درواقع ما ایده خوب نداریم! سؤال درست این است که ایده برای چه کسی؟! این صحبت یکی از بزرگان است که واقعاً من نیز در هر کسبوکاری که تا الآن دیدم و کارکردم، همین بوده است.
همه ما در اطراف خودمان افرادی را دیدیم که دائم غر میزنند که کار نیست و اینجا نمیشه کار کرد ولی درواقع مسئله اصلی خود ما هستیم که باید دست به اقدام بزنیم، در میانه راه همهچیز مشخص میشود؛ اگر برق برود شما چراغقوه در دست دارید و فقط چند قدم جلوتر را میبینید در کسبوکار هم اگر به این نکته توجه کنیم نتیجه میگیریم. و میتوانید نور این چراغقوه را با تجربه و راهنمایی دیگران افزایش بدهید.
مدیران اغلب در مورد عملکرد صحبت میکنند. اهداف و مقاصدی برای دستیابی (چه در سطح فردی و چه تیمی) به اهداف کلی سازمان شما وجود دارد. اما چگونه کارایی و بازدهی تیم را اندازهگیری میکنید؟ البته، میدانید که تیم شما سخت کار میکند و احتمالاً دادههایی برای پشتیبان و بررسی دارید. اما آیا همه روی چیزهای درست کار میکنند؟ آیا کار آنها به نتایجی میرسد که تیم و سازمان شما نیاز دارند و به شما برای رسیدن به هدف کمک میکند؟
این قانون PDSA همچنین بهعنوان "چرخ دمینگ" و "چرخه شوهارت" شناخته میشود. تصور کنید که رتبه رضایت مشتری شما در یک وبسایت ارزیابی کسبوکار کاهشیافته است. وقتی به آخرین نظرات نگاه میکنید، میبینید که مشتریان شما از تأخیر در تحویل گلایه دارند و در حین حملونقل محصولات آسیبدیده است.
صنعت گردشگری نهتنها به عنوان یکی از محرکهای اقتصاد و از عوامل پویایی آن میباشد؛ بلکه از دیرباز باعث انتقال تجارب بین ملل مختلف گردیده و بهتبع آن زمینه رشد و توسعه فرهنگی بشر را فراهم آورده است. کشور ایران طبق نظر سازمان جهانی گردشگری، ازنظر جاذبههای گردشگری جزء ده کشور اول دنیا بوده ولی ازنظر جذب گردشگر جایگاهی بهمراتب پایینتر از استعدادها و قابلیتهای ذاتی و خدادادی خود دارد.
یک سؤال ساده، آیا آشپزخانه اداری شما بههمریخته است؟ آیا افراد ظرف و لیوان خود را میشویند؟ یا آنها را در ظرفشویی میگذارند تا دیگران آنها را تمیز کنند؟ ممکن است ناچیز به نظر برسد، اما همین چیزهای کوچک میتواند چیزهای زیادی در مورد فرهنگ کارکنان به شما بگوید.
اولین قدم بعد از راهاندازی هر کسبوکاری ایجاد اعتماد در ذهن مشتریان و کسانی است که با کسبوکار شما در ارتباط هستند. اعتماد بر اساس تصمیمگیریهای خوب، قابلاطمینان و در مدتزمان فعالیت انجام میشود. اعتمادسازی در کسبوکار شما و در روابط با مشتریان و همکاری با افرادی که با کسبوکار شما در ارتباطاند بسیار مهم و در موفقیت کسبوکار شما بسیار ارزشمند و ضروری است.
در دهه هفتاد با افزایش اندازه و پیچیدگی سازمانها، نحوه کار برای مشتریان و شرکتهای مشاوره اهمیت فزایندهای پیدا کرد و ابزارهای جدید مدیریت کیفیت جامع ایجاد گردید. در این مدت، مأموریتهای مشاورهای از مدیران عامل به مدیران اجرایی منتقل شد، ازجمله امور مالی، عملیات، منابع انسانی و تحقیق و توسعه که همگی مشغول کارایی و کنترل مقیاس بودند و خانههای استراتژی همچنان در سطح هیئتمدیره متمرکز بودند.
راهاندازی یک کسبوکار نیاز به کار زیادی دارد. حجم اسناد، الزامات قانونی و توسعه استراتژیک میتواند بسیار زیاد باشد. اما بدون تلاش نمیتوان ایده خود به یک تجارت موفق تبدیل کرد. اکنون نمیخواهیم شمارا از کارآفرینی بترسانیم. ما فقط میخواهیم همهچیز را واقعبینانه نگاه کنید و درعینحال به شما بگوییم که 100٪ میتوانید کسبوکار خود را راهاندازی کنید اما راهاندازی کسبوکار به زمان، تلاش و احتمالاً چند شکست نیاز دارد، اما شما میتوانید آن را انجام دهید.
جهانیشدن، افزایش فشار رقابتی، انقلاب دیجیتال، نوآوری مستمر و... تغییرات دائمی اجتماعی- اقتصادی، بر فعالیت و عملکرد شرکتها تأثیر میگذارد که نتیجه آن، نیاز به دگرگونی و تغییرات برای ماندن در بازار رقابتی میشود. درحالیکه هر تحول توسط موضوع (چرا تغییر لازم است؟)، محتوا (چه چیزی باید تغییر کند؟)، فرآیند (چگونه تغییر کنیم؟)، شرکتکنندگان (چه کسی نیاز به تغییر دارد؟) و اثرات (تأثیرات و نتایج چیست؟) تعیین میشود. 5 نوع اصلی تحول در شرکت وجود دارد.
وقتی آمازون در سال 1995 راهاندازی شد، سایتی بود که فقط کتاب میفروخت و به فروختن کتاب محدود بود. این شرکت پس از گذشت یک ماه از تأسیس خود، کتابهایی را به بیش از 40 کشور مختلف ارسال کرد. از آن زمان، آمازون به یکی از بزرگترین شرکتهای تجارت الکترونیک در جهان تبدیل شده است که حدود 44 درصد از کل فروش تجارت الکترونیک در ایالات متحده در سال 2017 را به خود اختصاص داده است. چگونه آمازون به چنین نتایج چشمگیری دست یافت؟ در این مقاله، هفت دلیل موفقیت عظیم آمازون را بررسی میکنیم.
این متن پس از تحلیل و بررسی تعدادی از شرکتهای لیست fortune 500 و مطالعه کتاب از خوب به عالی نوشته جیم کالینز به رشته تحریر درآمد. ناگفته نماند که تحلیل و بررسی تعدادی از شرکتهای لیست fortune 500 توسط جیم کالینز و تیم همراه ایشان به اظهار خود جیم کالینز در کتابش چیزی قریب به 5 تا 6 سال به طول انجامیده است. لذا علت استفاده از این منبع برای این نوشتار، مجال کوتاه این تحقیق و تحلیل و استفاده از منبعی بوده است که تلاش چندین ساله تیمی بسیار توانمند را در خود داشته است.
هیچکس کامل نیست و همه ما به همراهی و حضور یک مشاور متخصص در زندگی خود در زمینههای مختلف نیاز داریم. مشاوران کسبوکار به دلیل اینکه میتوانند بهصورت پارهوقت در شرکتهای مختلف فعالیت داشته باشند، تجربههای متفاوتی را به دست میآورند. درنتیجه ایدههای خلاقانهٔ بیشتری را در اختیار شما قرار میدهند، این باعث میشود تا سریعتر موانع را پشت سر بگذارید. شما میتوانید یک مشاور را بهصورت موقت استخدام کنید. برای شرکتتان ارزشآفرینی و هزینههای اضافی را نیز کم کنید.
