تأثیر کوچینگ یا مربیگری خانواده بر کاهش پرونده‌های قضایی کودکان و نوجوانان

تأثیر کوچینگ یا مربیگری خانواده بر کاهش پرونده‌های قضایی کودکان و نوجوانان

مقدمه با پیشرفت جوامع بشری و بروز پدیده جهانی‌شدن و افزایش بزهکاری که در بیشتر موارد تهاجم فرهنگی از شهر یا کشور ثالث وارد جامعه شده و هدف قرار گرفتن نوجوانان در مواجهه با پدیده‌های نوظهور فرهنگی با چالش‌هایی مواجه است.

اگر نتوان آن را کنترل نمود تبعات جبران‌ناپذیری را به همراه خواهد داشت و با رشد جامعه به‌وسیله مهاجرت مشکلات ناهنجاری‌های نوجوانان به‌مراتب بیشتر خواهد بود.

چراکه فرهنگ‌های حاشیه‌ای که اغلب بسته‌تر هستند به فرهنگ شهر بزرگ‌تر رسوخ می‌کند و افراد جامعه گاها با تضادهایی روبرو خواهند بود که نمونه‌های زیادی از این نوع تداخل فرهنگی در مناطق مختلف کشور عزیزمان در شهرهای تهران، کرج، قم، مشهد و... به چشم می‌خورد.

این تداخلات فرهنگی باعث افزایش بزهکاری از سطح بزرگسال تا نوجوان می‌گردد و تمام افراد جامعه را تحت‌الشعاع قرار خواهد داد.

حال این سؤال مطرح است که بهترین روش برای مقابله با این نوع مشکل در چه چیزی نهفته است و آن داروی شفابخش و التیام دهنده زخم‌های جامعه درحال‌توسعه چیست؟

شاید راهکار اولیه که به ذهن هر شخصی می‌رسد مهاجرت معکوس باشد.

اما آیا می‌توان به‌راحتی این فرآیند را عملیاتی کرد و صرفاً با یک تحقیق و یک بودجه عملیاتی بسیار ناچیز اقدام به مقابله با پدیده چالش‌برانگیز مهاجرت که آثار مخرب آن را در سطح جامعه قابل‌رؤیت است نمود؟

یا راه‌های دیگری برای مقابله وجود دارد؟ به نظرتان آیا راهی کم‌هزینه‌تر و کارآمدتر و مؤثرتر وجود دارد؟ بله.

شاید شما هم اولین جوابی که برای این چالش پیشنهاد می‌کنید نقش خانواده به‌عنوان کم‌هزینه‌ترین و تقریباً مؤثرترین راه برای مقابله با هر آنچه ما در جامعه با آن روبرو هستیم وجود دارد.

همه ما متفق‌القول به تأثیر خانواده به‌عنوان بنیادی‌ترین عنصر تشکیل جامعه هم‌عقیده هستیم.

حال با توجه به مباحث ارائه‌شده در این مقاله قصد آن را داریم که در موردبررسی تأثیر کوچینگ و یا مربیگری خانواده بر کاهش هنجارشکنی نوجوانان مطالعاتی را انجام دهیم.

به امید روزی که فرهنگ جامعه به‌گونه‌ای رشد کند که تمام جامعه از ناهنجاری‌های اجتماعی عاری گردد.

  بزهکاری چیست؟

بزهکاری چیست؟

«جرم یا بزهکاری محصول تنش و ناسازگاری فرد بر اساس قوانین اجتماعی می‌باشد.

بر اساس قانون، جرم به عملی گفته می‌شود که باعث بر هم خوردن نظم اجتماعی شده و آسایش و آرامش دیگران را به مخاطره می‌اندازد.

فرد بزهکار نوجوان بر اساس قانون فردی است که دچار قباحت رفتاری در اجتماع شده و باید مجازات شود.

جرم نتیجه تأثیر فرد بر جامعه و جامعه بر فرد است یعنی شرایطی پیش می‌آید که فرد ناچار می‌شود تن به بزهکاری بدهد.

جرم و بزهکاری یک رفتار ضداجتماعی است زیرا نظم جامعه را بر هم زده و ارزش‌های موردقبول اجتماعی را زیر پا می‌گذارد.

بر اساس تعاریف دانشمندان مختلف جرم مفهومی یکسان دارد ولی دلیل ارتکاب آن متفاوت است.

در تعریف جرم و بزهکاری باید گفت که هر عملی که برخلاف اعتقادات، ارزش‌ها، هنجارها، آداب و سنن و باورهای جامعه باشد نام جرم به خود می‌گیرد.

رفتار ضداجتماعی محدود به منطقه جغرافیایی خاصی نیست و در هرکجای دنیا ممکن است اتفاق بیفتد و بیشتر جرائم امروزی زاییده شرایط ناهمگون ارزشی، تداخل فرهنگ‌ها و سردرگمی انسان‌ها در برابر عادات و علایق جامعه و افراد جامعه است.»

(ناسازگاری و بزهکاری در کودکان؛ هالوگ یاووزار، ترجمه قدیر گلکاریان و 1382)

 

اهمیت شناخت عوامل بزهکاری برای جلوگیری از آن

«تمامی عوامل محیطی، فرهنگی، روحی، روانی و حتی خصوصیات فردی و تأثیرات اجتماعی همگی در بروز جرم و بزهکاری افراد دخالت دارند.

اگر لحظه‌ای از هدایت این جهان و نسل موجود در آن غافل شویم هر فردی در هر ثانیه احساس ناامنی خواهد کرد و روزی می‌آید که همه جرائم امروزی به دلیل زیاد اتفاق افتادن به‌صورت عادی در خواهند آمد.

بر این اساس شناخت روحیات کودکان، توجه به نیازهای آنان اهمیت دادن به ساختار وجودی‌شان، دقت به شرایط محیطی، آموزشی و تربیتی آنان از موضوعات بسیار مهم می‌باشد.

باید روحیات کودک و نوجوان را شناخت و با مشاهده اولین عمل غیراخلاقی، غیر عرفی و ضد ارزشی اقدامات مؤثر و پیشگیرانه انجام داد.

نقش مادر در بزهکاری نوجوانان و کودکان بسیار حائز اهمیت است؛ کودکان بزهکار به دنیا نمی‌آیند بلکه به سمت بزهکاری هدایت می‌شوند.

با کمی غفلت و سهل‌انگاری و با لحظه‌ای درنگ و ساده‌اندیشی ناخواسته فرزندانمان را به عوامل ضداجتماعی تبدیل خواهیم کرد و آنها را در مسیر انحرافی، ضداجتماعی و بزهکاری قرار خواهیم داد.»

(ناسازگاری و بزهکاری در کودکان؛ هالوگ یاووزار، ترجمه قدیر گلکاریان و 1382)

  نداشتن مادر و تأثیر آن بر بزهکاری

نداشتن مادر و تأثیر آن بر بزهکاری

«مادر در ذهن کودک تمام دنیا قلمداد می‌شود. کودک در زندگی خود بارها تجربه می‌کند که مادر گاهی از او دور می‌شود و دوباره برمی‌گردد و همین حضور غیبت‌های متمادی زمینه نیاز کودک به مادر را بیش‌ازپیش فراهم می‌کند.

کودک می‌فهمد که با دوی مادر نباید خودش را ببازد و دیر یا زود مادر در کنارش خواهد بود. اگر کودک به برگشتن مادر اطمینان داشته باشد و در یک محیط تنها بماند به دنبال سازگاری با آن و شناخت محیط می‌رود.

بیشتر کودکانی که ترس از مدرسه دارند به این دلیل است که مادرشان این حس اعتماد و اطمینان به برگشت را در آنها به وجود نیاورده است.

نقش مادر در بزهکاری کودکان بسیار مهم و پررنگ است، به‌طوری‌که تحقیقات نشان داده‌اند کودکانی که مادر نداشته‌اند یا مادر سرپرست خوبی نبوده است ویژگی‌های زیر را دارند:

1- کودکانی که در یک سالگی از مادر دور بوده‌اند اکثراً کودکانی هستند که بسیار زودرنج بوده و به هر بهانه‌ای گریه می‌کنند.

2- کودکانی که از سرپرستی مستقیم مادر محروم بوده‌اند همیشه خود را تشنه محبت نشان می‌دهند و با هرکسی بدون توجه به عواقب آن دوست می‌شوند و یا خود را در آغوش طرف مقابل می‌اندازند.

3- کودکانی که بیش از دو ماه از مادر دور بوده‌اند یا در مهدکودک‌ها نگه‌داری شده‌اند به‌راحتی نمی‌توانند با دیگران رابطه برقرار کنند و روحیه دگر ستیزی دارند. نگرانی و عدم اعتماد به دیگران و ترس همیشه در ذهنشان وجود دارد و اگر مشکلی برایشان به وجود بیاید سریع ناامید شده و شروع به گریه می‌کنند.

4- کودکانی که به‌طور کامل از محبت مادر محروم بوده و سرپرست‌های مختلفی داشته‌اند کودکانی حساس هستند. گوشه‌گیر و کم‌حرف هستند. علاقه‌ای به ارتباط با دیگران ندارند، گریه نمی‌کنند و بیشتر به شکل یک مرده متحرک هستند. لبخندشان کمرنگ و نگاه‌هایشان سرد و بی‌روح است. این کودکان اگر از کودکی مورد درمان قرار نگیرند در بزرگسالی دچار مشکلات روانی زیادی می‌شوند و برای جامعه خطر به‌حساب می‌آیند.

5- کودکانی که به دلیل طلاق والدین و یا مرگ مادر از محبت مادری محروم می‌شوند وضعیت بسیار بدی دارند. چهره این کودکان سرد و اخموست. نگاهشان بی‌حرکت و نگران است و مدام به دوردست‌ها خیره می‌شوند. این کودکان زیاد خیال‌پردازی می‌کنند، در توجه و تمرکز مشکل دارند و گریه‌هایشان بیشتر به دعوا شباهت دارد.

درنهایت به این نتیجه می‌رسیم که کودک فاقد مهر مادر در ایجاد ارتباط با محیط اطراف خود و سایر انسان‌ها دچار مشکل بوده و بیشتر در معرض ابتلا به بیماری‌های روانی است.

به همین خاطر باید به روابط مادر و کودک بیش از هر چیزی اهمیت داده شود تا کودکان پرورش‌یافته در آینده دچار مشکلات خاصی نشده و به یک معضل اجتماعی تبدیل نشوند.» (ناسازگاری و بزهکاری در کودکان؛ هالوگ یاووزار، ترجمه قدیر گلکاریان و 1382)

  جدا ماندن مادر از کودک و به وجود آمدن شخصیت بزهکارانه در کودک

جدا ماندن مادر از کودک و به وجود آمدن شخصیت بزهکارانه در کودک

«باول بای اعتقاد دارد که اگر کودکی در پنج سال اول زندگی از رابطه مستقیم و مهر مادرانه دور باشد در آن کودک سنگ زیربنای بزهکاری روی هم چیده می‌شود و کودک ناخواسته مستعد بزهکاری می‌شود.

اولین اثر مخرب شخصیتی در این کودکان به‌صورت انتقام‌گیری از اجتماع و از محیط خود دیده می‌شود و کودک ناخواسته دست به دزدی در خانه یا مدرسه می‌زند.

بررسی‌های وی نشان داده‌اند که 40% از کودکان بزهکار که جرم آنها دزدی بوده است از مهر مادری محروم بوده‌اند.

به عقیده اریکسون کودک در سن 18 ماهگی شخصیت واقعی خود را پیدا می‌کند و این مادر است که کودک را در این مقطع بزهکار بار آورده یا سالم به اجتماع تحویل می‌دهد.

زمانی که کودک با بی‌تفاوتی مادر مواجه می‌شود و به نیازش توجه نمی‌شود کودکی بی‌اعتماد بار می‌آید و در آینده شخصیتی متزلزل پیداکرده و بزهکاری به‌راحتی در او رشد می‌کند و در سنین نوجوانی یا حتی زودتر خود را نشان می‌دهد. »

(ناسازگاری و بزهکاری در کودکان؛ هالوگ یاووزار، ترجمه قدیر گلکاریان و 1382)

 

نقش نهاد خانواده در بزهکاری اطفال

«رفتارهای والدین و اعضاء خانواده در نوع بروز واکنش‌های افراد نیز مؤثر است. این واکنش‌ها درزمینهٔ پی‌ریزی شخصیتی فرد در دوران بلوغ سهم بسزایی دارد.

نوجوانان در این سن نیاز به خودشناسی و شناخت استعدادهایشان دارند و این حضور والدینی را می‌خواهد که در این راه به آنان کمک کند در غیر این صورت آنان به‌صورت غیرفعال در جامعه حضور می‌یابند.

در اینجاست که مسأله چگونگی تربیت افراد مطرح می‌شود. پارسونز می‌گوید که خانواده زن‌وشوهری معاصر ارزش‌های جامعه کل را به جوان منتقل می‌کند.

به‌ویژه ارزش‌های رشد و شکفتگی را که ویژه جامعه صنعتی و پیشرفته است. از نظر او این ارزش‌ها به‌وسیله نقش‌هایی که والدین در خانواده و در جامعه ایفا می‌کنند به کودک القا می‌شود.

بنابراین چون خانواده محیطی است که پیوندهای حاکم بر آن تفاوت زیادی با روابط حاکم بر خارج از محیط خانواده دارد و فرد از آغاز تولد تحت تأثیر آن است و بسیاری از نیازهای روانی و مادی او در این محیط تأمین می‌شود و پشتوانه ورود انسان به جامعه بزرگ‌تر است نقش آن نیز بااهمیت‌تر از همه عوامل محیطی است.

به طبع هر چه میزان اختلافات میان والدین با نوجوانان بیشتر باشد رفتارهای ناسازگارانه ضداجتماعی را برای آنان به ارمغان می‌آورد صفاتی چون: مسئولیت، عشق، پایداری، استقلال تنها از فردی تراوش می‌کند که دارای خودباوری مثبت و روابط خوب اعضاء یک خانواده باشد و به دنبال روابط خوب، احساس امنیت است که فضای خانه را برای افراد سرشار از محبت می‌کند و افراد از طریق آن عامل است که هویت خود را توسعه می‌دهند.»

(احمدی،1392، ص 7).

اگر پدر و مادر نسبت به کارهای خلاف فرزندانشان بی‌توجه و بی‌تفاوت باشند، بدون شک زمینه‌ای برای ارتکاب خطاهای بزرگ‌تر او فراهم می‌آورند.

به‌عبارت‌دیگر، چنانچه با عادات ناپسند و ضد اخلاقی کودکان در همان بدو امر برخورد درست و اصولی نشود، در دوران نوجوانی که آنان با بحران‌های شدید روحی ـ روانی روبه‌رو هستند، تغییر شکل خواهند یافت و خود را به‌صورت انواع بزهکاری‌ها، انحرافات اخلاقی، کج‌روی‌های اجتماعی، اعتیادهای خانمان‌سوز و... نشان خواهند داد.

«تمدّن بشری میراثی نیست که بدون کوشش و رنج از گذشتگان به دست آیندگان رسیده باشد، بلکه تمدّن میراثی اجتماعی است که بشریت در به دست آوردن آن تلاش کرده و درزمینهٔ آن کوشیده‌اند و این میراث جز به‌وسیلهٔ تربیت از نسلی به نسل دیگر انتقال نیافته است. زیرا تربیت عامل انتقال اندوخته‌های فکری، ارزش‌های والای انسانی و خصلت‌های نیکو از پدران به فرزندان می‌باشند» (قائمی، 1385:126).

 

نتیجه‌گیرینتیجه‌گیری

با توجه به مطالب ارائه‌شده در این مقاله و بررسی در دین اسلام و سیره پیامبر (ص) و اهل‌بیت ایشان به وظایف والدین در تربیت فرزندان قبل از تولد تا بزرگ‌سالی می‌توان به نقش والای خانواده در تربیت و آموزش فرزندان جهت بروز استعدادها و چگونگی مواجهه با ساختارهای جدید فرهنگی و یا ضد فرهنگی پی برده و به این نکته بسیار پراهمیت و اساسی پراهمیت توجه کنیم که خانواده و یا به تعبیری فرهنگ خانوادگی و آموزش‌های خانواده به فرزندان، می‌تواند یک فرد را به جامعه تحویل دهد که جامعه مدرن را به اوج برساند و یا به لبه پرتگاه و نابودی سوق دهد.

نویسنده: جناب آقای محمد حدادی از دانش پذیران دوره سوم تربیت کوچ حرفه‌ای کسب‌وکار ویدان

   
دیدگاه کاربران (0)