مربیگری عالی فراتر از توانایی پرسیدن سؤالات درست است. مربیان توانمند نهتنها شنوندگان خوبی هستند، بلکه استراتژیست های خوبی نیز هستند و افرادی با بینش هستند که از مهارتها و دانش خود برای کمک به مشتریان برای درک پتانسیل واقعی خود استفاده میکنند.
علاوه بر این، ابزارها و تکنیکهای زیادی وجود دارد که مربیان برای کمک به مراجعان برای درک خود، تعریف اهداف، شناسایی موانع و یافتن راههایی برای غلبه بر آنها استفاده میکنند.
این روزها سه واژه نوآوری، خلاقیت و ایده پردازی در اینترنت و در سبک کوچینگ، بسیار موردتوجه است بهگونهای که گاهی آنها با یکدیگر اشتباه گرفته میشوند بهگونهای که دو مقوله خلاقیت در کوچینگ و کوچینگ خلاقیت یکسان در نظر گرفته میشود که صحیح نیست.
در مورد اول روشهای خلاقانه و منحصربهفرد کوچ در فرایند کوچینگ مطرح است که در حقیقت سبک ابداعی مربی محسوب میشود ولی در کوچینگ خلاقیت، کوچینگ به جهت رشد و افزایش خلاقیت مراجع در کارها و امور و حتی سازمان موردنظر و اشاعه فرهنگ خلاقیت و نوآوری میباشد.!
بهترین کار این است که هرکدام از این مفاهیم، بهدقت تعریف شود تا تفاوتهایشان درک شود تا کاربرد کوچینگ نیز در این زمینه، شفافتر گردد.
لذا در این مقاله به بررسی خلاقیت در کوچینگ با در نظر گرفتن چارچوبها و روش اصولی و مهارتهای مربیگری میپردازیم.
بهکارگیری ایدههای نوین ناشی از خلاقیت (Creativity) است.
درواقع به پیاده ساختن ایده ناشی از خلاقیت که بهصورت یک محصول (Product) یا خدمت (Service) تازه ارائه شود، نوآوری نامیده میشود اختراع (Invention) به معنای «پدید آوردن محصول جدید» است.
اما نوآوری فراتر از آن است و به معنای «معرفی محصولی تازه» است که با ابداع و عرضه صورت میگیرد.
نوآوری زمانی رخ میدهد که ایده بهصورت محصول، فرآیند یا خدمتی توسعه یابد. تعاریف مختلفی از نوآوری ارائه شده است.!
مایکل تاشمن نوآوری را بستر پیروزی در کسبوکار دانسته تا مدیران در پی شناسایی چرخه فناوری و نوآوری بتوانند به کمک انجام دگرگونیهای ناپیوسته در سازمان، به امتیازهای ناشی از آنها برسند.
پیتر دراکر، نوآوری را همانند هر فعالیت عینی در کنار نبوغ و استعداد، نیازمند دانش، توجه و سختکوشی همه دستاندرکاران میداند.
او معتقد است آنچه در میان کارآفرینان مشترک یافتم نه گونه خاصی از شخصیت بلکه تعهد سیستماتیک به نوآوری بوده است.
فرآیند ذهنی کشف ایدهها و مفاهیم، یا ترکیب ایدهها و مفاهیمِ موجود است که توسط فرآیند بینش خودآگاه یا ناخودآگاه تحریک میشود.
بهعبارتدیگر، خلاقیت یعنی بهکارگیری تواناییهای ذهنی برای ایجاد یا تبلور یک فکر یا مفهوم جدید که برخی نیز آن را به ترکیب ایدهها یا ایجاد پیوستگی بین ایدهها تعبیر نمودهاند.
در تعریفی دیگر خلاقیت بازی با تخیل و امکانات است که در حین تعامل با عقاید، افراد و محیط، منجر به ارتباطات و نتایج جدید و معنادار میشود.
ایده یک طرح ذهنی است. شاید بتوان ایده دادن را اولین گام برای حل یک مشکل یا برآورده کردن یک نیاز دانست. بهعبارتدیگر ایده سادهترین راهحلی است که انسان در برابر یک مسئله یا نیاز به آن فکر میکند.
هرچند میتوان یک ایده را بسط داد و پیچیده کرد. طرح یک ایده، با توجه به ماهیت ذهنی آن، میتواند فارغ از هرگونه قیدوبندی صورت پذیرد.
اما برای عملی کردن آن، باید به بسیاری از این محدودیتها مثل قوانینی فیزیکی، حقوقی و … توجه کرد. طرح ایدههای نو، رابطه مستقیمی با خیالپردازی و خلاقیت دارد.
استارتاپ کوچینگ، با توجه به فرایند پرسشگری و تأکید بر شکوفایی ذهن، به شکل روزافزون، جای خود را بین کارآفرینان و سازمانهای پیشرو، باز میکند.
شیوههای قدیمی و مبتنی بر ارائه نسخههای از پیش طراحیشده، مزیتهای رقابتی خود را از دست داده و کوچینگ، جای آنها را پر میکند.
کوچها بهدوراز داشتن مهارت ذاتی برای به دست آوردن بهترین نتیجه از دیگران، از این تکنیکهای کوچینگ نوآورانه و ابزارهای مختلف برای کمک به مشتریان خود استفاده میکنند.
در اینجا چند مورد از بهترینها آمده است. نکات کلیدی: مربیان برای کمک به مشتریان خود از تعدادی ابزار و تکنیک استفاده میکنند که برخی از آنها مرسومتر از سایرین هستند.
در تعریف ارزشها و کشف سوگیریهای ناخودآگاه، و همچنین در چارچوب مجدد اولویتها، مربیگری عالی فراتر از توانایی پرسیدن سؤالات درست است.
مربیان توانمند نهتنها. تعدادی ابزار و تکنیک برای کمک به مشتریان خود برای درک خود، تعریف اهداف، شناسایی موانع و یافتن راههایی برای غلبه بر آنها دارند بلکه به دنبال خلاقیت در بهکارگیری ابزار هم هستند.
در اینجا به بررسی برخی از نوآورانهترین ابزارها و فرآیندهای مربیگری که از مقالات و توصیههای اعضای شورای مربیان فوربس اقتباس شده میپردازیم.
1-روش 3C
روش 3C را کاوش کنید مربیگری و کارآفرینی میتواند یک سفر تنهایی باشد.
اما اگر یاد بگیریم که چگونه با هم ارتباط برقرار کنیم، همکاری کنیم و همراهی ایجاد کنیم، میتواند بسیار مفید باشد.
هر فردی این پتانسیل را دارد که با دیگران با پیشینههای مشابه یا متفاوت ارتباط برقرار کند، با هم در یک پروژه همکاری کنند و چیز جدیدی خلق کنند.
سعی کنید به رقابت خود بهعنوان یک همکاری بالقوه برای رشد جمعی آینده نگاه کنید. (پارول آگراوال، مربی ویوا لا).
سه نکته برای موفقیت شفافیت، اعتمادبهنفس و تعهد است. اینها مواردی هستند که در سیستم مربیگری بهاصطلاح "سه C" به آنها اشاره میشود.
مربیان کسبوکار که از این مدل استفاده میکنند، با کمک به مشتریان خود برای روشن کردن استعدادهای منحصربهفرد خود و بهترین استفاده از آن - مشکلات تجاری بهعبارتدیگر، که آنها بهطور خاص مجهز و واجد شرایط برای حل آنها هستند، شروع میکنند.
و سپس سازمانهایی که این مشکلات را دارند شناسایی کنند.
این به این دلیل است که تصمیمگیرندگان استخدام واقعاً فقط به دنبال سه چیز هستند: حداقل ریسک، تناسب خوب و نتایج.
مربیانی که این تکنیک را انجام میدهند، با کمک به مشتریان خود برای شناسایی داراییهای منحصربهفرد خود و روشن کردن گزینههای "بهترین مناسب" خود، کمک میکنند.
در پنهان کردن احساسات خاصی که اعتمادبهنفس آنها را از بین میبرد یا از بین برده است.
ناگزیر، ترس در اینجا یک بازیگر اصلی است.، ارزیابی ترس / وضوح را انجام دهید من یک ابزار ارزیابی دارم که به مشتری (روی کاغذ) نشان میدهد که چقدر ترس زندگی او را هدایت میکند.
حدود 95 درصد از رفتار شما توسط برنامهریزی ناخودآگاه شما هدایت میشود، به این معنی که شما بیشتر در واکنش عمل میکنید تا انتخاب آگاهانه. اگر میخواهید رفتار خود را تغییر دهید، ابتدا باید از انگیزههای ناخودآگاه خود آگاه شوید.
سپس میدانید که چه زمانی و چگونه باید انتخاب چیزی بهتر را تمرین کنید. (کیمبرلی گیلز، آکادمی مربیگری Claritypoint).
شواهد نادرست - اغلب ظاهر میشوند مانند دو سؤال: بدترین چیزی که ممکن است اتفاق بیفتد چیست؟ واقعاً چقدر احتمال دارد که اتفاق بیفتد؟ واقعاً چقدر احتمال دارد این اتفاق بیفتد؟
تعهد آخرین مورد از سه C است و در اینجا مربیان بر اهمیت خود درگیر شدن تأکید میکنند. آنها میگویند که تعهد کاملاً مربوط به وفای به وعدههایی است که فرد با خود دارد.
آنها مشتریان خود را تشویق میکنند تا سطوح فعلی تعهد خود را شناسایی کنند و سپس بپرسند: "اگر من واقعاً به این دستاورد متعهد بودم، چه شکلی بود؟".
و درنهایت، "تفاوت چیست؟" زیرا به قول نویسنده و سخنران انگیزشی زیگ زیگلار، «نگرش، نه استعداد، تعیینکننده ارتفاع است.
2- رویکرد اولویتها
یک استراتژی اولویتبندی ایجاد کنید بیشتر استراتژیهای اولویتبندی بر مهلتها و لیستها تمرکز دارند.
مربیان و کارشناسان بهرهوری نمودارها، و ماتریسهایی را برای کمک به مشتریان خود در برنامهریزی و اولویتبندی ایجاد کردهاند.
اما، به گفته متخصصانی که این تکنیک مربیگری را به کار میبرند، اولویتبندی نباید آنقدر پیچیده باشد!
آنها اصرار دارند که بهجای تمرکز بر فهرستها و ضربالاجلها، مشتریان، باید (درماتریس چهارقسمتی من) فشار را ازنقطهنظر آنچه برای مشتری مهم است (انگیزه) در مقابل آنچه برای دیگران مهم است (فشار/استرس) بررسی کنند.
تخصیص زمان و منابع فعلی را تغییر دهید یا تجدیدنظر کنید، و حاشیه رشد شخصی و دستیابی به هدف را افزایش دهید این چارچوببندی مجدد اغلب فرصتهای جدیدی را برای تفویض اختیار، تغییر موقعیت یا تجدیدنظر در تخصیص فعلی زمان و منابع روشن میکند و حاشیه برای رشد شخصی و دستیابی به هدف را آزاد میکند.
چنین مربیانی مشتریان خود را تشویق میکنند که با فکر کردن در مورد کاری که انجام میدهند و چرایی آن شروع کنند.
سپس بر اهمیت ارزیابی وظایف فرد در چارچوب این اهداف تأکید میکنند.
هنگامیکه اهداف به چارچوب تصمیمگیری مشترک برای اقدامات فرد تبدیل میشوند، احتمالاً کاملاً منطقی خواهد بود که بگوییم: "این یک ایده عالی است، اما برای این دوره زمانی اولویت ندارد.
وقتی روی آن هدف متمرکز شدم، آن را برای بعداً ذخیره خواهم کرد.". از ابزارهای ارتباطی برای افزایش بهرهوری استفاده کنید بهعنوان یک مربی، از تمام فناوریهایی که با مشتریان خود دارید استفاده کنید.
پست صوتی فیسبوک مسنجر برای "بازرسی" سریع در بین تماسهای مربی عالی است، که ایمیلهای بسیار طولانی را قطع میکند. شما میتوانید مستقیم و دقیق باشید و آنها نیز بسیار شخصیتر هستند. (ریگان هیلیر، کوچ بینالمللی)
3-لنگر ارزشهای اصلی (برانگیزاننده)
همه ما میدانیم که باورها و ارزشهای ما تعیین میکند که ما چه کسی هستیم و چگونه زندگی میکنیم.
برخی از این ارزشها بیش از دیگران غیرقابلدسترس یا عمیقتر هستند.
کوچهای متمرکز بر ارزشها به مشتریان خود کمک میکنند تا «مجموعهای از قوانین» را که بر اساس آنها زندگی میکنند کشف کنند - و هرچند ناخودآگاه، بر تصمیمهایی که میگیرند تأثیر میگذارند.
برای انجام این کار، این مربیان از مشتریان خود میخواهند که در مورد آنچه بیشتر برایشان ارزش قائل هستند فکر کنند.
در یک حوزه زندگی خاص این فهرست از ارزشهای اصلی شخصی - خواه خانواده، آزادی، سلامتی، خدمات، موفقیت - به یک لنگر یا نقطه بازگشت تبدیل میشود.
مربیها سپس به مشتری کمک میکنند تا بفهمد که وقتی تعارض یا مشکل مرزی وجود دارد، احتمالاً به این دلیل است که شخصی روی یک ارزش شخصی قدم گذاشته است.