تصور کنید که یک بازیکن در یک بازی هستید. در این بازی شما بدون دانستن هیچیک از قوانین در یک میدان قرار میگیرید. بهعلاوه، شخصی که بازی را اجرا میکند میتواند آن قوانین را در هر زمان بدون هشدار تغییر دهد. درست زمانی که فکر میکنید در حال کشف چیزهایی هستید، باید یک راه کاملاً جدید برای بازی یاد بگیرید.
اگر قرار باشد با خانواده خود یک تعطیلات دوهفتهای داشته باشید، زمانی که خارج از دفتر کارتان هستید وقت خود را چگونه سپری میکنید؟ وقتی نباشید چه اتفاقی برای کسبوکارتان میافتد؟ آیا تمام وقت خود را با تلفن یا لپتاپ خود صرف پاسخ دادن به ایمیلها و رفعورجوع امور میکنید؟ آیا تیم شما نمیتواند بدون تماس شما با آنها، کار کند؟ آیا هنگام تعطیلات به دلیل اینکه در دفتر نیستید، استرس بیشتری را تجربه میکنید؟
داستان نیوتن، افتادن سیب روی سر او و اتفاق جالب و تکاندهندهای را که بعدازآن افتاد را همهٔ ما شنیدهایم، درختی که باعث شد مسیر علم عوض شود و یکی از مهمترین اتفاقات علمی تاریخ رقم بخورد. داستان ازاینقرار بود: روزی ایزاک نیوتن در زیر درختی در باغ خانهاش نشسته بود که یکی از میوههای آن درخت ناگهان روی سر ایزاک افتاد و همین باعث ایجاد جرقهای عجیب در ذهن او شد، یک تئوری به نام جاذبه ایجاد شد که دنیای علم را تکان داد. امروزه در کسبوکار با سندرم این دانشمند بزرگ مواجه هستیم که بهشدت تأثیر منفی در شروع یک کسبوکار میگذارد.
حل مؤثر مسئله شامل استفاده از فرآیند صحیح و پیروی از یک برنامه متناسب با مشکل خاص است. اذعان به اینکه تیم یا سازمان شما مشکلی دارد که برای ارائه راهبردهای مؤثر حل مشکل کافی نیست. برای درک یک مسئله واقعی و ایجاد راهحلهای مناسب، باید یک فرآیند محکم را دنبال کنید، مراحل حل مسئله لازم را دنبال کنید و تمام مهارتهای حل مسئله خود را بهکارگیرید.
نودوچهار درصد شکستها، به این دلیل نیست که مردم نمیخواهند کار خوبی انجام دهند. این به این دلیل است که سیستم مورداستفاده آنها شکستخورده است. همه ما از روی تجربه میدانیم که تکیهبر مردم بسیار دشوار است، زیرا ما فقط یک انسان هستیم. به همین دلیل است که شما باید کسبوکار خود را سیستماتیک کنید تا بتوانید به سیستمهای قابلاعتماد و سازگار تکیه کنید نه افراد. این سیستمها توسط افراد شما مدیریت میشوند و نهتنها زندگی شما، بلکه زندگی دیگران را، که برای شما کار میکنند بسیار سادهتر میکند. سیستمها به شما امکان میدهند: در وقت، انرژی و پول خودتان صرفهجویی کنید.
همه ما ایدههایی برای کسبوکار خودمان داریم و همیشه فکر میکنیم کهای کاش میتوانستیم این ایده را عملی کنیم و بتوانیم با یک ایده عالی و ناب، درآمدزایی فوقالعادهای داشته باشیم. برای اینکه ما بتوانیم ایدههای خود را عملی کنیم، باید ایدهها و نوآوریهای خود را چندین بار بررسی کنیم و درستی و صحت آنها را موردبررسی قرار دهیم، باید به تمام جزئیات ایده خودمان بپردازیم و درستی یا نادرستی این ایده را بسنجیم، ایدهها تا حدودی قابلسنجش هستند و ما میتوانیم با روشهای متفاوتی ایدههای خودمان را بر روی کاغذ آورده و آنها را بررسی کنیم.
