من و شما چیزی داریم که ما را از دیگر موجودات روی کره زمین جدا میکند. ببینید، موجودات دیگر کاملاً در محیط خود و در قلمرو خود هستند. بااینحال، برخلاف آفتابپرستها و سایر حیوانات که با محیط خود ترکیب میشوند، من و شما در محیط خود کاملاً سرگردان هستیم. حالا چرا اینطور است؟
به این دلیل است که خداوند به ما تواناییهای ذهنی داده تا محیط خود را بسازیم. استفاده کامل و مؤثر از آن قوای ذهنی یا توانایی ذهنی به ما این امکان را میدهد که هر زندگی و محیطی را که میخواهیم، ایجاد کنیم.
فروش یک مبحث بسیار گستردهای است که فقط نکات پایه و عوامل مؤثر در این مقاله بیان شده است، تصمیم بگیرید که یکی از بهترین فروشندگان در صنعت خود شوید. رمز موفقیت در فروش این است که کمی زودتر شروع کنید، کمی بیشتر تلاش کنید، کمی دیرتر در محل کارتان باقی بمانید و همیشه پیگیر باشید.
اگر قرار باشد با خانواده خود یک تعطیلات دوهفتهای داشته باشید، زمانی که خارج از دفتر کارتان هستید وقت خود را چگونه سپری میکنید؟ وقتی نباشید چه اتفاقی برای کسبوکارتان میافتد؟ آیا تمام وقت خود را با تلفن یا لپتاپ خود صرف پاسخ دادن به ایمیلها و رفعورجوع امور میکنید؟ آیا تیم شما نمیتواند بدون تماس شما با آنها، کار کند؟ آیا هنگام تعطیلات به دلیل اینکه در دفتر نیستید، استرس بیشتری را تجربه میکنید؟
امروزه نقش یک مربی بهقدری میتواند حساس باشد که در تیمهای فوتبال برتر دنیا رقابت اصلی بر سر انتخاب مربی قدرتمند است و بعد بازیکنان تیم. همه ما بهخوبی میدانیم که این مربی است که میتواند هدفگذاری مناسبی را فراخور تیمش انجام دهد و درنهایت چیزی که قرار است حاصل شود پیروزی ست. برای اینکه مربی، تأثیرگذاری بیشتری روی افرادش داشته باشد، علاوه بر تکنیکهای ارتباط مؤثر باید بتواند قدرت خود را به دیگران نشان دهد و این نمایش قدرت راه او را برای مدیریت افراد زیرمجموعهاش فراهم میآورد. در این مقاله تکنیکهای بالا بردن سطح تأثیرگذاری یک مربی را بیان میکنیم.
عصر امروز که بهسرعت در حال تغییر است به نفع کسانی است که چیزهای خاص، جرقههای منحصربهفرد در شخصیت، شخصیت جذاب و فداکاری برای رسیدن به چیزی بزرگ با نهایت تلاش، تمایل و تعهد دارند. مطمئناً ممکن است برای برخی افراد بیمورد یا شبیه تیراندازی به ستارهها به نظر برسد، اما رسیدن به این کار چندان دشوار نیست. هر یک از ما در شخصیت خود چیزی منحصربهفرد داریم، فقط باید آن مهارت را تقویت کنیم، اعتمادبهنفس ایجاد کنیم و برای رسیدن به هدف نهایی بیتاب، آماده و مشتاق باشیم، و همه ما میتوانیم با توسعه خود، شخصیتی قوی بسازیم.
حرفه مربیگری به شما در دستیابی به عملکرد بالاتر و رضایت شخصی بیشتر در محل کار کمک میکند. بااینحال باید بدانید که برای پیشرفت در حرفه مربیگری باید تغییراتی در رفتار و طرز تفکر خود ایجاد کنید. ایجاد این تغییرات مستلزم تلاش بسیار و صرف زمان است. توصیه میشود قبل از ایجاد هر تغییری در خودتان، این سؤال را از خود بپرسید که “آیا من آماده مربیگری هستم؟” در این نوشتار هفت ویژگی اصلی برای تبدیلشدن به یک مربی حرفهای مطرح میشود که میتواند به شما در پاسخ به این سؤال کلیدی کمک کند.
داستان نیوتن، افتادن سیب روی سر او و اتفاق جالب و تکاندهندهای را که بعدازآن افتاد را همهٔ ما شنیدهایم، درختی که باعث شد مسیر علم عوض شود و یکی از مهمترین اتفاقات علمی تاریخ رقم بخورد. داستان ازاینقرار بود: روزی ایزاک نیوتن در زیر درختی در باغ خانهاش نشسته بود که یکی از میوههای آن درخت ناگهان روی سر ایزاک افتاد و همین باعث ایجاد جرقهای عجیب در ذهن او شد، یک تئوری به نام جاذبه ایجاد شد که دنیای علم را تکان داد. امروزه در کسبوکار با سندرم این دانشمند بزرگ مواجه هستیم که بهشدت تأثیر منفی در شروع یک کسبوکار میگذارد.
در این مقاله میخواهیم در مورد جلسه کوچینگ الهی (قیامت) که بهزودی توسط پروردگار برگزار میشود و همینطور شباهت آن با ساختار جلسات کوچینگ متداول صحبت کنیم. همانطور که میدانیم جلسات کوچینگ، بسیار مؤثر و کارآمد است و فرد مراجع را به یک خودآگاهی و بهرهمندی و شناخت عمیقی از خود میرساند و از دو نفر مراجع (کوچی) و مربی (کوچ) تشکیل شده است و فرایند آن شامل سه بخش محتوایی بهصورت زیر میباشد:
مشکلات اقتصادی، تورم، بیماریهای همهگیر، مسائل اجتماعی و ... افراد را بیشتر از هرزمانی مستأصل و دستبهگریبان مشاورین کسبوکار و همچنین رواندرمانگران کرده است.محلی که توصیههایی همسان به افراد داده میشود، جهت رفع مشکلات غیر همسان!
نسخههایی از روی کتاب برای افرادی که لزوماً ناتوان در حل مشکلات خود نیستند، بلکه سردرگم و گمراه نسبت به وضعیت موجود خود و غیر شفاف نسبت به ایده آلهای خود هستند.کوچینگ ابزار و مهارتی ناشناخته برای بسیاری از افراد جامعه است که از کارکرد و اثرات خارقالعاده آن بیخبر هستند.
بسیاری از مردم میپرسند، "چرا من ثروتمند نیستم؟ بدون اینکه متوجه شوند نگرشهای خود و باورهای خود محدودکننده ممکن است مقصر باشند. وقت آن است که خودت را تغییر دهی. کولون پاول، مشاور سابق امنیت ملی ایالاتمتحده، که اخیراً درگذشت، به بهترین وجه بیان کرد: «هیچ رازی برای موفقیت وجود ندارد. موفقیت نتیجه آمادگی، کار سخت و درس گرفتن از شکست است.»
کوچینگ تکنیکی نیست که برای شرایط از قبل معینشده به کار گرفته شود. کوچینگ یک شیوهٔ مدیریتی است، یک شیوهٔ رفتار با افراد، یک چشمانداز! هدف اصلی و همیشگی کوچینگ ایجاد اعتمادبهنفس در دیگران است. تفاوتی نمیکند که یک کارخانهدار هستید یا یک آتشنشان فداکار، کوچینگ محدودیتی ندارد. اگر افراد این نکته را به یاد داشته و با جدیت راهکارهای کوچ را انجام دهند، در روابط و عملکرد خود شاهد بهبود خواهند بود.
من کلمه" بحران" را در 18 ماه گذشته بیشتر از 18 سال گذشته دیدهام. کل جهان هنوز با بحرانی با ابعاد عظیم و آثار طولانیمدت روبروست. ما میدانیم حداقل یکی از این موارد این است که، در آینده کار متفاوت به نظر میرسد. کارآمدی تیمها و رویکردهای تیمی در حل مشکلات، جزء مهمترین مسائل بهحساب میآیند. رهبری آینده مستلزم نگرشها و اقدامات بسیار متفاوتی از سبک رهبری تیمی است که در دهه گذشته به آن عادت کرده بودیم.
همینه که هست. این بزرگترین دروغی است که ما به خود میگوییم، اینکه اوضاع در حال حاضر به همان شکلی است که همیشه خواهد بود. اما فقط به این دلیل که زندگی شما امروز به شکلی خاص به نظر میرسد، به این معنی نیست که فردا هم همینطور خواهد بود. خبر خوب این است که شما مجبور نیستید قربانی درمانده تغییر باشید، و همیشه در تلاش باشید تا با هر چالش جدیدی که پیش میآید مقابله کنید. شما میتوانید مسئولیت زندگی خود را بر عهده بگیرید و آن را به سمتی که میخواهید هدایت کنید، حتی زمانی که جهان پیرامون شما در حال تغییر است.
