لزوم بهرهمندی از کوچینگ رابطه در عصر حاضر بسیار ضروری به نظر میرسد. همانطور که میدانید ما در عصر فنآوری و اطلاعات قرار داریم و این عصر دارای معایب و مزایای خاص خود میباشد.
برای کاهش نقاط ضعف آن و افزایش نقاط قوت، نیاز است که افراد به مهارتها و دانشهای ویژهای مجهز باشند که یکی از آنها، تقویت مهارتهای ارتباط با یکدیگر و بهبود روابط عاطفی، خانوادگی و اجتماعی میباشد.
افراد بسیاری وجود دارند که در ایجاد، نگهداری یا مدیریت و تقویت روابطشان مشکلات زیادی دارند و میخواهند از کوچینگ رابطه بهره ببرند.
درواقع بیشتر افراد نمیدانند که چنین کوچینگی وجود دارد و یا نمیدانند که چگونه یک کوچ (مربی) میتواند به آنها کمک کند.
حتی در بین کوچها، فقدان آگاهی از کاربرد کوچینگ برای مشکلات مربوط به رابطه به چشم میخورد.
بنابراین این مقاله، ترکیبی از راهنماییهای نظری و عملی برای کوچینگ رابطه است تا ادراک شما از تأثیرگذاری کوچینگ رابطه را عمیقتر سازد و بتوانید آگاه شوید که چگونه میتوانید به مراجع خود کمک کنید تا روابط انسانی مهم خود را بهبود بخشد.
میل به روابط شخصی نزدیک، یک نیاز و انگیزهٔ اساسی برای بشر محسوب میشود (بامیستر و لیری ، 1995؛ دسی و رایان ، 2002) و یک عامل مهم در کیفیت زندگی است.
بامیستر و لیری (1995: 497) بیان کردند که "بشر، کشش فراگیری دارد که حداقل کمترین مقدار از یک رابطهٔ بین فردی پایدار، مثبت و معنادار را تجربه کند".
جای تعجب نیست که موفقیت و شکست افراد در چنین روابطی، رضایت از زندگی (مایرز و دینر ، 1995)، بهزیستی روانشناختی (شوارزر و لپین ، 1992) و سلامت جسمانی (کاپلان و مانوک ، 1994) را تحت تأثیر قرار میدهد.
روابط عاشقانه، علت لذتهای بزرگ هستند مانند یک حس عمیق ارتباط و ارضا شدن (هاتفیلد و راپسون ،2002)؛ بااینحال، وقتیکه آنها اشتباه میکنند، منبع بزرگترین مشکلات زندگی مانند افسردگی و خودکشی میشوند (کوپاچ و اسپیتزبرگ ، 2011).
کوچینگ بهعنوان یک رشته آرمانی که خودشکوفایی انسان را تقویت میکند، طبیعتاً برای حمایت از افراد در پیگیری تحقق روابط و موفقیت مناسب است.
از نظر کاربردی، کوچینگ بهعنوان یک فرایند تحول بشر توصیف شده است که شامل تعامل متمرکز و سازمانیافته است و از راهبردها، ابزار و تکنیکهای مناسبی استفاده میکند تا بتواند تغییر مطلوب و پایدار را به نفع مشتری و بهطور بالقوه برای سایر ذینفعان ترویج دهد (بخکیروا و همکاران ، 2014: 1).
مقاله حاضر نشان میدهد که چگونه میتوان چنین چهارچوبی را در سه حوزه اصلی روابط استفاده کرد: کوچینگ افراد مجردی که میخواهند رابطهای را شکل دهند، کوچینگ زوجهایی که میخواهند روابطشان را بهبود ببخشند و کوچینگ والدینی که میخواهند رابطه بهتری با کودکان و نوجوانان خود داشته باشند.
در اغلب موارد افراد از مجردی به متأهلی و سپس والدگری منتقل میشوند، پس ما با در نظر گرفتن این کمان تحول میدانیم که افراد در هر مرحله نیاز به حمایت دارند.
