سو پترسون (Sue Paterson) سه واکنش عاطفی مرتبط را بررسی میکند (استرس، اضطراب، ترس)، که همگی در بسیاری از مشاغل امروزی شایع هستند
و استدلال میکند که درک رهبران برای علت اصلی آنها ضروری است.
ما در سازمان درباره نقشی اساسی که احساسات در ایجاد روابط و اعتمادسازی بازی میکنند، بحث میکنیم.
ما میدانیم که ایجاد ترس اعتماد بنفس را از بین میبرد، روابط را از بین میبرد و برای تجارت خوب نیست.
اما استرس و اضطراب چطور؟ آیا تفاوتی بین استرس و اضطراب و ترس وجود دارد و آیا مهم است؟
آیا واقعبینانه است که انتظار داشته باشیم مردم همیشه احساس آرامش، خونسردی و متانت داشته باشند؟
تفاوت استرس و اضطراب ازجمله مواردی است که معمولاً کمتر موردتوجه قرار میگیرد.
بسیاری از ما، استرس و اضطراب و حتی ترس را بهجای یکدیگر به کار میبریم و آنها را هممعنا یا لااقل دارای معنای مشابه میدانیم.
اگرچه واکنشهای عاطفی و جسمی در هر سه حالت مشابه هستند.
اما تفاوتهای ظریف و نهچندان ظریفی بین احساس استرس، اضطراب، نرس و وحشت وجود دارد.
همانطور که پزشکان برای تشخیص و برقراری ارتباط به یک زبان مشترک احتیاج دارند،
رهبران و مدیران نیز باید بتوانند انگشت خود را روی نبض عاطفی نگهدارند و در صورت وجود استرس، اضطراب و ترس، تشخیص صحیح دهند.
یک تشخیص صحیح منجر به یک برنامه عملی موفق برای درمان میشود.
استرس، اضطراب و ترس مهم هستند زیرا بدن را برای پاسخگویی به تهدید، آماده میکنند.
با گزینههای محدود جنگ، گریز یا فلج شدن (انجماد)، بدن با افزایش هورمون آدرنالین آماده میشود که باعث افزایش تنش عضلانی و افزایش ضربان قلب و تنفس میشود.
استرس هنگامی اتفاق میافتد که چیزی تعادل شمارا برهم بزند یا باعث تغییر شود.
منبع استرس، عامل استرسزا نامیده میشود.
این میتواند چیزی فیزیکی در دنیای خارج باشد، یا احساسی باشد که در درون ایجاد میشود، زیرا احساس میکنید اتفاق بدی میافتد.
عامل استرسزا را بردارید، معمولاً استرس نیز از بین میرود.
شکل زیر رابطه بین استرس و بهرهوری را نشان میدهد (منحنی عملکرد انسانی، اقتباسشده توسط نیکسون، 1982).
فقط در میزان استرس مناسب، عملکرد بهینه است. یک منطقه "راحتی" وجود دارد که در آن شما با عوامل استرسزا که تجربه میکنید بهخوبی کنار میآیید.
کمی استرس برای شما مفید است: این میتواند باعث شود یک کارگر در کار کردن با ماشینآلات خطرناک اشتباه نکند،
اطمینان حاصل کند که راننده اتوبوس با ایمنی رانندگی میکند و بازیگر یک بازی فوقالعاده را ارائه میدهد.
قسمت برآمدگی این نمودار، نقطهای است که عوامل استرسزا شروع به تأثیر منفی میکند: شما دیگر خوب عمل نمیکنید و خستگی ایجاد میشود.
فراتر از این مرحله، استرس افزایش مییابد و منجر به کاهش بهرهوری میشود.
اگر اجازه ادامه یابد، منجر به فرسودگی، وخیم شدن سلامتی و درنهایت عدم موفقیت میشود. شما دچار 'استرس' میشوید.
درحالیکه شکل منحنی عملکرد انسان، برای همه یکسان است، هر فرد برای مقابله با عوامل استرسزا محدودیتهای خاص خود را دارد ("برآمدگی یا قوز").
