قبل از ظهور اینترنت و تلفنهای همراه، اگر میخواستید با کسی تماس یا ارتباطی بگیرید، اغلب به معنای برداشتن تلفن بود.
امروزه اگرچه بیش از هر زمان دیگری، راه ارتباطی داریم.
اما بسیاری از شرکتها همچنان تلفن خود را برمیدارند، به این امید که شخصی که با آن تماس میگیرند، درنهایت مشتری شود.
شاید، فکر میکنید بازاریابی تلفنی یکی از کم شانسترین کانالهای بازاریابی باشد.
اما برای برخی از شرکتها، هنوز هم یکی از مؤثرترین تکنیکهای بازاریابی مستقیم است.
این بدان معنا نیست که موفقیت برنامههای بازاریابی تلفنی تضمینشده است. بیشتر برنامههای بازاریابی تلفنی شکست میخورند.
بازاریابهای آنلاین باتجربه میدانند تقسیم بازار چقدر میتواند مهم باشد.
تقسیم بازار برای کمپینهای بازاریابی تلفنی نیز به همان اندازه مهم است.
بدون تقسیمبندی، هدف قرار دادن افراد مناسب، امری غیرممکن است و درنتیجه کل برنامهها میتوانند شکست بخورند.
پیشنهاد می کنم که حتما " 6 گام کمپین تبلیغاتی موفق چیست؟ " را مطالعه بفرمایید.
هر تماسی که بهعنوان بخشی از یک برنامه بازاریابی تلفنی گرفته میشود عملکرد مطلوبی را ایجاد نمیکند،
اما هر تماس، فرصتی برای جمعآوری دادههای ارزشمند است.
از این دادهها میتوان برای درک بهتر بازار، بهبود استراتژی و ایجاد انواع تغییرات موردنیاز برای تبدیل یک برنامه ناکارآمد به یک برنامه اجرایی استفاده کرد.
"انجام یک کار مکرر و انتظار نتایج متفاوت، تعریف دیوانگی است" جملهای شناختهشده و قابلاحترام است.
اما عبارتی است که بهطور مکرر در برنامههای بازاریابی تلفنی نادیده گرفته میشود.
علیرغم این واقعیت که، هر تماس فرصتی برای جمعآوری دادهها و بازخورد فراهم میکند،
بسیاری از شرکتها به آن دادهها و بازخوردها نگاه نمیکنند و درنتیجه تغییراتی که میتواند عملکرد کمپین را به طرز چشمگیری بهبود بخشد، انجام نمیدهند.
مسلماً هیچچیز برای برنامههای بازاریابی تلفنی، بهاندازه اپراتور تلفن مهم نیست.
به زبان ساده، یک کمپین بازاریابی تلفنی معمولاً به همان خوبی افرادی است که تماس میگیرند.
متأسفانه، به دلایل واضح، یافتن افرادی که توانایی انجام یک کار خوب را دارند، بسیار دشوار است.
برونسپاری یک روش معمول برای برنامههای بازاریابی تلفنی است، که اغلب به دلایل خوبی انجام میشود.
بازاریابی تلفنی در داخل میتواند گران و وقتگیر باشد و بهویژه شرکتهای کوچکتر ممکن است احساس کنند چارهای جز اعتماد به فروشندگان شخص ثالث ندارند.
از طرفی برونسپاری انبوهی از چالشها و خطرات را به همراه دارد.
ازآنجاکه یک تماس بد ممکن است بهطور دائم به اعتبار شرکت آسیب برساند، تصمیم به برونسپاری نباید بهراحتی گرفته شود.
بسیاری از سازمانها "فروش و بازاریابی" را باهم ترکیب میکنند، اما لازم به یادآوری است که اینها دو چیز متفاوت هستند.
اگرچه قطعاً استفاده از یک کمپین بازاریابی تلفنی برای پیشبرد فروش غیرممکن نیست (برای بسیاری از شرکتها این هدف نهایی است).
اما مهم است که درک کنید اگر روی فروش تمرکز کنید، ماهیت کمپین و الزامات آن متفاوت خواهد بود.
تعیین اهداف صحیح و تعیین انتظارات مناسب برای موفقیت یک برنامه بازاریابی تلفنی، بسیار ضروری است.
غالباً شرکتها تصورات غیرواقعی از نتایج یک کمپین بازاریابی تلفنی و سرعتی که میتواند داشته باشد، دارند.
یکی از تصورات رایج این است که شما باید سعی کنید در تماس اول با یک تماسگیرنده، آن را به مشتری بالقوه تبدیل کنید.
وقتی صحبت از کانالهای بازاریابی میشود، ممکن است استفاده از تلفن بهمانند قبل رواج نداشته باشد، اما این بدان معنا نیست که جایی برای خلاقیت وجود ندارد.
کمپینهای بازاریابی تلفنی بیشازحد به روشهای مبتنی بر سناریو متکی هستند و کاملاً اثباتشدهاند که بدون ایجاد انگیزه هستند.
خلاقیتی در آنها نیست. اگرچه این کار لزوماً آنها را به شکست در صورت عدم موفقیت یک کمپین محکوم نمیکند، امانگاهی به ساختار آن، ایده خوبی است.
بازاریابی مؤثر شامل جلبتوجه مخاطب هدف با پیام مناسب در زمان مناسب است.
اگرچه موضوع زمانبندی در بسیاری از کانالها یک چالش است، اما به دلایل واضح در بازاریابی تلفنی، دشوارتر است.
همانطور که هرکسی ساعت 9:05 بامداد دوشنبه یا 4:50 بعدازظهر از طریق یک بازاریاب تلفنی، تماس تلفنی دریافت کرده است.
بعدازظهر جمعه می تأیید کند که کمپینهای بازاریابی تلفنی همیشه زمانبندی را بهخوبی رعایت نمیکنند.
در یک جامعه همیشه متصل که در آن کارمندان با ایمیل، پیام کوتاه و توییت های تقریباً ثابت، بمباران میشوند،
تلفن میتواند ابزاری بسیار قدرتمند برای مهم کردن و ایجاد تماس شخصی باشد.
اما برای بسیاری، اینیک وسیله ارتباطی فزایندهای صمیمی است که مخصوص استفاده در شرایط خاص است.
کمپینهای بازاریابی تلفنی اغلب این را تشخیص نمیدهند و گاهی باعث آزار و اذیت می شوند.
با توجه به این نکته، مهم است که در نظر بگیریم که استفاده از تلفن برای تماس سرد یا دستیابی به مشتری نهایی در اوایل چرخه بازاریابی یا فروش ممکن است بهترین استفاده از این کانال نباشد.