گفتگوی مراجع با کوچ در جلسه کوچینگ؛ تحلیل یا تفسیر

گفتگوی مراجع با کوچ در جلسه کوچینگ؛ تحلیل یا تفسیر

یکی از بخش‌های مهم و ارزشمند در کوچینگ که تحت عنوان رهبری دیگران و مربیگری مراجعان، خودنمایی می‌کند، میل مربی و مراجع برای درک این موضوع است که مربیگری درباره چه چیزی هست و درباره چه چیزی نیست؟

این تلاش برای درک چگونگی طرز فکر و نگرش در خصوص کوچینگ و آنچه با عنوان درک موقعیت‌ها و چالش‌های یک کوچ در خصوص کمک به دیگران برای ساختاربندی افکارشان و اینکه چگونه یک مربی می‌تواند به مراجعش کمک کند، راهی برای درک مهارت‌های مربیگری است که می‌تواند به مربیان کمک کند.

بنابراین چالش اینکه چه مهارت‌هایی برای فعالیت کوچینگ و مربیگری ضرورت دارد که توسعه پیدا کند گام بعدی است که در پس شناخت ابعاد کوچینگ ـ چه چیزی در آن هست و چه چیزهایی را شامل نمی‌شود ـ سر بر می‌آورند که لازم است در وجود کوچ پرورش داده شوند.

هرچند که بسیاری از این مهارت‌ها با عنوان مهارت‌های زندگی اجتماعی یا بین فردی، خارج از محیط‌های مدیریتی و کسب‌وکار نیزکارآیی دارند و اموری منقبض‌شده در یک ساحت زندگی و شغلی نیستند.

ازآنجاکه عرصه فعالیت کوچینگ، آوردگاهی در راستای ارتقای علمی و عملی فعالیت‌ها و مهارت‌های مراجع در راستای اهداف رشد فردی و کسب‌وکار و دیگر اهداف وی در زیرشاخه‌های کوچینگ است، تبیین بازتاب ذهنیت و زاویه دید دقیق کوچ طی فرآیند جلسات کوچینگ اهمیت می‌یابد.

کوچ با به‌کارگیری پرسش‌های طلایی و زدودن غبار از ذهن و پرورش آگاهانه آگاهی مراجع، این فرآیند را به انجام می‌رساند.

امور دانشی و مهارتی ازجمله شیوه‌های پرسش، چگونگی طرح مسائل، تبیین، تحلیل یا تفسیر سخنان و نظرات مراجع ازجمله محورهایی اساسی برای دستیابی به چارچوبه های عملی در فرآیند کوچینگ هستند.

در این مقاله تلاش می‌کنیم که با ارائه ابعاد موضوع تحلیل یا تفسیر، شیوه‌های مختلف برای تقویت دانایی‌های فعلی کوچینگ را تبیین کنیم و راهی برای حل شدن مسائل حل‌نشده کوچینگ در رابطه با شیوه نگرش به مسائل و راهبردهای دستیابی به اهداف کوچینگ را موردبررسی قرار دهیم و درمجموع نکته مهم ماجرا این است که بدانیم در جلسه کوچینگ چه‌کار کنیم!

  مراجع - آگاهی و شناخت

آگاهی و شناخت

بحث از آگاهی و شناخت همواره یکی از موضوعات بنیادین در مباحث فلسفه و روانشناسی بوده است.

باوجود تحقیق‌های فراوانی که در این زمینه صورت پذیرفته است هنوز پرسش‌های اساسی درزمینهٔ شناخت و چارچوبِ آن در مکانیزم ذهن انسان چالش‌برانگیز است.

پرسش‌های مهمی ازجمله چیستی شناخت؟ آیا شناخت فطری است یا اکتسابی و محصول کسب مهارت یادگیری انسان است؟

آیا انواع شناخت به لحاظ درجه اعتبار و قابل‌اعتماد بودن در یک‌مرتبه‌اند و همانند هم یا باهم متفاوت‌اند؟

و البته شناخت و انواع آن از چه راه‌ها و با کدام ابزارها به دست می‌آیند؟ موارد فوق، برخی از پرسش‌های گسترده‌ای هستند که در این زمینه مطرح می‌شوند.

پیش از ورود به مباحث اصلی، لازم است تعریفی از شناخت ارائه شود.

شناخت را طی مفاهیمی همچون «علم، آگاهی، شناخت، دانستن و فهمیدن» معرفی می‌کنند و عام‌ترین مفهوم آن با مطلق آگاهی و علم و اطلاع برابر است.

