با رشد کسبوکارها و ظهور رویکردهای جدید در علوم منابع انسانی و تلفیق آن با روانشناسی در دهههای اخیر شاهد برپایی آموزش مهارتهایی در جهت کمک به رشد و ارتقاء نظامهای فردی و سازمانی بودهایم که دراینبین، آموزش و ارتقاء از طریق منتورینگ و یا کوچینگ که نقشی بسیار مؤثر در تقویت و رشد فردی و اجتماعی افراد دارند حائز اهمیت بوده که در این مقاله میخواهیم تفاوت بین منتورینگ و کوچینگ را مورد ارزیابی علمی قرار دهیم.
«مربیگری رشته جدید علمی نیست که بهیکباره و ناگهانی به وجود آمده باشد.
مربیگری احتمالاً باید بهاندازه برگزاری اولین مسابقه تیراندازی در عصر حجر قدمت داشته باشد.
بااینحال در دهه اخیر واقعاً میتوان مفهوم مربیگری را درزمینهٔ تجارت و کسبوکار و خارج از محیط ورزشی یا گود مسابقات دید.
مربیگری همیشه بخشی طبیعی از زندگی هر فردی و در هر جایی بوده است.
زمانی که میلیونها پدر و مادر در هر جایی از دنیا بچههای خود را بیقیدوشرط دوست دارند و نیازهای آنها را بهطور کامل برآورده میکنند و حمایت همهجانبهای از آنها دارند تا رشد کنند، از مربیگری استفاده میکنند و یا وقتی صدها هزار نفر از رهبران بزرگ و موفق میدانند که چگونه کارمندان خود را رشد دهند، آن هم نه با اعمال زور و قدرت بلکه با باور کردن آنها، به چالش کشاندنشان، حمایت از آنها و دادن بازخوردهای مثبت و منفی به آنها، درواقع از مربیگری استفاده میکنند.
افراد زیادی در گذشته برخی اشکال مربیگری را در زندگی خود تجربه کرده بودند که در آن شکل، مربیگری، اصل مهم رابطه استاد – شاگردی و به عبارتی رابطه مرید- مرادی بود.»(رضا قرائیپور - مجید فرهنگ نژاد - ملیحه سالاری 1390,)
حال با توجه بهعنوان پژوهش پیش رو به معرفی منتور و کوچینگ از طریق جستجو و کنکاش تاریخی پرداخته و مراحل تکامل و شکوفایی را به رشته تحریر درمیآوریم.
همانطور که میدانیم یکی از زیرشاخههای مربیگری مفهوم منتور میباشد که در ادامه به ریشه تاریخی این مفهوم میپردازیم «منتور نام شخصیتی در اساطیر یونانی است که پادشاه تلماخوس پسر بزرگش را زیر نظر او گذاشت که با این توضیح که منتور یک مشاور عاقل و مورد وثوق پادشاه بود (,Clutterback 1991) لازم به ذکر است در یونان باستان رسم بر این بوده که مردان جوان توسط افراد باتجربه که معمولاً مسنتر بوده آموزش میدیدهاند که بعدها کلمه منتور توسط دانشگاهیان و ورزشکاران و سیاستمداران و سایر مورد استفاده قرار گرفت» (,Dr. Norhasni Zainal Abiddin 2006) که همانطور از ریشه تاریخی بررسیشده میتوان گفت وظیفه منتور آموزش تجارب خود به شخص بیتجربه معرفی شده است.
شایانذکر است در دنیای امروزی هم منتورهای زیادی در زمینههای مختلف وجود دارند تا بتوانند تجارب و تخصص خود را که مثابه چراغ راه و یا الگوی هدایت میباشد را به دیگران بیاموزند.
«ظهور مربیگری، روندی بسیار تدریجی و آرام داشت؛ همچنین، نظریههای متعددی به وجود آمد که از این روش حمایت میکرد.
این روش مبتنی بر ریشههای نظریهای معروف است که اساس مربیگری را به یاد میآورد. پایههای اساسیِ مربیگری از دیدگاههای مختلف مانند: روانشناسی، علوم اجتماعی، کسبوکار و چندین موردِ دیگر تشکیل شده است.» (مرتضی نامور, 1400) با توجه به این توضیح لازم است سیر تکامل مربیگری به معنای عام را ازنظر زمانی به بازههای مختلفی طبقهبندی کنیم.
«کوچینگ یا مربیگری در دههٔ ۱۸۳۰، در دانشگاه آکسفورد معلم یا مربی اینطور معنی شد: کسی که دانشجویان یا دانشآموزان را برای شرکت در آزمون همراهی میکند، ریشهٔ اصطلاح (مربیگری) به اواخر دههٔ ۱۸۸۰ برمیگردد اما مربیگری از سال ۱۸۶۱ معنای ورزشی پیدا کرد.
این اصطلاح به دلیل انواع مختلف حرفههای ورزشی، اغلب با ورزش مرتبط شده است.
وقتی به مربیگری فکر میکنیم، اولین زمینهای که به ذهنمان خطور میکند، مربیگری ورزشی است؛ زیرا حرفهٔ مربیگری در عرصهٔ ورزش خیلی خوب پیشرفت کرده است.
اصطلاح مربی در ابتدا در سال ۱۸۳۰ مطرح شد. دانشگاه آکسفورد چهار معنا برای تعریف عامیانهٔ اصطلاح مربی ارائه کرد.
