یک رهبر تجاری عالی کسی است که میتواند تیم خود را تشویق کند و بهترین شیوههای مدیریت کسبوکار را برای موفقیت دنبال کند.
مدیریت کسبوکار فرآیندی است که طی آن یک شرکت کارکنان خود را مجبور میکند تا با کمترین تلاش و با استفاده از منابع موجود بهترین نتایج را به دست آورند.
بر اساس کار پاتریک لنزیونی، نویسنده پرفروش 10 کتاب در زمینه مدیریت کسبوکار، 8 روش زیر میتواند کسبوکار مشکل دار را به یک سیستم کارآمد تبدیل کند که در آن کارمندان الهام میگیرند تا بهترین کار خود را انجام دهند.
کارگران سلب مالکیت شده علاقهای به انجام کار خود ندارند. تنها چیزی که به آنها اهمیت میدهند این است که حقوق بگیرند و به دنبال منافع خود باشند.
اولین کاری که یک مدیر باید انجام دهد این است که بفهمد چگونه کارکنان خود را وادار کند که از چشم انداز شرکت مراقبت کنند.
کارکنان درگیر نه تنها مشتاقتر و سازندهتر هستند.
آنها همچنین کمتر از کار دلزده میشوند و مسئولیت عملکرد خود را بر عهده میگیرند و استعدادهای جدید را به شرکت جذب میکنند.
هیچ کس دوست ندارد کارش شناخته نشده و بدون اجر و مزد بماند.
به رسمیت شناختن تلاشها و دستاوردها و قدردانی از کارکنان، با تشکر از کار خوب انجام شده، باعث میشود کارکنان احساس ارزشمندی کنند.
این یک نکته واضح به نظر میرسد، اما اغلب آموزش مدیریت کسبوکار تأثیر مثبت ارزیابی را نادیده میگیرد.
برخی از مدیران حتی ممکن است احساس کنند که احساس بیش از حد آنها اعتبار آنها را تضعیف میکند.
برعکس، این جایزه به افراد انگیزه میدهد تا به موفقیت بیشتری دست یابند و به ایجاد وفاداری به شرکت کمک میکند.
آسیب پذیری یک موضوع تکراری در مقالات مدیریت کسبوکار Lencioni است.
او معتقد است که مدیران باید از چهرههای ناشناس در زندگی کارمندان جوان دست بردارند و آشنایی با کارکنان یکی از بهترین راهها برای تعامل مدیریت با کارکنان است.
او همچنین آسیب پذیری را در پویایی تیم بسیار مهم میداند.
بدون اینکه قادر به صحبت آشکار و ارائه ایدههای خود در محل باشند، ایجاد اعتماد برای تیمها غیرممکن است.
وقتی اعضای تیم به یکدیگر اعتماد ندارند، به جای بیان نظرات واقعی خود و تلاش برای یافتن نقاط مشترک، زمان زیادی را صرف اجتناب از درگیری میکنند.
حالتی از ابهام دائمی وجود دارد که در آن اهداف و استراتژیهای واضح از بحث گروهی بیرون نمیآیند.
لنزیونی این عدم تعهد را «سومین ناکارآمدی» پویایی تیم نامید. این میتواند منجر به تصمیم گیری ضعیف و کاهش بهرهوری شود.
متعهد ماندن به ابتکار تیم به معنای ایجاد فضایی است که در آن از تعارض استقبال میشود نه ترس، زیرا دیدگاههای مختلف به شکل گیری یک هدف روشن کمک میکند.
مشکل بسیاری از شرکتها عدم انسجام بین مدیرانی است که یا برای تحقق چشم انداز شرکت دست از کار میکشند یا هرگز درک نکردهاند که این چشم انداز چیست.
لنسیونی خاطرنشان میکند که شرکت باید با طرح شش سؤال زیر بر همسویی با اصول اساسی تمرکز کند:
• چرا ما وجود داریم؟
• چگونه رفتار کنیم؟
• خب، چه کنیم؟
• چگونه موفق خواهیم شد؟
• در حال حاضر مهمترین چیز چیست؟
• چه کسی باید چه کار کند؟
بدون رهبرانی که درک روشنی از چشمانداز شرکت، ارزشها، اهداف استراتژیک و تفویض مسئولیتهای آن ایجاد کرده و به اشتراک میگذارند، بهترین آموزش مدیریت کسبوکار در جهان اهمیتی نخواهد داشت.
زیرا شرکت هیچ هدف و جهتی نخواهد داشت.
در اینجا منظور از «فرهنگ» وضعیت اقتصادی-اجتماعی یا قومیت نیست.
بلکه به معنای احساس ارزشهای مشترک است که با سطح تعهد مناسب، منجر به توسعه نتایج مولد و مؤثر میشود.
برای مدیریت کسبوکار، استخدام کارمندان جدید بر اساس انطباق با ارزشهای اصلی و چشمانداز شرکت، تمرین خوبی است.
زیرا کارکنان با ارزشهای مشترک اعضای خوب تیم هستند.
تنوع نژادی، جنسیتی و وضعیت اجتماعی-اقتصادی یک چیز مثبت است، زیرا بینش جمعی را افزایش میدهد.
اما تنوع ارزشها میتواند منجر به افول شرکت شود. باید روی احساسات کارمندان بخوبی کار کنید.
گاهی اوقات مدیران بیشتر انرژی خود را سرمایه گذاری میکنند تا مطمئن شوند که تیم روی پایه درست بنا شده است و برای تقویت همبستگی و توجه به ایدهها در اولین باری که میآیند، دورهمی ترتیب میدهند.
با این حال، تمرکز بر پویایی فعلی تیم ضروری است تا اطمینان حاصل شود که اعضا با فعالیتهای فردی که آنها را از مسیر منحرف میکند، از مسیر اصلی و هدف نهایی شرکت منحرف نمیشوند.
ارزیابی مجدد و تنظیم مجدد اهداف تیم راهی برای دستیابی به بهترین نتایج است.
لنزیونی در بررسی کتاب مزیت خود در مورد اهمیت جلسات برای موفقیت شرکت چنین گفت: "هیچ اقدام، فعالیت یا فرآیندی مهمتر از ساختن یک سازمان سالم از یک جلسه نیست."
او پیشنهاد میکند که برای موفقیت کامل، مدیریت باید موارد زیر را انجام دهد:
• جلسات جداگانهای برای برنامهریزی تجاری تاکتیکی و استراتژیک ایجاد کنید.
• دستور کار تاکتیکی را تنها پس از بررسی پیشرفت تیم در مقابل اهداف ارزیابی کنید.
• مطمئن شوید که زمان کافی برای شفاف سازی، بحث و حل مسائل مهم وجود دارد.
• هر سه ماه یکبار خارج از دفتر ملاقات کنید تا آنچه را که در صنعت، شرکت و تیم اتفاق میافتد مرور کنید.
این جلسات یک انجمن منظم در مورد ارزشهای اصلی سازمان را فراهم میکند و به اعضا اجازه میدهد تا اصول را تغییر دهند و دیدگاهها و نظراتی در مورد شیوههای تجاری ارائه دهند.
برای موفقیت در یک زمینه رقابتی مانند مدیریت کسبوکار، قبل از اینکه بتوانید امیدوار باشید که تأثیر قابل توجهی بر سازمانی که نمایندگی میکنید داشته باشید، باید به خودتان وفادار بمانید.
در نهایت، بهترین شیوهها آنهایی هستند که بر ایجاد روابط معتبر بین شما، کارمندان و شرکت به عنوان یک کل تمرکز دارند.