5 مدل ارتباط اشتباه که به جلسه کوچینگ می­بریم و بررسی راهکارها

5 مدل ارتباط اشتباه که به جلسه کوچینگ می­بریم  و بررسی راهکارها

ما تحت تأثیر فرهنگ ارتباطی جامعه هستیم. 

همه ما به‌عنوان موجوداتی اجتماعی در زیر ابر ضخیمی از ارتباطات زندگی می­کنیم. همین مسئله باعث می‌شود درحالی‌که در جامعه نقش ایفا می­کنیم و بر محیط تأثیر می­گذاریم، از آن تأثیر بپذیریم.

کنش‌ها و رویارویی‌هایی که در ارتباطاتمان با آنها مواجه هستیم و تک‌تک موقعیت‌هایی که مشاهده می­کنیم، چه بخواهیم چه نخواهیم، الگویی ارتباطی را به‌مثابه شبکه‌ای از رفتارها در ما شکل می­دهد.

ما به دلیل درهم‌تنیدگی روزانه با این امر ناگزیر، به حالتی فزاینده این مدل‌ها را که وجه غالب جامعه هستند، در خود تقویت و درونی می­کنیم، آنگاه تعاملاتمان را بر اساس همین روال‌های مرسوم می­چینیم.

از این زاویه شاید بتوان گفت افراد محصول جامعه هستند و ناخودآگاه از فرهنگ غالب جامعه پیروی و بعضاً تقلید می­کنند.

[caption id="attachment_28101" align="aligncenter" width="769"]بررسی انواع ارتباط اشتباه در جلسات کوچینگ ابر سیال ارتباطات، زندگی انسان­ را احاطه کرده است.[/caption]

کوچینگ در معرض شیوه‌های مخرب ارتباطی قرار دارد.

مردم تشنه ارتباط هدفمند هستند و مطلوب و دلخواهشان را در یکی از عمیق‌ترین سطوح انسانی‌اش، در کوچینگ می‌بینند. یکی از دلایل استقبال روزافزون به این رشته حمایتی دقیقاً همین نکته است.

اما جلسات کوچینگ، به‌عنوان یکی از شیوه‌­های قدرتمند ارتباطی و حمایتی نیز در معرض این اثرات و تعاملات فراگیر قرار دارد.

توجه به شیوه و عادت ارتباطی یکی از زمینه‌های موفقیت جلسات

یکی از زمینه‌­های موفقیت جلسات مربیگری؛ توجه دقیق به شیوه‌­ها و عادت­های ارتباطی هست که به دلیل زندگی اجتماعی و در تعامل دوسویه با جامعه در ما نهادینه شده است.

این مسئله نه فقط در هم‌جوشی ارتباطی بلکه در تداوم ارتباط کوچینگی نیز مؤثر و حیاتی است. زیرا تغییروتحول مورد انتظار مستلزم صرف زمان و انرژی است که خود مستلزم پایداری این رابطه است.

از سوی دیگر کیفیت این ارتباط نیز در تحقق نتایج نقش حیاتی دارد. منظور ویژگی‌هایی است که کوچ و کوچی را پایبند و متعهد می­کند و انگیزه روانی و اشتیاق را فراهم می‌سازد.

اشتباهات ارتباطی در جلسات کوچینگ که باید پرهیز کنیم

کوهنوردها ضرب‌المثلی دارند که: «کوه شما را از صعود بازنمی‌دارد، بلکه سنگ‌ریزه‌ای که در کفش شماست، چنین می­‌کند.»

بنابراین اگر بتوانید ردپای الگوهای ارتباطی مخرب را که مانع تحقق رابطه­ کوچینگی می‌شوند، شناسایی کنید در نهایت یک ارتباط سودمندتر و مؤثرتری خواهید داشت.

نقطة کانونی این نوشتار بر این سنگ‌ریزه‌های آزاردهنده ارتباطی معطوف است که بدان‌ها در ذیل می­پردازیم:

  1. عجله نکنید؛ زندگی یک ضلع ندارد.

در روابط متعارف، خواه مسئله­ای سازمانی و یا فردی، خواه مخرب یا سازنده، افراد دقیقاً سراغ مشکل یا شکایتی می­روند که طرح شده است. تله حل مسائل در سریع‌ترین زمان. اما در کوچینگ؛ تمام تمرکز روی مشکل یا انتظاری که مراجع بیان می­کند نباید باشد.

کوچینگ استخدام پدر یا مادر خرده­‌گیر نیست. نگاه سیستمی در کوچینگ حاکم است. چرا که بعد از حل مشکلی خاص، سایر جنبه‌های زندگی هنوز بلاتکلیف و پیچیده در آن کلاف سردرگم زندگی هستند.

دراین‌رابطه شخص باید آگاهی پیدا کند که تصمیم‌گیری در یکی از حوزه‌های زندگی، به شکل اجتناب‌ناپذیری، تمام حوزه‌ها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهد. هسته اصلی کوچینگ اکتشاف و آگاهی و انتخاب است.