افراد مختلف به همان عوامل استرسزا به روشهای مختلف واکنش نشان میدهند و همه تحتفشارهای یکسان قرار نمیگیرند.
این فشار روانی نیست که مردم را دچار استرس میکند بلکه پاسخ آنها به آن است و اینیک مسئله کاملاً شخصی است.
در محل کار، عوامل استرسزا مانند از دست دادن مشتری یا تهدید به اخراج میتوانند عملکرد بهتری داشته باشند، هرچند به شخص بستگی دارد.
اگرچه افزایش استرس میتواند در کوتاهمدت مؤثر واقع شود، اما در درازمدت این مسئله میتواند منجر به عملکرد بدتر شود، زیرا بیشتر کارمندان دچار استرس میشوند.
درمان و غلبه بر استرس در کار شامل شناسایی عوامل استرسزا، از بین بردن آنها و کمک به فرد برای مقابله بهتر با عوامل غیرقابلاجتناب است.
اضطراب طبق تعریف Sadock و همکارانش در سال 2009: بهعنوان واکنش عاطفی در برابر تهدیدی نادرست یا ناشناخته تعریفشده است،
مانند احساسی که وقتی رئیس کار شمارا تأیید نمیکند، پدیدار میشود.
شما باید در زندگی خود یاد بگیرید که چگونه بتوانید بر اضطراب به عنوان مانع رشد غلبه کنید.
اضطراب پیشبینی کننده است و معمولاً مبتنی بر یک تهدید خیالی یا تهدیدی است که هنوز محقق نشده است.
اضطراب باعث میشود تا برای اقدام و مقابله با تهدید آماده شوید.
به همان روشی که افراد مختلف ازنظر استرس شخصی محدودیتهای مختلفی دارند، سطح اضطراب ناشی از یک تهدید خاص امری شخصی است.
بسته به تهدیدهای درک شده، اضطراب میتواند به یک حالت پریشانی عمومی تبدیل شود و برای مدت طولانی ادامه یابد.
درمان اضطراب در محل کار، شامل درک تهدید ادراکشده، دلیل واکنش فرد به آن و کمک به فرد برای منطقی جلوه دادن آن بهگونهای است که احساس امنیت کنند.
ترس بهعنوان بهترین پاسخ احساسی در برابر تهدیدی شناختهشده یا مشخص تعریف میشود.
مانند زمانی که رئیس شما به شما میگوید کاری را که انجام میدهید، دوست ندارد و شمارا با اقدامی تهدید میکند.
ترس میتواند ناشی از تهدیدهای واقعی یا خیالی باشد. مغز نمیتواند بین این دو تمایز قائل شود.
اما درهرصورت مسئله مهم این است که شما تهدید را قطعی میدانید.
ترس باعث میشود شما عمل کنید و با تهدید مقابله کنید، اما اگر اقدامی انجام نشود، بدن آماده عمل است.
ترس تلاش شما برای محافظت از خود با واکنش به خطر است.
جنگ یا واکنش گریز بدن، با تغییرات جسمی شامل تنفس سریع، افزایش ضربان قلب و تعریق آغاز میشود.
تمام افکار، احساسات و رفتارهای شما تحت تأثیر قرار میگیرد. زیرا وقتی ترس را تجربه میکنید، بهطور خودکار بر جلوگیری از تهدید تمرکز میکنید.
ترس و اضطراب ارتباط تنگاتنگی دارند و یکی میتواند دیگری را ایجاد کند.
ترس گذشته میتواند باعث اضطراب در زمان حال شود، بهعنوانمثال در موارد اختلال استرس پس از سانحه.
خطر واقعی نیست، اما بر اساس تجربه قبلی خطر پیشبینی یا انتظار میرود و اضطرابی را ایجاد میکند.
درمان ترس در کار شامل تغییر فرهنگ و سبک رهبری به سبک مبتنی بر شادی، هیجان و اعتماد است نه ترس.
درک تفاوت بین این سه پاسخ عاطفی مرتبط بسیار مهم است تا اطمینان حاصل شود که سازمانها گامهای درست را برمیدارند و کارکنان در بهترین حالت بدون احساس استرس، اضطراب یا ترس کار کنند.