مقدمه: بهکارگیری فرد در کاری که تواناییها و اطلاعات او همخوانی ندارد و یا تغییر در فعالیت کاری او میتواند باعث ایجاد استرس در محیط کسبوکار و فرد شود.
بهطورکلی استرس شغلی نوعی استرس است که با محیط کاری یا عوامل مرتبط با محیط کاری فرد ارتباط دارد تغییر در فعالیتهای کاری همچون فنآوری جدید یا تغییر اهداف ممکن است باعث ایجاد استرس شود.
استرس در محیط کسبوکار را میتوان با مقیاس کارگریزی و کیفیت کار اندازهگیری کرد. شیوههای متعددی برای مقابله با فشارهای روانی و تنش در محیط کار وجود دارند.
قطعاً نمیتوان موارد لازم و کافی را برای مقابله با استرس در محیط کار عنوان کرد؛ چراکه مسئلهٔ مدیریت استرس و اصلاحات سازمانی، موضوعات گستردهای هستند.
تعیین حجم مناسب کار بر اساس توانمندی کارمندان، واضح بودن مسئولیتها، تشویق کارمندان، بهبود ارتباطات، ایجاد بسترهای پیشرفت شغلی، فراهم کردن امکان تبادلات اجتماعی بین کارمندان و ایجاد فضای رقابتی سالم، از مهمترین این اقدامات هستند.
صاحبنظران بر این عقیدهاند که بهترین راه برای کاهش استرس در محیط کسبوکار ، اتخاذ روشی فعال و متکیبهخود از طریق برنامهریزی و مسألهگشایی است.
کوچینگ میتواند یک منبع کشف نشده برای کارفرمایان، جهت بهبود سلامت روان باشد. در زمینه کوچینگ و استرس، تحقیقات کمی انجام شده است، اما آنچه به آن اشاره شده است قطعاً باید موردتوجه قرار گیرد.
تحقیقات نشان میدهند، در حال حاضر بخش قابلملاحظهای از افراد در کشورهای مختلف استرس ناشی از کار را در سطحی که معتقدیم آنها را بیمار میکند، تجربه میکنند و این روند رو به افزایش است.
استرس از نظر اینکه موجب کاهش بهرهوری، افزایش غیبت کارکنان و اختلال در کسبوکار میشود اهمیت دارد.
استرس چیست؟
بیشک تا به حال در زندگی روزمره خود استرس را تجربه کرده و با آن روبرو شدهاید؛ استرس یک واقعیت و اتفاق غیرقابل انکار و یکی از احساسات هیجانی در زندگی افراد است که نمیتوان آن را بهطورکلی از زندگی حذف کرد.
استرس به مجموعه واکنشهای عمومی انسان نسبت به عوامل ناسازگار و پیشبینینشده داخلی و خارجی اطلاق میگردد.
فشار روانی تجربهای است همگانی و عمومی که هر کس بهکرات آن را در زندگی خود احساس کرده است برخلاف تصور فشار روانی همیشه شامل حوادث ناخوشایند نیست بلکه میتواند محصول موقعیتهای خوشایند و مطلوب نیز باشد که سازگاری مجددی را در فرد مطالبه میکند بهعبارتدیگر شاید نکته اصلی در موقعیتهای تنش از نیاز به انطباق و سازگاری مجددی است که برای فرد ضرورت پیدا میکند.
فشار روانی نتیجه یک تعامل بین منابع مختلف فشار و فرد است. تمامی افراد یک موقعیت واحد را استرسزا تصور نمیکنند و اختلافات فردی آنان از نظر شخصیتی و تجارب زندگی پاسخ آنان را به فشار روانی تحتالشعاع خود قرار میدهد.
دلایل به وجود آمدن استرس ممکن است متفاوت بوده و بسته به شرایط محیط، اتفاقات و یا حوادث ناگهانی در زندگی به وجود بیاید.
در نتیجه میتوان گفت استرس نشانه ارزیابی فرد از تجارب تلخ، تنشزا و همچنین استرسزا محیط پیرامون میباشد.
ممکن است زمانی در زندگی اتفاقات و یا حوادث تلخی رخ دهد که نهتنها بالاتر از قدرت تحمل فرد بوده بلکه فرد توانایی مقابله و سازگاری با آن را نیز نداشته باشد؛ در این صورت فرد دچار استرس و یا فشار روانی خواهد شد.
همانطور که گفتیم استرس کم که فشار زیادی به فرد وارد نکند؛ مطلوب بوده و بر عملکرد فرد تأثیر مثبت خواهد داشت.
در مقابل استرس زیاد نهتنها در عملکرد فرد اختلال ایجاد میکند بلکه در طولانیمدت سلامت او را نیز به خطر خواهد انداخت.
استرس حذف شدنی نیست. تنها راه مقابله با آن مدیریت کردن استرس میباشد.
معمولاً در آموزش مدیریت استرس، بحث استرس و انواع استرس را با تقسیم استرس به استرس مثبت و استرس منفی آغاز میکنند.
درواقع با توجه به اینکه استرس میتواند شکل مثبت هم داشته باشد، تأکید میکنند که استرس به ذات خود منفی نیست؛ بلکه میتوان مثبت یا منفی باشد.
استرس از آن دسته واژههایی است که به اشکال گوناگون تعریف شده است. اولین روانشناسان آن را بهعنوان یک واکنش فیزیولوژیکی فردی توصیف کردهاند.
رویکردهای امروزی بیشتر بر ماهیت فرآیند استرس تأکید میکنند و نشان میدهند که استرس بیشتر ناشی از عدم تعادل بین کارکنان و محیط کار آنها است.
طبق تعریف برخی از روان شناسان، از استرس بهعنوان واکنش منفی مردم به فشارهای بیشازحد یا انواع دیگری از تقاضا که بر روی آنها اعمال میشود، تعبیر شده است.
گروه دیگری از روان شناسان بیشتر از رویکردهای شناختیتر حمایت میکنند و میزان درک افراد از استرس را برجسته کرده و مهم میدانند.
این رویکرد وقتی به کوچینگ فکر میکنیم ارتباط بیشتری پیدا میکند، ازآنجاکه استرس را اینگونه تعریف میکند:
“استرس وقتی رخ میدهد که فشار درک شده توسط فرد از توانایی او برای مقابله بیشتر باشد”.
کوچینگ (Coaching)
کوچینگ که میتوان آن را به مربیگری ترجمه کرد، ازجمله اصطلاحات پرتکرار این روزهاست. افراد بسیاری را میبینیم که خود را بهعنوان کوچ کسبوکار (بیزینس کوچ) یا کوچ فردی و یا کوچ مدیران اجرایی معرفی میکنند.
تقاضا برای خدمات کوچینگ هم به شکل محسوسی افزایش پیدا کرده است. کوچینگ بهطور فزایندهای توسط شرکتهای کوچک و بزرگ برای بهبود عملکرد و انطباق با تغییرات سریع پیش روی کسبوکار مورد استفاده قرار میگیرد.
اگرچه معمولاً کوچینگ بهعنوان ابزاری برای کاهش استرس تصور نمیشود، اما مطالعات اخیر نشان دادهاند که میتواند بهصورت غیرمستقیم بسیار مفید باشد.
افزایش رضایت شغلی، فراهم شدن امکان دستیابی به اهداف، افزایش اعتماد رهبر به پیروان خود، ارتقاء سلامت، بهبود کیفیت ارتباط، تقویت تفکر راهکار محور، افزایش خودآگاهی، افزایش عملکرد شغلی، تمرکز روی مرکز کنترل درونی، بهبود توانایی مدیریت استرس، کاهش اضطراب، ارتقاء تابآوری، افزایش بهرهوری، پذیرش رفتارها و فضاهای جدید و افزایش انعطافپذیری مدیریتی صرفاً نمونههایی از دستاوردهای کوچینگ شمرده شدهاند.
اخیراً" در کشورهای پیشرفته دو موضوع مهمترین دلیل ترک کار توسط کارکنان بوده است:
1. استرس ناشی از کار بیشازحد
2. عدم دریافت خدمات کافی کوچینگ
کوچینگ در محیط کاری به شکل متنوعی به کار گرفته میشود. مدلهای کوچینگ با توجه به نوع آموزش، تدابیر مدیریتی و پیشینه کسبوکار متفاوتند، اما کوچینگ بیشتر یک فرایند مشارکتی است که عملاً مبتنی بر اشخاص و محدود به آنهاست و شامل برنامهریزی عملی، تعیین هدف و دستیابی به نتایج واضح است.
مهارتهای کوچینگ شامل گوش دادن فعال، پرسیدن سؤال هدفمند و ارائه بازخورد مفید و هدفمند هستند. مراجع یا coachee مسئولیت پیشرفت در دستیابی به اهداف مشخص را بر عهده دارد.
در اصل، کوچینگ فرایندی است برای تجهیز افراد به ابزارها، اعتمادبهنفس، دانش و فرصتهای لازم برای پیشرفت مؤثرتر در خود.
کوچینگ در شرکتها، اعم از شرکتهای کوچک، سازمانهای بزرگ و حتی استارت آپ ها، بهطورمعمول برای بهبود شایستگی و عملکرد شغلی یا افزایش انگیزه و رضایت شغلی استفاده میشود.
همچنین برای تقویت خلاقیت و بهبود حل مسئله نیز از کوچینگ بهره گرفته میشود که میتواند پیشرفت شغلی را تسهیل کرده، فرصتهای ارتباطی و شبکهسازی را افزایش داده و کار مبتنی بر عمل متقابل همکاران را نیز بهبود بخشد.
کوچینگ به دلیل ویژگیهای منحصربهفرد، بهویژه در کمک به افراد در توسعه مهارتهای بین فردی مناسب است. بهعنوانمثال، مدیران اغلب گزارش میدهند که مشاغلی که نیاز به ارتباط مستمر با مردم را دارند میتواند ذاتاً استرسزا باشد.
کوچینگ رویکردی مبتنی بر بازخورد است که برای بهبود بینشی که از خود داریم و حمایت از کسب مهارتهای نرم مناسب بوده و نتایج مثبتی را به همراه داشته است.
مباحث علوم اجتماعی مرتبط با بحث کاهش استرس نشان میدهد که اثرات کوچینگ به سه روش میتواند بروز یابد.
1. کوچینگ و حمایت اجتماعی:
کوچینگ مزایایی دارد که بهصورت معمول میتواند ناشی از ارتباط با خود کوچ باشد. مراجع بهطور مداوم تأیید میکنند که دریافت بازخورد خوب توسط کوچ، زمینهساز موفقیت آنها در حل مسئله بوده است.
تحقیقات نشان میدهد که حمایت اجتماعی که شخص دریافت میکند (یا فکر میکند که دریافت میکند) در ارزیابی خود از وقایع استرسزا و در نتیجه توانایی مقابله با آنها تأثیر دارد.
به همین دلیل است که داشتن یک مدیر حامی یا روابط خوب با همکاران، در صورت مواجهشدن با شرایط استرسزا در محل کار بسیار مهم است.
روابط اجتماعی میتواند با منحرف کردن توجه، کمک به آنها در کنترل موقعیت و یا با ارائه راههایی در تغییر وضعیت استرسزا، از افراد حمایت کند.
این مستقیماً به این مفهوم مربوط میشود که ما “طرح شناختی” یا باورهای اصلی، ارزشها و مفروضات اصلی را ایجاد و جذب میکنیم.
این باورها بهویژه در زمان استرس یا آسیب در معرض اختلال هستند. کوچینگ میتواند افراد را پس از فشارهای شدید، آسیبها مجدداً متمرکز کند.
همچنین شواهد قابلتوجهی وجود دارد که اثرات مفید حمایت اجتماعی را در بهبود سلامت جسمی، مانند کاهش فشارخون نشان میدهد.
2. کوچینگ و ارزیابی شناختی:
مقابله فرایندی است که توسط آن فرد تلاش میکند تا احساسات منفی ناشی از تجربه وقایع استرسزا را به حداقل برساند.
ماهیت دقیق این احساسات ناشی از ارزیابی شناختی فرد از واقعه رسوب آور است.
در ارزیابی اولیه، فرد ارزیابی میکند که آنچه اتفاق میافتد ارزش توجه کردن را دارد – یعنی، “آیا این وضعیت بهطور بالقوه تهدیدآمیز است؟
در ارزیابی بعدی فرد به این فکر میکند که “چه کاری میتوانم انجام دهم تا آسیبهای موجود در این وضعیت را به حداقل برسانم؟
و آیا من منابع لازم برای کنار آمدن با آن را دارم؟ کوچینگ ممکن است به دلیل پتانسیلی که در تأثیرگذاری بر روند ارزیابی بعدی دارد به کاهش استرس کمک کند.
همکاری با کوچ میتواند به مراجع بیاموزد که چگونه عوامل استرسزا خود را شناسایی کند و درک کند که چقدر آنها بهصورت حقیقی تهدیدآمیز هستند تا اینکه بتواند راهحلهای بهتری را کشف کند.
ازآنجاکه کوچینگ طی چند جلسه انجام میشود، مراجع بهاحتمال زیاد راهحلهای دائمی پیدا میکنند و بنابراین میتوانند تغییراتی دائمی ایجاد کرده و در مسیر پیشرفت باقی بمانند.
3. کوچینگ و هدفگرا بودن:
تئوری چگونگی تنظیم اهداف تصریح میکند که اهداف باید خاص، واضح، جذاب و قابل توجه باشند، اما قابل دستیابی نیز باشند.
اگر اهداف خاص باشند، مسیر مشخصی را ایجاد میکنند که به افراد کمک میکند تا رفتار خود را متناسب با اهدافشان تنظیم کنند. دستیابی به اهداف بهعنوان یکی از عناصر اساسی برای انتقال مؤثر آموزش و همچنین حفظ مهارتهای طولانیمدت و تغییر رفتار شناخته شده است.
در کوچینگ، توافق برای دستیابی به اهداف مشخص ایجاد شده و پیشرفت در جهت دستیابی به این اهداف از طریق جلسات منظم با مراجع کنترل میشود و کوچ بازخورد خود را در مورد میزان پیشرفت نشان میدهد.
کوچینگ و مفید بودن آن ممکن است به این دلیل باشد که مراجعین متعهد به تولید نتیجه هستند و به همین دلیل برای رسیدن به اهداف تعیین شده خود انگیزه دارند.
این منجر به احساس رضایت میشود – در درجه اول میزان اهمیت آنها به اهمیت اهداف بستگی دارد.
بنابراین اگر یک مراجع متعهد به دستیابی به اهداف خاص شود، و در تحقق آنها موفق باشد، روحیه خود را بالا میبرد و احساس رضایت در او بهبود مییابد.
البته قبل از شناختن صحیح هدف، بررسی و ارزیابی دقیق موضوع از اهمیت ویژهای برخوردار است. اینجاست که وجود کوچ حرفهای بسیار حائر اهمیت خواهد بود.
نتیجهگیری:
کوچینگ ممکن است به دلیل آنکه یادگیری و میزان آن در فرد خود بر استرس تأثیرگذار است، تأثیر مثبتی داشته باشد.
نظریه یادگیری اجتماعی تصریح میکند که افراد از دو طریق یاد میگیرند: یا از طریق مشاوره مستقیم، بازخورد و ترغیب اجتماعی، یا بهطور حکم دهنده، از طریق مدلسازی مثبت.
بنابراین کوچها میتوانند با انجام کارهایی که انجام میدهند نقش مهمی در تسهیل فرایند یادگیری برای کارمندان داشته باشند.
خود کارآمدی در تعیین انگیزه یادگیری نقش برجستهای دارد. هرچه اعتمادبهنفس شخص قویتر باشد، تلاش بیشتری برای دستیابی به اهداف موردنظر خود خواهد داشت و پتانسیل موفقیت بالاتری نیز خواهد داشت.
اگرچه این بیشتر در کارکنان و مدیران با عملکرد بالا دیده میشود، اما کوچینگ توانایی بالقوه تقویت اعتمادبهنفس افراد را در افرادی که کمکار هم هستند دارد.
خودکارآمدی همچنین مشخص میکند که میزان استرس افراد در موقعیتهای تهدیدآمیز چقدر خواهد بود بنابراین کوچینگ با افزایش خود کارآمدی افراد آنها را در برای مدیریت استرس در شرایط تهدیدآمیز آماده میکند.
ازآنجاکه کوچینگ بهطورکلی در کسبوکارها بهصورت مثبت دیده شده است، این پتانسیل را دارد که عملکرد قابل قبولی بالایی را بین کارفرمایان و کارمندان بهطور یکسان رقم بزند.
استخدام یک کوچ کارآزموده، میتواند در تشخیص مشکلات مزمنی همچون کارآمدی پایین یا اعتمادبهنفس پایین و یا استرس بالا مؤثر باشد و از تحمیل هزینههای جدید خودداری کند.
نویسنده: جناب آقای سید رضا یوسف زاده از دانش پذیران دوره سوم تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان