در این مقاله میخواهم یک مسیر میانبر در کوچینگ را به شما نشان دهم. میپرسید چطور؟ تا آخر این مقاله با من همراه باشید.
در ابتدای ورود به حوزه کوچینگ سؤالات بسیاری در ذهنم ایجاد شده بود که واقعاً در کدام زیرشاخهٔ حوزه کوچینگ میتوانم فعالیت کنم؟
کدام حوزه برای من جذابیت بیشتری دارد و میتوانم در آن اثرگذاری بیشتری داشته باشم؟
بیزینس کوچینگ، لایف کوچینگ، کوچینگ انتخاب شغل و یا ...؟
تا اینکه کمی بیشتر با مطالب کوچینگ آشنا و متوجه شدم این حوزه یک پیشنیاز عمیق و بسیار مهم لازم دارد که من از آن غافل بودم.
بله، خودشناسی. هر چه بیشتر درباره کوچینگ مطالعه میکردم، خودشناسی برایم رنگ و بوی تازهتری میگرفت.
اینکه شما دقیقاً بدانید ارزشهای وجودیتان چیست. خدمترسانی؟ جایگاه شغلی؟ پول؟ و یا شهرت؟
واقعاً چه چیزی در شما انگیزه ایجاد میکند و شمارا باوجود خستگی به ادامه راه تشویق میکند؟ شما دوست دارید در این دنیا چه تغییری ایجاد کنید؟
یکی از جملاتی که برای شناخت بهتر خود به ما کمک میکند، جمله ایست از گاندی که میگوید: "تو همان تغییری باش که میخواهی در جهان ببینی."
بهدرستی که پاسخ به این سؤالات تا حد زیادی میتواند به شناخت ارزشهای خود کمک کند.
آیا مهارتهای کوچینگ نیستند که میتوانند از ما یک کوچ حرفهای بسازند؟
جواب این سؤال واضح است. قطعاً باید مهارتهای لازم را در این حوزه کسب کنیم.
اما تا زمانی که به یک خودشناسی عمیق و شناسایی ارزشهای درونی خود نپردازیم و مطابق آنها عمل نکنیم، هرچقدر هم مهارتهای کوچینگ را بلد باشیم، انگار خود را پشت یک نقش قایم کرده و نقش بازی میکنیم.
مخاطب بهقدری باهوش است که بهسادگی میتواند تفاوت واقعیت و نقش بازی کردن را تشخیص دهد.
پس در اولین گام قبل از فراگیری مهارتهای کوچینگ باید با خود خلوت کرده و در این دنیای پرهیاهو و بمباران اخبار و اطلاعات در سکوت فکر کرده و خود و ارزشهای خود را عمیقاً شناسایی کنیم.
کسی که ارزشهای واقعی خود را پیدا کند و با آن ارزشها زندگی کند، در هر ساعتی از شبانهروز متوجه گذر زمان نخواهد شد.
چون او عاشقانه و با یک شادی غیرقابل وصف از درون، لحظات را سپری میکند و چه لذتی از این بالاتر؟
تا زمانی که شما ارزشهای واقعی خود را کشف نکرده باشید، از درون دچار سردرگمی و دوگانگی هستید.
زود خسته میشوید و آن مقبولیت لازم را از طرف خود و اطرافیان دریافت نمیکنید و از درون با خود یک درگیری پنهان را تجربه خواهید کرد.
برای حل این تعارضها تنها راهی که وجود دارد این است که روی خود عمیق شده و ارزشهای خود را شناسایی کنید.
در ابتدا خود، کوچ خود شوید و سؤالهای هدفمند از خودتان بپرسید. تمام تمرکزتان را بگذارید تا خودتان را کشف کنید.
بعدازاینکه خود را کشف کردید، متوجه خواهید شد چه صلحی در درونتان برقرارشده و چقدر خودتان را بیشتر دوست دارید.
کسی که از درون با خودش صلح نداشته باشد چگونه میتواند با دنیا صلح کند؟ چگونه میتواند انسانها را دوست بدارد؟ این یک امر غیرممکن است.
شاید بتواند مدتی نقش بازی کند، اما تا کی؟ دوست خوبم، پس این یک پیشنهاد برای شماست.
اولین کار برای ادامه مسیرت این است که کمی بایستی، فکر کنی، عمیق شوی و یک سفر جذاب به درون خود داشته باشی.
به شما قول میدهم بعد از بازگشت از این سفر درونی، آرامشی عمیق همراه با شادی غیرقابل وصف تمام وجود شمارا فرا خواهد گرفت.
احساساتی که تجربه خواهید کرد: احساس ارزشمندی، احساس رضایت عمیق، شادی حقیقی، موفقیت، شکرگزاری، مسئولیتپذیری، معنویت، آرامش، ثروتمندی، خلاقیت و دوستی و صلح با خود و جهان بیرون.
حال این شناخت ارزشها و صلح درونی که راجع به آن صحبت کردیم، چه میانبری در مسیر کوچینگ ایجاد میکند؟
ما زمانی که خود و ارزشهایمان را عمیقاً بشناسیم، عاشق خود خواهیم شد.
کسی که عاشق خودش باشد، ناخودآگاه عاشق این جهان و انسانهای آن خواهد شد، فارغ از هرگونه نگاه جنسیتی و نژادپرستانه.
کسی که در این حالت معنوی قرار دارد، بدون هیچگونه نقش بازی کردن و با صداقت کامل، حامی تمامی انسانها خواهد بود و به آنها خدمت میکند.
انگار این موضوع تبدیل میشود به تمام رسالت این شخص.
وقتی کسی را عاشقانه دوست بدارید، طبیعتاً توجه عمیقی به او خواهید کرد، با صداقت در کنارش خواهید بود و دغدغههای او، دغدغه اصلی شما نیز خواهد بود.
در اینجا شما بهطور مؤثر میتوانید به تواناییهای و ارزشهای طرف مقابلتان بدون هیچگونه قضاوتی پی ببرید، چون ناخودآگاه عاشق او هستید.
میبینید؟ با دوست داشتن واقعی آدمها، چند مهارت کوچینگ ناخودآگاه اجراشده:
• گوش دادن مؤثر • قضاوت نکردن • اعتماد • کیفیت رابطه • و ...
دوستان خوبم، هدف من از نوشتن این مقاله این بود که به شما بگویم نگذاریم در این دنیای پرمشغله و پر سروصدا و در روزگاری که بسیار قیاسها اتفاق میافتد، از خودمان غافل شویم.
نگذاریم که جامعه و اطرافیان از بیرون، ارزشهایمان را تعیین کنند و بخواهند مطابق با استانداردها و ارزشهای آنها زندگی کرده و نظر آنها را جلب کنیم و از آنها تأیید بگیریم.
نیاز اساسی و حلقه گمشدهٔ ما در دنیای امروز این است که ارزشهای حقیقی خود را شناسایی کنیم و مطابق با آنها پیش برویم.
به قول مولانا که میگوید: " بیرون زِ تو نیست هر آنچه در عالم هست، از خود بطلب هر آنچه خواهی که تویی "
یقیناً بعد از کشف ارزشها و رسالت خود و زندگی مطابق با آن، تبدیل به یک انسان الهامبخش خواهیم شد و خودمان از خودمان راضی خواهیم بود.
خدا نیز از ما راضی خواهد بود و دیگران هم از بودن در کنار چنین فرد اثرگذاری که رسالت دارد و عاشق خود و جهان است، لذت خواهند برد.
نویسنده: جناب آقای حمیدرضا شکیبا از دانش پذیران دورهٔ سوم تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان