزها! دوست من…
ما هرگز قدر روزهای خوب قدیم را نمیدانیم تا زمانی که خیلی وقت است از بین رفته باشند.
اما پسازآن، ما نمیتوانیم از خاطرات بهاندازه کافی استفاده کنیم. به آن احساسات نوستالژی متوسل شوید و توجه آنها را تا حد زیادی جلب خواهید کرد.
نیاز ما به داستانها در ارائه ما نهفته است. داستانها مستقیماً به مرکز احساسی مغز ما میروند و از فیلترهای معمول تفکر منطقی عبور میکنند.
مدتها قبل از اینکه تاریخ ما بهصورت مکتوب ثبت شود، داستانها از نسلی به نسل دیگر دهانبهدهان منتقل میشدند.
داستانها توجه را جلب میکنند و آن را نگه میدارند.
داستانها باعث میشوند ما بیشتر بخواهیم. بعدش چی؟ آن وقت چه اتفاقی میافتد؟
پیام خود را در قالب داستان قرار دهید و با دور زدن رادار «فروش» آگاهانه بازدیدکنندگان، علاقه بازدیدکنندگان خود را جلب کنید.
شروع به استفاده از داستانها برای فروش کنید.
این دقیقاً به احساس تعجبی که قبلاً در مورد آن صحبت کردیم تغذیه میکند. چیزی مخالف یا بحثبرانگیز بگویید.
چیزی بگویید که یک تصور غلط است و دلیل نادرست بودن آن را ثابت کنید.
شاید بتوانیم این قطعه را با چیزی مانند "اینجاست که چرا احساسات در بازاریابی نقشی ندارد" شروع کنیم.
اخیراً ایمیلی از یک بازاریاب معروف به نام نیل پاتل از Quicksprout و Kissmetrics دریافت کردیم. نوشته بود: «چرا باید از پستهای تقویتی در فیسبوک استفاده کنید».
ما میدانیم که تقویت پستها در فیسبوک یک استراتژی بسیار خاص است، که باید به روشی خاص اجرا شود تا مقرونبهصرفه باشد - بنابراین ما متعجب شدیم که نیل در چه زمینهای است و ایمیل او را باز کردیم و روی آن کلیک کردیم. پست وبلاگ.
البته، پست وبلاگ از افزایش پستها در فیسبوک چشمپوشی نمیکرد. اما او موفق شد توجه ما را جلب کند و ما را به مدت 5 دقیقه به پست وبلاگ خود منحرف کند.
این اولین چیزی است که مردم میبینند. اگر عالی نباشد، ممکن است بیشتر از این پیش نروند.
فرصت را از دست ندهید تا ترافیک را به وبسایت خود بیاورید زیرا تیتر شما غمانگیز و خستهکننده است.
وقت خود را صرف خواندن سرفصلهایی کنید که دیگران نوشتهاند. کدامیک نظر شمارا جلب میکند؟ کدامیک را دارید که ماوس خود را نگهدارید و کلیک کنید؟ و چرا؟
به مخاطب هدف خود فکر کنید. مخاطبان خود را بهخوبی بشناسید. چه چیزی برای آنها کار خواهد کرد؟ چه احساساتی را میخواهید در آنها برانگیزید؟
چه چیزی آنها را به حرکت درمیآورد؟
یک سایت زیبا از بهترین سرفصلهایی که شمارا به کلیک کردن سوق داده است، راهاندازی کنید و آنها را مطابق با نیازتان اصلاح کنید.
اکنون ما مطلقاً از سرقت ادبی حمایت نمیکنیم! فقط از شما دعوت میکند تا از بهترینها بهعنوان راهنمای خود استفاده کنید.
این کاری است که کپی رایترهای بزرگ انجام میدهند.
منظورت را بگو، طوری که مستقیم باشد. اگر قرار نیست بعداً در داستان شما ارائه شود، با گفتن این دستورالعمل عالی برای خواننده خود شروع نکنید.
قول بدهید چیزی باارزش ارائه دهید. آن را بسازید، روی آن تمرکز کنید، آن را در محتوای خود ارائه دهید.
نکته آخر: برای ارائه یک پیام کلیدی در محتوای آنلاین خود بهشدت متمرکز باشید.
هر عنصر محتوای شما - عنوان، عنوان فرعی، کلمات، تصاویر، ویدیوها - باید با هم کار کنند و همانطور که قول داده بودید، نکته اصلی شمارا ارائه دهند.
آیا میخواهید سایر وبسایتها توجه (و ترافیک) را به سمت شما و پیشنهادات شما منحرف کنند؟
با تمرکز بر آنها شروع کنید! مردم به رسمیت شناخته شدن را دوست دارند.
اهمیت یکی از شش نیاز اصلی انسان است. (پنج مورد دیگر عبارتاند از یقین، تنوع، عشق و ارتباط، رشد و مشارکت.)
هنگامیکه میخواهید وبسایت دیگری به وبسایت شما پیوند داده شود - در مورد آن سایت بنویسید.
برای آنها درخواست ارسال کنید و بپرسید که آیا میتوانید آنها را در یک پست در سایت خود قرار دهید، به روشی فریبنده یا ساختگی.
در مورد افراد، محصولات و وبسایتهایی بنویسید که واقعاً ارزشمند هستند.
به یاد داشته باشید، پیوند از وبسایتهای اصلی به معنای ترافیک یا بازدیدکنندگان وبسایت بیشتر برای شما است.
در وبسایت خود تعامل داشته باشید. آن را سرگرمکننده کنید.
بازدیدکنندگان خود را درگیر کنید. به آنها اجازه دهید بیشتر از خواندن یا تماشا کردن انجام دهند.
به آنها راههای انتخابی برای مشارکت بدهید - آنها را تشویق کنید که نظر بدهند، به اشتراک بگذارند، آزمایش کنند یا یک بازی را انجام دهند.
همه چیز در مورد کمک به بازدیدکنندگان وبسایت شما برای انجام تعهدات کوچک است.
هرچه تعهدات کوچک بیشتری داشته باشند، ملزم به خرید بیشتری خواهند بود.