درک اینکه ناآرامی یا بیاعتمادی اغلب از این محل سوءتفاهم سرچشمه میگیرد، ابزار قدرتمندی برای ارتباط و همدلی بیشتر میان مردم است.
بهعنوان یک لنگر بر روی ارزشهای اصلی تمرکز کنید دانستن ارزشهای اصلی شخصی شما یک لنگر یا نقطه بازگشت است.
وقتی تضاد یا مشکلی در مرز وجود دارد، احتمالاً به این دلیل است که شخصی روی یک ارزش شخصی پا گذاشته است.
ناآرامی یا بیاعتمادی اغلب از این محل سوءتفاهم سرچشمه میگیرد.
بحثهای فردی و گروهی پیرامون ارزشهای اصلی و ارزشهای آرزویی باعث ایجاد ارتباط و درک بیشتر میشود. (فرانسیس مک اینتاش، کوچ بینالمللی).
4-ابزار کشف تعصب و سوگیری
تحقیقات عصبشناسی شروع به بررسی "ارتباط نقاط" در مورد نحوه عملکرد مغز از فرآیندهای فکری خودآگاه و ناخودآگاه کرده است.
با این دانش جدید، ما شروع به درک قدرت سوگیری ناخودآگاه و تأثیر آن بر رفتار، تصمیمگیری و پویایی بین فردی میکنیم.
مربیانی که از ابزار "کشف سوگیری" استفاده میکنند، بر شناسایی و کار بر روی شکاف بین نیات و اهداف مشتری تمرکز میکنند.
رفتار واقعی آنها به آنها کمک میکنند تا تشخیص دهند که چه زمانی سوگیریهای ناخودآگاه میتوانند مفید باشند و چه زمانی غیر سازنده هستند.
زیرا درواقع، باورهای نهفته اغلب اعتمادبهنفس، سیستمهای اعتقادی و درنهایت تغییر شخصی را مهار میکنند.
آنها سپس از مشتریان در غلبه بر تعصبات خود با قالببندی مجدد و سیمکشی مجدد الگوهای رفتاری مشروط خود حمایت میکنند تا درنهایت از موقعیتی با آگاهی بیشتر عمل کنند..
از ابزار کشف سوگیری استفاده کنید تغییر از ذهن شروع میشود. بااینحال، اگر یک سوگیری کشف نشده وجود داشته باشد، ممکن است ایجاد تغییر دشوار باشد.
من در ابتدا با مشتریان کار میکنم تا باورهای نهفتهای را کشف کنم که در غیر این صورت مانع از روند کوچینگ و تغییر آنها میشد.
تعصب مانع اعتمادبهنفس، سیستمهای اعتقادی و محیط کار میشود. با کشف تعصب آنها، مشتریان من با آگاهی بیشتری عمل میکنند. (Lakisha Greenwade، Lucki-Fit)
5-چرخ مفاهیم چرخ مفاهیم ابزار افزایش تصمیمگیری در دهه 1970 توسط جوئل بارکر آیندهنگر توسعه یافت، چرخ مفاهیم به رهبران و تصمیم گیران این امکان را میدهد تا خطرات و فرصتهای بالقوه آینده مرتبط با تصمیمات با ریسک بالا را بهطور قابلاعتماد و سریع شناسایی کنند. چگونه کار میکند؟
فرآیند مورداستفاده برای ایجاد چرخ از چهار مرحله اولیه میگذرد. ابتدا مرکز چرخ ترسیم میشود و توضیحی درباره موضوع، روند، هدف یا تغییر موردنظر ارائه میشود.
سپس گروهی از ذینفعان یا مدیران اجرایی گرد هم آمده و توضیحات مرکز ارائه میشود.
این گروه رویدادهای مرتبه اول یا چیزهایی را که ممکن است در صورت وقوع رویداد مرکزی رخ دهند، شناسایی میکند.
پسازآن، پرههای باقیمانده روی چرخ شکل میگیرند - رویدادهای مرتبه دوم، سوم و چهارم، یا چیزهایی که ممکن است در صورت وقوع رویدادهای مرتبه اول قبلی رخ دهند.
درنهایت، شرکتکنندگان احتمال و مطلوبیت وقوع هر مفهوم را ارزیابی میکنند.
چرخ مفاهیم که بهطور گسترده توسط مربیان کسبوکار بهعنوان ابزاری برای همه چیز از شفافسازی تعارض و بهبود کیفیت، تا تیمسازی، آزمایش نوآوریهای جدید، آموزش و تحقیق استفاده میشود، میتواند برای پیشبینی پیامدهای عملاً هر رویدادی که میتواند بر آینده تأثیر بگذارد.
خطرات و فرصتها را با چرخ پیامدها شناسایی کنید چرخ مفاهیم جوئل بارکر قدرتمندترین ابزاری است که برای کمک به مشتریانم در توسعه استراتژیهای برنده استفاده کردهام.
از 100 شرکت فورچون گرفته تا کاخ سفید، میلیاردها دلار ارزش تولید کرده است (به صرفهجویی در مشاغل!) به رهبران این امکان را میدهد تا خطرات و فرصتهای کیفی آینده مرتبط با تصمیمات با ریسک بالا را بهطور قابلاعتماد و سریع شناسایی کنند. (کریس کنی، گروه STAR،)
6-تمرین "روز عالی"
تمرین "روز عالی" را امتحان کنید بسیاری از مشتریان برای بازگشت به رؤیاپردازی و بازگشت به سؤال "وقتی بزرگ شدم میخواهم چهکاره شوم" با مشکل مواجه شدهاند.
من یک تمرین عالی را انجام میدهم که به مشتری کمک میکند روز کاری عالی خود را تعیین کند.
در طول این تمرین، آنها به چالش کشیده میشوند تا در یک روز عالی، از ابتدا تا انتها، آنچه را که واقعاً در حرفه خود میخواهند، کاوش کنند و تجسم کنند.
این واقعاً جاهطلبی آنها را آغاز میکند! (جویل کرافورد، استراتژیهای رهبری کرافورد).
7-فرم آمادگی تماس
از فرم آمادگی تماس مربیگری استفاده کنید آیا تابهحال متوجه شدهاید که تشخیص موفقیتهای خود برای مشتریان کوچی شما چقدر دشوار است؟
به نظر میرسد آنها بیشتر روی شکستها تمرکز میکنند.
من از مشتریانم میخواهم قبل از جلسه کوچینگ خود، پرسشنامهای را تکمیل کنند که در آن بزرگترین پیروزیهای خود را از آخرین جلسهشان فهرست میکنند، آنچه را که میخواستند انجام دهند اما نتوانستند، وضوحی که به دست آوردهاند و میخواهند در طول جلسه ما روی چه چیزهایی تمرکز کنند. (Michele Scism، Decisive Minds،.)
8-گروه تخصصی
یک گروه یا اجتماع در اطراف منطقه تخصصی خود بسازید درحالیکه بیشتر گروها سعی میکنند با نام خود طرفدارانی ایجاد کنند، سعی کنید یک اجتماع بر اساس یک موضوع بسازید.
برای مثال، اگر کوچینگ اجرایی میفروشید، یک گروه لینکدین به نام «شبکه رشد اجرایی» ایجاد کنید.
سپس یک دستیار مجازی از Upwork.com استخدام کنید تا با مدیران موردنظر خود ارتباط برقرار کرده و به گروه دعوت کنید.
پس از عضویت در گروه، برای استقبال از آنها و کشف فرصتها، بهصورت یکبهیک ارتباط برقرار کنید. (Jeremiah Desmarais، Lift Capital Venture,)
9-شعر و ادبیات
از شعرها و ادبیات جاودانه بیاموزید به گفته پرسی بیش شلی، ما نمیتوانیم خودمان را ببینیم مگر اینکه چیز دیگری ما را انعکاس بدهد.
اشعار جاودانه و ادبیات بزرگ جهان، ما را بازتاب میدهند که هیچ معلم دیگری نمیتواند.
من از این اشعار و ادبیات استفاده میکنم تا به مشتریان و مخاطبانم کمک کنم تا خود را متفاوت ببینند، تا بتوانند بیداری درونی را تجربه کنند و به درک تازهای از انسانیت خود برسند. (Gaurav Bhalla، سینتیک دانش).
موارد فوق پیشنهادها و توصیههای کوچهای موفقی است که بر اساس تجربیات و نتایجی که دریافت کردهاند، بیان شده است.
اما همانطور که مستحضر هستید خلاقیت مقولهای نشات گرفته از درون و جدید و بدیع میباشد نه اینکه از روشهای دیگران کپیبرداری شود باید منحصربهفرد و اصیل و ناب باشد بهگونهای که امضا و روش خاص کوچینگ مربی گردد که سبب ماندگاری برند شخصی و خلاق او باشد.
نویسنده: سرکار خانم مسیحا زنجانی از دانش پذیران دوره دوم تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان