همه ما باورهای محدودکننده زیادی در مورد پول داریم که میتواند وحشتناک باشد. این باورهای محدودکننده درباره پول اغلب از کودکی ما و نحوه تربیت ما برای فکر کردن در مورد پول و کسب درآمد ناشی میشود. فرهنگ، جامعه، رسانهها و تجربیات شخصی ما نیز در چگونگی شکلگیری ذهنیت ما پیرامون پول نقش دارند. خیلی اوقات، ما حتی نمیفهمیم که این باورها و ایدهها در مورد پولی که داریم، مسیر موفقیت ما را محدود میکند.
در کسبوکارهای امروزی و بخصوص سازمانهای نظامیافته، توسعه و رشد مهارتهای فردی کارکنان امری ضروری است. کارکنان با شناخت خود درباره علایق، مهارتها و ارزشها، مرتب در فرایند اصلاح مسیر شغلی خود قرار میگیرند. این فرایند که به برنامهریزی شغلی مرتبط است، صرفاً منوط به یک سن یا دوره خاص از زندگی شغلی فرد نیست. بلکه همزمان با بازبینی علایق، ارزشها و مهارتها، روند اصلاحی خود را در پیشگرفته و منجر به رضایت شغلی میگردد و نیز به بهبود فرایندهای مشارکتی در سازمان نیز منجر میشود.
بیشتر ما میخواهیم موفق باشیم. نحوه تعریف موفقیت ما از فردی به فرد دیگر متفاوت است. میتواند بزرگ یا کوچک، روزانه یا مادامالعمر باشد. اما همه ما میتوانیم توافق کنیم که موفقیت با تعیین هدف و دستیابی به آن آغاز میشود. مهمترین و چالشبرانگیزترین قسمت، دنبال کردن و پیگیری اهداف ماست. ما غالباً در مورد تعیین و دستیابی به اهداف صحبت میکنیم اما در سختترین قسمت یعنی دنبال کردن هدف کافی نیست. چالشهای پیگیری و دستیابی به اهداف با شروع سال جدید خودشان را نشان میدهند.
درواقع، شما میتوانید انضباط شخصی را بهعنوان توانایی تصمیمگیری مداوم با کیفیت بالا، بهجای تصمیمات با کیفیت پایین مشاهده کنید. نظم و انضباط شخصی شما، بر اینکه شما قصد دارید یک کلوچه یا سالاد بخورید، یک کتاب برای توسعه فردی بخوانید یا Netflix را تماشا کنید، اهداف خود را دنبال میکنید یا بیهدف در شبکههای اجتماعی پیمایش میکنید، تأثیر دارد. بهعبارتدیگر، خود انضباطی تعیین میکند که آیا شما در لحظه تصمیم مقتدرانه یا محدودکننده خواهید گرفت. درنهایت، تأثیرات پیچیده این تصمیمات، کیفیت زندگی شمارا تعیین میکند.
استفاده از پتانسیل کامل ذهن شامل زندگی برحسب اولویت، تأمل قبل از واکنش و پرسیدن سؤالات درست است. واکنش غیرارادی زانو یا انعکاس کنترلشده؟
شاید درباره "واکنش غیرارادی زانو" شنیده باشید. این اصطلاح از حرکت ناگهانی ساق پا در پاسخ به ضربه تیز تاندون کشکک ناشی میشود که دقیقاً زیر کلاهک زانو قرار دارد. این نوع پاسخ، که بهعنوان "پاسخ محرک" شناخته میشود، آموخته نشده، سریع، غیرارادی، قابل پیشبینی و ابتدایی است.
آیا میدانید چرا گاهی باوجوداینکه هدفگذاری و برنامهریزی میکنیم حتی چند قدم هم برمیداریم اما در مسیر راه با کوچکترین مشکل منصرف میشویم؟ چرا اراده و انرژی کافی برای ادامهٔ راه نداریم یا ناامید و دلسرد میشویم؟ میدانید بزرگترین مانع برای رسیدن به اهداف، خود ما هستیم؟ و یکی از آن موانع، ترسهای ما هستند؟ ترس از شکست یا مسخره شدن یا ...؟ ترسهای ما مثل یک ترمز درونی عمل میکنند که نمیگذارند فرصتهای پیش روی خود را بهخوبی ببینیم و قدمی برداریم و بهمحض روبهرو شدن با یک چالش، از ادامهٔ عملی کردن برنامه، ما را منصرف میکنند.
آیا تابهحال از شخصی شنیدهاید که بگوید: "من برای آخر هفته زندگی میکنم؟ اینها مواردی است که کارمندان اغلب میگویند. متأسفانه بسیاری از افراد شغل خود را دوست ندارند. بدتر اینکه آنها زندگی خود را به دو طیف تقسیم میکنند: زمان کار و وقت آزاد. اوقات فراغت واژه خوبی برای این امر است، زیرا اگر آنها کار نکنند، درآمد کسب نمیکنند. به همین دلیل، حتی اگر شغل خود را دوست نداشته باشند، آنها هر شنبه بلند میشوند و به دفتر کارشان میروند.
چرا کارهایی را انجام میدهیم؟ چرا ما موفقیت و ارزش را از طریق توجه و مقام ارزیابی میکنیم؟ چرا باوجود ازخودراضی بودن، اخم میکنیم؟ چه نیرویی تمام احساسات، اعمال، کیفیت زندگی و سرانجام سرنوشتهای ما را هدایت میکند و شکل میدهد؟ آیا میدانید پاسخ این سؤالات را میتوان با مطالعه 6 نیاز انسان توضیح داد؟ تمام رفتارهای ناکارآمد، ناشی از عدم توانایی پاسخگویی مداوم به این نیازهای اساسی است. اما نیازهای انسان فقط در پس تصمیمات بدی که میگیرد، نیست. بلکه در پس همهچیزهای بزرگی است که انسان به دست میآورد. درک نیازها و روانشناسی خود، نهتنها میتواند به شما در جلوگیری از رفتارها و عادتهای سمی کمک کند بلکه به شما در رسیدن به اهداف نیز کمک میکند.
از تعیین اهداف و عدم دستیابی به آنها خسته شدهاید؟ ترفند این است که با قدمهای کوچک و تدریجی بر هدف خود تسلط پیدا کنید. بهعبارتدیگر، هنگامیکه میدانید چگونه یک عادت جدید (مربوط به هدف خود) ایجاد کنید، در این صورت میتوانید موفقیت را به یک سری اقدامات روزمره تبدیل کنید. مقاله امروز میتواند به شما در رسیدن به این هدف کمک کند.
همانطور که همه ما میدانیم، اگر میخواهیم زندگی موفقی بسازیم، حفظ نگرش ذهنی مثبت حرف اول را میزند. البته مثبت اندیشی مداوم درباره هر آنچه در زندگی اتفاق میافتد، بسیار دشوار و چالشبرانگیز است. گاهی اوقات ما فقط نمیتوانیم درک کنیم و از افکارمان آگاهی نداریم. ما به افکار مخرب فکر میکنیم و متوجه آن نیستیم. اولین قدم در پرورش ذهن مثبت، آگاهی از افکارمان است. در حال حاضر باید احساسات و افکار خود را درک کنیم تا بتوانیم آن را تغییر دهیم.
شکست یک اتفاق فاجعهبار نیست. ما یکشبه شکست نمیخوریم. شکست نتیجهٔ اجتنابناپذیر مجموعهای از تفکرات و انتخابهای نادرست است. به بیان سادهتر، شکست، چیزی نیست جز مجموع اندک خطاهایی که در قضاوتها و تصمیمگیریهای روزانهٔ خود مکرراً انجام میدهیم. حال چرا فردی باید در تصمیمات خود اشتباه کند و آنقدر نادان باشد که هر روز آن خطا را تکرار کند؟ پاسخ این است که او فکر نمیکند این مسئله مهم باشد.
تفکر تجاری رایج میگوید برای شروع کسبوکار، به پول نیاز دارید، این تفکر رایج در تجارت، اشتباه است. یک راز وجود دارد: پول مهمترین قسمت شروع کار نیست. بههیچوجه پول مهمترین قسمت راهاندازی کسبوکار نیست. حتی در این شرایط اقتصادی بازار، میتوان موفقیت کسب کرد. میزان تلاشی که انجام میدهید، اینکه چقدر میخواهید به موفقیت برسید و چقدر سریع میتوانید طرز فکر خود را تغییر دهید، شاخصهای اصلی و تعیینکننده میزان موفقیت شما هستند.
گاهی اوقات به نظر میرسد خلاقیت یک موهبت خدادادی است و شما جز آن دسته افراد خوششانس نبودهاید که از یک چشمه خلاقیت بیپایان استفاده کنید. این بدان معنا نیست که محکوم به یک زندگی پیشپاافتاده و مورد انتظار هستید. پرورش خلاقیت مانند عضله سازی است، خلاقیت چیزی است که شما میتوانید با کمی تمرین و سختکوشی آن را پرورش و رشد دهید.
دو دیدگاه در مورد پول وجود دارد، شما کدام دیدگاه را دارید؟ چه نوع جهانی را میبینید؟ فراوانی یا کمبود؟ پدر ثروتمند من و پدر فقیر من دنیا را به روشهای بسیار متفاوتی میدیدند. پدر فقیر من دنیایی از کسری مالی را میدید. بنابراین او جملاتی از این قبیل را میگفت: "آیا فکر میکنی پول روی درختان رشد میکند؟" یا "آیا فکر میکنی من از پول درآمدهام؟" یا "من توانایی پرداخت آن را ندارم." پدر ثروتمند من دنیای فراوانی را میدید. او جملاتی از قبیل "اجازه ندهید پول بهانه شود" و "چگونه میتوانیم از پس آن برآییم؟" میگفت.
موفقیت، اصولی دارد که اگر آنها رعایت شوند بدون هیچ تردیدی به هرآن چه میخواهید، دست میابید. آرین هادسون میگوید،"زندگی مانند قفل رمزدار است. اگر رمز قفل را بدانید، مهم نیست که شما چه کسی هستید، قفل باز خواهد شد. "
انسان تنها موجودی است که دارای قوه تفکر است و با انتخابهایی که میکند میتواند سرنوشتش را رقم بزند. هیچ انسانی قربانی خلق نشده است فارغ از اینکه در چه خانواده و کشوری به دنیا آمدهایم و چه توانایی و استعدادهایی داریم، میتوانیم با سعی و تلاش و پرورش استعدادهایمان و رعایت اصول موفقیت به اهدافمان برسیم.
امروزه به لطف فناوری، رسانههای اجتماعی و اینترنت، بهراحتی حواسمان پرت میشود. و این حواسپرتی باعث هدر رفت ساعتهای طولانی میشود. ساعاتی که میتوان برای بهرهوری صرف کرد. اگرچه عصر دیجیتال پیشرفت زیادی را در نحوه برقراری ارتباط، یادگیری، کار و سرگرمی ایجاد کرده است، اما مهم است که زیاد مجذوب نشویم. هر فرد روزانه بهطور متوسط 10 ساعت و 24 دقیقه از رسانههای اجتماعی استفاده می کند. بنابراین برای استفاده موثر از زمان شانس کمی وجود دارد.
اولین و بیشترین برداشتهای ما از دیگران و برداشتهای دیگران از پیامهای ما، از طریق زبان بدن و ارتباطات غیرکلامی است که با اطرافیان خود برقرار میکنیم. اگر اضطراب اجتماعی دارید، زبان بدن میتواند اهمیت ویژهای داشته باشد. اگر با اختلال اضطراب اجتماعی (social anxiety disorder یا SAD) زندگی میکنید، ممکن است ناآگاهانه چندین نشانه مختلف غیرکلامی از اضطراب را بروز دهید. برخی از رفتارهای شما ممکن است باعث دلسرد شدن افراد دیگر شود. اگرچه ممکن است در ابتدا احساس ناخوشایندی داشته باشید، اما یادگیری نشانههای مختلف میتواند به شما کمک کند تا اعتمادبهنفس بیشتری داشته و صمیمیتر باشید.
یکی از بهترین راهها برای انتخاب شغل، تحقیق در مورد علایق خود است. بسیاری از مشاوران شغلی موافقاند که تحقیق درباره فعالیتهایی که در گذشته با آنها مرتبط بودهاید و از آنها تجربه ارزشمندی کسب کردهاید، میتواند تأثیر بسزایی در تصمیمات شغلی شما داشته باشد. تحقیقات، علاقههای شغلی را با رضایت شغلی بیشتر و موفقیت شغلی پیوند میدهد. بررسی علایق شغلی خود معمولاً اولین قدم برای شناختن خودتان است زیرا به شما در پیشرفت فردی کمک میکند. وقتی شما نمیدانید چه شغلی را میخواهید داشته باشید یا چه کسبوکاری را میخواهید راهاندازی کنید، تحقیق برای پیدا کردن علایق شغلی ضروری است. برای اکثر افراد، این اتفاق زمانی میافتد که آنها بخواهند شغلی را انتخاب کنند یا تغییر شغل دهند.
همه ما داستان خود را میگوییم. آنها احساسات ما را توضیح میدهند. آنها به زندگی ما معنی میدهند. آنها به ما میگویند که چگونه در شرایط خاص واکنش نشان دهیم و الگوهایی را به ما میدهند که وقتی مطمئن نیستیم چهکاری انجام دهیم، به آنها برگردیم. سؤال این است: آیا شما تمام داستان را میگویید؟ آیا داستانهای شما در خدمت شما هستند؟ آیا میتوانید با خود صادق باشید یا از داستانهای خود برای پنهان کردن احساسات واقعی خود استفاده میکنید؟
انگیزه یک موتور محرک است که شمارا به اهدافی که برای خودتان تعیین کردهاید، نزدیکتر میکند. گاهی حتی تحت بهترین شرایط هم حفظ انگیزه دشوار به نظر میرسد. یک روز را در نظر بگیرید که لیست کارهایی که باید انجام دهید، بسیار زیاد است، اتومبیل و ماشین لباسشویی همزمان از کار میافتند، فرزند شما مریض میشود، خودتان سردرد میگیرید و.... تمامروز فقط دور خودتان و زندگی میچرخید و کار مهمی ازنظر خودتان انجام نمیدهید. در چنین شرایطی چطور میتوان باانگیزه ماند؟