مربیگری را میتوان به چندین روش و با توجه به حوزهای تعریف کرد که از آن استفاده میشود؛ اما برای درک بهترِ حقیقتِ موضوع، نیاز به تعریف اصطلاحی عمومی داریم.
تعریفی بسیار ساده از این واژهٔ گسترده، عبارت است از: روشی که بر راهنمایی، آموزش و هدایت فرد یا گروهی از افراد تمرکز مستقیم دارد و به آنها برای دستیابی به اهداف و مقاصد مشخصشان کمک میکند.» (مرتضی نامور, 1400)
«با مطالعه تاریخچه مربیگری در فاصلهٔ زمانی ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰، ایالت متحدهٔ آمریکا میتوان فهمید که فرایند مربیگری ظرفیت خوبی برای کسبوکارها دارد و درنتیجه، مربیگری برای کمک به مدیران ضروری است.
بنابراین، مدیران با استفاده از مربیگری میتوانند به ویژگیهای موردنیازشان دست یابند و همچنین، بهطور مستقیم به بقای کسبوکارشان کمک کنند.
شخصی به نام «kinlaw» تأکید میکرد، تمام اَشکال مربیگری، لزوماً دو ویژگی اصلی دارند: گفتوگوهای تکبهتک، تمرکز بر کارایی یا موضوعات مربوط به عملکرد.» (مرتضی نامور, 1400)
«در بریتانیا موضوع مربیگری مفهوم تازهای یافت. در این فرآیند شما میتوانید، با همکارانتان بهطور مستقیم و در جهت حل مشکلات و انجام وظایف گفتوگو کنید.
از مربی و مشاور، معمولاً بهصورتِ متناوب استفاده میشود. قطعاً در دههٔ ۱۹۸۰ میتوان رشد و تسلط کاملی در حوزهٔ مربیگری و ادبیاتِ کسبوکار مشاهده کرد.
مجلات معروف، موفقیتِ مربیگری را پذیرفته و چندین مقاله با همین مفهوم منتشر کردند.
آن زمان فرصت خوبی برای کشف و توسعهٔ ریشههای آموزش، رهبری، مهارت یادگیریِ مدیریت و درک آن بود.
حتی مدل مشارکتی مشاوره، شباهت زیادی به مربیگری داشت.» (مرتضی نامور, 1400)
«مفهوم مربیگری بهطور شگفتانگیزی در دههٔ ۹۰ گسترش یافت و در طی این دوره در مجلات، دائماً از مربیگری نام برده شد؛ همینطور، آمار چنین مقالاتی بهشدت افزایش یافت.
صنعت مربیگری توسعهٔ زیادی یافت و مربیگری به سطح بالایی رسید.
با توجه به تجربهٔ انباشتهشده در مربیگری به تعداد متخصصان مربیگری در عرصههای مختلف اضافه شد و پیچیدگی در مدیریت و منابع انسانی افزایش یافت.
در این زمان چندین کتاب مربیگری در بازار منتشر شد. همچنین در سال ۲۰۰۰، مقالاتی که با مفهوم مربیگری در مجلات نوشته شده بود، بهشدت افزایش یافت و درنتیجه منجر به سقوط نشریات مختلف شد.
در سال 2000، 39 کتاب درزمینهٔ مربیگری منتشر شد و کمک بسیار زیادی به توسعهٔ مربیگری کرد.
«whitmore» در سال ۱۹۹۲ کتابی با نام مربیگری برای عملکرد را منبع محبوب «grow» تبلیغ کرد و مربیگری را در محل کار رایجتر کرد.» (مرتضی نامور, 1400)
«در سالهای اخیر، حوزهٔ مربیگری با استفاده از نظریههای روانشناختی تعدادی از الگوهایی را تطبیق داد که در آن رشتههای مربیگری در بخشهای مختلف کسبوکار استفاده میشد.
تأثیرات مربیگری را میتوان در رشتههایی نظیر جامعهشناسی، زبانشناسی و انسانشناسی مشاهده کرد و روابط مربی و مشتری نیز بهطور گسترده مطالعه و نظارت میشود.
مربیگری کسب و کار به دنیای شرکتهای بزرگ تبدیل شده و شرکتها باید درک کنند، بدون داشتن مربی برای توسعهٔ خودشان، نمیتوانند در مسیر درست پیشرفت کنند.
روانشناسان سازمان باید با ارائهٔ راهبردهای متعدد و همچنین، با حمایت از مشاورههای توسعه برای کارمندان و مدیریت کل، مربیگری را تقویت کنند.» (مرتضی نامور, 1400)
نتیجهگیری
با بررسی و تحقیق در منشأ پیدایش اصطلاحات و بسط تجارب و تعاریف گذشته منتور و کوچینگ علاوه بر داشتن اشتراکات معانی لغوی دارای تفاوتهای محتوایی هستند با این توضیح که منتور با داشتن تجارب راههای منتهی به هدف موردنظر اشخاص را طبق تجربه خود طرحریزی و ارائه راهکار عملیاتی میدهد.
ولی کوچینگ با روشهای مانند کو اکتیو کوچینگ، Grow و ... در جهت حل مشکلات و انجام وظایف گفتگوهای سازنده شکل میدهد تا افراد با ارشادات کوچ خود و برنامهریزی که انجام میدهند به اهداف موردنظرشان برسند.
نویسنده: جناب آقای محمد حدادی از دانش پذیران دوره سوم تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان