در این مقاله قصد داریم به اهمیت قدرت ذهن ناخودآگاه بپردازیم و یاد بگیریم که چگونه از ان کمک بگیریم؟
آیا میدانید چرا گاهی باوجوداینکه هدفگذاری و برنامهریزی میکنیم حتی چند قدم هم برمیداریم، اما در مسیر راه با کوچکترین مشکل منصرف میشویم؟
چرا اراده و انرژی کافی برای ادامهٔ راه نداریم یا ناامید و دلسرد میشویم؟ میدانید بزرگترین مانع برای رسیدن به اهداف، خود ما هستیم؟
و یکی از آن موانع، ترسهای ما هستند؟ ترس از شکست یا مسخره شدن یا ...؟
ترسهای ما مثل یک ترمز درونی عمل میکنند که نمیگذارند فرصتهای پیش روی خود را بهخوبی ببینیم
و قدمی برداریم و بهمحض روبهرو شدن با یک چالش، از ادامهٔ عملی کردن برنامه، ما را منصرف میکنند.
اما عامل اصلی ترس ما چیست و از کجا سرچشمه میگیرد؟ چرا گاهی خودبهخود حالمان خوب است و خوشحالیم و گاهی غمگین و ناراحت؟
حال درونی ما ریشه درکجا و چه چیزی دارد؟
درواقع حاصل تمام گفتگوها، رفتار خانواده و اولیای مدرسه، جامعه، حتی بازیهای دوران کودکی، برنامههای تلویزیونی، رسانههای اجتماعی،آموزش و تجربیات گذشته،
وارد ذهن ما شدهاند و حال ما و موانع ذهنی ما را میسازند.
اما چطور میتوانیم بر ترس و خشم خود غلبه کنیم؟ چطور میتوانیم اهدافمان را در لایههای زیرین ذهنمان وارد نماییم؟
چطور از قدرت ذهن ناخودآگاه مان بهرهمند شویم؟ و چطور میتوانیم به صلح درونی دست پیدا کنیم و قدرت ارادهٔ خود را بالا برده و به سمت اهدافمان برویم و موفق شویم؟
آیا میدانید میتوانیم ذهنمان را بهگونهای برنامهریزی کنیم که به همهٔ رؤیاها و اهدافمان برسیم؟
بیشتر بخوانید: ۹ گام ساده برای خارج شدن از محدوده امن ذهنیمغز یک عضو 5/1 کیلویی بدن ما است و کارهایی انجام میدهد که تمام اندام را تحت تأثیر قرار داده و اعمال ما هم روی آن اثر میگذارد.
خوابها، رؤیاها و همهچیز زندگی ما دست آن است که ما به آن فعالیت ذهن میگوییم.
مثلاً پاهای ما عضوی از بدن ما هستند؛ اما راه رفتن و دویدن و همچنین پریدن فعالیتی است که پاهای ما انجام میدهند.
مغز یک عضو بدن و ذهن فعالیتی از آن است که نهتنها روی بدن، که بدن هم روی آن اثر میگذارد و شامل ذهن خودآگاه و ذهن ناخودآگاه میشود.
ذهن خودآگاه یا ذهن هوشیار، بخشی از ذهن است که دربرگیرندهٔ تمام افکار، احساسات و اعمالی است که ما نسبت به آن آگاهی داریم،
لذا سیستم ارزشی خود را بر طبق منطق استنتاج میکند.
ذهن خودآگاه بالغ است و بخش کوچکی از مغز ما را شامل میشود و بسیار ضعیف است.
پیشنهاد ویژه: ۵ نکته ایجاد ذهنیت ایدهآل برای موفقیتذهن خودآگاه در لحظه نمیتواند بیشتر از یک فعالیت انجام دهد چون نیاز به توجه، تمرکز و تلاش آگاهانه دارد.
حافظهٔ ذهن خودآگاه، محدود و منطقی است.
اما ذهن ناخودآگاه یا ذهن ناهشیار بخشی از ذهن است که نسبت به آن آگاهی مستقیم نداریم.
مثل ضربان قلب، نفس کشیدن و حتی افکاری که یکدفعه به ذهن ما خطور میکنند.
ذهن ناخودآگاه ما در کودکی هرچه را ببیند، بشنود و یا تجربه کند در خودش جمع و ذخیره مینماید.
ذهن ناهشیار ما انباری است از تمایلات، آرزوها، تجربیات و خاطرات گذشته که ما بر آنها مسلط و آگاه نیستیم؛ اما بر اعمال و تفکرات ما اثر میگذارند.
ذهن ناخودآگاه، سیستم ارزشی خود را برحسب احساسات و تجربیات استنتاج میکند و بخش بزرگی از مغز ما را شامل شده و قدرت زیادی دارد و از کودکی و از قدیم با ماست.
خیلی از ترسها و نگرانیهای ما که اکثراً بیمورد هم هستند، ریشه در گذشتهٔ ما دارند لذا آنچه میبینیم،
میشنویم و حس میکنیم در ضمیر ناخودآگاه ما حک میگردد که تصمیمات، انتخابها و حتی احساسات ما در آینده به تمام آنچه در ذهنمان حکشده است برمیگردد.
گفتار، رفتار، انتخاب و تصمیمات ما بر مبنای عادات و ذهن ناخودآگاه ما صورت میپذیرد.
ما درآنواحد قادر هستیم چندین فعالیت را انجام دهیم. همچنین ذهن ناخودآگاه 24 ساعته در حال فعالیت است؛
حتی در خواب. بهطور مثال وقتی در خواب میبینیم از بلندی میافتیم، دستوپایمان واکنش نشان داده و میپرند یا با دیدن خواب ترسناک، تپش قلب گرفته و عرق میکنیم.
ذهن ناخودآگاه ما چشم و منطق ندارد؛ آنچه تصور و احساس میکند، میپذیرد و واکنش نشان میدهد.
لذا در خواب همان واکنشی را انجام میدهیم که در بیداری.
ذهن ناخودآگاه، نامحدود، غیرمنطقی و احساسی است و هر احساسی که قدرتش بیشتر باشد، رفتارش بر مبنای آن صورت میگیرد.
ذهن ناخودآگاه منبع دلتنگی، ترس، شادی، غم و... است و اگر قوانین ذهن ناخودآگاه را بدانیم، میتوانیم ترسهایمان را به عامل قدرت تبدیل کنیم.
همانطور که گفته شد عملکرد ما بر پایهٔ عادات ما و حاصل احساسات و تجربیات گذشتهٔ ما میباشند.
بنابراین برای ترک، ایجاد و تقویت عاداتی که برای رسیدن به اهدافمان ضروری هستند،
باید یکسری تفکرات، گفتار، احساسات و رفتار را با تمرکز، تمرین و تکرار از ذهن خودآگاه به ذهن ناخودآگاهمان ببریم.
مثل رانندگی که بعد از تبدیلشدن به عادت، نیاز به دقت ندارد.
وقتی چیزی به عادت تبدیل شد ما را قادر میسازد که درآنواحد چندین کار را سریع و خوب انجام دهیم.
اما برای رسیدن به اهداف باید انجام یکسری عادات که مانعاند را ترک کنیم یا کمتر کنیم و انجام برخی از عادات که کمککننده هستند را ایجاد و یا بیشتر کنیم.
ضمیر خودآگاه اراده دارد و همهچیز را ارادی انجام میدهد.
اما ضمیر ناخودآگاه قدرت دارد و اگر چنانچه این دو ضمیر با هم دوست و هماهنگ باشند،
صاحب یک ارادهٔ قدرتمند خواهیم شد که میتوانند ما را به سمت اهداف بزرگمان یاری رسانند و مؤثر باشند.
قدرت بدون اراده و اراده بدون قدرت نهتنها مؤثر نخواهند بود، که ممکن است خطرناک هم باشد.
اگر بتوانیم ذهن خودآگاه خود را تحت کنترل قرار داده و زبانش را یاد بگیریم،
میتوانیم آن را تبدیل به یک قدرت ارادی و یک غول درونی کنیم که خودمان ارباب ذهنمان شویم.
در آن صورت میتوانیم تصمیم بگیریم چه کلمات، احساسات و رفتاری را از طریق اطرافیان، جامعه و رسانهها به ذهن خود راه دهیم یا مانع ورود کدامیک از آنها شویم.
خیلی از اوقات برایمان پیشآمده که وقتی روی چیزی تمرکز میکنیم یا سؤالی ذهنمان را به خودش مشغول میکند،
پاسخ آن سؤال از طریق برنامهای تلویزیونی یا مطالعهٔ کتاب و یا از طریق افرادی که سر راه ما قرار میگیرند به ما داده میشود.
