سو پترسون (Sue Paterson) سه واکنش عاطفی مرتبط را بررسی میکند (استرس، اضطراب، ترس)، که همگی در بسیاری از مشاغل امروزی شایع هستند و استدلال میکند که درک رهبران برای علت اصلی آنها ضروری است. ما در سازمان درباره نقشی اساسی که احساسات در ایجاد روابط و اعتمادسازی بازی میکنند، بحث میکنیم. ما میدانیم که ایجاد ترس اعتماد را از بین میبرد، روابط را از بین میبرد و برای تجارت خوب نیست. اما استرس و اضطراب چطور؟ آیا تفاوتی بین استرس و اضطراب و ترس وجود دارد و آیا مهم است؟ آیا واقعبینانه است که انتظار داشته باشیم مردم همیشه احساس آرامش، خونسردی و متانت داشته باشند؟
مسئولیتپذیری یکی از صفات بارز انسانهای موفق است، چراکه آنها مسئولیتپذیری را یک تعهد درونی و الزام برای انجام هرچه بهتر فعالیتهایشان میدانند. افراد متعهد نیازی ندارند تا دیگران کارهایشان را یادآوری کنند. خوشبختانه این صفت ارثی نیست بلکه آموختنی است و با تمرین و تکرار به عادت تبدیل میگردد. خیلی از ما عادت کردیم که همیشه با یاد بدبختیها و مشکلاتمان، غر بزنیم و بنالیم و عدم موفقیت خود را توجیه کرده و به گردن دیگران بیندازیم. از کودکی سختی که داشتیم، از مشکلات مادی و اقتصادی، از پدر و مادر، رئیس، همسر و جامعه بنالیم که در این صورت نهتنها تغییری در زندگیمان ایجاد نمیشود که روزبهروز ناامیدتر و افسردهتر هم میشویم.
بگذارید درباره مدیریت زمان به شما چند نکته بگویم. در اینجا لیستی از مواردی وجود دارد که باید آنها را به خاطر داشته باشید تا از وقت خود نهایت استفاده را ببرید.
چگونه انرژی کمتری مصرف کنیم و نتایج بیشتری کسب کنیم؟ ما در دنیایی از جملات مانند " یا بهترینش رو بیار یا هیچ کدومشو"، "بزرگ فکر کن" و " خیلی بزرگ برای شکست " زندگی میکنیم. اما اگر بزرگتر بهتر نباشد چه؟ اگر داشتن ذهن تکبعدی چیز بدی نباشد، چه میکنید؟ حقیقت این است که اینطور نیست و قانون 80-20 آن را ثابت میکند.
برنامهریزی برای آینده خود، تعیین مسیر شغلی و مسئولیت پذیرفتن در مسیر شغلی خود ممکن است یک کار بزرگ به نظر برسد، اما از اهمیت فوقالعادهای برخوردار است. بهبود مهارتها که با عنوان توسعه فردی شناختهشده است، بهخودیخود اتفاق نمیافتد. چیزی که اهمیت دارد این است که توسعه فردی در مکان و زمان مناسب و با بهرهوری از فرصتها، رخ دهد. اما توسعه فردی از طریق طیف گستردهای از مهارتها، به صورتی که مؤثر و دائمی باشد، نیاز به تلاش مضاعف و آگاهانه دارد.
همه ما گهگاه با چالشهایی روبرو میشویم، اما پاسخ ما به این چالشها مشخص میکند که چقدر سریع میتوانیم از پس آنها برآییم. معمولاً دو نوع دیدگاه در مورد چالشها وجود دارد: خوشبینانه یا بدبینانه. اگرچه ممکن است هرکسی تمایل طبیعی به داشتن یک دیدگاه یا دیدگاه دیگری داشته باشد، اما توانایی شما در خوشبینی هنگام بروز چالشها، بر موفقیت و چشمانداز کلی شما در زندگی تأثیر میگذارد.
گوشهایی که به سمت شانهها خمشدهاند، سفتی گردن و فکهای فشرده، به نظر شما آشناست؟ وقتی استرس داریم، بدن ما "پاسخ جنگ یا پرواز" ما را فعال میکند و هورمونهایی مانند آدرنالین و کورتیزول ترشح میکند. قلب شما سریعتر میتپد و تنفس شما تند میشود. این تغییرات فیزیولوژیکی غالباً منجر به سردرد و تنش عضلانی میشود که آخرین چیزهایی است که در یک روز شلوغ به آنها احتیاج داریم.
یادگیری چگونگی زندگی در زمان حال میتواند دشوار باشد، بهویژه اگر تمام تمرکز شما روی چالشها، مشکلات و منفیهای زندگیتان باشد. اگر یاد بگیرید از لحظات خوب هرروز لذت ببرید و استفاده کنید، خوشبختی و موفقیت را برای شما به همراه خواهد داشت، خصوصاً اگر اهداف قابلدستیابی را تعیین کنید و قدمهای روزمره را در جهت رسیدن به آنها بردارید.
زندگی نامشخص است. در مسیر زندگی همیشه ناهمواریهای غیرمنتظرهای وجود خواهد داشت که احتمالاً پیشبینی نمیکنید. چگونه اعتمادبهنفس خود را، هنگام عبور از سرزمینهای کاوش نشده، افزایش دهیم؟ در اینجا زیبایی ایجاد یک برنامه زندگی است، برایمان مشخص میشود. موارد ناشناختههای در زندگی پیش میآید اما ممکن است شما آمادگی لازم را نداشته باشید. با داشتن یک استراتژی محکم در مورد چگونگی تنظیم یک برنامه زندگی بلافاصله شما میتوانید چالشهایی را بپذیرید که میتواند زندگی شمارا بالاتر ببرد، اگر تفکر و آمادگی درستی داشته باشید.
زندگی سرشار (fulfillment life) به معنی احساس رضایت درونی و شادی در مورد زندگی است و به خاطر انجام کارهایی به وجود میآید که برای هر شخص مفید، مهم و جذاب هستند و به انجام آنها علاقهمند است. زندگی سرشار، یک احساس درونی است که باعث رضایت از زندگی و مسیر افسانه شخصی میگردد. در این رویکرد، همه ما یک خواسته قلبی داریم؛ "دلیلی برای بودن" و یا "مسیر زندگی سرشار".
پیگیری اهداف مربوط به موفقیت یا آنچه به دست میآورید، نیست. پیگیری اهداف یعنی شما در این فرایند چه کسی میشوید.موفقیت این نیست که شما در سریعترین زمان ممکن به اهداف و آرزوهای خود برسید. شما موفق هستید به شرطی که، به تدریج به سمت چیزی که واقعاً میخواهید، بروید.
همهٔ ما با یک سری ظرفیتها و استعدادهای مخصوص به خودمان، پا به این دنیا میگذاریم، اما زمانی که توسط والدین، معلمین و اطرافیان با دیگران مقایسه میشویم، عزتنفس ما کمتر شده و خود را کوچک میپنداریم و اجازه میدهیم که دیگران نیز، ما را حقیر و بیارزش ببینند که درنهایت این حس بیارزشی، حال درونیمان را بد و بدتر میکند.
شاید شما میخواهید یک برنامهنویس بهتر، یک نویسنده بهتر یا یک نوازنده بهتر باشید. شاید شما میخواهید یک کار جدید راهاندازی کنید یا یک برنامه تمرینی را شروع کنید. شما پر از نیت خیر هستید، اما به نظر میرسد تلاشهای شما پراکنده است. اگر دائماً با شک و ترس درونی مواجه میشوید، تنها نیستید!
اگر به شما بگویم که سرنوشت جهان بر دوش شماست، چگونه پاسخ میدهید؟ آیا شما رویکرد قهرمان عملگرا را در پیش میگیرید و با اطمینان اظهار میکنید که موفق خواهید شد؟ آیا مسئولیت را کنار گذاشته و آن را به شخص دیگری واگذار میکنید؟ یا میتوانید سر خود را تکان دهید، به چشمان من نگاه کنید و بگویید، "شما شخص اشتباهی را پیداکردهاید"؟
مسیر عصبی چیست؟
بسیاری از قوانین شگفتانگیز و ایجاد تفاوت بین انسانها را مسیرهای عصبی موجود در مغز آنها تشکیل میدهد، با یادگیری و کاربردی کردن این مقاله بهجرئت میتوان گفت که از شخصیت خود، یک برج باشکوه خواهید ساخت.
