سؤالات قدرتمند کوچینگ در حذف پنج باور اشتباه در زندگی

سؤالات قدرتمند کوچینگ در حذف پنج باور اشتباه در زندگی

ما خیلی می‌شنویم که باورها زندگی ما را می‌سازند باورهای ما چه بخواهیم و چه نخواهیم سرنوشتمان را تغییر می‌دهند انسان‌ها با هر تفکر آینده خود را ایجاد می‌کنند.

به قول آنتونی رابینز انسان ماشین اثبات باورهایش است.

باورها نقش مهمی در زندگی ما دارند زیرا بسیاری از موفقیت‌ها و شکست‌ها در زندگی هر فردی به خاطر باورهای درونی اوست.

باور تأثیر منحصربه‌فردی بر امکان‌پذیری یا عدم امکان اکثر تصمیمات ما دارد یکی از مهم‌ترین قوانین هستی قانون باور هست که قدرتمندترین و خلاق‌ترین نیروی جهان است و این باورها هستند که سرنوشت ما را تعیین می‌کنند.

قانون باور میگه: هر چیزی رو که قویاً باور داشته باشیم به حقیقت تبدیل می‌شود قانون زندگی قانون باورهاست.

باورهای عالی سرچشمه همه موفقیت‌های بزرگ است توانمندی یک انسان را باورهای او تعیین می‌کند.

ما انسان‌ها به هر چه باور داریم خلق می‌کنیم.

زیرا باورها تعیین‌کننده کیفیت اندیشه‌ها "اندیشه‌ها عامل اولیه اقدام‌ها و اقدام‌ها عامل اصلی دستاوردها هستند.

باور چیست: باور به زبان ساده همان ذهن شما در ضمیر ناخودآگاهتان است.

به‌عبارتی‌دیگر باور تکرار خیلی خیلی زیاد یک فکر است توجه شما روی یک موضوع باور می‌شود.

باور یعنی اینکه به بودن و یا نبودن چیزی یا به انجام شدن و یا نشدن کاری اعتقاد دارید.

 

عوامل تشکیل‌دهنده باورها:

1) خانواده:

همان لحظه‌ای که انسان قدم به این دنیا می‌گذارد شروع به یادگرفتن می‌کند به‌طور مثال او راه رفتن و حرف زدن را یاد می‌گیرد.

کودک از همان بچگی ترس و شجاعت را یاد می‌گیرد که قوی و یا ضعیف باشد انسان در کودکی شجاع است و هر کاری را بدون ترس انجام می‌دهد.

او دوست دارد برای اینکه بهتر یاد بگیرد هر چیزی را آزمایش و یا تجربه کند کارهایی را انجام می‌دهد که از نظر پدر و مادرش کارهای خطرناکی هستند.

او نمی‌داند که انجام ان کارها خطرناک است و احتمال دارد که صدمه ببیند پدر و مادرش به او می‌گویند که این خطرناک است و او را از انجام آن کار منع می‌کنند.

این‌گونه ذهن انسان را از باورهای مخرب و محدودکننده پر می‌کنند.

او کم‌کم باورهای پدر و مادر را قبول می‌کند او کم‌کم می‌آموزد که هر کاری را به‌راحتی تجربه نکند و پدر و مادر این‌گونه باورهای خود را به کودک خود می‌آموزند.

پس می‌توان گفت به این نتیجه رسید که باورهای خانواده در ساخته‌شدن باورها اثری قدرتمند دارند.

می‌توان گفت اگر انسان در خانواده‌ای رشد کند که آن خانواده باورهای مثبت زیادی داشته باشند او نیز از باور مثبت خانواده الگوبرداری کرده و باورهای مثبت را در وجودش می‌سازد.

و برعکس اگر پدر و مادر باورهای محدودکننده زیادی داشته باشند این باورها باعث ساخته‌شدن باورهای محدودکننده هر انسان می‌شوند.

دومین مکان مهمی که باعث شکل‌گیری باورهای انسان می‌شود مدرسه و محل تحصیل کودک است. معلم‌ها و مربی‌هایش به او می‌آموزند که چه چیزی خوب و چه چیزی بد است.

او باورهای معلمان خود را یاد می‌گیرد و باورهای خود را بر اساس باورهای آن‌ها می‌سازد.

  باورهای اشتباه گذشته

3) باورهای اشتباه گذشته:

گاهی اوقات باورهای انسان بر اساس تجربیات گذشته او شکل می‌گیرند.

فرض کنید برای سخنرانی در یک جمع دعوت‌شده‌اید اگر شما دو یا سه بار سخنرانی ضعیفی در مراسم‌های مختلف اجرا کنید کم‌کم به این نتیجه می‌رسید که سخنران خوبی نیستید.