دلیل آن این است که قدرت ذهن ناخودآگاه ما به ذهن ناخودآگاه جمعی و همهٔ جهان وصل است.
حتما بدانید: چگونه از پتانسیل کامل ذهن خود استفاده کنیمحالتهای مغز
هر انسانی چهار حالت مغز دارد: بتا، آلفا، تتا و دلتا
1- حالت بتا: حالت بیداری و هوشیاری کامل ماست که فرکانس مغزی در بالاترین حالت خود و بسیار نامرتب است،
مدام بالا و پایین شده و موجب حواسپرتیهای ما میگردد.
بنابراین نمیتوانیم روی بیشتر از یک موضوع تمرکز داشته باشیم.
در این حالت که ذهن خودآگاه فعال است، جملات تأکیدی و تلقینات خیلی مؤثر نیستند.
2- حالت آلفا: حالت رؤیاپردازی و تعمقی ما است. فرکانسهای مغز پایینتر از حالت بتا بوده و رؤیاپردازیهای روزانه در اینجا اتفاق میافتد.
مثل زمانهایی که مشغول مطالعه و گوش دادن به مطلبی و یا انجام کاری هستیم و یکدفعه حواسمان پرت میشود و به یک گوشه خیره شده و به چیزهای دیگر فکر میکنیم.
خیلی خوب است که ما یاد بگیریم چطور هر موقع خواستیم، وارد حالت آلفا شویم.
اما بهترین زمان برای حالت آلفا یک ربع قبل از خواب و یک ربع بعد از بیداری است که باید به اهدافمان و آنچه میخواهیم در این زمان فکر کرده و تصویرسازی نماییم.
برای آنچه داشته و قرار است که به دست بیاوریم، شکرگزاری کنیم و خیلی خوب است که در حال شکرگزاری به خواب و حالت دلتا برویم.
جهان ما جهان انرژی است. وقتی شکرگزاری و دعا میکنیم، این دعا بهصورت انرژی به جهان هستی منتقل میشود و بهترین اتفاقات میافتد.
3- حالت تتا: حالت الهامی است که فرکانسهای مغز، پایینتر از دو حالت فوق است.
رؤیا در زمان آلفا و تتای مغز اتفاق میافتد که امکان دسترسی به ذهن ناخودآگاه وجود دارد.
در این حالت مغزی، ذهن ناخودآگاه به دستورات و تلقینات ما گوش میدهد.
4- حالت دلتا: یا حالت خواب است که کمترین فرکانس مغزی را دارد و هیچگونه هوشیاری وجود ندارد.
بیشتر بدانید: ۷ کلید داشتن نگرش ذهنی مثبتشکرگزاری قبل از خواب برای هر آنچه داریم و بلافاصله بعد از بیداری برای آنچه قرار است داشته باشیم یعنی تفکر،
تصویرسازی و احساس اهداف بهگونهای که انگار جزو داشتههایمان هستند،
ما را به سمتی هدایت میکنند که باعث دیدن فرصتهایی شده که در رسیدن به اهداف و موفقیت ما را یاریرسان خواهند بود.
ما باید یاد بگیریم و تمرین کنیم که با روشهای زیر اهدافمان را در حالت آلفا به ذهن ناخودآگاهمان وارد کنیم.
1- با تکرار کلمات تأکیدی و اهداف مکتوب بهصورت شکرگزاری، دعا و نیایش و همچنین تکرار، تمرین و ممارست.
2- افزودن احساسات به تفکرات، کلمات یا خود تلقینات، باور را تقویت میبخشد و تأثیرش را بهتر و سرعت رسیدن به اهداف را نیز بیشتر مینماید.
وقتی تجسمهایمان با احساس و درنتیجه باور همراه میشود، تمام اعضای بدن، ما را به سمتی میبرند که آن را به دست بیاوریم.
3- راه دیگر ارتباط با ناخودآگاه تفکر، صحبت، تکرار کلمات و تصویرسازی در زمان حال است. ناخودآگاه هیچ زمانی را به جز زمان حال نمیشناسد.
4- راه دیگر ارتباط برقرار کردن، پرسشهای صحیح است. قدرت سؤال بسیار کمککننده است.