هر یک از ما برای هر رفتار، عادت و مهارتهای خود، یک مسیر عصبی در مغز خود داریم. وقتیکه میخواهیم آن رفتار را انجام بدهیم، مسیر عصبی آن بهصورت اتوماتیک فعال میشود.
من اغلب از مردم میپرسم"چند نفر از شما میخواهند ازنظر مالی مستقل باشند؟" و بسیاری از افراد دستهای خود را بالا میبرند. پس چرا درصد کمی از افراد، به آزادی مالی رسیدهاند؟من معتقدم که آنها هدفی را تعیین میکنند که همسو و منطبق با ارزشهایشان نیست.هر فردی مجموعهای از اولویتها را دارد، شما هم یک سری اولویتهایی در زندگی دارید. مجموعهای از ارزشها که بر اساس آنها زندگی میکنید. چیزهایی که مهمترین و کمترین اهمیت را در زندگی شما دارند.
در این مقاله، من 5 نکته ساده، برای توسعه طرز تفکر رشد بیان میکنم. اگر آمادهاید که فراتر از ذهنیت منفی خود (دشمن شماره 1 برای موفقیت) بروید و زندگی موردنظر و واقعی خود را داشته باشید، به خواندن این مقاله ادامه دهید.ذهن شما این قدرت را دارد که به شما کمک کند، در هر زمینهای از زندگی موفق شوید. اما بدون ذهنیت متمرکز بر رشد، این قدرت میتواند قفل شود.توسعه طرز تفکر رشد در سالهای اخیر به موضوعی پرطرفدار تبدیلشده است، زیرا مردم به تأثیر بسیار زیاد آن بر پتانسیل موفقیت پی بردهاند.
من به همه دنیا سفرکردهام و به مردم کمک کردهام که روند زندگی خود را تغییر دهند.من به مردم کمک کردهام درآمدشان را چند برابر کنند، روابط معناداری برقرار کنند، با یک بدن سالم، زندگی کنند و یک تجارت پررونق ایجاد کنند.بدون استثنا، متوجه شدم که 5 درصد موفقیت یک فرد، مربوط به استراتژی و برنامهها است. 95 درصد باقیمانده، مربوط به طرز فکر است. به همین دلیل است که مردم عادی معمولاً موفقیتهای چشمگیری کسب میکنند و افراد زرنگ میتوانند برای تحقق امور تلاش کنند.
همیشه زمان میگذرد این باعث میشود زمان به یک متغیر تبدیل شود و کنترل و نظارت آن سخت باشد. هر وقت زمان گذشت، دیگر هرگز برنمیگردد. برای شرکتها، زمان ازدسترفته برابر با پولهای ازدسترفته است.در یک محیط تجاری که کارمندان و متخصصان واجد شرایط، بر اساس ورودی و بهرهوری در یکزمان مشخص استخدام میشوند، خوب است که مهارتهای مدیریت زمان را به آنها بیاموزید. چرا؟ آنها نهتنها زمان را یادداشت میکنند، بلکه فرصت پیگیری پیشرفت پروژه خود و کمک به موفقیت شرکت را خواهند داشت.
آیا تابهحال فکر کردهاید که چرا برخی میتوانند ایدههای شگفتانگیزی ارائه دهند، درحالیکه دیگران نمیتوانند؟ توانایی اتصال نقاط و دیدن تصویر بزرگتر در یک مهارت خاص، تفکر خلاق نامیده میشود.تفکر خلاق، توانایی ما در بررسی ایدهها یا سناریوها و یافتن گزینههای جدید است که مشکل را حل میکند. از همه مهمتر، این مهارت محدود به افراد خلاق مانند طراحان، نوازندگان یا سایر هنرمندان نیست. بسیاری از افراد میتوانند هرازگاهی از این طریق فکر کنند. بنابراین میتوانند بهصورت گسترده ایده پردازی کنند و باعث تغییراتی شوند و مزایای زیادی را نیز دریافت کنند.