اکثر حمایتها از افراد در روابطشان تا همین اواخر توسط مشاوران یا درمانگران انجام میشد. افراد زمانی که با فرزند یا شریک عاطفیشان به مشکل برمیخورند، تمایل دارند که به مشاور یا متخصص زوج مراجعه کنند.
با فراوانی کمتری، افرادی که در کشمکش برای ایجاد یا ایمنسازی یک رابطه پایدار هستند، به دنبال کمکهای درمانی میروند.
سپس مشاور بر اساس یک رویکرد نظری واحد یا رویکردهای متنوعی که از یک نظریه روانشناختی نشاءت میگیرند کار میکند.
بهطور مثال، یک مشاور ممکن است رویکرد فرد محور داشته باشد (راجرز ، 1959) یا انسانگرایی (مازلو ، 1998) یا شاید از خانواده درمانی استفاده کند (نیکولز و شوارتز ، 1995) یا رویکرد روان پویشی (ژاکوبز ، 2004).
مشاوران گزینشی و درمانگران بنیادگرا، هر تعداد از رویکردهای متناسب با نیازهای مراجعان خود را انتخاب میکنند، بهویژه به این دلیل که در حال حاضر شواهد کمی وجود دارد که نشان دهد یک رویکرد بهطور قابلتوجهی مؤثرتر از دیگری است.
درواقع برخی پژوهشگران (مثل هان و همکاران، 2013) ادعا میکنند که کیفیت رابطه بین مشاور و مراجع، مهمتر از رویکردی است که درمانگر استفاده میکند و نکته اساسی، اعتمادی است که در طول رابطه مشاور-مراجع ساخته میشود.
ازجمله انتخابهای مشاوران، رویکرد کوچینگ میباشد.
درواقع در مشاوره طبق نظر نلسون-جونز (2006: 20) ظهور رویکردهای شناختی-رفتاری به "تأکید فزاینده بر آموزش یا کوچینگ روانشناختی" منجر شده است. بااینحال، تعریف نلسون-جونز از کوچینگ تا حدی با تعریف ما متفاوت است.
او بر یادگیری مردم برای "پیشرفت و حفظ مهارتهای ذهنی و مهارتهای عمل/ارتباط خود" تأکید میکند درحالیکه ما اعتقادداریم در کوچینگ رابطه باید در طرز فکر نیز تغییر ایجاد شود.
در روابط، مردم باید دیدگاهشان و حتی احساساتشان را تغییر دهند که این کار، مستلزم یک رویکرد تحولی (توسعهای) است.
پس کوچینگ رابطه چیزی بیش از توسعهٔ مهارتها و دستیابی به اهداف است. آن اغلب شامل یک تغییر در "روش بودن" برای مراجع است.
باخکیروا (2007، 2011) بحث کرده است که چگونه تفاوت بین مربیگری و مشاوره اغلب یکی از اهداف و انگیزههای اولیه است، و تفاوت الگوی اساسی بین این دو رویکرد را برجسته میکند.
مطابق این تعریف، تمرکز مشاوره و درمان اساساً بر "کاهش مسائل و اختلالات روانشناختی" است درحالیکه کوچینگ بر "تقویت زندگی، بهبود عملکرد" متمرکز است (باخکیروا 2007: 357).
به همین دلیل، ما یک تفاوت بین نگرش به "ارزیابی" و "رفتار" با مراجع از منظر درمان و کوچینگ یافتهایم.
همانطور که اکثر مفسران تأیید خواهند کرد، کوچینگ لزوماً عاری از ارزیابی یا قضاوت است و آنها ادعا میکنند که این چیزی است که آن را از مشاوره یا درمان متمایز میکند.
ما روشی را که جان روآن (2014: 150) در مورد کوچینگ توضیح داد را میپسندیم: نقش کوچ (مربی) نقش یک همراه در این راه است. هیچ فرضی از تخصص، رهبری، یا برتری بههیچوجه وجود ندارد.