اما در حوزه روان‌شناسی، کوشش‌هایی که برای توصیف و تبیین شناخت انسان شده است، که هر یک به‌نوبه خود، جنبه‌هایی از توانایی‌ها، فرایندهای شناختی و ابزار شناخت را موردمطالعه قرار داده‌اند.

ازنظر روان‌شناسان، شناخت به فرایند کسب، سازمان‌دهی و استفاده از معلومات ذهنی اطلاق می‌شود.

فلاول (Flovell/1985) در تعریف شناخت می‌گوید: شناخت در روان‌شناسی اشاره به فرایندهای روانی دارد که حاصل ذهن آدمی بوده و منجر به «دانستن» می‌گردد.

این فرایندها شامل یادآوری، ارتباط دادن، طبقه‌بندی کردن، نمادسازی، تجسّم یا تصوّر، حلّ مسئله و تخیّل و رؤیاپردازی می‌شود.

تجربه بشر در طول حیات خویش همواره ثابت کرده است که ادراکات ما همیشه با واقع سازگاری ندارد.

چراکه تجربه ساده زندگی مرتب به ما گوشزد می‌کند که در هر زمینه‌ای می‌توانیم دچار خطای ادراکی شویم.

انواع خطاهای بینایی، شنوایی، حرکتی و حتی احساسی حاکی از این موضوع است.

اما همواره از خود پرسیده‌ایم که چه چیزهایی موجب خطاهای ادراکی می‌شوند.

روان‌شناسان نیز علی‌رغم پژوهش‌های گسترده‌ای که انجام داده‌اند، نتوانسته‌اند پاسخ قانع‌کننده‌ای ارائه دهند.

با آشنایی با فرآیند خطای ادراکی می‌توانیم بگوییم که خطای در ادراک در صورتی قابل‌تصور است که بین شخص درک کننده و ذات درک شونده واسطه‌ای در کار باشد و آگاهی و شناخت به‌واسطه آن تحقق یابد.

در چنین شکلی، این پرسش مطرح می‌شود که این مفهوم و تصویری که از پدیده موردنظر در ذهن ما حاصل‌شده و نقش واسطه‌ای را ایفا می‌کند، آیا دقیقاً ویژگی‌های آن پدیده را نشان می‌دهد و کاملاً با آن مطابقت دارد یا نه؟

و تا ثابت نشود که این تصویر و مفهوم دقیقاً مطابق واقعیت بیرونی است، یقین به صحت ادراک حاصل نمی‌شود.

از همین‌جا ابعاد مسئله خودنمایی می‌کند که آیا واقعاً آنچه درک می‌کنیم مطابق با واقع است؟

همین فرآیند دستمایه بسیاری از پژوهش‌ها شده است و همین موضوع زمینه‌ای برای تبیین راه‌های کسب مفهوم توسط ذهن، آشنایی با ابعاد ذهن در مقوله درک مفاهیم و نتایج کلی که از این مسئله حاصل می‌شود، محورهای عمده‌ای در پدیده شناخت‌شناسی طرح کرده‌اند.

اما نکته مهمی که در فرآیند آگاهی دستمایه این مقاله شده است این است که ذهن در درک مفاهیم چگونه عمل می‌کند؟

فرآیند تحلیل یا تفسیر در ذهن چگونه کار می‌کند و این مهم در فرآیند کوچینگ چگونه می‌تواند در مقوله مربیگری نقش‌آفرین شود و البته چه راهکارهایی برای پرهیز از خطای ادراکی در فرآیند مربیگری در این رابطه هست؟

 

مراجع - تفسیر یا تحلیل در فرآیند آگاهی و شناخت

تفسیر یا تحلیل در فرآیند آگاهی و شناخت

در فرآیند آگاهی و شناخت در مکانیزم ذهنی، تفسیر (interpration) معمولاً به جایگاهی اطلاق می‌شود که ذهن فراتر از این می‌رود تا دلالت معنایی آنچه را که به او داده شده است، معلوم سازد.

تفسیر با دلالت معنایی سروکار دارد. مثلاً دلالت مضمونی یا دلالت روایی از داستانی که شنیده‌ایم یا دلالت رفتار شخصیتی.

تفسیر به‌طورمعمول متضمن فرآیند قیاس فرضیه‌ای (قیاسی که در آن معلوم می‌کند از میان چند توضیح مختلف برای پدیده خاصی، کدام توضیح را باید برداشت و بقیه را کنار گذاشت) است.

ساختن فرضیه‌ای از اجزای مختلف موضوعی برای تفکیک مضمون، پیام، رأی یا مفهومی که به بهترین وجه توضیح دهد که چرا گردآوری اجزای پیش روی‌مان در یک کلیت چنین هماهنگی و وحدتی یافته است، یعنی چه مضمون یا پیامی آن‌ها را با یکدیگر متحد ساخته است.

هدف تفسیر کاوش در معنای روایت مراجع از مسائل و دیدگاه‌ها و نگرش‌های وی است، به‌ویژه از این نظر که معنای روایت وی چگونه کل افکار یا داستان یا اجزای برجسته آن را به شیوه‌ای قابل‌انتقال گرد هم آورده است.

کوچ یا مربی از طریق مبتنی ساختن تفسیرش بر شرح این مطلب که چگونه گزینه‌های مراجع، نکات، اهداف و دیدگاه‌های وی، تفسیرش را تأیید می‌کنند، چنین کاری می‌کند و آن تفسیر هم‌زمان آشکار می‌سازد که چرا آن اجزای منتخب برداشت شده از بیان مسائل مراجع به یکدیگر تعلق دارند.

تفسیر کوششی است توسط کوچ، منوط به نشان دادن اینکه چگونه اجزای گفتگو و عناصر مورداشاره مراجع به‌صورت هماهنگ کار می‌کنند تا مضمون یا رأیی را منتقل یا ارائه کنند.

در ضمن رفتارهای مربیگری که گوش دادن فعال جزء مهمی از آن است، گام اول رفتار مربی جستجو برای فهمیدن است.

پس‌ازآن مربی با استفاده از پرسشگری فعال، مثلاً با استفاده از سؤالات متنوع، آسان‌سازی تفکر برای مراجع را رقم می‌زند.

در این میان چالش‌ها، مشاهدات و بازخوردهای سازنده ارائه می‌دهد.

در همین میان، کوچ ضمن حضور مؤثر در روش گفتگو، با تأکید و اهمیت بخشیدن بر روی فردی که او را مربیگری می‌کند،

تلاش می‌کند به فهم دقیقی از مفاهیم ارائه‌شده توسط مراجع دست پیدا کند.

در این مرحله از آگاهی و ادراک مراجع، این کوچ است که باید تلاش کند به درک دقیقی دست یابد.

این فرآیند از طریق تفسیر مفاهیم گاه به دست می‌آید.

یعنی یافتن اجزای گفتگو، درک هماهنگی آن‌ها و کشف دلالت معنایی مفاهیم ردوبدل شده در گفتگو است.

بااینکه کوچ در فرآیند جلسه کوچینگ، عناصر و اجزای ارائه‌شده توسط مراجع را تحلیل می‌کند. اما نکته جالب‌توجه این است که هر تحلیلی تفسیر نیست!

هرچند که در جلسه کوچینگ تمرکز انکارناپذیری بر محتوا وجود دارد و آنچه اجزای پیوستار بیانی ارائه‌شده در جلسه کوچینگ حاکی از آن است.

اما همواره تفسیر مفاهیم فراتر از تحلیل است. نوعی کنکاش اغراض و غایت مفاهیم بیان‌شده توسط مراجع است.

تبیین در جلسه کوچینگ و پرسش و پاسخ صورت گرفته به‌صورت عمده بر دلالت صریح بر معانی و مفاهیم جملات بیان‌شده توسط مراجع تمرکز دارد.

چیزی نظیر معنای حقیقی مراد نظر مراجع که در سیاق یا زمینه جملات وی بیان می‌شود.

مراجع - تفسیر در فرآیند آگاهی

تفسیر در فرآیند آگاهی

اما تفسیر در فرآیند آگاهی، معانی فهمیده شده را به شیوه‌ای گسترده‌تر، دنبال می‌کند.

به‌بیان‌دیگر تفسیر این مسئله را نیز پی می‌جوید که مراجع از پدید آوردن اهدافش، نگرش یا رویکردهایش به کسب‌وکار یا بخشی ازآنچه قصد و مرادی داشته است؟

مثلاً مضمون یا نظریه پیشنهادی‌اش برای جلوگیری از چالش‌های موجود در فرآیندهای کاری‌اش یا اهداف کسب‌وکارش چیست؟

دامنه آن چیزی که کوچ یا مربی از مفاهیم و نظرات مراجع دریافت می‌کند دایره‌ای فراتر از استعاره‌های کلامی، زبان بدن و حتی اعمال شخصیت ضمن روایت‌های وی از مسائلش است.

صحیح‌تر آن است که کوچ به‌واسطه گزینه تفسیر در ذهن خود، می‌تواند سرگشتگی و یا خلأهای موجود در مفاهیم جلسه کوچینگ را بشناسد.

اما ناگفته پیداست که تفسیر معتبر از مفاهیم می‌بایست بر توصیف‌ها و تبیین‌های دقیق مبتنی باشند. تفسیرها در بهترین حالت به لحاظ معرفتی اساس سستی دارند.

آن‌ها فقط می‌توانند پذیرفتنی یا محتمل باشند، گاه صادق هم حتی نیستند.

هرچند می‌کوشیم تمایزی میان تفسیر و تحلیل قائل شویم اما باید اقرار کرد که گاهی خط فارق میان آن‌ها بسی باریک و شاید حتی ناپیدا می‌شود.

تحلیل عنوانی است که برای آن دسته عام از اعمال نقادانه‌ای که به توضیح چگونگی کارکرد جملات و بیان مراجع از مسئله خویش که تحت عنوان مفاهیم کسب‌وکار و روش فعالیت خویش در آن‌ها اختصاص دارند، در نظر گرفته‌اند.

تفسیر با استنادش به دلالت یا معانی، به تحلیل نیاز دارد و بلکه یکی از مصادیق برجسته‌تر آن است.

البته تفسیر به‌نوعی زیرگونه تحلیل است، زیرا غرض یا غایت بسیاری از جملات مراجع در طی جلسه کوچینگ متضمن انتقال مضمونی یا رأیی به کوچ است.

تحلیل چنین گفتاری از سوی کوچ نیازمند تفسیری است که آنچه را مراجع به‌واسطه جملات خود درصدد انتقال آن بوده به‌تفصیل بیان کند و توضیح دهد چگونه به انتقال آن پیام پرداخته است.

ولی همه تحلیل‌ها به شکل تفسیر نیستند.

ممکن است که غرض یا غایت بیان برخی جملات مراجع صرفاً برانگیختن حالتی عاطفی هیجانی چون اندوه از شکست و نیافتن راهکاری برای رونق کسب‌وکار خود باشد.

در این خصوص تکلیف کوچ شناسایی آن حالتی است که مراجع درصدد ایجاد آن است و توضیح این نکته است که چگونه مراجع تأثیر موردنظر خود را طی جملات و بیان عاطفی جملات و حتی زبان بدن خود طراحی و تدبیر کرده است.

جهت‌گیری کلی تحلیل کلمات و جملات و رفتار مراجع در اصطلاح آن، چه بر اجزایی از آن‌ها متمرکز باشد و چه بر کل آن‌ها معمولاً جامع‌نگر است یعنی به اثبات وحدت قصد، اندیشه یا طرح در کلیت نظرات و بیان مراجع یا در مؤلفه‌های کلامی وی نظر دارد.

این گرایش از دو کارکرد اصلی تحلیل نشئت می‌گیرد: ارتقای فهم و درک کوچ از بیان مراجع و زمینه‌سازی برای ارزیابی جملات مراجع.

دلیلش آن است که فهم جملات مراجع مستلزم یکپارچگی و انسجامی است که از بیان وی به دست می‌آید و همان ویژگی‌ای است که به ما کمک می‌کند تا آن را در بیان مراجع بیابیم.

اما هرچند تحلیل جامع‌نگر است شاید نقشی هم در فاش ساختن چند پارگی و بی‌نظمی در برخی از جملات مراجع ایفا کند که کوچ به دانش و مهارت در این خصوص در جلسات کوچینگ آن‌ها را درمی‌یابد.

درمجموع می‌توان گفت که گفتگوی مراجع با کوچ در جلسات کوچینگ تنها پنجره درک متقابل است و البته شیوه نگرش به آن و چگونگی تحلیل خواسته‌های مراجع در ضمن بیان وی و همچنین تفسیر جملات وی است که می‌تواند رویکرد مناسبی را آگاهانه در اختیار کوچ قرار دهد که ضمن شناخت مراجع و شناخت خواسته‌های وی، به درک عمیق‌تری طی مصاحبت با وی دست یابد و البته بتواند به‌صورت دقیق‌تر کمک و یاری خویش را در جهت بهبود فردی مراجع، تعیین اهداف و دستیابی وی به اهداف موردنظرش را سمت‌وسو ببخشد.

در این میان مهم این است که کوچ بداند در لحظات گفتگو، چه ساختار و الگویی را برای کسب مفاهیم از خلال گفتگو با مراجع به دست می‌آورد.

نویسنده: جناب آقای وحید حیاتی از دانش پذیران دوره اول تربیت کوچ حرفه‌ای کسب‌وکار ویدان

   

دیدگاه کاربران (0)