کوچی باید این مسئله را درون رابطه درک کند و طبق مدل ذهنی متعارف قبلی خود صرفاً به دستاوردهای مقطعی یک‌جانبه بسنده ننماید. آیا خواسته کوچی منطبق با همان تحول و تغییری است که در رویای شیرینش ترسیم کرده است؟ آیا کوچی ارزش‌های شخصی‌اش را می‌شناسد؟

آنها را در اهداف و کارهایش گنجانده است؟ آیا در این مسیر به ظرفیت‌های خود می‌رسد؟ آیا استعدادها و علاقه خود را می‌شناسد؟ رفتارهای خود تخریب را چطور؟ پس تمرکز دقیق روی کل شخص و کل زندگی که سطوح زیادی را فرامی‌گیرد خواهد بود.

  1. مشارکت را فدای اقتدار نکنید.

[caption id="attachment_28104" align="aligncenter" width="278"]اهمیت اقتدار در زمان ارتباط گیری جلسات کوچ مشارکت به نفع برنامه های کوچی ماهیت ایده‌آل کوچینگ است.[/caption]

مشارکت به نفع برنامه‌­های کوچی ماهیت ایده­آل کوچینگ است.

روش ارتباطی مرسوم اجتماع، روشی مقتدرانه توأم کنترل بیرونی است. چون آدم­ها می‌­خواهند همدیگر را تحت کنترل و اجبار خود در بیاورند. استفاده از اهرم­‌های فشار مانند تهدید، تنبیه، کاهش دستمزد و مزایا و ... ابزارهای متداول این نوع ارتباطی هستند.

در این وضعیت، رابطه به‌مثابه دو کفه نابرابر؛ بالادستی - پایین‌دستی فرض می‌شود. یعنی قوانین و جایگاه‌های از پیش تثبیت شده که نتیجه آن بی‌اعتمادی و عدم بیان حقیقت خواهد بود.

در چنین فضایی همکاری و همیاری بی‌معنی خواهد بود. کوچ و کوچی هر دو به‌ویژه کوچی باید متوجه تفاوت ماهوی این رابطه منحصربه‌فرد بشوند تا آن اعتماد و شجاعت را بروز دهند.

چرا که فرض بر قدرت و صلاحیت و مبتکر بودن کوچی است و نه ضعف و ناتوانی وی. در این نگرش دیگر کوچی واهمه مچ‌گیری و قضاوت را ندارد. در این صورت این پیام را به کوچی­تان می‌فرستید که به اندازة خودش به موفقیت او پایبندید.

  1. من همه‌کاره نیستم.

این مورد در خصوص نقشی است که کوچ دراین‌ارتباط ایفا می‌نماید و نیاز است که کوچ از این مدل ذهنی ارتباطی اجتناب کند: «شکل‌دهی رابطه با محوریت خود.» یعنی رهایی از این ذهنیت که؛ قدرت رابطه را من تضمین می­کنم. پس ایده‌ها، ارزش‌ها و اهداف نیز با محوریت منِ کوچ تعیین می­شوند.

باید ببینید این رابطة کوچینگی چه تأثیری روی طرف مقابل دارد. وقتی کوچ فقط به صدای افکار و تحلیل خودش گوش کند، احتمال دست‌پیداکردن به راهکارهایی که نتیجة همکاری و خلاقیت است از بین می­رود.

در مقابل کوچی نیز با خاطری آزرده، نکاتی دیکته شده و بدون دستاورد از جلسه خارج خواهد شد.

حال‌آنکه در کتاب کو اکتیو کوچینگ – از کتاب‌های ارزشمند در حوزه مربیگری - می­خوانیم: «کوچ باید رویه خود را از من قدرتمندم، به رابطة کوچینگِ قدرتمند تغییر دهد.» پس قدرت این رابطه، طبق مثلث قدرت کوچینگ بر روی کوچی متمرکز می‌شود تا زمینه‌ساز اعتماد،  اکتشاف و تحول وی بشود.

[caption id="attachment_28103" align="aligncenter" width="395"]مثلث قدرت کوچینگ و ارتباط کوچینگی مثلث قدرت کوچینگ[/caption]

  1. پذیرش مشروط نداشته باشیم.

طبق فرهنگ ارتباطی رایج جامعه، انسان‌ها زمانی مورد پذیرش قرار می­گیرند که بتوانند خود را مطابق استانداردهای فرد یا جمع مقابل اثبات کنند. مشترکاتی را فراهم کنند، باب آشنایی را بگشایند.

اینجا نیز ضوابط یک‌طرفه و از پیش تعریف شده‌ای وجود دارد روابطی را می­‌آفریند که در آن تأکید بر عناصر توجیه و توضیح است. نفوذ این نگرش به دایره کوچینگ، مکانیسم‌های دفاعی طرفین به‌ویژه کوچی را فعال خواهد کرد.

به این نحو که او را به‌سوی ارزش‌های القایی هدایت می­کند، همرنگی خلاف خواسته‌هایش را پیش می­گیرد، خلاقیت و ابتکار او را سرکوب نموده، زمینه رفتارهای منطبق بر استانداردهایی را که از کوچ سراغ دارد در او تقویت خواهد کرد؛ لذا کل فرایند در مسیری تصنعی و ساختگی پیش خواهد رفت.

درحالی‌که یکی از پایه‌های اساسی، این نکته ظریف است که کوچی فردی کامل، خلاق و مبتکر است، برای پذیرش او نیاز به هیچ پیش‌شرطی نیست. در گفت‌وگوی کوچینگی فرض ما بر قدرت و صلاحیت است نه ضعف و ناتوانی.

کوچ در این فرایند به‌مثابه آینه‌ای تمام‌نما، از منظر بیرونی، وضعیت، پتانسیل‌ها و مسیرهای پیش روی را نمایش می‌دهد تا مراجع بهترین انتخاب و تصمیم را بر اساس این آگاهی فراگیر و چشم انداز شفاف رقم بزند.

  1. شکست از زندگی است.

بارها تجربه کرده­ایم گفتن حقیقت آن هم حقایقی در مورد خودمان و کارهایی که انجام داده­ایم و نداده­ایم موجب بازخورد منفی از اطرافیانمان شده است. به‌ویژه زمانی که ناکامی‌­ها و شکست‌هایمان آشکار شده است.

در این حالت احساسات و رفتارهای آزاردهنده‌ای را تجربه و تحمل کرده­ایم. انتقادها به‌جای رویکرد اصلاحی و نقد عملکرد، شخصیت ما را تخریب کرده­اند. مدل‌های ارتباطی مخربی که ممکن است به سرافکندگی ختم بشود، توبیخ در پی داشته باشد.

بی‌اعتمادی به بار بیاورد. از صمیمت رابطه­ها کاسته شود. این عکس‌العمل‌های منفی به ما این پالس ذهنی را صادر می­کنند که خودِ واقعی خود بودن در ارتباطات روزانه، هزینه دارد و می‌تواند شخصیت و جایگاه ما را خدشه دارد کند.

از همین روی ما ترجیح می­‌دهیم هیچ‌گاه از شکست‌ها و نقص‌هایمان سخن نگوییم. حال‌آنکه این تصویر ذهنی در کوچینگ شکسته می‌شود. در رابطه کوچینگ این اطمینان وجود دارد که؛ گفتن حقیقت غیر از یادگیری، کشف و بینش‌های نوین هیچ عواقب دیگری به همراه ندارد.

محیط کوچینگ محیطی است عاری از سرزنش. رهاورد چنین بستر امنی، آزادی در بیان و تعامل همدلانه خواهد بود. جایی که کوچی می‌تواند مشکلات خود را بیرون بریزد. جایی است که در عمل و نه در کلام، حقیقتاً به شکست و ناکامی به چشم ابزاری برای یادگیری نگاه می­شود.

جمع‌بندی:

خانم دبی فورد در کتاب نیمه‌تاریک وجود اشاره می­کند: هر یک از ما باید آماده باشیم تا پیوسته به کشف و آشکارکردن تاریکی‌­ها، سایه‌­ها و جنبه‌های درونی شخصیتمان بپردازیم.

اولین، بهترین و مطمئن‌ترین قدم برای شروع مسیر، به‌دست‌آوردن شناخت درستی از خودتان است. ذهن ما سازنده نگرش‌ها و شیوه­‌های ارتباطی ماست. وقتی ذهن شما عاری از قضاوت و تعصب باشد نحوه برخورد و پردازش اطلاعات ما متفاوت خواهد بود.

از اولویت­‌های سرنوشت‌ساز موفقیت یک کوچ؛ خودآگاهی وی است. اینکه ذهنیت‌های خود را بشناسد. احساسات و هیجانات خود را مانیتورینگ کند. بداند کجا به تله قضاوت می­افتد.

چه زمانی تمایل به سلطه‌جویی دارد. از چه چیزهایی خوشحال می­شود و در چه شرایطی عصبانی.

بوی کبر و بوی حرص و بوی آز                در سخن‌گفتن بیاید؛ چون پیاز [1]

طراحی آگاهانه رابطه مشترک پیش رو، در تمامی مدل‌های کوچینگی حائز اهمیت و از مسئولیت­های اجتناب‌ناپذیر کوچ است. اعتماد، صداقت، احترام، آزادی، احساس امنیت، صراحت و همدردی از جمله ویژگی­‌هایی­ هستند که کیفیت رابطه را رقم می­زنند و لازم است جایگزین سایر پیش‌فرض‌های مخرب دیگر شوند.

صابر بخشی

دانش‌پذیر تربیت دوره کوچ 6 ویدان

[1]. مولانا جلال الدین محد بلخی.

دیدگاه کاربران (0)