بیشتر شبیه همنشینی عاقل در سفر است که در راه مجادله نمیکند، از هیچ اشتباهی انتقاد نمیکند، خسته را تشویق میکند، شاهد مبارزات است، حضوری پر خورنده و گرم ارائه میدهد.
مقاله حاضر، سه موقعیت را برای کاربرد کوچینگ رابطه مدنظر قرار داده است: کمک به افراد مجرد برای تشکیل و ایمنسازی روابط پایدار، کمک به زوجهایی که به دنبال تقویت روابطشان هستند و حمایت از والدینی که میخواهند رابطه خودشان با فرزندانشان را بهبود بخشند.
موقعیت افراد مجرد
برای تعداد فزایندهای از مردان و زنان مجرد، روابط پایدار بهسادگی اتفاق نمیافتد. آنها ممکن است ده یا بیست سال درگیر دوستیابی بوده و بارها و شاید صدها بار همدیگر را بدون موفقیت ملاقات کرده باشند.
برخی از آنها از رابطهای به رابطه دیگر بدون اینکه دقیقاً بدانند دلیل قطع ناگهانی رابطهشان چه بوده است. برخی دیگر نیاز در روابط بلندمدت، سرمایهگذاری کلانی میکنند اما این امر، منجر به تعهد پایدار نمیشود.
برخی حس میکنند که مدام دارند طرد میشوند و برخی دیگر فکر میکنند که طرد میکنند. صرفنظر از علت شکست رابطه، طرفین در این مبارزهٔ مستمر، درنهایت ناامید، مأیوس و گیج میشوند.
بااینحال، با تجربه ما، معمولاً تنظیمات کوچکی وجود دارد که میتواند در شانس افراد برای ایجاد و تضمین یک رابطه پایدار تفاوت ایجاد کند.
بهطورمعمول، اساساً آگاهی ساده ازآنچه آنها را به هم میریزد کافی است تا بتوانند توانایی خود را برای پیمایش روش خود در رویارویی با مشکل بهبود بخشند.
اگرچه ماهیت موضوع ممکن است تا حد زیادی از مراجع پنهان شده باشد، ولی مشخص شده است که مراجعان معمولاً انگیزه بالایی دارند تا بینش جدیدی برای بهبود شانس رابطهشان شکل دهند.
پشتیبانی مداوم در لحظات حیاتی اغلب تنها چیزی است که آنها نیاز دارند تا یک رشته شکست را به داستان موفقیت هیجانانگیز تبدیل کنند.
موقعیت زوجها
چالشهای پیش روی زوجها در جامعهای که بهسرعت در حال تغییر است، بسیار متنوع است.
در غرب در دهههای اخیر، زنانی که زمانی انتظار میرفت در خانه بمانند و فرزندانشان را بزرگ کنند اکنون پس از یک دوره کوتاه پس از زایمان، انتظار میرود که سر کار برگردند.
مردانی که زمانی ازکارهای خانگی پرهیز میکردند، حالا در آشپزی، شستن لباسها و اتو کردن نیز سهمی دارند.
علاوه بر این، انتظار میرود که هر دو جنس وقت خود را بهطور کامل به کارفرمایان خود اختصاص دهند درحالیکه اغلب عصرها و آخر هفتهها در خانه کار میکنند تا تعهد خود را نشان دهند.
پس جای تعجب نیست که زوجها احساس کنند که گویا رابطهشان نادیده گرفتهشده یا کیفیت رابطه آنها بدتر شده است.
در این محیط پرسرعت، با تماسهای زیادی که انرژیهایشان را فرامیگیرد، برخی زوجها روابطشان را آسیبدیده میبینند.
بهطور متناقض، مردم نیز انتظارات بیشتری از یک رابطه کامل و بنابراین آمادگی بیشتری برای ترک رابطهای دارند که دیگر مؤثر به نظر نمیرسد.
یافتن زمانی برای جلسه کوچینگ دو هفته یکبار یا ماهانه، میتواند فضای کیفی موردنیاز برای بررسی مسائل در یک رابطه و کمک به رشد بالغانه زوجها را فراهم کند.
کوچینگ رابطه، فرصتی برای تأمل متمرکز در مورد مهمترین جنبههای زندگیمان فراهم میکند- ارتباطات ما با کسانی که دوستشان داریم.
موقعیت والدگری
فرهنگ ساعات کار طولانی و فشارهای متعدد ناشی از کارخانه، فشارهای مالی، کشمکش روزانه برای مراقبت از کودکان، رفتوآمد و کار کردن از خانه، همراه با اداره مدرسه و جابجایی بچهها به باشگاههای مختلف، ازجمله خواستههایی هستند که فشار بیشتری بر والدین وارد میکنند.
علاوه بر این، کودکان مطالباتی دارند که مدیریت آنها میتواند دشوار باشد، بهخصوص زمانی که وارد سالهای نوجوانی میشوند.
این خواستهها شامل فشارهای تحصیلی برای برتری، فشار همسالان برای انطباق، و همچنین فشارهای اجتماعی ناشی. از رسانهها و اینترنت میباشد.
بسیاری از والدین احساس میکنند تحت تأثیر مطالبات والدگری قرارگرفتهاند و بهجای کار طولانیمدت روی اهداف بلندمدت والدگری، متوجه میشوند که به رویدادهای فوری پاسخ میدهند.
همه اینها باعث میشود برخی از والدین دچار احساس گناه و شکست شوند، زیرا نگران این هستند که در تربیت فرزندان خود مؤثر نیستند.
کوچینگ میتواند با ایجاد بستری امن برای بحث و برنامهریزی استراتژیهای فرزند پروری، اولویتهایی تعیین کند، و به آنها اطمینان دهد که ارزشها و تمرینهای والدگری آنها باهم همسو میباشند.
بحث و نتیجهگیری
همانطور که بحث شد یکی از ملزومات رویارویی درست با عصر فنآوری و اطلاعات، آشنایی با کوچینگ رابطه و مدیریت روابط میباشد.
این مقاله توضیح داد که چگونه عناصر اساسی رویکردهای مختلف در کوچینگ، به نیازهای تقویت رابطه پاسخ میدهد.
همانطور که گفتیم، کوچینگ رابطه به سه قسمت: کوچینگ مجردها، زوجین و والدین تقسیم میشود.
در کوچینگ مجردها بررسی شد که چگونه مربی میتواند به مراجع کمک کند تا تأثیری را که در روابط خود دارد درک کند.
در کوچینگ زوجین، به این موضوع پرداختیم که چگونه میتوان کوچینگ را برای تقویت روابط دوتایی از طریق تشویق باز بودن در ارتباطات و درک خود و دیگران به کاربرد و در کوچینگ والدین نیز چگونگی استفاده از کوچینگ برای کمک به والدین برای مدیریت بهتر نقش خود در تربیت فرزندان تمرکز کردیم.
ازآنجاکه کودکان همراه با رشد بهشدت تغییر میکنند نقش والدین نیز بهطور چشمگیری تغییر میکند.
درواقع با کوچینگ اصولی میتوان روابط را به سمتی هدایت کرد که افراد بتوانند با اهداف، ارزشها و نقطه نظرات هم آشنا بشوند و دنیا را از زاویه دید دیگری نیز ببیند.
ما باید قادر باشیم نگرش افراد مقابلمان را نسبت به موفقیت و شکست درک کنیم تا گفتگوی مؤثری با هم داشته باشیم و این امر در عصر فنآوری که اوج استفاده از تکنولوژی و رسانههای اجتماعی است بسیار حائز اهمیت است.
زیرا مردم متأسفانه به علت مشغولیت زیاد به ابزار تکنولوژی از داشتن روابط حضوری یا صمیمی دور شدهاند و کوچینگ رابطه میتواند بهخوبی این خلأ را جبران نماید.
نویسنده: سرکار خانم مینا نظامی از دانش پذیران دوره سوم تربیت کوچ حرفهای کسبوکار ویدان