اگر به این باور برسید که سخنران ضعیفی هستید این باور شما اجازه نخواهد داد که از همهٔ توان خود در سخنرانی‌های دیگر استفاده کنید.

حال اگر عکس آن اتفاق بیفتد و شما دو یا سه سخنرانی موفقیت‌آمیزی داشته باشید به این باور خواهید رسید که سخنران خوبی هستید درنتیجه این باور اعتمادبه‌نفس شمارا بالا می‌برد.

باورهای شما به‌صورت ناخودآگاه ساخته می‌شوند و در توانمند و یا محدود کردن شما نقش قدرتمندی بازی می‌کنند.

 

4) دوستان و همسالان:

معمولاً اکثریت افراد اطلاعات خود را از باورهای غلط دیگران دریافت می‌کنند و هیچ نظارتی بر باورهای خود ندارند و از باورهای غلط دوستان و همسالان خود تقلید می‌کنند و برای همیشه در ذهن و تفکر خود باقی می‌ماند.

 

5) باورهای محدودکننده ذهن و افکار درونی خود فرد:

باورهای محدودکننده مانع بزرگی را در ذهن انسان ایجاد می‌کند و به انسان اجازه نمی‌دهند که حتی کاری را که دوست دارد شروع کند گاهی اوقات باورهای محدودکننده قدرت درست فکر کردن درست را از ما می‌گیرد و باعث می‌شود که نتوانیم به هدف‌هایی که دوست داریم برسیم.

بعضی از باورها ناشی از ناامیدی هستند و انسان به انجام کاری امید ندارد او باور دارد که قدرتش نسبت به دیگران کمتر است و خود را ضعیف می‌پندارد. او باور کرده است که دیگران توانایی بیشتری نسبت به خودش دارند.

بعضی از باورها هم ناشی از بی‌ارزشی هستند. انسان در ذهن خود القا می‌کند که بی‌ارزش‌تر از دیگران است و افراد دیگری لیاقت انجام کارها را دارند او باور دارد که بی‌ارزش است و این باور از انجام شدن کار جلوگیری می‌کند.

بعضی باورهای محدودکننده این است که بعضی انسان‌ها قدرت ذهن خود را کمتر از حد واقعی می‌دانند و قدرت هوش دیگران را بیشتر از حد تخمین می‌زنند و فکر می‌کنند از هوش بالایی برخوردار نیستند.

درصورتی‌که فکر و باوری که انسان‌ها را به موفقیت و هدفشان هدایت می‌کند بسیار مهم‌تر از میزان هوش و ذکاوت است.

  پنج سؤال قدرتمند کوچینگ در حذف باورهای غلط

پنج سؤال قدرتمند کوچینگ در حذف باورهای غلط:

سؤال اول: آیا این باور درست است که شانس را بهانه کنی و بگویی من بدشانسم؟

اگر به قانون علت و معلول فکر کنید و آن را بپذیرید متوجه می‌شوید هر اتفاقی که در زندگی افراد می‌افتد علتی دارد و هیچ کاری بدون دلیل انجام نمی‌شود.

پس بر اساس این موضوع می‌فهمید که موفقیت و خوش‌اقبالی افراد موفق بر اساس تفکرات و برنامه‌ریزی و آمادگی می‌باشد نه شانس و اقبال همچنین ببینید چه چیزی برای شما بدشانسی آورده نگاه کنید تا برخی دلایل خاص و ویژه را کشف کنید.

فرد موفق موانع را دریافت می‌کند از آن درس می‌گیرد و منفعت کسب می‌کند. اما وقتی فردی متوسط و یا ضعیف بازنده می‌شود نمی‌تواند از باخت خود درس بگیرد و خود را بدشانس می‌نامد.

یک متفکر آرزومند نباشید انرژی روانی خود را با رؤیاپردازی‌های بدون تلاش برای رسیدن به موفقیت هدر ندهید ما فقط بر اساس شانس موفق نمی‌شویم موفقیت از انجام امور و تسلط یافتن بر اصول مولد موفقیت به دست می‌آید.

برای ترفیع" پیروزی و چیزهای خوب زندگی بر شانس تکیه نکنید. بلکه فقط بر توسعهٔ آن ویژگی‌هایی متمرکز شوید که باعث می‌شوند یک فرد پیروز باشید.

 

سؤال دوم: آیا این باور درست است که بگویی من فرد باهوشی نیستم؟

به خاطر داشته باشید فکری که هوش و ذکاوت شمارا هدایت می‌کند بسیار مهم‌تر از میزان هوشتان است.

هیچ‌گاه هوش خودتان را دست‌کم نگیرید و هیچ‌گاه هوش دیگران را دست بالا نگیرید خودتان را ارزان نفروشید.

بر دارایی‌هایتان متمرکز شوید. استعدادهای برتر خود را کشف کنید.

به خاطر داشته باشید این مهم نیست که میزان هوش شما چقدر است بلکه "مهم نحوهٔ استفاده از آن هوش است.

به‌جای نگرانی در مورد میزان بهرهٔ هوشی خود هوش و ذکاوت فعلی خود را مدیریت نمایید.

هرروز چندین بار به خودتان یادآور شوید: <<نگرش‌های من مهم‌تر از هوش من هستند.>> در محل کار و در خانه تمرین نگرش مثبت داشته باشید.

ببینید که چرا می‌توانید کاری را انجام دهید نه اینکه چرا نمی‌توانید آن را انجام دهید.

نگرش<< من برنده خواهم شد >> را توسعه دهید. هوش خود را برای استفاده‌های مثبت و خلاقانه به‌کارگیرید.

از آن برای یافتن راه‌های پیروزی استفاده کنید نه به‌عنوان اثبات اینکه بازنده خواهید شد.

به خاطر داشته باشید که توانایی فکر کردن ارزشی بسیار بالاتر از توانایی حفظ کردن حقایق دارد.

از ذهن خود برای خلق و توسعهٔ ایده‌ها برای یافتن شیوهٔ جدید و بهتر برای انجام امور بهره ببرید.

  سؤال سوم: آیا این باور درست است که برای موفقیت و کسب ثروت عامل سن را بهانه کنی؟

سؤال سوم: آیا این باور درست است که برای موفقیت و کسب ثروت عامل سن را بهانه کنی؟

به خاطر داشته باشید که سن شما یک عیب و یا کمبود محسوب نمی‌شود مگر اینکه خودتان آن را به‌عنوان یک کمبود به شمار آورید.

دید مثبتی نسبت به سن کنونی خود داشته باشید. به این فکر کنید که <<من هنوز جوانم >> نه اینکه به دنبال افق‌های جدید باشید و اشتیاق و حس جوانی را در خودتان زنده نگه‌دارید. مصاحبه کنید که چقدر از زمان ثمربخش و مولدتان باقی مانده است.

به خاطر داشته باشید فردی که سی سال سن دارد 80 در صد از زندگی مولد خود را همچنان در پیش رو دارد و کسی که پنجاه سال سن دارد 40 درصد از فرصت‌هایش را همچنان در پیش رو دارد درواقع زندگی طولانی‌تر از آن چیزی است که مردم فکر می‌کنند.

آینده خود را بر روی کارهایی سرمایه‌گذاری کنید که واقعاً می‌خواهید انجام دهید " تنها زمانی دیر می‌شود که شما اجازه می‌دهید ذهنتان به سمت منفی گرایی رفته و فکر کنید که خیلی دیر شده است این فکر را که <<باید چند سال پیش این کار را آغاز می‌کردم >> از خودتان دور کنید.

این فکر باعث شکست می‌شود. به‌جای آن فکر کنید که <<من همین حالا شروع خواهم کرد>> بهترین سال‌های زندگی در پیش روی من قرار دارند. افراد موفق همیشه این‌گونه می‌اندیشند.

 

سؤال چهارم: آیا این باور درسته ترس را بهانه کنی؟

ترس دشمن درجه‌یک موفقیت است. ترس افراد را از سرمایه‌گذاری بر روی فرصت‌ها بازمی‌دارد ترس حتی می‌تواند قدرت فیزیکی را تحلیل کند و افراد را بیمار کند.

برای غلبه بر ترس‌ها باید همیشه وارد عمل شوید.

یعنی وقتی با مشکلات سخت روبه‌رو شدید تا وقتی وارد عمل نشوید در گل باقی خواهید ماند امید نقطهٔ آغاز است اما برای پیروزی باید عمل را با امید همراه سازید.

اصل عمل را به کار بندید.

وقتی با ترس‌های بزرگ یا کوچک روبه‌رو شدید محکم و استوار بمانید سپس به دنبال پاسخی برای این پرسش باشید: << برای غلبه بر ترسم چه‌کاری می‌توانم انجام دهم؟

ترس را از خودتان را دور کنید آن را سرکوب کنید. تعیین کنید که دقیقاً از چه چیزی می‌ترسید. سپس وارد عمل شوید.

برای هر ترسی یک نوع عمل وجود دارد و به خاطر داشته باشید تردید" تنها باعث بزرگ‌تر شدن ترس می‌شود فوراً دست‌به‌کار شوید " مصمم و بااراده باشید.

کار درست را انجام دهید و اعتمادبه‌نفستان را حفظ کنید. این یعنی تفکر موفقیت‌آمیز پس برای غلبه بر ترس‌ها و کسب اعتمادبه‌نفس باید سریع وارد عمل شوید. و اقدام کنید.

سعی کنید کاری را انجام دهید که وجدانتان آن را تأیید می‌کند انجام کار درست یک قانون عملی برای موفقیت است.

و در ذهنتان همیشه به این فکر کنید که من توانایی انجام کارها و غلبه بر ترسم را دارم و هیچ مشکلی نمی‌تواند من را از رسیدن به اهدافم منع کند.

افکار و نگرش مثبت باعث می‌شود که شما موفقیت‌های زیادی را در زندگی کسب کنید.

 

سؤال پنجم: آیا این باور درست است که بگویی من از سلامت خوبی برخوردار نیستم؟

افراد زیادی هستند که از بهانه‌جویی‌های مربوط به سلامت رنج می‌برند اما آیا این مورد می‌تواند بهانه‌ای قابل‌قبول به شمار رود؟؟

یک دقیقه به موفق‌ترین افرادی که می‌شناسید بیندیشید " ببینید آیا آنها سلامت را بهانه کردند یا خیر.

اکثر افراد یک مشکل فیزیکی دارند بسیاری از افراد تسلیم بهانه‌جویی‌های کوچک و بزرگ درزمینهٔ سلامت می‌شوند.

اما افرادی که فکرشان حول محور موفقیت می‌چرخد از این بهانه‌جویی‌ها مبرا هستند.

بسیاری از افرادی که موفق شدند بااینکه از بیماری رنج می‌بردند موفقیت‌های زیادی را کسب کردند پس بیماری مانعی برای موفقیت نیست.

و چه بسیار افرادی هستند باوجود معلولیت و مشکل فیزیکی قهرمان حرفه مربوط به خودشان شدند و ناتوانی و بیماری باعث نشد که دست از تلاش بردارند.

  بهترین روش در برابر بهانه‌جویی‌های سلامت شامل این چهار موارد است

بهترین روش در برابر بهانه‌جویی‌های سلامت شامل این چهار موارد است:

1) از صحبت کردن در مورد سلامتی خود امتناع کنید هرچقدر در مورد یک بیماری مزمن صحبت کنید حتی یک سرماخوردگی معمولی بیماری بدتر می‌شود علاوه بر این صحبت کردن در مورد سلامتی خود یک عادت بد است این موضوع باعث خستگی اطرافیان می‌شود و افرادی که موفقیت ذهنی دارند تمایلی به صحبت در رابطه با عدم سلامتی خود ندارند.

2) از ابراز نگرانی کردن در مورد سلامت خود امتناع کنید و مرتب تمرین خویشتن‌داری انجام دهید.

3) به خاطر سلامتی کنونی خود خالصانه شکر گذاری کنید و بجای اینکه شکایت کنید و بگویید <<حالم خوب نیست>> بهتر است به خاطر همین سلامتی که در اختیار دارید شاد باشید. شکرگزاری برای سلامتی قدرتمندترین واکسن در برابر رشد و توسعهٔ دردها و رنج‌های بیشتر و بیماری‌های حقیقی به شمار می‌رود.

4) اغلب به خودتان یادآوری کنید: زندگی برای لذت بردن است آن را با تصورات اشتباه و بیمارگونه هدر ندهید و بهتر است تا زمانی که جان در بدن دارید و توان دارید کار کنید و از زندگی نهایت استفاده را ببرید.

 

نتیجه:

برای اینکه به آرزوها و خواسته‌هایتان برسید باید ذهنتان آن‌ها را باور کند ذهنتان هر آنچه را باور کند به آن می‌رسد.

پس مهم‌ترین قدم برای رسیدن به تمام آرزوهایتان تغییر باورهاست باید باور کنید که به آن چیزی که می‌خواهید می‌رسید.

مطمئن باشید جهان پر از فراوانی است و اگر با تمام خواسته‌ها و آرزوهایتان هم ارتعاش شوید به آن‌ها می‌رسید.

برای تغییر باورها اول باورهای منفی و محدودکننده را شناسایی کنید و هر روز تغییر باورهایتان را بررسی کنید و مسائل و مشکلات زندگی‌تان را حل کنید.

تمام تغییرات باید از ذهن و باورهای ما آغاز گردد ذهن همه ما توانمندی‌های خارق‌العاده‌ای دارد که متأسفانه بسیاری از ما از آن بی‌خبریم.

توانمندهایی فراتر از تمام موفقیت‌هایی که تاکنون حاصل آمده‌اند.

نویسنده: سرکار خانم امیره گویانی از دانش پذیران دوره سوم تربیت کوچ حرفه‌ای کسب‌وکار ویدان

 

دیدگاه کاربران (0)