حل مؤثر مسئله شامل استفاده از فرآیند صحیح و پیروی از یک برنامه متناسب با مشکل خاص است. اذعان به اینکه تیم یا سازمان شما مشکلی دارد که برای ارائه راهبردهای مؤثر حل مشکل کافی نیست. برای درک یک مسئله واقعی و ایجاد راهحلهای مناسب، باید یک فرآیند محکم را دنبال کنید، مراحل حل مسئله لازم را دنبال کنید و تمام مهارتهای حل مسئله خود را بهکارگیرید.
باور، نتیجه ورودیهای ذهن ما اعم از شنیدهها، دیدهها و تجربیات ماست و به همین دلیل است که ما با باورهایمان زندگی میکنیم. در این مقاله میخواهیم بدانیم که آیا واقعاً ما با باورهایمان زندگی میکنیم یا باورها مارا به هرجایی که بخواهند میبرند؟ آیا میتوانیم کنترلی روی آن داشته باشیم یا خیر؟ آیا میتوانیم با این باورها کسبوکار خوبی داشته باشیم یا خیر؟ میخواهیم بدانیم چه کسی میتواند ما را یاری برساند تا شناخت باورهایمان برایمان انجامپذیر باشد؟ اگر شخصی با این مشخصات یافت شود به چه صورت میتواند به ما یاری برساند؟ آیا خودمان میتوانیم باورهای محدودکنندهٔ مان را بشناسیم؟
آیا خود را خلاق میدانید؟ امیدوارم چنین باشد زیرا همه ما در حال خلق این لحظه هستیم. چالش این است که ما بیاموزیم از تخیل خود، جایی که خلقت آغاز میشود، بهدرستی استفاده کنیم تا زندگی خود را آگاهانهتر ایجاد کنیم. تخیل ما افکار ما را ایجاد میکند. افکار ما احساسات ما را ایجاد میکند. احساسات ما اعمال ما را ایجاد میکند و اقدامات ما تجربیات ما (نتایج ما) را ایجاد میکند.
سیاری از انسانهای موفق که سرگذشت آنها را مطالعه میکنیم، در طول زندگی خود دچار بحرانهای شدید شدهاند مانند اخراج از مدرسه، دانشگاه، محل کار یا به پوچیهایی در زندگی رسیدهاند که عاملی برای سؤالاتی مانند چرا فقط برای من اتفاق میافتد؟ برای چهکاری ساختهشدهام؟ چهکاری در این دنیا به دست من انجام میشود؟ فلسفه وجودی من چیست؟ میشود که با پرسیدن این سؤالات نیاز به شناخت قوانین جهان هستی پیدا میشود.
تصور کنید در نقش یک کوچ آنقدر مراجعان متعدد و پرشماری دارید که دیگر زمان کافی برای جلسه با آنها ندارید. مراجعان مشتاق و علاقهمند که در حوزهای که حضور دارید میخواهند از کمکها و خدمات شما استفاده کنند. در این مقاله در کمتر از ۵ دقیقه نکاتی را میگویم که تقاضای مخاطبان هدفتان برای دریافت خدمات کوچینگ شما، چندین برابر افزایش پیدا کند.
پدر پولدار معتقد است: "موفقترین افراد در زندگی کسانی هستند که مدام سؤال میپرسند. آنها همیشه در حال یادگیری هستند. آنها همیشه رشد میکنند. آنها همیشه روبهجلو حرکت میکنند. برعکس بازندگان در زندگی فکر میکنند که همه پاسخها را در حال حاضر دارند. آنها نمیتوانند یاد بگیرند، زیرا بیشازحد مشغول هستند و آنچه را که میدانند به همه میگویند. آنها نمیتوانند رشد کنند زیرا بیشازحد مشغول هستند و به دیگران میگویند چهکار کنند. آنها نمیتوانند روبهجلو حرکت کنند، زیرا فکر میکنند قبلاً به همهچیز رسیدهاند. "
بخش بسیار مهمی از هر کسبوکار کوچک، بخش خدمات به مشتریان است. شرکتهایی که قادر به ارائه خدمات مناسب به مشتریان خود نیستند بهزودی مشتریان خود را از دست میدهند. چندین متغیر یا ویژگی کلیدی، خدمات عالی مشتریان را از خدمات متوسط مشتریان متمایز میکند. شرکتی که خدمترسانی به مشتریان را به بهترین نحو انجام دهد، مزیت متمایزی نسبت به رقبای خود خواهد داشت.