وقتی سؤالات درست از ذهن ناخودآگاهمان بپرسیم، پاسخهای درست به ما داده خواهد شد.
ذهن ناخودآگاه ما به ذهن ناخودآگاه جمعی و همهٔ جهان وصل است. بنابراین وقتی سؤالات درست از آن پرسیده میشود، پاسخ درست را مییابد.
خیلی از مشکلات و پاسخ سؤالات در حالت آگاهی و در ذهن خودآگاه یافت نمیشود ولی وقتی به ذهن ناخودآگاه سپرده میشود، حل میگردند.
خیلی از الهامات و اختراعات زمانی اتفاق میافتد که آگاهانه به آن فکر نمیشده است.
بهجای نالیدن و گفتن اینکه " چرا من اینقدر کم شانس و بدبختم "، از خودتان بپرسید: "خدایا چرا من اینقدر خوششانس هستم که ...؟"،
آن موقع هزاران دلیل برای اثبات خوششانسی شما به ذهنتان خطور میکند و فراوانی و نعمتهای بیشتری به سمتتان روانه میشوند.
یک مطلب کاربردی: ذهنیت خود را بهروز کنید و زندگی خود را ارتقا دهید5- راه بعدی برای ارتباط با ناخودآگاه جملات تأییدی است. اهدافمان را باید بهصورت تأیید در زمان حال نوشته و تکرار کنیم؛
مثلاً بگوییم: "خدایا شکرت! خیلی خوشحال و آرام هستم که همهچیز عالی است".
در این صورت ذهن ناخودآگاهمان باور میکند و دلایل و فرصتها و چیزهایی که باعث خوشحالیمان میشود را سر راهمان قرار میدهد.
ساختار ذهن ناخودآگاه هدف جو است و هر آنچه درون آن برنامهریزیشده باشد، به دنبال همان میرود.
پس وقتی جملهای یا هدفی را وارد آن میکنیم، تمام تلاشش را میکند تا به آن سمت برود.
6- یکی دیگر از قوانین و راههای ارتباط با ناخودآگاه، داشتن انتظارات مثبت است.
هر آنچه ما انتظارش را بکشیم، ذهن ناخودآگاه به همان سمت میرود. انتظارات ما سازندهٔ رفتارها و ادراکات ما میشود؛ که اهدافمان را محقق میکند.
جهانبینی و درک ما از خود، اطرافیان، محیط و اتفاقات، بسیار مهم است. خودانگارهٔ مثبت و اعتمادبهنفس، راههای رسیدن به موفقیت را هموارتر میکند.
ذهن ما از فیلترهای فراوانی تشکیل شده است و انتظارات ما از خود و جهان هستی ورودیهای ذهن ما را مشخص میکند.
انتظارات مثبت، همهٔ منابع، فرصتها و افراد مناسب با اهدافمان را از فیلترهای ذهنی عبور میدهد.
ناخودآگاه ما از باورها و برداشتهای ما نسبت به خودمان و دیگران که در کودکی شکلگرفته و در طول سالیان قوی شده، تشکیل شده است.
شک به خود و تواناییهایمان سم است و مانع داشتن شجاعت کافی برای اقدام میگردد.
ذهن ناخودآگاه بیمنطق است و هرکس هر چیزی بگوید باور میکند. بنابراین باید مواظب ورودیهای ذهنمان باشیم.
ما نسبت به زبالههایی که دم در منزلمان توسط همسایهها قرار میگیرد بسیار حساس بوده و واکنش تندی نشان میدهیم؛
پس چرا خیلی راحت به هر سخن منفی و نامربوطی اجازه میدهیم وارد ذهنمان شود؟
ابزار عملی ناخودآگاه، عادتهای ما هستند. برای تغییر ناخودآگاهمان باید عادات خود را تغییر دهیم و عادات مثبت را جایگزین آنها کنیم.
تغییر در قدرت ذهن ناخودآگاه، اشتیاق، انرژی، انگیزه و تلاش بسیار میخواهد و کار بسیار سختی است.
عادتها در مغز ما ریشه کرده و عمیق شدهاند.
پس علاوه بر انرژی، اشتیاق، انگیزه و تلاش، به تکرار افکار، جملات تأکیدی در اهداف نیازمندیم و باید با خواندن دعا و نیایش روح خود را جلا دهیم.
برای پذیرش هر فکر، نیاز به تکرار اقدام و تمرین زیاد است.
پس بعدازاینکه اهدافمان را در زمان حال و همراه با انتظارات مثبت مکتوب کردیم،
در حالت آلفا، تکرار، تجسم و بهگونهای احساس میکنیم که انگار به آن رسیدیم و بهصورت شکرگزاری تأیید و تأکید میکنیم.
مثلاً میگوییم: "خدایا! تو را سپاسگزارم و خیلی خوشحالم به خاطر سلامتی، شادی و ... که دارم.
و در بهترین زمان آلفا یک ربع قبل از خواب و یک ربع بعد از بیداری تکرار میکنیم: "خدایا خیلی از تو سپاسگزارم که ..."
و آنچه را میخواهیم داشته باشیم، با همان خصوصیات بیان میکنیم.
سپس با خود بگوییم که: "من را خدا دوست دارد و به من شایستگی و توانایی زیادی عطا نموده تا به آنچه میخواهم برسم.
حال چطور میتوانم به آنها برسم؟ خدایا کمکم کن فرصتها را ببینم و استفاده کنم".
نتیجهگیری
ازآنجاییکه ذهن ناخودآگاه، چشم و منطق ندارد، لذا هر آنچه ادراک، تجسم و احساس میکند بهعنوان واقعیت میپذیرد و باور مینماید و هیچگونه قضاوتی هم نمیکند.
اگر باور بدشانسی، فقر و شکست و بدبختی داشته باشیم، ازآنجاییکه ذهن ناخودآگاه ما هدف جو است، ما را به همان سمت هدایت میکند و همانها را به ما میدهد.
یعنی بهگونهای ذهن ما و احساسات ما را برنامهریزی میکند تا آنها را به دست بیاوریم زیرا تمرکز ما به سمت بدبختی و نداری است و فرصتها را نمیبینیم.
اما وقتی انتظار موفقیت و چیزهای مثبت داریم، همهچیز خوب پیش میرود و ناخودآگاهمان فرصتها را میبیند
و باعث به وجود آمدن ارتباطات و دستیابی به منابع بیشتر و بهتر برای رسیدن به آن انتظارات میگردد.
کلمات، چه منفی و چه مثبت بر مغز بسیار تأثیرگذارند و وقتی با احساسات و تجسم، تکرار و تمرین همراه میشوند، تأثیراتشان صدچندان میگردد.
مثل قطرهٔ آبی که بهمرور باعث سوراخ شدن سنگ میشود.
اگر براثر تجربیات گذشته نظر شما این باشد که شما بدشانس هستید و همه سر شما کلاه میگذارند،
طوری همهچیز در ذهن شما برنامهریزی میشود که همین اتفاقات برایتان بیافتد و بالعکس.
پس هر چیزی روی ناخودآگاه ما اثر میگذارد: هر مطلبی که میخوانیم، هر تصویری که میبینیم و با هرکسی که گفتگو میکنیم.
اما خبر خوش این است که ما میتوانیم با تغییر رویهها، عادات خود را عوض کرده و با همراه کردن ذهن ناخودآگاه با ذهن خودآگاهمان به اهداف و آرزوهایمان برسیم.
نویسنده: سرکار خانم شکوفه شهیدی از دانش پذیران بیزینس کوچینگ
منبع: دوره آموزش غیرحضوری تسلط بر اهداف
بسیاری از ما وقتی میپرسند زندگی ایدهآل شما به چه شکلی است، جواب را نمیدانیم. وقتی میپرسند از این دنیا چه میخواهید، جواب ما به دست آوردن پول است و وقتی بگویند چقدر، پاسخ میدهیم هرچه بیشتر، بهتر!
درصورتیکه ما باید زندگی ایدهآل خود را ترسیم کرده باشیم و بدانیم که آن زندگی ایدهآل چگونه است.
آیا میدانید نقاط قوتتان چیست؟ آیا میدانید در چه چیزی بهتر هستید؟ آیا میدانید چه چیزهایی تا الآن به شما کمک کرده تا به اینجایی که هستید برسید؟
دوره تسلط بر اهداف یک برنامهی جامع برای هدفگذاری است که توسط دکتر محمدمهدی ربانی، مدرس و مشاور بازاریابی، فروش و کسبوکار به شما آموزش داده میشود.